روح الله حجازی میگوید که به اندازه خودش چارچوبهای بیهوده را در سینما شکسته و همیشه تلاش کرده تا دغدغههای اجتماعی خود را مطرح کند اما هر فیلمسازی در هر جای دنیا ممکن است ناچار شود راه خود را تغییر دهد.
این فیلمساز که این روزها فیلم «مرگ ماهی» را بر روی پرده سینماها دارد، همراه با محمود کلاری، مدیر فیلمبرداری و بابک کریمی یکی از بازیگران فیلم در نشستی که در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) برگزار شد، درباره تفاوت این فیلم با آثار قبلی حجازی، دشواری سبک خاص فیلمبرداریاش، حضور پر شمار بازیگرانش، انتظار طولانی مدتش برای اکران و ...سخن گفتند.
هرچند این نشست به بهانه اکران «مرگ ماهی» برپا شد اما در آن، نکات جالبی درباره عشق شیداگونه کلاری به تصویر ، کارنامه قابل تامل این هنرمند و بازگشت دوباره کریمی به دنیای بازیگری در پی اتفاقی غیر منتظره مطرح شد.
در ادامه گفتوگوی خبرنگاران سینمایی ایسنا را با این سه هنرمند میخوانید:
شاید این ناآرامی از جنگ بیاید
روحالله حجازی که در کارنامه فیلمسازیاش ساخت فیلمهای جنجالی را دارد در پاسخ به این پرسش که چرا همیشه دنبال دردسر است؟ توضیح داد: متولد آبادان هستم و بعد از جنگ به اصفهان رفتیم. شاید این ناآرامی از تلاطم جنگ و جابهجایی و... بیاید. تحت تأثیر برادرانم و مجلات سینمایی که میخواندند به فیلمسازی علاقهمند شدم و خیلی زود شروع به کار کردم. تصور یکسری از دوستان بود که قرار است فیلمهای مذهبی بسازم البته با این فضا بیگانه هم نیستم. کارهای ویدیویی مذهبی ساختهام اما سعی کردم متفاوت باشد و نگاه انسانی به مذهب داشته باشم، نه نگاه سطحی و شعاری.
تصوراتی که به هم ریخت
وی ادامه داد: فعالیتم در سینما با «در میان ابرها» شروع شد که بعد از ساخت آن، تصورات عدهای به هم ریخت. در حالی که اینها دغدغههای من است. بیشتر، مسائل جنسی آن فیلم مطرح شد در حالی که این اتفاق به جامعه ما برمیگردد چون همین فیلم در بسیاری جشنوارههای خارجی اکران شده در حالیکه آن جا مسألهشان تبعات جنگ بود. حتی حبیب احمدزاده که فیلم را دید، اعلام کرد براساس واقعیت است چون بعد از حمله آمریکا به عراق یکسری دختران عرب، بکارت خود را به شیخهای سوریه فروختهاند. یعنی این واقعیتها وجود داشته اما متأسفانه این جا از زاویه دیگری دیدند و بعد این تعبیر ادامه پیدا کرد.
چارچوبهای بیهوده را شکستم
حجازی یادآور شد: در فیلمهای بعدیام مسأله ارتباطات، نگاه اخلاقی، نگاه زوجها به زنان و مردان دیگر، تصور خیانت، طلاق عاطفی و... را که مطرح کردم، حمل بر مسائل دیگری شد. در صورتیکه اینها واقعیت جامعه ماست. جالب است قوه قضاییه به فیلم ما جایزه داد. موضوعی مانند طلاق عاطفی در جامعه سنتی ما بسیار جدی است یا مسائل جنسی که معضل مهمی است اما بسیاری جرأت ندارند دربارهاش حرف بزنند چون به محض این کار، فورا انگ آن را به خود شما میزنند ولی من معتقدم باید چارچوبهای بیهوده شکسته شود و خودم چنین کردم. البته در همه جای دنیا گاه فیلمسازان ناچارند راه خود را عوض کنند و بکوشند حرف خود را به شیوهای دیگر بزنند و این چنین بود که به «مرگ ماهی» رسیدیم.
این فیلمساز درباره تفاوت «مرگ ماهی» با فیلمهای قبلیاش توضیح داد: این فیلم هم ویژگیهای خود را دارد. البته شکل فرمی به خود گرفته و دردسرش بیشتر فرمی است. هم در بیان دغدغه و هم از نظر اجرا که حالا مسأله من شده است. مثلا در فیلم «زندگی مشترک...» حرف خیلی جذابی زدم اما از نظر فرمی کار عجیب و غربی نکردم اما «مرگ ماهی» را کاملتر میدانم. الان هم یکسری تماشاگرانی که با دیدگاهی که از دو فیلم قبلی داشتهاند به تماشای «مرگ ماهی» آمدهاند، شاید آن را خیلی دوست نداشته باشند بنابراین مخالفان و موافقان فیلم، صفر و صدی هستند.
درک بعضی فیلمها زمان میخواهد
حجازی ادامه داد: حتی تلاش کردم در این فیلم به زبان درام برسیم. چون طرح و حل معما کاری ندارد ولی دوست داشتم نشانهگذاری کنم. البته درک بعضی فیلمها زمان میخواهد همچنانکه تاریخ سینما نشان داده گاه فیلمی را هو کردهاند اما چند سال بعد متوجه وجوه هنری آن شدهاند، البته قصد مقایسه ندارم اما خوشحالم ریسک کردیم و دنبال تجربهای تازه رفتیم. تکرار که کاری ندارد. گرچه در جامعه ما اگر تکرار هم بکنی، میگویند فقط یک شیوه را بلد است.
برداشتهای سیاسی و مابه ازاهای ضد و نقیض
کارگردان «مرگ ماهی» درباره تأخیر در اکران عمومی این فیلم توضیح داد: شنیدهام و نمیدانم چقدر مستند است که فیلم پیش از اکران در جشنواره خیلی مورد توجه قرار گرفت و از دفتر جشنواره بازخوردهای خوبی داشت اما بعد از نمایشش در برج میلاد که با حضور دبیران جشنواره و دیگر مدیران انجام شد، فضای سنگینی ایجاد شد که برایم خیلی عجیب بود. در حالی که انتظار داشتم دستکم فیلم در چند رشته نامزد دریافت جایزه شود و در بعضی رشتهها مثل فیلمبرداری یا طراح صحنه جایزه بگیرد اما کمکم شنیدم که گویا از آن برداشتهای سیاسی و تعابیر خیلی عجیب و غریبی شده که یافتن ما به ازاهایش، خیلی ضد و نقیض است. به هر حال گرچه معادلاتشان درست از آب درنمیآمد اما دستکم بهانه خوبی برای بی توجهی به فیلم بود. همین ماجرا بر روند گرفتن پروانه نمایش هم تأثیر گذاشت.
میگفتند هنوز نوبتتان نشده
این کارگردان ادامه داد: فیلمهای جشنواره فجر، یک بار توسط شورای بازبینی دیده میشوند و معمولا از اعضای شورای پروانه نمایش در آن شورا حضور دارند. عموما این فیلمها به فاصله کمی پروانه نمایش میگیرند اما تاریخ پروانه نمایش ما حدود مرداد است که فاصله زمانی نسبتا زیادی است و زمانیکه اعتراض میکردم، میگفتند هنوز نوبتتان نشده. بدون پروانه نمایش هم هیچ اقدامی برای اکران نمیتوان انجام داد.
اکران آزاد، ظلم بود
حجازی با اشاره به شرایط اکران سال گذشته و نمایش فیلم «محمد رسولالله (ص)» که سالنهای زیادی را به خود اختصاص داد، یادآور شد: بیشتر قراردادها تا پایان سال بسته شده بود. اول قول اکران مهر را دادند اما بعد نشد و پیشنهاد اکران آزاد را دادند که زیر بار نرفتم چون چنین اکرانی برای فیلمی با این عوامل، نوعی ظلم بود. به هر حال به اکران دوم نوروز امسال موکول شد، البته جزو گزینههای اکران اول نوروز هم بودیم اما در کنار فیلمهای دیگر، چینش خوبی نبود. از سوی دیگر هر چه میگذشت، فیلمهای بیشتر در نوبت اکران قرار میگرفتند و شرایط سختتر میشد اما خوشحالیم که فیلم اکران شده و فروش نوروزی امسال را به فال نیک میگیریم و امیدواریم ما هم بتوانیم فروش خوبی داشته باشیم و در شروع هم استقبال از فیلم خوب بوده است.
فیلم ما مناسب هنر و تجربه نبود
او در پاسخ به این پرسش که آیا تمایل نداشت به جای این انتظار طولانی مدت، فیلماش را که اثر خاصی هم هست، در گروه هنر و تجربه اکران کند؟ پاسخ داد: هرچند فیلم ما متفاوت است اما با توجه به شناختی که از فضای هنر و تجربه دارم، مناسب آن فضا نبود و درست نیست فیلمی با این کست و چهرهها در این گروه اکران شود. هر چند هنر و تجربه فضای خوبی است و خود من دوست دارم فیلمی برای این فضا بسازم، اما این فیلم مناسب این گروه نبود.البته افسوس میخورم در زمان اکران «در میان ابرها»- فیلم اولم- این گروه وجود نداشت چون آن فیلم در شرایط بسیار مهجوری اکران شد.
بهانه دیگری پیدا میکردند که بر سر فیلم بکوبند
حجازی اضافه کرد: علاوه بر اینها در همان دوره جشنواره، یک خبرگزاری به بانک پاسارگاد که برای چند فیلم از جمله فیلم ما سرمایهگذاری کرده بود، حمله و مطلبی علیه آقای کریمی- بازیگر ما- منتشر کرد و انگ سیاسی و توطئه زد و فیلمهای «من دیهگو مارادونا هستم»، «بهمن» و «مرگ ماهی» را که با سرمایهگذاری این بانک ساخته شده بود، نقد کرد. اگر فیلم ما در هنر و تجربه اکران میشد، بهانه دیگری پیدا میکردند که بر سر فیلم بکوبند و میگفتند با این همه چهره که این همه هم برایش هزینه شده- در حالی که هزینه فیلم ما به اندازه فیلمی با دو سه چهره بود - چنین اکرانی دارد. بویژه اینکه در اکران «من دیهگو...» هم اجحاف شد و کسانیکه شاید آثارشان در این بانک رد شده بود، به نوعی جوسازی منفی کردند که ممکن بود به فیلم ما ضربه بزند ولی الان شرایط خوب است.
فیلمی درباره ناگفتهها
در ادامه بابک کریمی بازیگر فیلم، جذابترین نکته در همکاریاش با این پروژه را شخص روحالله حجازی دانست و توضیح داد: در اولین دیدارمان حس کردم خیلی راحت میتوانیم با هم کار کنیم چون شخصیت خود کارگردان فارغ از دیگر موارد، در نتیجهی کار بسیار اثرگذار است. کارنامه حجازی و دیگر ویژگیهای فیلم مثل تعلیق آن، برایم جذاب بود.
این بازیگر ادامه داد: در دورهای که همه آثار درباره گفتههاست، این فیلم درباره ناگفتههاست که برایم خیلی جالب بود. از سوی دیگر در این فیلم همکارانی حضور داشتند که همکاری با آنان برایم بسیار جالب بود. در حالی که اگر میخواستم با تک تک آنان کار کنم، سالها زمان میبرد اما در این فیلم پربازیگر، یکباره با بسیاری از آنان همکار شدم بنابراین مانعی برای رد کردن این همکاری ندیدم. درام در سکوت است و ناگفتهها.
بابک کریمی افزود: چند سال است باوری غلط بین بازیگران و فیلمسازان باب شده که فکر میکنند اگر با اخم و داد دیالوگی را بگویند دراماتیکتر میشود در حالیکه درام در سکوت، ناگفتهها و فاصله بین گفتار و کردار است. یعنی همیشه پشت پرده یک شخصیت است. الان همه چیز خیلی رو آمده در خیلی فیلمها میبینیم بازیگر به طور مسلسلی بدون لحظهای سکوت حجم زیادی از دیالوگها را میگوید بدون اینکه این جملات در ذهن مخاطب بنشیند، گویی نوعی فرار از تفکر است.
با دیدن خیلی فیلمها سردرد میگیرم
بازیگر «ماهی و گربه» ادامه داد: الان بعد از دیدن خیلی فیلمها با سردرد از سالن بیرون میآیم نه اینکه آن اثر مبتذل باشد چون اصلا ارتباطم با کار برقرار نمیشود. فقط دچار نوعی بمباران جملات میشوم . خیلی وقتها برای رعایت احترام تا آخر بعضی فیلمها در سالن مینشینم یا برای کنجکاوی حرفهای خودم. در این مقطع که همه دچار بمباران و ولوم بالا هستند، «مرگ ماهی» مثل این است که بخواهی فرش را از زیر پای مردم بگیری. مدام پی این هستند که هیجان فیلم کجاست؟
مراسم لذتبخشی که به هم ریخته
کریمی با تأکید بر اهمیت احترام به تماشاگر اضافه کرد: وقتی مهمانی دعوت میکنید، غذا را جلوی او میگذارید و زمانی میدهید که با ریتم خودش بتواند غذا بخورد اما الان دهان تماشاگر را باز میکنند و غذا را در حلق او میچپانند و بعد هم شیرینی و چای و... رابطه با تماشاگر چنین است و وقتی در جایگاه تماشاگر قرار میگیرم، دیگر لذت نمیبرم با اینکه بسیار فیلم بین هستم.
این بازیگر، فیلم دیدن در سینما را نوعی مراسم لذتبخش دانست و اضافه کرد: اما گاهی میبینیم مراسم به هم ریخته و با نوعی شکنجه همراه است.
به همکاری با چهرهها علاقهمند بودهام
سپس حجازی درباره دشواری پروژههای پربازیگر گفت: همزمان با ما دو فیلم «عصر یخبندان» و«من دیگهگو مارادونا هستم» نیز دیگر آثار پربازیگر بودند. همیشه به همکاری با چهرهها علاقهمند بودهام. به جز فیلم اولم «در میان ابرها» که تنها چهرهاش الناز شاکردوست بود و بقیه بازیگران خوب تئاتر بودند بعد از آن همیشه با چهرهها همکاری کردهام. این جا هم ترکیب بازیگرانی در این سطح با بازیگران غیر چهره کار را دشوار میکرد اما خوشبختانه شرایط فراهم شد. خودم فکر نمیکردم چنین عواملی پشت صحنه و جلوی دوربین قرار بگیرند.
ادعایی هم ندارم
کارگردان فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» درباره اصرارش برای همکاری با چهرهها توضیح داد: بیشتر دوست دارم بازی متفاوت از بازیگران چهره ببینم. برای خودم نوعی تجربه و چالش است و ادعایی هم ندارم. ممکن است جواب بدهد یا نه. مثلا در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» حضور ابراهیم حاتمیکیا به این دلیل بود که ما به بازیگران دیگری فکر کرده بودیم اما چون مخاطب از آنها پیش زمینه داشت، دنبال کسی بودیم که نقض آن عمل کند که حالت تردید تا پایان با مخاطب باقی بماند. البته بخشی هم به گیشه بر می گردد چون سرمایهگذار دنبال چهره است.
حجازی ادامه داد: مجموعه داستان و تصویر به فروش«مرگ ماهی» کمک میکند چون دیگر دوره این گذشته که بازیگری، گیشه داشته باشد به جز رضا عطاران که او هم در بعضی فیلمها کمتر میتواند مخاطب را جذب کند.
بعد از تولید، پیدا کردن بازیگران خیلی سخت است
وی در پاسخ به این پرسش که حضور این تعداد بازیگر چهره چه دشواریهایی در تیتراژ فیلم ایجاد میکند؟ تصریح کرد: معضل بزرگتری که داریم این است که به جز دوستانی مانند آقای کلاری، کریمی و مصفا که همیشه همراه هستند، معمولا در مرحله تولید همه همراه هستند اما بعد از پایان فیلمبرداری، پیدا کردنشان خیلی دشوار میشود. در حالیکه در کشورهای دیگر، بازیگران دیگر تعهداتی دارند که همزمان با اکران در گفتوگوها و برنامههای تبلیغی حضور داشته باشند، البته خوشبختانه در زمینه تیتراژ مشکلی نداشتیم.
یک چالش و یک نوستالژی
در ادامه محمود کلاری- مدیر فیلمبرداری باسابقه سینما- که همیشه به گفتهی خودش به دنبال تجربههای تازه است، درباره تجربه خاصش در «مرگ ماهی» گفت: نمونه خاصی بود که شکل پیشنهادی تازهاش مرا با یک چالش و نوستالژی درگیر کرد. قرار بود در فیلمبرداری این فیلم هیچ حرکتی نداشته باشیم یعنی یکسری فریم ثابت در کل فیلم داشتیم و این خیلی برایم جالب بود چون مرا به روزگار عکاسیام وصل میکرد. همچنان فکر میکنم بعد از کنارهگیری از فیلمبرداری سینما، به عکاسی باز میگردم . دیدم این فیلم چنین محملی است و از این بابت، فضا و ساختاری جدید بود که مرا خیلی هیجانزده کرد.
ماندن در سینما با کارهای سخت و نشدنی
این هنرمند که به فاصله اندکی پیش از «مرگ ماهی»، مدیر فیلمبرداری «ماهی و گربه» بوده است، با مقایسه تفاوتهای فیلمبرداری این دو فیلم ادامه داد: فیلمبرداری«ماهی و گربه» به طور کامل در حرکت بود اما اینجا یکسری شاتهای ثابت داشتیم. چون همیشه دنبال تجربه ها و فرم های نو هستم، خیلی سریع این کار را پذیرفتم. در مسیر هم گاهی به نقاطی میرسیدیم که باید برای مشکلات پیچیده راه حلی پیدا می کردیم. اما اساسا اگر میخواهیم در سینما بمانیم، باید خود را درگیر موارد سخت و گاه نشدنی کنیم. همچنانکه فیلمبرداری «مرگ ماهی» هم خیلی دشوار به نظر میآمد اما همینها مرا به خود جذب میکند.
مدیر فیلمبرداری «بادیگارد» مهمترین معیار انتخاب پروژههای کاریاش را امکان تجربیات جدید دانست و افزود: اولین ویژگی جاذبه در هر پروژهای این است که فکر کنم از من چیز تازهای میخواهد.
اولش می ترسیدم
در ادامه حجازی درباره اضطراب احتمالیاش از همکاری با هنرمندی در جایگاه محمود کلاری گفت: اولش میترسیدم. کارگردانهای جوان معمولا از همکاری با هنرمندان خیلی با تجربه میترسند چون دچار این تردید میشوند که چقدر میتوانیم خودمان باشیم و چقدر ممکن است تحت تأثیر آن هنرمند قرار بگیریم.
کلاری یک استار است
وی افزود: از بچگی با نام آقایان زرین دست و کلاری به عنوان دو فیلمبردار برجسته آشنا بودیم و این دو اسم در ذهنم حک شده بود. خود آقای کلاری دیگر یک استار و به اندازه بازیگران، مطرح هستند. همیشه دوست داشتم با ایشان کار کنم و بعد از اینکه ایشان با شهرام مکری و دیگر کارگردانهای جوان کار کردند، ترسم قدری ریخته شد و با دیدن ایشان متوجه شدم چقدر همراه هستند. اگر کارگردان اعتماد به نفس، تجربه و سواد کافی داشته باشد، از همکاری با این هنرمندان بسیار خواهد آموخت. اگر فیلمساز آگاه باشد میتواند استقلال رای خود را حفظ کند، البته آقای کلاری با کوه تجربهای که دارند، بسیار همراه بودند.
بابک کریمی هم در تأیید سخنان حجازی افزود: یکی از ویژگیهای محمود (کلاری) این است که یک همراه کامل است.
کلاری برای کارگردان مثل تور نجات است
این بازیگر که در فیلمهای «جدایی نادر از سیمین»، «ماهی و گربه»، «گذشته»، «مرگ ماهی» و «تیکت» با کلاری همکاری داشته است، ادامه داد: در هر یک از این فیلمها ماجرایی وجود داشت که با روند معمول سینما متفاوت بود و این پروژهها برای رسیدن به مقصد، نیازمند همراهی همه عوامل است و در شرایط مختلف، کلاری همراهی است که به کارگردان اطمینان خاطر میدهد و همچون تور نجاتی است که باعث میشود کارگردان بتواند راحت بندبازیاش را انجام بدهد چون میداند اگر هم اتفاقی بیفتد تور نجاتی دارد.
کریمی افزود: بسیاری از فیلمبرداران- حتی نامدارانشان استانداردی دارند و اغلب فیلم را به استانداردهای خود میآورند نه اینکه خود را به فیلم نزدیک کنند، در حالی که این روند باید برعکس باشد.
کلا دستش خوب است!
بازیگر «گذشته» سپس با اشاره به همکاری کلاری با فیلمسازان فیلم اولی خاطر نشان کرد: ویژگی همراه بودن محمود، در این نوع همکاریها خود را نشان میدهد، پروژههایی که در آن ناامنی، ترس و... وجود دارد و حضور او به کارگردان آن قدر اطمینان میدهد که بتواند بدون اضطراب به کارش بپردازد به همین دلیل بسیاری نمیتوانند با فیلم اولیها کار کنند.
او در ادامه با یادآوری بازی کلاری در فیلم «بانو» اثر داریوش مهرجویی با لحنی طنزآمیز افزود: ایشان توانایی بازیگری هم دارد و کلا دستش خوب است!
کلاری در پاسخ به پرسشی درباره همکاریاش با کارگردانهای خارجی گفت: همکاری داشتهام اما نه با کارگردانهای خیلی شناخته شده. با یک کارگردان تونسی مقیم فرانسه، یا سالازار فیلمساز آمریکایی که برای چنل فور (chanel 4) فیلم امام محمد غزالی را ساخت. فیلم «بابا عزیز» را با ناصر خمیر کار کردم. چند کار با مستندسازان و فیلمسازان جوان داشتم و اخیرا هم یک فیلمساز هندی سراغمان آمده.
وسوسه همیشگی فیلم ساختن
وی که در کارنامه هنریاش تجربه ساخت فیلم «ابر و آفتاب» را دارد، درباره وسوسه دوبارهاش برای کارگردانی افزود: این وسوسه همیشه با من بوده ولی حداقل تا قبل از چند سال اخیر نوعی دشواری وجود داشت که همچنان در بخش اکران وجود دارد. شاید «هنر و تجربه» تنها راه گریز از این چنبره تعیین تکلیفی باشد که سینما یا سینمادار میکند. فیلمهایی که دوست داشتم کار کنم در همان حال و هوای کار اولم بود، سینمایی مورد نظرم است که اولا چون نویسنده نیستم، برآمده از واقعیت است. بنابراین در این فرم از سینما کسانی لازم هستند که به آن کاراکترها نزدیک باشند. از سوی دیگر همیشه مشکل سختی اکران سینمای مورد علاقه من وجود دارد که امیدوارم «هنر و تجربه» بتواند موقعیتی برای اکران این نوع فیلم ها فراهم کند. اگر بخواهم از فیلمبرداری فاصله بگیرم، شاید به این سمت بیایم. امیدوارم امسال آخرین سال فعالیتم در فیلمبرداری باشد.
دیگر بس است
او در پاسخ به این سخن که ممکن است باز هم پیشنهادات جذاب در فیلمبرداری داشته باشید، توضیح داد : همیشه همین است. پیشنهادی میآید که میگویی همان است که میخواستم.مثل بازی خداحافظی فوتبالیستها. اصلا سمج بودن در ادامه مسیر سینما از آنجا میآید که همیشه میگویی چه بسا این فیلم ماندگار شود و بتواند مرا ماندگار کند. نتیجه آن کار خیلی مهم نیست. مهم این است که وقتی درگیرش میشوی، همیشه با این حس و وسوسهای. مگر اینکه جایی به خودت بگویی دیگر بس است و بهتر است جای درستی با سینما خداحافظی کنی.
ممکن است باورمان شود لابد کسی هستیم
در ادامه این سخنان، حجازی با اشاره به سابقه طولانی مدت کلاری به عنوان فیلمبردار سینما و تجربیات بسیار متنوع او با کارگردانهایی مثل کیارستمی، مهرجویی، فرهادی، حاتمی، مجیدی، مخملباف، حاتمیکیا، بنی اعتماد و...خاطرنشان کرد: فروتنی از دیگر ویژگیهای مثبت ایشان است چون خیلی مهم است کسی با این جایگاه و ویژگی، این اندازه افتاده باشد در حالی که گاه بعضی از ما جوگیر میشویم چون در حرفه ما نوعی شو وجود دارد و ممکن است باورمان شود لابد کسی هستیم، اما کسانی مانند آقای کلاری، مصفا و کریمی در برخوردشان با مردم و ارتباطشان در حوزه کاری شان استثنا هستند.
کی قرار است به جایی برسیم؟!
کارگردان «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با یادآوری سابقه طولانی مدت کلاری در عکاسی و ثبت تصاویری از دوره انقلاب که بعضی از آنها در کتابهای تاریخ مدارس منتشر شده و یا بسیار مشهور شده است، افزود: سیر فعالیت ایشان بسیار عجیب است. اگر ایشان چنین سابقهای در کشورهای دیگر داشت، با همان دو عکس مشهور، تا آخر عمرشان تأمین بودند ولی متأسفانه شرایط این جا نگران کننده است. همچنانکه امروز هم میبینیم جوانان بازیگری که نگران آینده خود هستند و میپرسند کی قرار است به جایی برسیم؟! و این چنین است که دغدغه مهاجرت پیش میآید و این بسیار خطرناک است. این بیمهریها برای خود من هم دغدغه درست کرده. استثناها را فراموش کنیم، برای بقیه اتفاقات خاصی نمیافتد.
حجازی ادامه داد : فکر کنید همان عکس امام (ره) که آقای کلاری گرفته یا همان عکسی که در کتاب تاریخمان منتشر شده بود و خیلی مجموعههای دیگر که از دوره انقلاب گرفته، اگر میخواستند هزینهاش را بدهند، آقای کلاری دیگر میتوانست عاشقانه به کارش بپردازد. کپی رایت که وجود ندارد دست کم اسم ایشان را بزنند. خود من حین کار از تجربیات ایشان غافلگیر شدم اما در شرایط فعلی، هنرمندی مانند آقای کلاری با این سابقه چه باید بکند؟
کلاری در ادامه سخن او گفت: شاید خوبیاش در همین است که باعث میشود افراد بمانند و ادامه دهند.
بیمار این کارم، دست خودم نیست
مدیر فیلمبرداری فیلمهای «گذشته» و «جدایی نادر از سیمین» درباره شوق فراوانش به عکاسی و فیلمبرداری توضیح داد: من بیمار این کارم، دست خودم نیست. هر چه به تصویر ربط پیدا کند، مرا جادو میکند. بازی درنمیآورم. گویی این شوق از آغاز با من آمده و بخش قابل توجهی از وجودم به آن بسته است.آقای کیارستمی میگفت فکر میکنم کسراییان با دوربینش دور قله دماوند چه روزگاری گذرانده و چه استحالهای را تجربه کرده، ثبت تصویر یک جسم در موقعیتهای زمانی گوناگون با نورها و زوایای مختلف، این تجربیات ورای عکاسی و ثبت و ضبط است. رابطهای میان ذهن و یک جسم است که به روح آدم راه مییابد برای من چنین است. خیلی وقتها که خواستهام برای کارم زمان بندی کنم، آن چنان غرق در آن شدهام که کاملا زمان، خودم و اطرافم را فراموش کردهام. شاید هم همین است که مدام سماجت و همچنان در این عرصه تقلا میکنم چون فکر میکنم با از دست رفتن این، هیچ چیزی جایگزینش نخواهد شد. این را نوعی موهبت میدانم که باید قدرش را دانست.
با اینکه جلوی دوربین، دیده شوم مشکل داشتم
در بخش دیگری از نشست ایسنا، بابک کریمی که سالها تجربه در حوزه تدوین داشته، درباره ورود دیر هنگامش به بازیگری سینما توضیح داد: اولین بار در 10 سالگی با بازی در فیلم «درشکهچی» وارد سینما شدم اما در مقطعی تصمیم گرفتم پشت دوربین بروم و به جایی رسیده بودم که با تصویر خودم در آینه، مشکل داشتم. با اینکه جلوی دوربین، دیده شوم مشکل داشتم.
یعنی عکسم را به دفاتر فیلمسازی بفرستم؟!
بازیگر «جدایی نادر از سیمین» یادآور شد: فیلمبرداری خواندم و در مسیرم، تدوین را کشف کردم و سالها در سطح بالا تدوین کردم اما از جایی به بعد بازیگری به تدریج نفوذ کرد و با نوعی بازیگوشی و نه بازیگری در فیلم دوستانم، نقشهای خیلی کوتاه مثل گارسن و... بازی کردم. البته در سالهایی که مستندسازی و تدوین میکردم، پدرم میگفت وقتت را تلف میکنی باید دنبال بازی بروی و من هم میگفتم دیگر به این حیطه آمدهام و حالا عکسم را به دفاتر فیلمسازی بدهم؟! آن هم در کشوری که همه بازیگر هستند و من جایی ندارم. هیچ کارنامهای هم نداشتم که بخواهم بر آن سوار شوم.
خود را پشت تدوین پنهان میکردم
او اضافه کرد: اما حالا دیگر در بازیگری، خیلی احساس راحتی میکنم. بعد از حضور جدیام در بازیگری، دیدم تمام مدتی که تدوین میکردم، خود را پشت تدوین پنهان میکردم. مثل این بود که نخواهم مسئولیت کار خود را به گردن بگیرم یا نوعی خجالت از بروز مستقیم احساساتم داشته باشم ولی در بازیگری واسطهای نیست و بازیگر بدون واسطه و به صورت مستقیمتری احساسات خود را بروز میدهد.
با اتفاقی بیاهمیت به بازیگری برگشتم
بازیگر «خانه دختر» خاطر نشان کرد: البته همه اینها پیش آمد. سر نخ این ماجرا از فیلم «تیکت» شروع میشد. آن جا تهیهکننده و دستیار بودم و بازیگری را که رل کوچکی بازی میکرد، از دست دادیم چون میخواست نامش حتما اول تیتراژ باشد و درخواست اقتصادی بالایی هم داشت. در نهایت نتوانستیم جایگزینی پیدا کنیم و چون من در تمرینها حضور داشتم، آقای کیارستمی نقش را به من سپرد. سه دقیقه جلوی دوربین رفتم. آقای فرهادی همین بازی را دید و مرا انتخاب کرد. یعنی هیچ برنامهریزی مشخصی برای این ماجرا نبود. سر مسأله تیتراژ و اتفاقی بیاهمیت، دوباره به بازیگری آمدم. اما این را هم بگویم در دورهای که بازیگری کم کم داشت جدی میشد، بعد از یک روز تدوین حس میکردم مغزم خالی شده است. دیگر تحمل نور و سروصدا را نداشتم. از انرژی خالی میشدم در حالی که بعد از یک روز بازیگری با وجود کار زیادی که داشت، آخر کار بسیار پرانرژی بودم و کم کم جلوی چشمم دیدم مسیری تمام شده و راه دیگری آغاز شده، الان حس میکنم این اتفاق طبیعی بود که به این شکل رخ داد.
بازیگوشیهایی که بعدا به کار آمد
او که فرزند نصرت کریمی است، در پاسخ به این سخن که جزو معدود هنرمندانی است که به واسطه جایگاه پدرش وارد سینما نشده است، یادآور شد: البته «درشکه چی» فیلم پدرم بود و حالا تجربیات دوران کودکیام از سینما که به واسطه فعالیتهای پدرم، شکل گرفت، خیلی کمکم میکند. آن زمان بازیگوشی میکردم و عوامل کار از دستم شاکی بودند. آن زمان خیلی چیزها در تمرینات پدرم برایم بازی بود ولی بعدها به کارم آمد. حتی به جلسات سندیکای هنرمندان هم میرفتم با اینکه هیچ خبری هم نبود ولی بودن در آن جمع، برایم لذت بخش بود.
قد و قوارهام دستم آمد
او که سالها در ایتالیا به طور حرفهای کار کرده است، یادآور شد: البته در آن سالها خیلی هم افسوس خوردم چون خارجی بودم و هیچ آشنایی نداشتم و فکر میکردم اگر ایران بودم پدرم با یک تلفن میتوانست کمکم کند. اما الان از این روند خیلی خوشحالم چون اندازه خودم را فهمیدم که کجا استعداد دارم، کجا ضعف دارم و... قد وقواره خودم بیشتر دستم آمد. اگر همانها را در ایران انجام داده بودم، نمی توانستم ببینم چقدر برآمده از توان خودم بود و چقدر تحت تأثیر شرایط.
تلویزیون با فیلمهایم مشکل داشت
در بخش پایانی این نشست بحثی درباره تیزر تلویزیونی فیلمهای سینمایی مطرح شد.
حجازی درباره پخش تیزر فیلمها از شبکههای ماهوارهای و محدودیتهایی که برای پخش تیزر داخلی آنها فراهم میشود به ایسنا توضیح داد: مثلا فیلم خود ما همزمان در دیگر کشورها هم اکران دارد و طبیعی است که تیزرش در شبکههای خارج از کشور پخش شود اما در مورد داخل کشور، شانس پخش تیزر فیلمهایم را نداشتم. با اینکه با تلویزیون هم خیلی کار کردهام اما یا با فیلمهای سینماییام مشکل داشتهاند تا جاییکه متأسفانه هنوز حاضر نشدهاند رایت هیچ یک از فیلمهایم را بخرند. امیدوارم با «مرگ ماهی» مشکلی نداشته باشند ولی پخش تیزر شکل مشخصی ندارد. شنیدهام حدود 25 تیزر رایگان میدهند اما برای پخش تیزر در برنامه پربینندهای مانند «نود» اولویت با تیزرهایی است که پول میپردازند.
وی ادامه داد: برای تیزر تلویزیونی اقدام کردهایم ولی گویا تعهد میگیرند در خارج از کشور نباید تیزر فیلممان پخش شود.
این فیلمساز با تأکید بر تاثیر تبلیغات در جذب مخاطب سینما اضافه کرد: البته مخاطبان بعضی فیلمهایی را که تیزرشان پخش شده، دوست نداشتهاند ولی به هر حال به تماشای آنها رفتهاند، باید برای این ماجرا فکری شود. امیدوارم سالنهای بیشتری به فیلم ما بدهند. توقع ندارم فیلم ما، مثل یک فیلم کمدی بفروشد چون مدلش متفاوت است ولی در حد خودش باید بتواند مخاطب را جذب کند.
او توضیح داد: الان حدود شانزده، هفده سینما داریم ولی سانسهایمان کامل نیست. به جز چند سالن، در پردیسها نهایتا 4 سانس داریم که چون استقبال در پردیسها خوب بوده، سانسهایی اضافه شده و فکر میکنم جای بیشتر هم داشته باشد. فعلا فقط تهران اکران داریم و شهرستان فقط هویزه مشهد فیلم را نمایش داده است چون تعداد سالن در شهرستانها کم است.
حجازی که دست به کار ساخت فیلم تازهای شده، در پایان درباره انگیزهاش برای حضور در جشنواره فجر توضیح داد: اولین بار که در جشنواره شرکت کردم برای «در میان ابرها» سیمرغ گرفتم ولی باز هم در بخش سینمای ایران به فیلم بیمهری شد. دو فیلم دیگر به سختی در دوره مدیریت آقای شمقدری ساخته شد و پروانه مشروط دادند که مکتوب هم نبود. در مورد «مرگ ماهی» هم ای کاش توصیه آقای کلاری را گوش میکردم و فقط به ساخت فیلم متمرکز میشدم. اما گول دوستان را خوردیم که مدام پیگیر اکران فیلم در جشنواره بودند اما بعد به آن بیمهری کردند.
دیگر برای جشنواره عجله نمیکنم
وی اضافه کرد: اگر نیامده بودیم، شرایط خیلی بهتری میداشتیم چون دست کم فیلم لو نمیرفت و بازخورد منفی نمیگرفت و اکران دوم نوروز پارسال را میگرفت. به قول آقای کلاری، جشنواره فجر دیگر جشنواره نیست و جشن شده است. الان اگر بخواهم فیلم بسازم عجلهای برای جشنواره نمیکنم. اگر فیلم آماده بود آن را به جشنواره ارایه میدهم چون دیگر آن اعتباری که میتوانست داشته باشد را ندارد البته نه به این دلیل که جایزه نگرفتم مسأله برخورد است چون با برخوردهای نادرست، زحمت عوامل کار را هم نادیده گرفتند.
تهیه و تنظیم گزارش: ندا آلطیب
انتهای پیام
نظرات