• یکشنبه / ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ / ۱۲:۲۵
  • دسته‌بندی: یادداشت
  • کد خبر: 95012913038
  • خبرنگار : 90003

مردی در آرزوی ساعت 25 ...

مردی در آرزوی ساعت 25 ...

بهناز معزی - خبرنگار ایسنا

بهناز معزی - خبرنگار ایسنا

استاد همیشه می‌گفت «کاش شبانه‌روز بیشتر از 24 ساعت بود، حتی ساعتی بیشتر... وقتی نمی‌ماند برای این همه کتاب این همه کار و نوشتن...»

« انا لله و انا الیه راجعون

استاد بزرگ دکتر جابر عناصری به رحمت ایزدی پیوست

امروز ساعت نه و نیم فوت کرد و همین امروز بدون تشریفات در بهشت زهرا با تعدادی از کسانی‌که خودش در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود به خاک سپرده شد . بنا به خواست آن مرحوم مراسمی برگزار نخواهد شد و هزینه آن به مرکز خیریه امام علی اهدا می‌شود

روحش شاد

28 فروردین 1395 »

خبر کوتاه و کامل بود... لحن قاطع استاد و دلگیری او هم در آن هویدا.

سال‌ها بود که کسی از او خبری نداشت، آیا استاد با همه قهر بود؟!... اهالی تئاتر و دانشگاه...حوزه پژوهش...برنامه‌های همیشگی پژوهش در تعزیه...خالی از استاد جابر عناصری بود.

یکی از دوستانم می‌گوید:

« صداش هنوز تو گوشم هست...یه زمانی خیلی در برنامه‌های تلویزیون می‌اومد، مخصوصا تو شرح آیین‌ها و نمادهای عاشورایی...پرهای آبی نشانه حضرت ابافاضل است در تعزیه و...»

ادبی صحبت می‌کرد.

ته لهجه آذری داشت .

همه تعزیه‌گردان‌های شهر ری و تهران را به اسم می‌شناخت.

استاد ادب بود و اصالت فرهنگ ایرانی را با همه شورش در کلاس‌های دانشگاه‌های هنر آموزش می‌داد.

کتاب یا نسخه تعزیه‌ای نبود که استاد از آن بی‌خبر باشد.

با واسطه از یکی از عزیزانش شنیدم که استاد حتی پاسخ تلفن‌های هر کسی را نمی‌دهد....

همیشه حرص می‌خورد...گاهی سر کلاس هم از دست دانشگاه اشک می‌ریخت...

یاد روزی که در دانشگاه آن‌گونه که شایسته بود ، توجه‌اش نکرده بودند، افتادم... وقتی از کسی دلگیر می‌شد اشک می‌ریخت... اشک‌ها در ریش بلند سفیدش پنهان می‌شد.

استاد نهایت ادب را رعایت می‌کرد. به همان میزان سخت‌گیر هم بود...

همیشه دو زیر بغل کتاب داشت.

استاد با ریس سفید بلند و کت و شلوار و جلیقه شبیه عارف‌ها بود، اما شبیه هیچ کس نبود؛ خودش برندی بود شبیه «جابر عناصری»

استاد دو باری تا دم در خانه‌اش اجازه ورود داد...خانه‌اش سه طبقه‌ای قدیمی بود...ما که ندیدیم اما وصفش این بود که کتابها پیچ در پیچ از طبقه اول تا سوم چیده شده‌اند...

پیشترها کوچه عنصری نزدیک انقلاب خانه‌اشان بود ... گفتند به خاطر حال استاد رفته‌اند منطقه خوش آب و هواتری و اینجا قرار بود کتابخانه شود که نشد و آپارتمان دیگری را محل کتابهای استاد کرده‌اند...

«آنا عناصری» دختر استاد امروز از طرف خانواده‌اش پیام داد:

« جابر عناصری، ایران‌شناس، نویسنده، مدرس و پژوهشگر تئاتر، روز بیست و هشت فروردین در تهران درگذشت.

از وی نوشته‌ها و پژوهش‌های فراوانی در پهنه آیین‌های ایرانی، شاهنامه، هنرها و ادبیات عامیانه و تعزیه، نزد جامعه هنری و ادبی به یادگار مانده است.

بنا به درخواست آن زنده‌یاد، مراسم یادبودی از سوی خانواده او برگزار نشده و یادش با همیاری در امور خیریه گرامی داشته خواهد شد.

با سپاس از فرهیختگان، دانشجویان و هنرمندانی که ابراز همدردی نمودند، به آگاهی می‌رساند، تنها آن چه از سوی همسر و فرزندان ایشان منتشر شود، مطابق وصیت‌نامه و مورد تأیید خانواده او خواهد بود.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha