پس از گمانهزنیها و شایعههایی که از اواخر سال 94 تا همین امروز درباره واگذاری موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی منتشر و البته از سوی مسؤولان وزارت ارشاد تکذیب شده است، برخی صاحبنظران و کارشناسها دیدگاههای خود را در این زمینه مطرح کردهاند.
به گزارش خبرنگار سرویس میراث فرهنگی ایسنا، یکی از این افراد که دربارهی این واگذاری اظهاراتی را مطرح کرد سیدمحمد بهشتی بود که بهعنوان رئیس ایکوم ایران (کمیته ملی موزهها) نیز مسؤولیتی دارد.
این دلواپسی، دل دلواپسان معلومالحال را شاد میکند
سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و رئیس ایکوم ایران در این زمینه گفته است: «هرگاه یک نفر مطلبی میگوید که هیچ جزء آن با هیچ جزئش نخواند، این مثل را به زبان آرند که یکی گفت: خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند که در مدینه آنان را گرگ درید. گفتند: خسن و خسین نبود، حسن و حسین بود. هر سه نبود، هر دو بود. دختر نبود، پسر بود. مغاویه نبود معاویه بود. معاویه هم نبود علی (ع) بود. در مدینه گرگ آنها را پاره نکرد، بلکه امام حسن را زنش زهر داد، امام حسین را هم شمر ملعون در صحرای کربلا شهید کرد. آن کسی را هم که گرگ خورد، حضرت یوسف بود آن هم در مدینه نبود در راه کنعان به مصر بود، آن هم نخورد بلکه برادرهایش گفتند خورد که از اصل دروغ بود!»
بهشتی همچنین به بیان تذکرهایی کوتاه نیز در این زمینه پرداخته است:
1 - بنیاد رودکی بخش خصوصی نیست، بلکه نهاد عمومی غیردولتی مانند شهرداری یا هلال احمر است، یعنی تابع قوانین مالی و اداری دولتی نیست.
2 - این بنیاد متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و مالک خصوصی ندارد.
3 - مالکیت موزه هنرهای معاصر، تئاتر شهر، فرهنگسرای نیاوران قرار نبوده به بنیاد رودکی واگذار شود، بلکه مدیریت این مجموعهها قرار بوده واگذار شود تا با توجه به قوانین مالی - اداری حاکم بر بنیاد، امکان مدیریت بهتر آنها فراهم شود.
4 - این موضوع اردیبهشت 94 بهدلیل مخالفت مدیران این مجموعهها منتفی شده است.
5 - این مجموعهها تا قبل از انقلاب و قبل از تشکیل وزارت ارشاد زیرمجموعه دفتر مخصوصی که آن هم نهاد عمومی غیردولتی بود، اداره میشد.
6 - از جمله تفاوتهای ناشی از حاکمیت قوانین دولتی با قوانین حاکم بر نهاد عمومی این است که درآمد دستگاههای دولتی باید به خزانه ریخته شود و خزانه بخشی از آن را به دستگاه برمیگرداند، آن هم نه همیشه. در صورتی که نهاد عمومی درآمدش را به خزانه واریز نمیکند. خلاصه اینکه قوانین دولتی برای ادارهی واحدهای فرهنگی متناسب نیستند و بسیار دستوپاگیرند. مثلا تعمیر تاسیسات این مجموعهها سالهاست که معطل مانده، چون به ترتیبی که اعتبارات دولتی در اختیار این واحدها قرار میگیرد و تشریفات قانونی پیش روی آنها به ترتیبی است که تعمیر این تأسیسات سالها به طول میانجامد.
7- تا جایی که اطلاع دارم، این مطالب توسط مسئولان مربوطه در رسانهها بیان شده است، ولی آنها که طراح این کمپین بودهاند، به نظر میرسد نتیجه شنیدن این توضیحات را شکست کمپینشان میپندارند.
8- من شخصا از حساسیتی که در جامعه اتفاق افتاد خشنودم؛ ولی نگرانم با توجه به خلط مبحثی که اتفاق افتاده است، نکند جامعه نسبت به کمپینهای بعدی با تردید مواجه شود.
9 - در حال حاضر به نظر من، این کمپین بیشتر آب در آسیاب بیاعتمادی به دولت میریزد و این دلواپسی، دل دلواپسان معلومالحال را شاد میکند.
قرار بود فقط مدیریت واگذار شود
در ادامهی سخنانی که از بهشتی در فضای مجازی منتشر شده، آمده است: «موضوع استفاده از شرایط مناسبتر قانونی با اینکه مثلا برج آزادی چطور اداره میشود، دو موضوع است. در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی با پژوهشگران میراث با دو نوع قوانین و مقررات مالی و اداری اداره میشود، مسلما مقررات پژوهشگاه متناسبتر با فعالیتهای حوزه میراث است، در حالی که ممکن است کسانی به مدیریت پژوهشگاه ایراد داشته باشند.
قانون فقط اداره این چهار واحد را به بنیاد واگذار نکرده، بلکه این چهار واحد را با هم موجودی جا، نیروی انسانی و اعتبارات به بنیاد رودکی منتقل کرده، ولی در مورد واحدهای جدید فقط مدیریتشان قرار بوده واگذار شود. نکته دیگر را با مثال پژوهشگاه میراث در قیاس با زمانی که قبل از پژوهشگاه شدن کل سازمان معاونت پژوهشی در سازمان وجود داشت، میتوان توضیح داد؛ وقتی این معاونت پژوهشی به پژوهشگاه تبدیل شد، هیچ چیزی عوض نشد الا قوانین و مقررات مالی و اداری، در مورد اخیر هم اگر انتقالی صورت میگیرد، همین اتفاق میافتد.
البته به نظر من هم خیلی خوبتر بود، میران ارشاد از فرصت این توجه افکار عمومی حسن استفاده را میکردند و ابهامات پیشآمده را مرتفع میکردند. البته یک نکته هم به برگزارکنندگان این کمپین باید عرض کنم؛ هر گروهی که درباره موضوعی اقدام به برپایی کمپین میکند، لازم است نسبت به آن موضوع اشراف داشته باشد، چون کسانی که به آن کمپین میپیوندند، از روی صدق و صفا و احساس مسؤولیت با اعتماد به دعوتکنندگان این دعوت را اجابت میکنند، اگر کمپین متکی به اطلاعات صحیح نباشد و تردید در مدعوین ایجاد کند، از سویی در اعتماد مدعوین در آورد بعدی اخلال ایجاد میشود و از سوی دیگر برگزارکنندگان کمپین را دچار چالش میکند، خطا را بپذیرند یا با پافشاری بر خطا مسأله را سیاسی کنند.»
حمیدرضا حسینی - خبرنگار و فعال حوزهی میراث فرهنگی - نیز در این زمینه دیدگاههای خود را اینگونه بیان کرده است:
«1- قانون تشکیل بنیاد فرهنگی و هنری رودکی مصوب 07 / 12 / 1379 مجلس شورای اسلامی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازه داد که از طریق ادغام واحدهای تالار رودکی (رودکی، وحدت، فردوسی) و مجموعه فرهنگی آزادی نسبت به تشکیل بنیاد فرهنگی و هنری رودکی به صورت مؤسسه عمومی غیردولتی و زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام کند. بدیهی است که منظور قانونگذار انتقال مالکیت برج آزادی یا تالار رودکی نبوده و فقط اداره آنها برعهده بنیاد مذکور قرار گرفته است. بنابراین در شرایطی که واگذاری اداره این دو نهاد با تصویب مجلس صورت گرفته آیا افزودن مجموعههای مشابه - آن هم به اهمیت موزه هنرهای معاصر - میتواند در سطح وزارتخانه صورت گیرد؟
2- اساسنامه بنیاد رودکی مصوب 1 / 2 / 1381 هیأت وزیران، در ماده پنجم در 12 بند، وظایفی را برای این بنیاد مقرر داشته است (که در اینجا قابل ملاحظه است http://rc.majlis.ir/fa/law/show/121911 )) با توجه به اینکه تشکیل عملی بنیاد از سال 1382 بوده، پرسش اینجاست که بنیاد رودکی در 13 سال به چند تعداد از این وظایف و در چه سطحی عمل کرده است که اکنون بخواهیم اداره مجموعه بیهمتایی مانند موزه هنرهای معاصر را بهعنوان یک بار مضاعف بر عهدهاش قرار دهیم؟
3- در تجربه عینی و فارغ از مباحث قانونی، نحوه اداره مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی توسط بنیاد رودکی پیش روی ماست. من حدود دو هفته پیش، عکسهایی از وضعیت وخیم داخل برج (از نظر نحوه کاربری) منتشر کردم که نمیدانم فرصت ملاحظه داشتهاید یا خیر.
4 - بر فرض که واگذاری اداره موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی کاملا درست و قابل دفاع باشد. چرا در این چند روزه مدیران وزارت ارشاد به جای دفاع از تصمیم خود، به تکذیب ماجرا پرداختند. در حالی که انتشار برخی مکاتبات خلاف آن را نشان میداد؟ آیا آنها مایل بودهاند که این انتقال مدیریت بی سر و صدا انجام شود و آیا در این کار قصد خاصی وجود داشته است؟ البته توضیحات جنابعالی نیز مؤید صحت اصل خبر و منافی تکذیبیه آنهاست.»
مگر میتوان جواهرات سلطنتی را به بخش خصوصی واگذار کرد؟!
روابط عمومی انجمن هنرمندان نقاش ایران نیز یادداشتی را به نقل از آیدین آغداشلو - نقاش - در این زمینه منتشر کرده است: «در هیچ جای دنیا موزهای به این اهمیت را به دست هیچ موسسه خصوصیای نمیدهند، حتی اگر دولت در آن شریک باشد، این مسأله شگفتانگیزی است که با اینکه تکذیب شده، اما حتی فکرش هم بیمعنی است. اگر مسأله این است که موزه را به لحاظ مالی نمیشود اداره کرد و بودجه ندارند، موزه را تعطیل کنند. در موزه را ببندند، اموالش را نگه دارند و مراقبت کنند؛ ولی اموال موزه مانند مجموعه جواهرات سلطنتی است و یک مجموعه فرهنگی، تاریخی و متعلق به ملت ایران است. اگر واقعا مسأله بیپولی است موزه را تعطیل کنند و هر زمان بودجه کافی داشتند، دوباره موزه را باز کنند. دهها موزه در ایران این اتفاق را تجربه کردهاند یعنی به علت اینکه امکانات نداشتهاند برای مدتی تعطیل شدهاند. موزه هنرهای اسلامی به مدت 10 سال تعطیل بود؛ اما اشیاء باید محفوظ بماند و اشیای موزه مطلقا با مجموعه جواهراتی که در بانک مرکزی نگهداری میشود فرقی ندارد. اگر مجموعه جواهرات سلطنتی را به بخش خصوصی واگذار میکنند، این مطلب را درباره موزه هم عنوان کنند. البته من توصیه نمیکنم که در موزه را ببندند، زیرا موزه انبار نیست و باید روی مردم باز باشد.
موزه، ارکستر نیست که واگذارش کنند
راه حل مشکلات بودجهای دولت، طمع کردن به موزه هنرهای معاصر نیست. موزه هنرهای معاصر موزه مردم است. موزه حتی ارکستر سمفونیک ایران نیست که آن را به بخش خصوصی واگذار کنند و ماهیت آن فرق میکند. بیشترین شاهکارهای ممکن، در این موزه است. این شاهکارها نهتنها مجموعه هنرهای غربی و مدرن ایران را شامل میشود، بلکه در این موزه عالیترین صفحات شاهنامه شاهطهماسبی نگهداری میشود و من درک نمیکنم ریشه این فکر از کجا آمده است. این موزه ذخیره عظیمی از آثار فرهنگی است. مثل اینکه بگویند موزه ایران باستان را با کتیبهها و لوحهای هخامنشی میخواهیم به یک موسسه خصوصی واگذار کنیم.
این فکر شگفتانگیز از کجا شروع شده است؟
کدام موزه بزرگ دنیا در دست یک موسسه خصوصی است؟ هر موزه بزرگ دنیا از دولت پول میگیرد و بودجه دولتی دارد. مگر موزه متروپولیتن اینطور نیست؟ مگر موزه لوور اینطور نیست؟ تمام موزههای بزرگ همینگونهاند. موزه بریتانیا مجانی است و اصلا درآمدی ندارد. من واقعا درک نمیکنم که این فکر شگفتانگیز از کجا شروع شده است و اصلا هدف چیست؟ اگر هدف درآمدزایی است که هیچ موزهای در دنیا درآمدزایی نمیکند و حالا اگر این موزه به بخش خصوصی واگذار شود تضمینی برای درآمدزایی وجود دارد؟
این اتفاق درباره موزه اهواز هم افتاد، اما اینجا صحبت از میلیاردها دلار اموال موزه است. همان چند ورق شاهنامه شاهطهماسبی ارزشی بالای یک میلیارد دلار دارد. من از این نظر خیلی متأثر شدم و همین مطالب را خواهم نوشت و در روزنامهها به انتشار میرسانم، چون این فکر، فکر بسیار غلط و غیراجرایی است. تصور میکنم مطرح شدن این مسأله به این وسعت و جانبداری هنرمندان از اینکه این فکر غلط کنار گذاشته شود بسیار بجا بوده است. این موضوع باید با روشنگری همراه شود و از این گنجینه ملی آثار فرهنگی زنده و پویا حمایت و محافظت شود.»
موارد قابل واگذاری گنجینه ملی ندارند
محسن هاشمی - مدیر اجرایی نخستین سمپوزیوم مجسمهسازی بین المللی شهری تهران - نیز در این زمینه معتقد است: بحث آقای بهشتی خلط مبحث دارد. نخست اینکه درباره موارد مشابه، درآمدهایی مانند اجاره سالن یا برگزاری نمایش و کنسرت و بیشتر برای ساخت و تولید، بودجه دارند. دوم اینکه آنها فاقد گنجینه ملی هستند. از سوی دیگر، موسسه شدن آنها راه را بر فرار از سختگیریهای اداری که درباره گنجینهی موزهها ضروری است، میگشاید. موزههای مشهور در جهان را نیز عمدتا شهرداریها یا دولت با ترکیب هیات امنا و ابلاغ مدیر شهری یا وزیر فرهنگ اداره میکنند، مگر موزههایی که از ابتدای تأسیس و فراهمآوری گنجینه توسط بخش خصوصی راهاندازی شدهاند که آنها هم عمدتا برای تداوم و بقا توسط هیأت امنا اداره میشوند.
انتهای پیام
نظرات