گزارشهای میدانی از شهر اصفهان حاکی از آن است، که بسیاری از خانوادههای اصفهانی از طرح ریختن ماهی قرمز در حوض نقاشی در 13 بهدر و روزهای پس از آن مطرح شده بود، استقبال کردند.
به گزارش خبرنگار ایسنا، محسن رنانی، نظریهپرداز حوزه توسعه اقتصادی که به نامهنگاری هایش در برهه های زمانی خاص به سیاستمداران معروف است، اکنون راهی دیگر آغاز کرده و به نظر میرسد که با توجه به اعتقادش مبنی بر اینکه «راه توسعه از درون کودکان ما میگذرد»، تصمیم گرفته تا از این پس اقداماتی را برای آغاز راه توسعه در کشور از کودکان آغاز کند.
این اقتصاددان در روزهای عید نوروز در خطاب به اولیاء و کودکان نامهای نوشت و از آنها خواست تا با رها کردن ماهیهای قرمز خود در استخرها و حوض های بزرگ شهر در روز 13 بهدر، کمک کنند که حیوانات بیش از این اذیت نشوند.
در نامهای که او خطاب به اولیای کودکان نوشته، آمده است: «در ایران روشنفکران ما یکصد سال است، به خطا، تمامی تلاشهای اصلاحی خود را به حوزه سیاست معطوف کردهاند. در حالی که سیاستمداران کودکان نسل پیشین بودهاند که در فضای اجتماعی استبدادی و در خانوادههایی فاقد روحیه مشارکت و مدارا شکل گرفته اند و اکنون نیز با موعظه و مبارزه تغییر نمیکنند.»
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «روشنفکران ما باید ماموریت خود را از سپهر سیاسی به سپهر اجتماعی تغییر جهت دهند و تغییر تدریجی جامعه مدنی را هدفگیری کنند و البته در نگاه به جامعه مدنی، کودکان مقدمند. تغییر بزرگسالان بسیار دشوار، کُند و انرژیبر است.
البته درباره کودکان نیز نظام آموزش رسمی ما، رسماً ضد توسعه عمل میکند. ما باید خودمان شروع کنیم و البته ما بزرگسالان کم سواد، ناصبور، خسته و فرسوده نیز در تغییر کودکانمان بسیار کم توانیم. اما نمیتوان ناامیدانه نشست و کاری نکرد.
او در آمده از اولیاء کودکان خواسته بود که همکاری کنند و از گامهایی کوچک و اقدامهایی کم هزینه و ساده آغاز کرده تا به تدریج بتوانندگامهای بلندتر و جدیتری بردارند.
رنانی همچنین از اولیای کودکان خواست تا به عنوان یک گام کوچک، در رسیدن این نامه به دست کودکان مشارکت کنند.
بخشی از نامه رنانی به کودکان به این شرح است:
«بچه های گل ایرانی سلام
من محسن رنانیام. بیست ساله که در دانشگاه اصفهان معلم اقتصادم. سالهاست که برای دانشجویانم درباره این که کشورها چطوری پیشرفت میکنند و خوشبخت میشوند، صحبت میکنم. همیشه دانشجوها از من می پرسند «چرا کشور ما ایران مثل کشورهای اروپایی یا مثل ژاپن پیشرفت نکرده»؟ پاسخ من بهشون اینه: «چون ما هنوز تصمیم نگرفتهایم پیشرفت کنیم». دانشجوها معمولا میگن: «چرا استاد، همهی مردم ایران دلشون میخواد ما پیشرفت کنیم». ولی من معمولا براشون مثالهایی می زنم و نشون میدم که نه، هنوز مردم ما تصمیم جدی نگرفتهاند که پیشرفت کنیم. امروز میخوام یکی از اون مثالها را برای شما هم بزنم. موافقید؟
میدونید که چند روز دیگه سیزدهم فروردینه. همه میریم «سیزده به در». و سبزه ها رو توی طبیعت، توی جوی آب و توی علفا رها میکنیم. یعنی به طبیعت میگیم: «ما سبزههایی رو که خودمون کاشتیم و آبشون دادیم و بزرگ شدن، حالا دیگه آزادشون میکنیم تا برن و با طبیعت بزرگ زمین یکی بشن. یعنی ما دست از خودخواهیمون برمیداریم و حتی نمیخوایم سبزهها هم زندانی ما باشن. میبینید چه روز خوبیه سیزده بهدر؟»
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «سیزده بهدر خیلی روز قشنگیه. هیچکس تو رانندگی هول نمیزنه. هیچ کس بد اخلاق نیست، هیچکس اعصابش خُرد نیست، هیچکس تنها نیست. یعنی همه خانوادهّها با هم توی طبیعت جمع میشن و دور هم غذا میپزند و گفتوگو میکنند. حتا خانوادههایی که همدیگه رو نمی شناسند و ممکنه توی رانندگی به همدیگه راه ندند، و توی پیاده رو به هم تنه بزنند، و توی صف از هم جلو بزنند، روزسیزده که میشه کنار هم توی پارک سفره میندازند، به هم غذا تعارف میکنند، برای همدیگه موسیقی پخش میکنند و با هم بازی میکنند.
پس «سیزده بهدر» یک جشن ملییه. ای کاش مردم ایران میتونستند توی همه روزهاشون مثل روز سیزده باشند. شاد و خوش اخلاق، سبز و روشن. من اگه یه روزی تو این کشور یه کاره ای بشم اسم روز سیزده رو میذارم روز دوستی یا روز سرمایه اجتماعی.
میدونید منظورم از سرمایه اجتماعی چیه؟ هر وقت ما با هم دوست باشیم و همکاری و رفاقت کنیم و تو کارها و خرید و فروشمون به هم اعتماد کنیم و به هم احترام بذاریم و تو مشکلات به هم کمک کنیم و توی رانندگی به همدیگه راه بدیم و هی بوق نزنیم به این معنییه که ما سرمایه اجتماعی داریم. بعضیا پول دارن که میگن سرمایه اقتصادی دارن. پولشون رو یا میذارن توی بانک یا میبرن توی بورس باهاش سهام میخرن یا با هاش یک کارخونه راه میندازن. همهی این کارها یعنی مردم سرمایهگذاری میکنن تا سود ببرند و بعد با سودشون غذا و لباس و ماشین و خونه و بستنی و میوه بخرند تا لذت ببرن و شاد باشن.
خوب، حالا اگه ما با هم دوستی کنیم، بازی کنیم و به هم کمک کنیم و از همه این کارهامون لذت ببریم و شاد بشیم، مثل اینه که ما پول داشتیم و با پول چیزهای خوب خریدیم و لذت بردیم. پس می بینید که همیشه برای شاد بودن و از زندگی راضی بودن به پول نیاز نیست. یعنی ما میتونیم با خوش اخلاقی با دوستی، با مهربونی، با احترام، با همکاری، با رعایت قوانین رانندگی و با کارهای دیگهای مثل این ها هم خودمون رو شاد کنیم هم بقیه رو. پس به این چیزا که بدون پول می تونن مردم رو شاد کنن میگن سرمایه اجتماعی.»
مولف کتاب "چرخههای افول اخلاق و اقتصاد" در بخش دیگری از نامهاش آورده است: «اما بچه های عزیز متاسفانه ما روز سیزده یک کار بدی هم میکنیم. که خیلی بده و بعضیا غصهشون میشه. ما وقتی می خوایم روز سیزده بریم بیرون یه چیز رو فراموش می کنیم. اگه گفتید چی رو؟ ماهی کوچولی قرمز توی تُنگ بلور رو. یادمون میره که اونم بهار میخواد اونم باید زندگی کنه اونم حق حیات داره. معمولاً روز سیزده وقتی از طبیعت برگشتیم خونه، سفره هفت سین رو جمع میکنیم و تُنگ ماهی قرمز کوچولو رو هم میذاریم یک کناری. گاهی بهش یک کمی غذا میدیم گاهی هم آبش رو عوض می کنیم. و این کار رو ادامه می دیم تا بالاخره ماهیه بمیره. حالا به من بگید آیا شما دوست دارید که یک کسی شما رو تا آخر عمر تو یه اتاق زندانی کنه و بهتونم غذا بده و گاهی هم در رو باز کنه تا هوای اتاق عوض بشه؟ حتما می گید نه. اما این همون کاریه که ما با ماهیهای کوچولوی قرمز میکنیم. اونها رو تو تنهایی خودشون رها میکنیم. بعضی وقتها آبشون گرم میشه و می میرن. بعضی وقتها هم از گرسنگی می میرن. بعضی وقتها گربه اون ها رو میگیره. بعضی وقتها هم از دلتنگی، خودشون رو از توی تُنگ بلور پرت می کنن بیرون و میمیرند. خلاصه هر سال چندین میلیون ماهی کوچولوی قرمز تو خونههای ما میمیرند.
رنانی در بخش دیگری از این نامه از کودکان خواسته است تا سرنوشت ماهی های قرمز سفره های هفت سین خود را تغییر دهند، او در خطاب به کودکان آورده است: «حالا چه کار کنیم؟ به نظر شما بذاریم تا این وضعت هر سال ادامه پیدا کنه؟ آیا درسته که هر سال ما چندین میلیون ماهی کوچولو رو توی تُنگ های کوچیک و تو تنهایی خودشون رها کنیم تا بمیرند؟
به نظر من باید ماهی کوچولو رو هم با خودمون ببریم در یک استخر یا حوض یک پارک رها کنیم. آخه بهار شده، ماهی هم دوست داره بره توی طبیعت کنار بقیه ماهی ها زندگی کنه. پس بیایید با هم قرار بذاریم که صبح روز سیزده ماهی قرمز رو بذاریم کنار سبزه و هر دو رو با هم از خونه ببریم بیرون. آخه پرچم کشور ما اصلش یک پرچم سفید بوده، یعنی پرچم صلح و دوستی بوده، که یک نوار سبز بالاش دوختن و یک نوار قرمز هم پایینش. سبز نشونهی زندگی و سرسبزی و آبادانیه و قرمز هم نشونه دوستی و محبت و با هم گرم بودنه. معنیش اینه که اگه تو کشوری هم آبادانی باشه و هم دوستی، اونوقت اون کشور پر از صلح و صفا و خوشبختی می شه. پس سبز و قرمز باید با هم باشن تا زندگی ما خوب بشه. حالا شما هم باید ماهی قرمز رو با سبزه هفت سین با هم ببرید بیرون و تو طبیعت رهاشون کنید تا تو کشور ما دوستی و آبادانی بیشتر بشه.
او همچنین در بخشی از نامهاش آورده است: «راستی می دونید ما تو شهرمون، اصفهان، میخواهیم چه کار کنیم؟ تو شهر ما، یه مهندس معمار برجسته و خوش فکر ایرانی به نام فرهاد احمدی، که تا حالا به خاطر ساختمانهای خوشگلی که ساخته کلی جایزه گرفته، کنار زاینده رود یه ساختمان خیلی خوشگل و هنری برای ما طراحی کرده و دولت هم اون رو ساخته. اسم اون ساختمان رو هم به یاد استاد بزرگ نقاشی کشورمون، که همهی دنیا اون رو میشناسن و ما بهش افتخار میکنیم، گذاشتیم ساختمان استاد فرشچیان. وسط این ساختمان یک حوض بزرگ هست که چون استاد فرشچیان نقاش بوده ما هم اسم این حوض بزرگ رو گذاشتیم «حوض نقاشی».
خلاصه ما با بچههای شهرمون قرار گذاشتهایم که صبح روز سیزدهم فروردین وقتی سبزه هامون رو برداشتیم که بریم توی طبیعت، ماهیهای قرمزمون رو هم برداریم و سر راهمون اونها رو بریزیم توی حوض نقاشی. شما هم اگه تو شهرتون یک حوض بزرگ هست اسم اون حوض را بذارید حوض نقاشی و ماهیها تون رو بریزید توی اون حوض. اونوقت شهرتون یک حوض پر از ماهی قرمز داره که هر وقت دلتون خواست میتونید برید و به ماهیاتون سر بزنید و از دیدن اون همه ماهی قرمز لذت ببرید.
رنانی در این نامه از کودکانی که والدینشان با رها کردن ماهی در حوض مخالفت میکنند، خواسته است که به والدینشان بگویند نگه داشتن ماهی در تنگ حیوان آزاری محسوب میشود.
مولف کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران، درآمدی بر عبور تمدنها به کودکان توضیح داده است: «روانشناسها میگن کسانی که حیوان ها رو اذیت میکنند از نظر روانی مریضند؟ فرقی نمیکنه چه حیوونی. میخواد ماهی باشه، میخواد گربه باشه، می خواد کلاغ باشه، میخواد مورچه باشه. هر حیوونی که خدا بهش جون داده حق زندگی داره و باید باهاش مهربون باشیم. آخه چرا بعضیها فکر میکنند که چون زورشون بیشتر از زور گربه است حق دارند گربه رو اذیت کنند؟ می دونید چی میشه؟ وقتی کسی فکر میکنه چون زورش بیشتر از زور گربه یا سگ یا مورچه است پس حق داره اونها رو اذیت کنه یا بکشه، این آدم وقتی بزرگ میشه و رئیس یک جایی میشه هم فکر میکنه چون زور داره حق داره بقیه رو اذیت کنه و به اون ها ظلم کنه و حق اون ها رو پایمال کنه. آره عزیزان من. کسانی که در بزرگسالی بقیه را اذیت میکنند از کوچکی یاد گرفتند که هر وقت زور دارند حق دارند زور بگند و به بقیه ظلم کنند.»
او همچنین در پایان نامهاش خطاب به کودکان آورده است: پس همین الان برید و یک کاغذ بچسبونید روی تُنگ ماهی قرمزتون و روش عدد ۱۳ را بنویسید تا ماهی کوچولو بدونه روز سیزده، آزاد میشه تا خوشحال بشه.
دوستای قشنگم. اگر این نامه بعد از روز سیزده به دست شما رسید نگران نباشید، ماهیهای کوچولوی توی حوض نقاشی یک جا برای ماهی کوچولوی شما نگه میدارند. پس شما هر وقت که نامه من به دستتون رسید ماهی قرمزتون رو بردارید و با یکی از بزرگترها اون رو ببرید و بندازید توی حوض نقاشی یا توی رودخونهی شهرتون.
به گزارش ایسنا، گزارشهای میدانی از ساختمان استاد فرشچیان شهر اصفهان حاکی از آن است که بسیاری از خانوادههای اصفهانی از این طرح استقبال کردهاند و در روز 13 بهدر با تنگ های ماهی خود به ساختمان استاد فرشچیان رفته و ماهی قرمز های خود را در حوض این ساختمان رها کردهاند.
همچنین امسال طرحهای مشابه دیگری، ازجمله طرح عیدی کتاب در برابر ماهی قرمز، در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور نیز برگزار شد.
انتهای پیام
نظرات