به گزارش خبرنگار اعزامی ایسنا به بلگراد، این داستاننویس که با رمان «پاییز فصل آخر سال است» برگزیده جایزه جلال آل احمد شده است، در حاشیه برنامههای شصت و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب بلگراد در دانشگاه جان نسبیت حضور یافت و بعد از حرف زدن درباره «تجربه نوشتن یک ایرانی» به پرسشهای حاضران پاسخ داد.
متن سخنرانی نسیم مرعشی در این نشست به این شرح است: «نوشتن کاری شخصی است و همین شخصی بودنش است که برای نویسندهها جذابش میکند. اینکه نویسنده تنها با خودش مینشیند و یک دنیای جادویی خلق میکند که در اولین مرحله خلق به هیچ کس وابسته نیست. نویسندهها همیشه از تجربههای نوشتنشان حرف زده و در موردشان نوشتهاند. یکی صبح زود بیدار میشود و پشت میز تحریرش مینویسد، یکی شبها وقتی همه خوابند روی کاغذ مینویسد. یکی پاراگراف به پاراگراف نهایی مینویسد، یکی نسخه نهایی را دو هفتهای مینویسد و بعد سالها روی آن کار میکند و ... این تجربهها و روشهای نوشتن فرای جا و مکان است و نویسندهها فرای ملیتشان در هر جای دنیا ممکن است آنها را تجربه کنند.
نوشتن برای من پر از ناامیدی است. هیچ لحظهای از آن خوشحال نیستم و از آن لذت نمیبرم. اما از گذراندن این لحظههای سخت گزیری ندارم. نمیتوانم کنارش بگذارم. نوشتن برای من تجربه ثابتی نیست. من در نوشتن حتی از تجربههای قبلی خودم هم نمیتوانم استفاده کنم بس که هرروز شکل نوشتنم تعییر میکند. یک روز باید جای شلوغ بنویسم، یک روز جای آرام. رمان اولم را روزها در دفتر روزنامه مینوشتم. در جای کاملا شلوغ. رمان دومم را شبها جلوی تلویزیون نوشتم. وقتی صدای آن خاموش بود. داستان کوتاهی دارم که نوشتن آن سه ماه طول کشیده و داستانی را در یک نشست دوساعته نوشتهام، بدون اینکه در هر بازخوانی لازم باشد جایی از آن را تغییر دهم. نوشتن برای من یک دختربچه لوس بیتربیت و بداداست که وقتی لوس میشود نباید نازش را بکشم. باید محلش نگذارم و صبر کنم هروقت پا به زمین کوبیدنهایش تمام شد وخودش خواست سراغش بروم. اگر فکر کند میتواند اذیتم کند همه چیزرا باختهام. یک حد وسط باریک دارد. اگر به زور بنویسم بد میشود واگربا وسواس بنویسم پیش نمیرود. کشف و شهود است. فرایندی غیرزمینی است. هرباریک جور پیش میرود. جوری که خودش بخواهد.
اما گاهی این تجربه تماما شخصی، عمومی میشود. نویسنده باید وقتی از خلوت خودش بیرون بیاید و دنیایی را که ساخته با کسانی قسمت کند. در این مرحله، همهچیز عوض میشود. دختر زشت لوس بداخلاق را دستت میگیری و نشان دیگران میدهی و آنوقت این تجربه شخصی ناخودآگاه اجتماعی میشود و دقیقا همان وقت است که بسته به اجتماعی که در آن زندگی میکنی تجربه متفاوتی را از سر میگذرانی.
خیلی از نویسندههای تازهکار ایرانی تمام مرحله نوشتن را تنها از سر میگذارنند اما بعضیها که تعداشان هم کم نیست از کارگاههای داستاننویسی که چند سالی است در ایران باب شده و روز به روز به تعداشان اضافه میشود کمک میگیرند. کارگاههای داستاننویسی سالهاست در ایران وجود دارد و مشهورترینشان، کارگاه داستان گلشیری، یکی از کارگاههایی است که هنوز شاگردانش به حضور در آن افتخار میکنند و بیشترشان این روزها کارگاهی با همان سبک را اداره میکنند.
شرکت در کارگاههای داستاننویسی از چند جهت به نویسندهها کمک میکند. اول اینکه نمیگذارد ناامید شوند. رمان نوشتن پروسه طاقتفرسایی است و در عین این سختی، بسیار طولانی است. شریک شدن تجربه نوشتن رمان و معاشرت با آدمهای همدردی که همین تجربه سخت را پشت سر میگذارند، مخصوصا برای نویسنده تازهکارمیتواند مفید باشد. رسم کارگاههای ایران به این شکل است که هر هفته هر کس بخشی را که نوشته میخواند و بقیه شاگردها و استاد که در جریان طرح و روند رمان هستند درباره آن نظر میدهند و میتوان با توجه به نظر آنها کار را بازنویسی کرد. این کار علاوهبر اینکه یک هدفگذاری یکهفتهای برای نویسنده تعیین میکند به او اجازه میدهد تا حدودی خیالش بابت نتیجه راحت شود. البته خیلی از نویسندهها نمیتوانند با دیسیپلین کارگاه هماهنگ شوند. بعضی دیگر هم فکر میکنند کارگاه روی لحن و زبان نوشتنشان تاثیر میگذارد و ترجیح میدهند خودشان تنها بنویسند. مخصوصا اینکه به نظر میرسد سبک و زبان اعضای یک کارگاه از هم متاثر است.
اما کمک بزرگتری که کارگاه به نویسندهها میکند برای مرحله بعد از نوشتن است. وقتی قرار است کار چاپ شود. در ایران برخلاف بسیاری کشورها ایجنت وجود ندارد و نویسنده باید مستقیم با ناشر طرف شود. در این وضعیت مدرس کارگاه که معمولا نویسنده باتجربهای است ممکن است شاگرد را به نشر معرفی کند که البته تعهدی در این باره ندارد.
پیدا کردن ناشر برای نویسنده تازهکار یکی از سختترین مراحل است. نویسنده باید با توجه به عوامل زیادی ناشر را انتخاب کند و قبل از هر چیز باید تصمیم بگیرد میخواهد با ناشر شناختهشده کار کند یا با ناشر شناختهنشده. طبیعی است که هر کسی کار با نشر شناختهشده را ترجیح میدهد اما از میان برداشتن موانعی که سر راه است شاید برای نویسنده تازهکار ممکن نباشد. در ایران فقط چند نشر شناختهشده وجود دارد که از نویسنده بدون پیشینه کار قبول میکند و تازه آن نشرها هم بسته به اینکه چقدر کار در نوبت داشته باشند ممکن است دریافت کتاب را موکول کنند به وقتی دیگر. روش کار به این شکل است که نویسنده بعد از تماس با دفتر نشر کار را برای ناشر میفرستد و منتظر جواب سرویراستار نشر میماند. پاسخی که ممکن است تا چند ماه طول بکشد. ماههایی در برزخ که بیشک سختترین روزهای زندگی کاری نویسنده است.
اگر نویسنده خوششانس باشد و سرویراستار کار را قبول کند کتاب وارد مرحله ویراستاری، صفحهبندی، دریافت مجوز وزارت ارشاد و چاپ میشود. مراحلی که ممکن است سالها طول بکشد. برای من، که البته در ارتباط با ناشر خوششانس بودم، یک سال و نیم طول کشید تا این مراحل طی شد و کتاب چاپ شد. در این روش بعد از اینکه کتاب چاپ شد، نویسنده دستمزد اندکی دریافت میکند که شامل درصدی حدود 10 و بسته به نشر کمی کمتر یا بیشتر، از قیمت پشت جلد کتاب است که مدتی بعد از چاپ کتاب پرداخت میشود.
در ایران روش دیگری برای چاپ کتاب نویسندههای تازهکار وجود دارد که البته رسمی نیست. در ایران تعداد بسیار زیادی ناشر فعالیت میکند. نام بسیاری از آنها را حتی خوانندههای حرفهای کتاب در ایران نشنیدهاند. بسیاری از این ناشرها از این روش ارتزاق میکنند که کتاب نویسندههای تازهکار را، که یا توسط ناشرهای شناختهشده رد شده و یا نویسندهاش طاقت صبر کردن نداشته و میخواسته کتابش زودتر چاپ شود میگیرند و به سرعت چاپ میکنند. این ناشرها بابت چاپ کتاب از نویسنده پول دریافت میکنند. پول نسبتا زیادی که بسته به نام ناشر تعیین میشود. برای ناشرهای گمنامتر این هزینه کمتر است اما به هر حال چند برابر دستمزدی است که نویسندهای که قرار است دستمزد بگیرد دریافت میکند.
این ناشرها کتاب را با هر تیراژی که بخواهید چاپ میکنند. از چهار پنج تا تا بیشتر از هزار تا و هر تیراژی را که بخواهید در شناسنامه کتاب قید میکنند. این ناشرها کتاب را چاپ میکنند و برعکس بسیاری ناشرهای معتبر نویسنده حتی میتواند درباره طرح جلد هم خودش تصمیم بگیرد. اما بزرگترین مشکل کار کردن با آنها توزیع است. ناشری که قرار است به نویسنده دستمزد بدهد در سود کتاب دخیل است. بنابر این برای فروش کتاب تلاش میکند. اما ناشری که پولش را گرفته، باید برای توزیع هزینه نمیکند. معمولا این کتابها وارد کتابفروشیها نمیشوند و فروششان همان حدود صد نسخهای است که اطرافیان نویسنده از او میخرند و خودش به دیگران هدیه میدهد. باقی نسخهها را ناشر برای نویسنده میفرستد و این نسخهها سالها در خانه نویسنده میمانند تا تصمیم بگیرد آنها را معدوم کند.
برای نویسندگانی که از این مرحله میگذرند و کتابشان درست توزیع میشود هم وضع خیلی بهتر نیست. سرانه مطالعه در ایران پایین است و مثل کشورهای دیگر با گسترش وسایل ارتباط جمعی کمتر هم شده است. در ایران قانون کپیرایت وجود ندارد و کتابهای خارجی به سرعت ترجمه و منتشر میشوند. خواننده ایرانی ترجیح میدهد داستان خارجی بخواند. داستان خارجی ترجمهشده به هر حال دارای استاندارد نسبتا بالایی است که آوازهاش به ایران رسیده و باعث شده مترجم ترجمهاش کند. خوانندهها با ریسک کمتری آن را میخرند و میخوانند و احتمال اینکه پشیمان شوند زیاد نیست. خوانندههای داستانهای ایرانی آنهایی هستند که دوست دارند با داستان همذاتپنداری کنند. آنهایی که دوست دارند داستانهایی را که نزدیک خودشان میگذرد بخوانند و این تعداد متاسفانه آنقدر زیاد نیستند. داستانهای ایرانی از نویسندههای تازهکار در بیشترین حالت با تیراژ هزار نسخه منتشر میشوند که این تیراژ به راحتی به 500 نسخه هم و کمتر از آن هم میرسد. و البته ممکن است ناشر موفق نشود حتی همین تیراژ را هم بفروشد.
بنابراین احتمال اینکه کتاب اول یک نویسنده دیده شود زیاد نیست. دیده شدن در ایران درست مثل کشورهای دیگر راههایی دارد مثل معرفی کتاب در مجلات، شناختهشده بودن نویسنده در وسایل ارتباط جمعی، معرفی کتابش و جوایز ادبی. بیشترین بخش فروش یک کتاب در ایران از طریق تاثیر تبلیغات دهان به دهان صورت میگیرد. اینکه دوستی کتاب را به دوستی معرفی کند. دیده شدن کتاب اول یک نویسنده در ایران مثل خیلی از کشورهای دیگر بسته به اقبال نویسنده و شناخت مخاطب دارد. اینکه چیز درست را وقت درست نوشته باشی.
کتاب من در بازار فروش ایران یک استثنا بود. با اینکه کتاب اولم بود، بزرگترین جایزه کتاب کشور را گرفت و در یک سال و نیم اول بعد از انتشار 15 بار چاپ شد و بیشتر از 25 هزار نسخه از آن فروخته شد. این کتاب درباره زندگی سه دختر 28 ساله است و سعی کردهام در آن سندی بسازم از زندگی دخترهای 28 سالهی ایران. با انتخاب سه دختر، سه طیف متفاوت را پوشش دادهام. به لطف ایسنتاگرام با مخاطبان زیادی در ارتباط هستم و میبینم بیشترین چیزی که در کتاب پسندیدهاند امکان همذاتپنداری با آن است. اینکه میتوانند خودشان را جای شخصیتها بگذارند و زندگی خودشان را بخوانند. در مورد چند کتاب نویسندههای جوان دیگری که در ایران پرفروش شده هم این موضوع نسبتا صادق است و این برای من ترسناک است. من قرار است کتابهای دیگری بنویسم و قرار نیست در تمام آنها از خودم و همنسلهایم بنویسم و نمیتوانم مطمئن باشم کتابی که در این موضوع نیست هم میتواند انتظار مخاطب را برآورده کند یا نه.»
به گزارش ایسنا، در ادامه نشست که با حضور محسن سلیمانی رایزن فرهنگی ایران در صربستان و مصطفی مستور نویسنده همراه بود، نسیم مرعشی به پرسشهای دانشجویان پاسخ داد و در جواب سوالی گفت: هیچ جای روند زندگیام قرار نبود نویسنده باشم و حتی برای من فرایند لذتبخشی هم نیست. در تمام دوره نوشتن رنج میبرم اما نمیتوانم ننویسم. هر روز که از خواب بیدار میشوم احساس میکنم باید این کار را انجام بدهم.
او درباره آغاز نویسندگیاش گفت: از کودکی به ادبیات علاقه داشتم و از هشت سال پیش نوشتن را شروع کردم. وقتی چند راه برای ادامه داشتن داشتم و همه هم به بنبست خورد، به درسی که خوانده بودم علاقهمند نبودم، کشوری که میخواستم به آن مهاجرت کنم به من ویزا نداد، بعد از آن وارد مطبوعات شدم و نوشتن را شروع کردم.
مرعشی همچنین درباره ممیزی در ایران بیان کرد: در هر کشوری قوانینی وجود دارد که کسانی که پذیرفتهاند آنجا زندگی کنند باید به آن قوانین احترام بگذارند. میزان سانسور در هر دولتی با دولت بعد فرق دارد. نویسندههای ایرانی یاد گرفته اند چیزهایی را که میدانند دولت سانسور میکند ننویسند. هیچکس دلش نمیخواهد کتابش چاپ نشود. سانسور در حد چند جمله و پاراگراف و فصل انجام میشود.
این نویسنده درباره تساوی بین نویسندگان زن و مرد نیز گفت: در سالهای گذشته مثل تمام حوزههای دیگر برابر نبودند. زنها بیشتر در خانه بودند و مردان بیرون به همین نسبت نویسندگان زن هم خیلی کمتر از مردهای نویسنده بودند، اما بعد از جنگ نویسندگان زن زیادی شروع به کار کردند و الان تقریبا نصف نویسندگان ما زن هستند.
او در پاسخ با اینکه نویسندگان جوان چگونه میتوانند موفق شوند و آیا خوب است که در آغاز اثری عامهپسند بنویسند گفت: کارنامه نویسنده برایش خیلی مهم است و اگر کتاب اولتان عامهپسند باشد به همان اسم شناخته میشوید و خیلی سخت است که بتوانید نظرها را عوض کنید. صبر کردن و کار زیاد انجام دادن بهترین راه است و بالاخره نتیجه میدهد.
مرعشی درباره تاثیر کار ژورنالیستی بر نوشتن نیز بیان کرد: فعالیت ژونالیستی تاثیر خیلی زیادی دارد. یکی اینکه آدم میتواند بنویسد و سریع به نتیجه برسد. مثلا وقتی داستانتان را در مجله چاپ میکنید سریع میتوانید نظر خوانندگان را ببینید. این باعث میشود علاقه و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید. به اضافه اینکه اسمتان خیلی شنیده میشود و در فروش کتاب هم موثر است.
در پایان این نشست، دیداری بین ایرانیان حاضر و معاون فرهنگی بخش بینالملل دانشگاه جان نسبیت برگزار و بر گسترش همکاریهای فرهنگی تاکید شد. همچین رایزن فرهنگی ایران از آمادگی برای برپایی یک هفته فیلم خبر داد.
انتهای پیام
نظرات