بخش اول مصاحبه با علیرضا داودنژاد کارگردان سینمای ایران با عنوان "مدرسه ملی، چالشها و چشمانداز سینمای آینده ایران" اخیرا در ایسنا منتشر شد، گفتوگویی که دغدغههای 45 سالهی علیرضا داودنژاد در مباحث صنعتی و صنفی سینمای ایران را به همراه داشت اما به بهانهی سمتاش به عنوان معاون آموزش مدرسه ملی سینمای ایران، در بخش دوم و پایانی این گفتوگو به مباحث و هدفگذاریهای جزئیتر این مدرسه پرداخته خواهد شد.
داودنژاد در سالهای اخیر «روغن مار» را ساخت، فیلمی که فقط با یک موبایل ساخته شد و در گروه هنر و تجربه، نمایش آن بازتابهای مختلفی به همراه داشت، او به عنوان یک سینماگری که سابقهی طولانی دارد همواره سعی داشته برخلاف رویههای معمول فیلمسازان قدیمی، ریسک و تجربهی جدید داشته باشد و با این دیدگاه این روزها سخت مشغول آموزش نسل جدیدی از سینماگر است.
در ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا را میخوانیم:
در مصاحبهای که سالها پیش بعد از فیلم «مرهم» با شما داشتیم از تحولاتی که دیجیتال در مناسبات انسانی و مخصوصا دنیای سینما ایجاد میکند با عنوان «سونامی» یاد کردید!
زمانی بود که ما برای تولید یک فیلم باید مدتها در صف نوبت دوربین و وسائل فیلمبرداری و صدابرداری میماندیم و با سهمیهای محدود از نگاتیو و نوار صدا کار میکردیم. بعد از ساختن فیلم هم تنها امکانی که برای نمایش آن وجود داشت سالن سینما بود که شاید رسیدن به آن ماهها و گاه حتی سالها طول میکشید وچه بسا گاهی فیلمی اصلاً امکان نمایش پیدا نمیکرد و به منظر نگاه مردم راه پیدا نمیکرد. چنین سینمایی پیداست که تمام مراحل آن از سرمایهگذاری تا تهیه، تولید، توزیع و نمایش میتوانست تحت نظارت و کنترل دولت و اصناف باشد و در انتخاب موضوع برای فیلمنامه و ترکیب عوامل سازنده و حتی اجرای سینمایی اثر و بالاخره شرایط معرفی و تبلیغ، توزیع و نمایش از ارادههای مالی و سیاسی تبعیت کند، اما حالا چی؟ حالا دیگر با یک هندی کم میتوان فیلم گرفت و با یک لب تاپ آن را آماده کرد و اگر راه به هیچ سالن نمایشی نبود آن را در اینترنت به نمایش گذاشت. زمانی شما برای بردن فیلم به خارج باید ده قوطی حاوی حلقههای فیلم را به ارشاد میبردید و سیم و سرب میکردید و با نامه و مجوز آن را از گمرک و مرز خارج میکردید. الان فیلم را در بستهبندی جدیدی به نام فلش که به اندازه یک آدامس است در جیب میگذارید و به هرجا که میخواهید میبرید. این همه اگر سونامی نبود چه بود؟ و البته که دیجیتال فقط سونامی نبود. سونامی آن جنبه از دیجیتال بود که میتوانست به عنوان تهدید عمل کند و همه مناسبات ایمن تولید و نمایش را به هم بزند وعملا به عنوان تهدید عمل کند، اما اگر به یاد داشته باشی من در همان گفتوگو تعبیر دیگری هم برای دیجیتال به کار بردم که به آن از دیدگاه فرصت نگاه میکرد.
گفتید دیجیتال مثل امداد غیبی به داد هنر سینما رسید!
همینطور است. دیجیتال مثل بسیاری دیگر از پدیدههای مصنوع دست بشر هم زمان هم تهدید و هم فرصت است. بیتردید دیجیتالی شدن آپارات در سینمای ایران در نظام توزیع و نمایش فیلم ایرانی علی رغم بعضی نارساییها تحولی مثبت و چشمگیر ایجاد کرد که امکان اکران همزمان و صرفهجویی در هزینهها و افزایش درآمد هرفیلم از جمله این تحولات است. اما در کنار این به بازار ویدئوی خانگی نگاه کنید. ویدئوی خانگی که میتواند مخاطبانی به مراتب وسیعتر از سالنهای سینما داشته باشد و به سینمای ملی رونق بدهد و آن را از مرزهای داخلی به بازارهای منطقه و دنیا ببرد و سهمی تعیین کننده در جهانی شدن سینمای ایران داشته باشد، امروز به جولانگاه سارقان و قاچاقچیان بدل شده و گردش مالی بازار سیاه ویدئوی خانگی امروزه بارها و بارها بیشتر از بازار رسمی آن است. یا اینترنت که به عنوان ظرفیت تازه نمایش میتواند چتر بازار سینمای ایران را به همه دنیا بگسترد، امروز تبدیل شده است به انبوهی از سایتهای غیرقانونی که فیلمهای ایرانی را به محض ورود به بازار ویدئوی خانگی در دسترس عموم قرار میدهند و در واقع با فروش غیرقانونی پهنای باند ارتزاق میکنند و یا ماهوارهها که با سرقت فیلمهای و نمایش آنها داراییهای سینمای ایران را غارت میکنند و هم با نمایش برنامهها، فیلمها و سریالهای ترکی، هندی، کرهای، اروپایی و آمریکایی دهها میلیون مخاطبی را که در ایران و منطقه و دنیا داریم به تاراج میبرند. ما ناگزیریم تکلیفمان را با سینما و فناوریهای تازه و فرصتها و تهدیدهای ناشی از آن روشن کنیم. امروز دیگر سینما یک وسیله تفننی و یا هنری حاضر در حاشیه جامعه نیست که مردم گهگاه سری به آنجا میزدند. حالا دیگر سینما به متن زندگی مردم آمده است. حالا که دیگر ما میتوانیم همه جا را ببینیم، بشنویم و دیدهها، شنیدهها را در بستهبندی نور و صدا تبدیل به محصول فراگیر و اثرگذار کنیم و تحت عنوان آگهی، اخبار، مستند، فیلم، سریال و یا حتی متون آموزشی در منظر رویت عموم قرار بدهیم قضیه فرق کرده است. حالا دیگر دانایی سینمایی یعنی همین هنر بستهبندی اثرگذار و فراگیر نور و صدا که میتواند واقعیت و خیال را رویتپذیر کند همه جا با ماست. حالا دیگر دانایی سینمایی یعنی آن قریحه، تخصص و خلاقیتی که به ما در روایتپردازی، قاببندی، میزانسن، تدوین، ضرب آهنگ، ساختار و لحن گزینی مهارت میدهد، فقط در ساختن فیلم سینمایی به کار نمیآید و در تولید بسیاری کالاهای فرهنگی دیگر مثل طراحی یک نرمافزار یا یک بازی رایانهای و حتی طراحی یک کانال تلویزیونی تاثیر بنیادی بگذارد.
میشود در رابطه با تاثیر دانایی سینمایی در طراحی یک کانال تلویزیونی توضیح بدهید؟
چه چیزی یک کانال تلویزیونی را پرطرفدار و یک کانال مشابه دیگر را منزوی و بیمخاطب میکند؟ نورپردازی، دکور ، طراحی صحنه و لباس، چهرهپردازی، مجریگری ،متن، گفتار، طرز بیان ،لحن، نحوه حضور،ضرباهنگ و از همه مهمتر سرعت و زمانبندی هر برنامه و نحوه توالی آنها و میانپردهها و نحوهی به کارگیری شگردهای صوتی و تصویری و نهایتا ترکیب ساختار برنامهها در روز و هفته و ماه و حتی سال است که اثرگذاری و فراگیری کانالها را نسبت به یکدیگر متمایز میکند و یکی را بیشتر و یکی را کمتر در مرکز توجه مخاطبان قرار میدهد؛ و سوال این است که این وجه تمایز چگونه و با کدام دانایی ویژه جز دانایی سینمایی که وارث و جامع همه هنرهای نمایشی و دیداری شنیداری است، تعیین، طراحی و صورتبندی میشود؟
حالا دیگر دانایی سینمایی یعنی هنر بستهبندی نور و صدا و توانایی رویتپذیر کردن واقعیت و خیال همهجا با ماست و زندگی فردی و اجتماعی ما را نه فقط از طریق قاب اکران، سالن سینما که از طریق قابهای تلویزیون، مانیتور، تبلت و موبایل تحت تاثیر قرار میدهد و گواهی آن گوشی تلفن همراهی است که هم اکنون در جیب یا کیف و یا کنار دست شماست و هر روز کارهای بیشتری برای شما انجام میدهد و وابستگی کار، زندگی، آموزش و اوقات فراغت شما به آن بیشتر و بیشتر میشود.حالا دیگر دانایی سینمایی یعنی همه آن شگردهایی که چشم، گوش، مغز و قلب ما را تحت تاثیر قرار میدهد و روی خواست و اراده و انتخاب عمومی اثر میگذارد و در واقع صحنه روزگار و تاریخ را به قاب منظومههای هنری و رسانهای میآورد، نه فقط یک دانایی تفننی که یک دانایی استراتژیک و راهبردی است.چیزی شبیه دانش غنی سازی اورنیوم در فیزیک.
و فکر میکنم از همین جا پای شما به مدرسه ملی سینما باز شده است!
بله! سینمای ایران یک مرکز آموزشی و پژوهشی کاملاً حرفهای میخواهد که بتواند این اوضاع آشفته را بررسی کند و برای ما چشماندازی واقعبینانه و نقشه راهی عملی ترسیم کند و روشهای سلوک و طی طریق و حرکت به سوی آن چشمانداز را برای ما پیدا کند. ما برای کمک به حفظ حاکمیت ملی و جایگاه فرهنگی خودمان در منطقه و دنیا ناچاریم دانایی سینمایی را جدی بگیریم. ما به بازاری امن و امان احتیاج داریم که در آن انواع مخاطبان به انواع فیلمها و کالاهای فرهنگی مناسب و مورد علاقه خود دسترسی داشته باشند. شناسایی، ترسیم و کشف شیوههای دستیابی به چنین بازاری از جمله وظایفی است که بخش پژوهش این مدرسه باید به عهده بگیرد. فقط یک جریان تحقیق و پژوهش علمی، جدی، روشمند و مسئول ممکن است بتواند برای سوالات بیپاسخ و حیاتی سینما در بازار فرهنگیِ غارت زده ما، پاسخهای واقعی و گره گشا پیدا کند. ما چرا بعد از یک قرن تولید فیلم و نمایش آنها در سالنهای سینما هنوز نمیتوانیم گیشههای فروش بلیط سینما را نظارت و سالنهای نمایش آن را کنترل کنیم و به آمار دقیق مخاطبان خود دست پیدا کنیم؟ مشکل چیست؟ موانع کدام است؟ ما چرا نمیتوانیم با اینترنت پرسرعت و کمهزینه به VOD یا همان چیزی که به آن ویدئوی درخواستی میگویند دست پیدا کنیم و بساط سرقت و قاچاق فیلم را از بازار ویدئویی خانگی منقرض و یا لااقل محدود کنیم؟ ما چرا نمیتوانیم سایتهای غیرقانونی داخلی را که رسما به سرقت و توزیع مجانی فیلمهای ایرانی مشغولند تعطیل کنیم ؟ ما چرا نمیتوانیم از پس کانالهای ماهوارهای که همه فیلمها و همه مخاطبان ما را به تاراج میبرند بر بیاییم؟ ما چرا نمیتوانیم از نمایشهای غیرقانونی محصولات خود در بیمارستانها، هتلها، قطارها، اتوبوسها و کشتیها و دیگر مراکز و نهادهای رسمی دولتی و خصوصی جلوگیری کنیم؟ و خلاصه ما چرا نباید بتوانیم از طریق اموزش و باز آموزی و استاندارد سازی، بین زندگی ایرانی و سینمای ایرانی یک رابطه زنده ، فعال و متقابل برقرار کنیم و حاصل آن را به یک بازار امن و امان کالاهای فرهنگی ببریم؟
جز یک جریان پژوهشی، آموزشی ِعلمی و فنی و حرفهای و پا به کار و مسئول که گرفتار تشریفات دست و پاگیر اداری نباشد و با واقعبینی و حقیقتاً با قصد گرهگشایی از معضلات منظومه سینمایی کشور دست به کار شود و بتواند با اتکاء به خبرگان کارکشته و نسل جوان و مستعد کشور، کار را جلو ببرد چه چاره دیگری پیش پای ما قرار دارد؟
_ و شما امیدوار هستید که مدرسه ملی سینما بتواند به این پرسشها و نیازها پاسخ بدهد.
_ آدمیزاد به امید زنده است. تا زندگی مردم ایران وارد سینمای ایران نشود سینمای ایران هم وارد زندگی مردم ایران نمیشود. و سینمای ما تا ملی و بومی نشود و در کشور خودمان به رونق و موفقیت دست پیدا نکند از مرزها عبور نمیکند و به صورتی پایدار و جدی وارد بازارهای منطقه و دنیا نمیشود.
راه ورود ما به بازار جهانی از موفقیت در بازارهای داخلی میگذرد. ما امروز نه میتوانیم به درستی از مردم الهام بگیریم و نه سرمایه دریافت کنیم و این معضل بزرگی است که فقط یک کانون پژوهشی و آموزشی همچون مدرسه ملی سینما میتواند درصدد چارهاندیشی برای آن باشد.
یعنی شما اصرار دارید که پژوهش و آموزش مستقیما در ارتباط با معضلات و ضرورتهای سینمای ایران عمل کند؟
آموزش نظری و کارگاهی در مدرسه ملی باید به جوانان مستعد این مرز و بوم بیاموزد که چگونه میتوان در انتخاب موضوع، پرورش شخصیت، بافت روابط ، شکلگیری میزانسن، نحوه قاببندی، ساختار تدوین، طراحی صدا، تنظیم ضرباهنگ، گزینش لحن و اقتباس و ابداع شیوههای روایت برای زندگی ایرانی در سینمای ایرانی جا باز کرد و پژوهش مدرسه ملی هم باید به فکر شناسایی مشکلات و راه حلها برای بازکردن جای فیلمهای ایرانی در بازارهای خودمان و بازارهای منطقه و دنیا باشد. وقتی برای تلفکردن وجود ندارد. فضایی دیداری و شنیداری کشور بار دیگر به تسخیر محصولات دیداری و شنیداری وارداتی درآمده و انفعال و تقلید و مصرفگرایی ترویج میشود. ما باید از همه خبرگان دانشگاهی سینما و همه اساتید کارکشته و حرفهای رشتههای مختلف فیلمسازی در کشور کمک بگیریم و با راهاندازی کلاسها و تاسیس کارگاهها آنها را با نسلهای جوان و مستعد کشور دست به دست بدهیم تا همراه با هم چارههای موفقیت را در داخل و خارج برای سینمای ایران پیدا کنند.
ما باید در این مسیر از آخرین دستاوردهای فناوری و دستاوردهای نظری و تجربی مدارس سینمایی کارآزموده دنیا بهره ببریم و همه هم و غم خود را برای بازآموزی و به روزسازی نیروهای موجود و تقویت و تجهیز نهادهای آموزشی سینما و وضع و ارتقاء استانداردها در همه زمینههای تهیه، تولید، توزیع و نمایش به کار ببندیم. ما در شرایطی هستیم که یا میتوانیم همچنان در مسیر انفعال، تقلید، مصرف و وادادگی به منظومههای هنری و رسانهای حریفان و رقیبان منطقهای و جهانی پیش برویم و فضای دیداری و شنیداری کشور را دربست تقدیم محصولات وارداتی رسمی و غیررسمی خارجی کنیم و یا با اتکاء به دانش اساتید خبره دانشگاهی و تجربه نیروهای کارکشته و حرفهای و متصل کردن آنها به نسل جوان و مستعد کشور رویکردی زنده، فعال و مولد و خلاق را انتخاب کنیم. علیالاصول تاسیس مدرسه ملی سینما یعنی پاگذاشتن در مسیر این رویکرد.
مدرسه کار خود را شروع کرده است؟
به عبارتی بله و به عبارتی نه. به عبارتی بله چون یکی دو سال قبل از اینکه من با دعوت دکتر ایوبی همکاری خود را شروع کنم، مدرسه با ساختارهای دپارتمانی تشکیل و تعریف شده بود و بخش پژوهشی آن هم کارهایی انجام داده بود که اکنون در حال ارائهی آنها در قالب نشستهای هفتگی است. بعد از ورود من در زمستان پارسال به مدرسه، مسوولان و اعضای دپارتمانها و همچنین اساتید راهنمای مدرسه از میان چهرههای شاخص و حرفهای و کارکشته سینما معلوم و دعوت به کار شدند. در این مرحله ما به این نتیجه رسیدیم که مدرسه از مدرکگرایی یعنی اساسا از وعده و ارائه مدرک خودداری کند و اساس کار را نه فقط در کلاس درس و اتاقهای دربسته که بر کار عملی و اجرایی در کارگاههای فیلمبرداری و صدا و تدوین و CGI قرار بدهد و در واقع به فکر آماده سازی نیروها برای بازار کار باشد و بر شکافی که دامنگیر رابطه نظام آموزش و واقعیت بازار کار و فعالیت است غلبه کند. بنابراین در گام اول برای فراخوان هنرجویان به دنبال جوانان مستعدی بودیم که نه فقط علاقهمند به سینما، بلکه دارای استعداد و قریحه لازم برای کار حرفهای در سینما باشند. به همین دلیل در فراخوان شرط اصلی را برای ورود به آزمون ارائهی یک فیلم سه دقیقهای درباره سینما قرار دادیم. به این ترتیب حدود 400 فیلم به دست ما رسید که همگی توسط اعضای دپارتمانها و اساتید راهنما بازبینی و بررسی شدند و از آن میان 60 داوطلب انتخاب شدند و به مرحلهی مصاحبه راه یافتند.
از دل 10 روز مصاحبه با داوطلبان 20 هنرجو انتخاب شدند و به مدرسه راه یافتند. آنها تا به امروز دوره مقدماتی را هم طی کردهاند و اولین مشقهای سینمایی خود را به صورت 20 فیلم کوتاه ساخته و ارائه دادهاند. این از عبارت بله و به عبارتی نه چون قرار بود در پایان سال گذشته مدرسه دارای مکان، دپارتمان و کلاس و کارگاه باشد تا بتواند در کنار آموزش کارِ بازآموزی نیروهای موجود و تقویت و تجهیز آموزشگاهها، و وضع استانداردهای سینمایی را هم دنبال کند ولی متاسفانه هنوز جایی ندارد و خانه به دوش است و اخیرا جایی برای آن اجاره شده که قرار است تا پایان امسال، در آن دپارتمانها، کلاسها و کارگاهها آماده شوند و اساتید و هنرجویان در آن مستقر شوند.
مدرسه چه دپارتمانهایی دارد؟
فعلا شش دپارتمان فیلمنامهنویسی، کارگردانی ،فیلمبرداری ، تدوین، صدا و تهیه، تولید که قرار است دپارتمانهای طراحی صحنه و لباس، چهرهپردازی، مستند و انیمیشن هم به آنها اضافه شود.
و اساتید آنها... ؟
فیلمنامه: کامبوزیا پرتوی، شاهپور شهبازی و مهران کاشانی. کارگردانی: ابراهیم فروزش، فرزاد موتمن و شهرام مکری.فیلمبرداری: محمود کلاری، هومن بهمنش و کوهیار کلاری. تدوین:بهرام دهقانی، مصطفی خرقهپوش و هایده صفی یاری. صدا: پرویز آبنار، مرتضی دهنوی و علیرضا علویان. تهیه و تولید: علی واجد سمیعی، تینا پاکروان و منوچهر شاهسواری.
برای کلاسهای نظری مثل تاریخ تحلیلی سینما و ژانرهای سینمایی و جامعه شناسی سینما هم اساتید برجسته از دانشگاه مثل دکتر الستی، سعید احمدی، حسن حسینی، دکتر محسن هاشمی، محمد تهامی نژاد، امید روحانی، دکتر محمدرضا مریدی همکاری خود را با مدرسه آغاز کردهاند. ضمن آنکه فیلمسازان بزرگی مثل کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد، ابوالحسن داودی، واروژ کریم مسیحی، رسول صدرعاملی، بهرام توکلی و مجتبی راعی به عنوان استاد راهنما تا به حال مدرسه را همراهی کردهاند و امید داریم بزرگان دیگری از دانشگاه و سینمای حرفهای در آینده نزدیک به مدرسه بپیوندند.
در واقع تا همین جا جمع کمنظیری را گردهم آوردهاید!
یکی از مهمترین اتفاقاتی که مدرسه به دنبال آن است ایجاد پیوند بین نظام آموزش و بازار کار است، بالاخره سینمای ایران بعد از 100 سال سابقه و با توجه به سرعت تحولات فناوری بهتر است از حالت "کشاورزی دیم" که خیلی هم به آن عادت کردهایم و با ورشکستگی اکثریت تولیداتمان به راحتی کنار میآییم، بیرون بیاید. صنعت سینما در ایران باید عقب ماندگی خود را در علم و فناوری جبران کند و مطابق با استانداردهای جهانی روزآمد شود.
انتهای پیام
نظرات