منصور نعیمی، متولد سال 1329 در شهر بندرعباس، پژوهشگر و محقق تاریخ استان هرمزگان، فیلمساز، مؤلف، خبرنگار، هنرمند پیشکسوت هرمزگانی و از معدود عکاسانی است که توانسته است صحنههایی از مبارزات و تظاهرات مردم این استان را در سالهای قبل انقلاب اسلامی ایران به تصویر کشیده و سالها از این اسناد ارزشمند تاریخی پاسداری کند.
به بهانه ایامالله فجر از وی دعوت کردیم تا با حضور در دفتر ایسنا، منطقه خلیجفارس، پاسخگوی سؤالات خبرنگاران ما باشد.
از عکاسی در آن سالهای مبارزات انقلاب اسلامی ایران در بندرعباس برایمان بگویید؟
همانطور که میدانید عکاسی خبری بسیار متفاوت از عکاسی هنری است و سرعت عمل بیشتری میطلبد و برای ثبت یک رویداد آنهم رویدادهای سالهای انقلاب تظاهرات، رعب و وحشت همه در کار سهیم بودند و به همین سبب ممکن است بعد هنری و فنی عکاسی فدای سرعت عمل شود و برای کسی که عکاس خبری و ژورنالیست باشد، ثبت خبر در درجه اول اهمیت قرار دارد.
در آن بحبوحهای که در دهه پنجاه کار عکاسی میکردم رونق عکاسی در ایران و خصوصاً بندرعباس زیاد نبود و بنده به همراه چند تن از دوستانم آقایان سید محمد عقیلی، زندهیاد رکنالدین پاکروان، عمادالدین عمادی، سیدحسن بنیهاشمی، در مدرسه عالی رادیو و تلویزیون تهران عکاسی علمی خواندیم و تنها افرادی بودیم که عکاسی علمی را در هرمزگان رواج دادیم.
حضور مردم بندرعباس در مبارزات و تظاهرات انقلاب اسلامی ایران چگونه بود؟
در دهه 50 که همزمان با خیزش مردم ایران بود، بندرعباس هم نسبت به سایر شهرهای ایران از این خیزش بینصیب نبود و مردم هرچند در برابر شهرهای بزرگی چون تهران اندک اما راهپیماییهایی داشتند که با نزدیک شدن به سال 57 اوج گرفت، در سال 56 این تظاهرات کمرنگ بود اما اوایل سال 57 خیلی پررنگتر شد، احزاب، گروهها و تودههای مختلفی بودند که همه همپیمان در راهپیماییها شرکت داشتند و مجموعه عکسهایی توسط بنده و دوستانم گرفته شد، که بیشتر عکسهایی که دوستان و همکارانم گرفته بودند، متأسفانه فدای ندانمکاری عدهای شده و از بین رفتند اما خدا را شاکرم که مجموعه عکسهای بنده حفظ شد.
خیلیها میگفتند که در بندرعباس هیچ تظاهراتی صورت نگرفته و مردم بندرعباس همپای مردم ایران نبودند که خوشبختانه این عکسها سندی بر رد این ادعاهای بیاساس است.
چه مشکلاتی برای ثبت و حفظ عکسها سر راهتان بود؟
در آن سالها عکاسان و فیلمبرداران دوسویه مورد تردید و هجوم قرار میگرفتند، از یکسو نگاه نامساعد نیروهای ستمشاهی بهخصوص ساواک بود و از سوی دیگر مردم هم نگاه بدی داشتند و تصورشان این بود که هدف ما از عکاسی شناسایی آنهاست درصورتیکه هدفمان تنها ثبت یک رویداد تاریخی بود و خوشحالم که این امر محقق شد. بنده تعدادی فیلم 8 میلیمتری هم ضبط کردم که در آن زمان باید آنها را برای ظهور به آلمان میفرستادیم و متأسفانه به دلایلی که هنوز مشخص نیست آن فیلمها از بین رفت و هرگز به دستم نرسید.
آن سالها امکانات کپیبرداری هم نبوده و عکاسی و فیلمسازی واقعاً سخت بود و همچنین دیدن حاصل کار بسیار زمانبر بود و باید شانس میآوردیم که در ظهور آنها مشکلی پیش نیاید.
بعدازاینکه نظام ستمشاهی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران برچیده و نظام جمهوری اسلامی به قدرت رسید حس کردم که حالا آن فداکاریها و ازجانگذشتگیها برای ثبت این عکسها مثمر ثمر واقع شده و تنها سند تاریخی باقیمانده از آن وقایع است، این عکسها ساختگی نیست و مربوط به آن زمان ، فضا، مکان، آدمها، شعارها، پلاکاردها است که همه اینها صدق گفتار بنده مبنی بر حضور مردم بندرعباس در تظاهرات آن دوران است.
عمده تظاهرات مردم در کدام مناطق اتفاق افتاد؟
عمده این تظاهرات که میتوانید در عکسهای بنده هم مشاهده کنید در میدان انقلاب فعلی، تقاطع خیابان برق و مرادی فعلی و خیابان کمربندی فعلی اتفاق افتاده است.
از خاطره عکاسی در آن سالها برایمان بگویید؟
سال 57 دریکی از راهپیماییها در تقاطع خیابان برق و مرادی فعلی قرار داشتم و در حال عکاسی بودم که متوجه شدم یک نیروی مسلح شهربانی به سمتم میآید، فاصله زیاد بود اما هم بنده در تیررس اسلحه او قرار داشتم و هم او در تیررس دوربین بنده، همسرم که همپای من در تمامی راهپیماییها بود، دستم را کشید تا برویم و درحالیکه همه رفته بودند به آن افسر نگاه کردم و متوجه شدم گلنگدن را کشید و ماشه را چکاند اما گلولهاش تمام شده بود و بنده که دل را به دریا زده بودم هم از سوی دیگر دسته شاتر را کشیدم و متوجه شدم که فیلم دوربینم تمامشده و این واقعه را تنها یک معجزه میدانم که هم جان مرا نجات داد و هم مانع شناسایی آن افسر شهربانی شد.
یکی از رویدادهای جالب دیگر پایین کشاندن مجسمه محمدرضا پهلوی در میدان انقلاب فعلی بود و در آن روز اسلایدهایی گرفتم که متأسفانه برجای نماند و از بین رفت. آن روز برایم حس عجیبی داشت وقتی مردمی بهاصطلاح عامی مجسمه فردی که روزگاری شاه این مملکت بود را از عرش به فرش بکشند و آن صحنه از آن صحنههایی بود که با وجود اینکه اسلایدهایش از بین رفت، اما خاطرهاش برای همیشه در ذهنم ماند.
هیچ عکس و فیلم دیگری از آن واقعه موجود نیست؟
دوستی به نام آقای نصیری داشتم که از اهالی موسیقی بود و فیلمهای 8 میلیمتری خوبی گرفت، حدود 3 دقیقه فیلم از پایین کشاندن مجسمه شاه و شعارهای مردم گرفت که در جشنواره منطقهای سینمای جوان در بندرعباس که بنده بهعنوان مجری و دبیر این جشنواره فعالیت میکردم در سینما قدس یا همان شهر نمایش بندرعباس پخش کردیم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت اما متأسفانه بعد از آن جشنواره آن حلقه فیلم از بین رفت و امیدوارم روزی دوباره پیدا شود، چراکه برگی از تاریخ ثبت شده این خاک است.
برای سالها پاسداری از این عکسها حمایتی از جانب مسئولین شد؟
سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رسانهها برای دیدن و انتشار عکسها به سراغ بنده آمدند. 40سال نگهداری از این نگاتیوها کار بسیار سختی بود، اما ارگانهای دولتی برای ثبت و نگهداری آنها در آرشیوهای تاریخی هیچ اقدامی نکردهاند و تنها حوزه هنری بندرعباس 4 قطعه از این عکسها را در سال گذشته بهصورت پوستر درآورده و توزیع کرد و همت دیگری هم توسط دانشگاه آزاد اسلامی بندرعباس انجام شد و حدود 80 قطعه از عکسها را باقیمتی پایین از بنده خریداری کردند و چون هدف مقدسی بود بنده با فروش آنها موافقت کردم و قرار است بهزودی کتابی از این مجموعه عکسها منتشر شود.
بهجز عکاسی و فیلمبرداری فعالیت دیگری هم در آن سالها داشتید؟
در آن سالها شور و اشتیاق عجیبی داشتم، وضعیت ارتباطی بسیار محدود بود و تلفن و نشریهای نداشتیم و حتی تلفنهای ثابت در منازل هم در دسترس همه نبود که بتوانیم باهم ارتباط داشته باشیم. اطلاعرسانی راهپیماییها بهصورت خانه به خانه انجام میشد و نکته جالب از شور انقلابی آن سالها اعتصاب رادیو و تلویزیون بود.
ابتدا بنده به همراه هیئتی چندنفره در رادیو و تلویزیون مرکز خلیجفارس اعتصاب کردیم و این اعتصاب فراگیر و منجر به اعتصاب کل کارکنان صداوسیمای خلیجفارس شد و یکی از افراد آن هیئت چندنفره پیشنهاد اعتصاب غذا داد که موجب شد کارمندان صداوسیمای ملی ایران هم به تبعیت از ما دست از کار بکشند و این اعتصاب تبدیل به اعتصابی سراسری شد که افتخار و امتیازی برای رادیو و تلویزیون خلیجفارس و شهر بندرعباس است و کمتر کسی از این واقعه مطلع است.
در همان سالها اعلامیهای از امام خمینی (ره) در دورانی که در عراق بودند به دست ما رسید و تصمیم به انتشار این اعلامیه گرفتیم، امکانات انتشار نداشتیم و تنها راه آن پلیکپی و زیراکس بود که همان را هم در دسترس نداشتیم و با تحقیقاتی که کردیم متوجه شدیم تنها جایی که در بندرعباس مجهز به دستگاه زیراکس است صنایع فولاد بندرعباس بود که بهتازگی افتتاح شده بود و دفتری در محله سوروی قدیم داشت که با یکی از دوستانم، سیروس صادقی به آنجا رفته بهسختی توانستیم از آن اعلامیهها تعدادی کپی بگیریم و در راه برگشت به پل شهناز که رسیدیم وسوسه شدم تعدادی از این اعلامیهها را به هوا پرت کنم تا مردم بتوانند آنها را ببینند و با این اتفاق رعب و وحشتهای اولیهام از بین رفت و از آن به بعد با جسارت تمام عکس میگرفتم.
در مبارزاتی که داشتید دستگیر هم شدید؟
بله در آن دوران یکبار دستگیر شدم که به دلیل تعداد بالای دستگیرشدگان امکان نگهداری از همه ما را نداشتند و خیلی زود آزاد شدم، اما بسیار مراقب ما بودند و مدام تذکراتشان را توسط مدیر رادیو و تلویزیون به ما منتقل میکردند.
درگیری بین مردم و نیروهای شهربانی و ساواک در بندرعباس هم اتفاق افتاد؟
در بندرعباس هم چندین بار درگیری پیش آمد که بااینکه بنده حضور نداشتم اما برخی از دوستان و نزدیکانم زخمی شدند و تعدادی را دستگیر کردند. بسیاری از آنان که قبلاً دستگیر و در سال 56 آزاد شده بودند، دوباره دستگیر شدند.
اواخر سال 56 و اوایل سال 57 بود که چند تن از زندانیان سیاسی ازجمله آقای دادنهال، حلمی پور، سیدمحمد عقیلی و چندین نفر دیگر که اسامیشان را به خاطر ندارم، آزاد شدند و آزادی آنها مصادف با آزادی آیتالله نعیمآبادی بود که البته در آن زمان در بندرعباس حضور نداشتند.
تابهحال سعی به جمعآوری و ثبت این خاطرات کردهاید؟
مجموعهای را تحت عنوان "روزُنِ رفته" گردآوری کردهام که روزشماری از وقایع هرمزگان است و تمام این وقایع در آن ثبتشده و از همان سالهای اول انقلاب روی آن کار کردم که در حال حاضر آماده چاپ است اما متأسفانه هیچ حمایتی برای چاپ آن صورت نگرفته است. البته بناست که شهرداری هزینهای را پرداخت کند اما چشم من آب نمیخورد چراکه 3سال است پیگیر هستم و نمیدانم چرا حاضر نیستند برای این کتاب که سندی تاریخی از وقایع این استان است مبلغی حدود 70 میلیون تومان هزینه کنند.
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان هم کمکی در این زمینه نکرده است؟
متأسفانه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سرمایه کافی برای چاپ کتابها ندارد و اگر داشته باشد هم هزینه نمیکند اما بعد از چاپ حمایت کرده و تعدادی را خریداری میکند هرچند ایکاش ترتیبی اتخاذ میشد که در جهت کمک به چاپ کتابها، آنها را پیشخرید کنند.
چنانچه چندین جلد از یکی از آثار بنده تحت عنوان "فرهنگ جامع هرمزگان" که فرهنگ لغات گویش هرمزگانی بوده و بهعنوان یک مرجع قابلاستفاده همگان است، توسط اداره میراث فرهنگی هرمزگان پیشخرید شد و ناشر توانست آن را چاپ کند.
امیدوارم از طریق این رسانه پیام بنده و همه دوستان و همکارانم که سالها برای گرداوری آثارمان تلاش کردهایم به گوش مسئولین رسیده و برای چاپ این آثار قدمی بردارند.
گفتوگو از: لیدا رضایی، خبرنگار ایسنا، منطقه خلیجفارس
انتهای پیام
نظرات