به گزارش ایسنا - در فرهنگ لغت فارسی، کلمه بازی برابر با سرگرمی، مشغولیت، تفریح، لعب، کار، ورزش و فریب آمده است.
بازیها به طور عام دارای یک بار فرهنگی هستند، بازیهای بومی، قبیلهای، محلی و سنتی چهارمحال و بختیاری علاوه بر بار فرهنگی، از جذابیت و تنوع بالایی نیز برخوردار هستند.
با توجه به پهناوری اقلیمی، قومی و قبیلهای در ایران، انواع بازیها با هدفهای خاص طراحی شده و میان مردم رایج بوده است.
آب نخور تو، آبجی گلبهار، آزادی، آهای بره را دزدیدن، استاد را مگیر شاگرد را بگیر، استا مرا زد، الختر، ست و خیزک، الخترو، الک دولک، اللهداد، بابا هیزمکش، بزنبزن، بکش بکش، بنفشه، پرستن، پشتکبازی، تالون خراب، تپچو، ترکهبازی، تقلا، توپی چوبی، تیراندازی، تیر و کمان، تیر و نشانه، بابا شیطونی و دست روی سر نمونههایی از بازیهای بومی چهارمحال و بختیاری است.
از دیگر بازیهای بومی این استان میتوان به با جِجِه، جفت و خیزک، چالهچالهای، چرخم چلنگ، چقه، چنگ و چاله، چوببازی، چوب تل، چوب معده، چوپان داش، چوچلی، حلال و حرام، حمام حمام، حیدری، خاله رورو، خرسبازی، خرمنگل، خورجین، خونه خونهبازی، دُربازی، دُرنه آپاش، دست بده قلیان بکش، دو گوبه، دو هدیه بیار، دیزبازی، سبزه میدون، سرسرکبازی، سواربازی، سوارکاری و تیراندازی، سو گردم شیر و پلنگ، عثمانکی، علیداد، قایم قایمکی، قرتبازی، قصدقصدک و قلاغ پر اشاره کرد.
شالبازی، سه خط، ، قلعه قلعه، قلندر، قیچی - نخودچی، قیقاج، کفش و چوب، کله بَرد، کوچوکوچو، کوکو برک، کیه کیه درمیزنه؟، گرگم به هوا، گره برفی، گشتم گشتم، گل از ما، گندم گندم، لالبازی، مرده لاش، میکنه آیقیه، ملاملائی، موش و گربه، میخ درنا، هفت سنگ، هل هله گرگ چمبری، یک پا یک پا و یوزپلنگ بازی، نیز بازیهای بومی هستند که باید از آنها نام برد.
در ادامه به معرفی برخی از بازیهای سنتی و محلی میپردازیم.
آزادی
دو نفر استاد انتخاب میشوند و یارگیری میکنند، سپس به روش شیر یا خط تعیین میکنند که کدام دسته باید گرگ شود، بازی با حمله دسته گرگها آغاز میشود، آنها باید سعی کنند افراد دسته مقابل را بگیرند. هرگاه یکی از افراد دسته اسیر شد، سایرین باید به کمک او بشتابند و او را آزاد کنند، بازی آنقدر ادامه پیدا میکند تا افراد یک دسته همه اسیر شوند، آنوقت جاها عوض میشود .
استا مرا زد
کاغذ را به قطعههای کوچک میبُرند و برای هر بازیکن یکی از تکههای کاغذ را در نظر میگیرند، فقط روی یکی از آنها مینویسند "اوستا" و باقی کاغذها سفید میماند، کاغذها را درهم میکنند و هرکس یکی از آنها را برمیدارد. هیچکس نمیداند چه کسی استاد شده است و هرکس فکر میکند دیگری استاد شده است، استاد اصلی نباید بگذارد کسی متوجه شود.
در زمانیکه مطمئن است کسی متوجه او نیست به یکی از بازیکنان چشمک میزند، آن بازیکن باید کاغذ دست خود را زمین بیاندازد و بگوید: «اوستا مرا زد» بعد استاد به ترتیب با دیگر بازیکنان هم همینکار را میکند. وقتی همه، کاغذهای خود را زمین انداختند، نفر آخر بازنده میشود و دیگر بازیکنان بر سر او میریزند و او را میزنند. اگر استاد به کسی اشاره کند و او کاغذ خود را به زمین نیندازد، او هم سوخته است و کتک خواهد خورد.
اگر در موقع اشاره استاد یکی از بازیکنان متوجه او شود، میگوید: «اوستا را دیدم که دزدی میکرد» و بقیه افراد میپرسند: «چطوری؟» و او نشانی میدهد و مثلا بگوید با چشم راست یا چپ، وقتی استاد شناخته شود، بازی تمام میشود و دور دیگری آغاز میشود .
الخترو (alaxtaru)
از هر گروه یک بازیکن به وسط میآید و یک پای خود را بلند میکند و با دست، پاچه شلوار خود را میگیرد، سپس هریک از دو بازیکن سعی میکند با تنه زدن به بازیکن دیگر او را بیاندازد، هر بازیکنی که مجبور شود پای خود را زمین بگذارد، میسوزد و یک امتیاز به دسته مقابل تعلق میگیرد، بهترتیب همه بازیکنان دو گروه، دو به دو مسابقه میدهند و امتیازها محاسبه میشود، هر گروهی که امتیاز بیشتری کسب کند، از گروه مقابل کولی میگیرد .
پشتکبازی
بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم میشوند و با قرعهکشی گروه بازنده را مشخص میکنند، افراد این گروه همگی بهصورت چمباتمه داخل میدان مینشینند و حالت دفاعی بهخود میگیرند، افراد بیرون دایره حالت تهاجمی بهخود میگیرند و با دست زدن به افراد داخل، حمله میکنند.
افراد داخل میدان نیز با حرکت پا (جهش از عقب) به دفاع میپردازند، اگر پای آنها به پای افراد خارج از میدان برخورد کند، جای دو گروه عوض میشود، لازم است گفته شود که افراد داخل میدان ضمن حرکت پا به عقب، حتماً باید دستهای آنها روی زمین باشد، در این بازی برد و باخت مطرح نیست و هرچند بار که بازیکنان مایل باشند، بازی را تکرار میکنند .
تیر و کمان
ابتدا در فاصله ٔ ۵-۱۰متری خط شروع، نشانهای مانند یک قوطی خالی یا پلاستیکی را در محلی بلند به ارتفاع یک تا دو متر، روی زمین قرار میدهند، سپس بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم میشوند و در کنار خط تعیین شده به صف میایستند. آنگاه به نوبت با سنگریزههائی که بهعنوان تیر با خود دارند و به کمک کمان، هدف را نشانهگیری میکنند، داور به ازای هر سنگی که به هدف بخورد، یک امتیاز برای آن بازیکن محسوب میکند و در پایان گروهی که بیشترین امتیاز را آورده باشد، برنده بازی خواهد بود .
حلال و حرام
ابتدا بازیکنان دو نفر را بهعنوان استاد که سردار خوانده میشود، انتخاب میکنند، استادها یاران خود را جدا میکنند و هر گروه در گوشهای قرار میگیرد، سپس استادها سنگ و چوب را برمیدارند و یکی را با آب دهان خیس میکنند که به آن حرام میگویند و دیگری هم حلال خوانده میشود. بعد، بچهها را یکی یکی صدا میکنند و از آنها درباره حلال و حرام سئوال میکنند و حرامها را در گوشهای مینشانند و حلالها را در گوشهای دیگر.
پس از آن، کسانی را که حرام شدهاند دو بهدو میکنند. چهار نفر دست و پای آنها را میگیرند و از زمین بلند میکنند و سه مرتبه پشت آنها را بههم میکوبند، در آخر استادها بین حلالها و حرامها آشتی برقرار میکنند و بازی دوباره آغاز میشود .
دست به شلاق
ابتدا با قرعهکشی یا با توافق، یک نفر را بهعنوان شروعکننده بازی انتخاب میکنند و شلاق را به او میسپارند. بقیه بازیکنان با فاصله کمی از یکدیگر روی زمین دایرهوار مینشینند و دستهای خود را در پشت خود قرار میدهند. با شروع بازی حامل شلاق دور دایره میچرخد و در یک لحظه شلاق را در دست یکی از افراد نشسته میگذارد. این بازیکن باید با شلاق فردی را که در سمت راست خود نشسته است، بزند.
البته وی نیز باید سریع بلند شود و از سمت راست دایره فرار کند (حرکت در جهت چپ خطا است) و حامل قبلی در ادامه فرار، باید یک دور کامل بزند و جای شلاقزن فعلی بنشیند، در پایان بازی کسانی که با هوشیاری قبل از کتک خوردن فرار کرده باشند، تشویق میشوند .
زار گزیدم
بازیکنی را که مهارتی در رقص داشته باشد انتخاب میکنند ،بازیگر همراه با کفزدن حاضران رقص را آغاز میکند و شعرهائی میخواند و ادعا میکند که چیزی او را گزیده است، حاضران هم با شعر از او سؤال میکنند، بازیگر با هر بار سؤال و جواب جائی از سر و گردن خود را نشان میدهد و در آخر کار زبان خود را نشان میدهد و به بیرون مجلس میرود، نمونهای از سؤال و جواب به شعر آورده میشود بازیگر: زار گزیدم (زار: زنبور درشت). جمعیت: کوجاتو گزید؟ بازیگر: اینجا و اونجا و اوجاما گزید (به جاهائی اشاره میکند). جمعیت: روش آب بریز . و بازی بههمین ترتیب تا به آخر ادامه پیدا میکند .
سوارکاری و تیراندازی
سواران نیزهباز در محلی که برای این کار اختصاص داده شده است، در یک خط مستقیم میایستند، همه آنها سواره هستند، تماشاچیان بر تپه بلندی مشرف بر آنها مینشینند، نوازنده محلی با کرنا و دهل شروع به نواختن آهنگ سوارکاری میکند و اسبها بهحرکت درمیآیند.
در محلی دور از سواران، نشانهای مثلث شکل تختهای، بر روی زمین نصب شده است و خط هر سوار نیز مشخص است و میداند کدام نشانه را باید بردارد. سوار با سرعت بهسوی نشانهها به پیش میراند و با نیزه خود، نشانه را از زمین بلند میکند. هربار که سوار نشانه را از زمین بردارد، امتیازی به نام آن ثبت میشود و داور سرانجام پس از چند دور برنده را اعلام میکند .
لازم به یادآوری است که این بازی بهصورت انفرادی نیز اجراء میشود و تک تک امتیازات محاسبه و سپس برنده اعلام میشود و این امر گاهی با گذاشتن نشانههائی مانند کلاه و سرتیرکهای عمودی نیز انجام میشود .
کُشتی مُقلی
دو کشتیگیر آماده ٔ کشتی میشوند و برای اعلام آمادگی دستهای خود را روی شانههای هم قرار میدهند. پس از آغاز کشتی، آنها با توجه به فنون متداول کشتی نظیر فن کمر و یک خم تلاش میکنند پشت حریف را به خاک برسانند. برنده کسی است که بتواند پشت حریف را به خاک برساند.
کیهکیه در میزنه؟
دو نفر از حاضران با تنبک و دایره مجلس را گرم میکنند. یکی از حاضران مادر میشود و نفر دیگر هم نقش دختر را بازی میکند. داستان شرح رفتارهای دختری است که دوستان زیادی دارد و هرگاه یکی از میهمانان وی از راه میرسد و در میزند، مادر با شعر از دختر میپرسد که کیست؟ و دختر هم با شعر نام میهمان خود را میگوید.
لالبازی
یک نفر استاد میشود، باقی بازیکنان ساکت مینشینند و استاد بازی را شروع میکند، در مدتی که بازی جریان دارد، هیچکس حق حرفزدن یا خندیدن را ندارد، کسانی که نتوانند این قانون را رعایت کنند، تنبیه خواهند شد، مثلاً کنار دیوار به صورتیکه یک پا یا یک دست خود را بالا نگه داشتهاند، میایستند.
روال بازی به این ترتیب است که استاد کاری را انجام میدهد و باقی هم باید عین کار او را تکرار کنند. کسانی که بخندند یا نتوانند بازی را تکرار کنند، میسوزند و در آخر استاد و یکی از بازیکنان باقی میمانند و هرکدام سعی میکند دیگری را شکست بدهد. در آخر یک نفر برنده میشود .
هُوپَ هُوپَک
بازیکنان گرد مینشینند و همزمان دهانهای خود را پر از باد میکنند و میگویند هوپ و نفس خود را نگه میدارند، کسی حق ندارد بخندد یا حرکتی بکند، آنگاه سردسته حرکتی را شروع میکند و بازیکنان بیآنکه بخندند یا حرکتی بکنند باید از سردسته تقلید کنند و اگر کسی بخندد یا حرف بزند او را به وسط دایره میآورند و باید چشم بگذارد و سایرین دستها را بالای سر او بگیرند، سپس از او میپرسند: «تپ تپو دست کی بالا دست» اگر کسی که چشم گذاشته درست حدس زد او را آزاد میکنند و اگر اشتباه گفت شروع میکنند به اذیت کردن او و همان شعر را خواندن. آنقدر این کار ادامه پیدا میکند تا بازیکن درست حدس بزند. آنگاه بازی از اول آغاز میشود .
انتهای پیام
نظرات