حرف و حدیثهای زیادی از زمان پیدایش کلانشهر ایران یعنی «تهران» به گوش میرسد، حرفهایی که تاریخچهی این شهر را از هفت هزار سال تا دو هزار سال متغیر میکند، اما هنوز باستانشناسان نتوانستهاند تاریخ دقیقی برای آن اعلام کنند و نظریهای یکسان داشته باشند.
به گزارش خبرنگار بخش میراث فرهنگی ایسنا، حالا آنچه از گذشتهی دور و دراز تهران با شش یا شاید هفت هزار سال تاریخ باقی مانده، هر روز و با هر بهانهای به تخریب نزدیکتر میشود. یک روز میگویند خانه فرسوده شده و باید تخریب و دوباره ساخته شود. روزی مالکش میخواهد با تخریب خانهی یک طبقه و ساخت پاساژ یا آپارتمان، درآمد بهتری داشته باشد. روزی آب زیر پایههای بنا میگذارند تا خودش فروریزد! یا حتی نیمهشب با لودر و ناگهانی همهی خانه را پایین میآورند.
از سوی دیگر، وقتی دیگر زورشان برای تخریب یک بنای ارزشمند نرسد با شکایت به دیوان عدالت اداری و گرفتن حکم خروج از ثبت، سر را بالا میگیرند و با حکم تخریبی که از شهرداری در دست دارند، خانه را در یک لحظه تخریب میکنند.
و البته چند سالی است بهانههای دیگری آن هم از سوی مدیریت شهری برای آنچه از تاریخ و هویت تهران باقی مانده دستاویز مدیریت شهری و حتی در برههای مسئولان برقراری امنیت شده است، تا بناهای قدیمی یکی پس از دیگری برابر توسعهای که فقط پول را میبیند نه فرهنگ را، سر فرود آورند... فکری که هرکس توانایی ایستادن مقابلش را ندارد.
«اسکندر مختاری طالقانی»، یکی از کارشناسان پیشکسوت حوزهی میراث فرهنگی، مدیر سابق پایگاه محور فرهنگی تاریخی تهران، مدرس دانشگاه و معاون سابق میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی تهران با حضور در خبرگزاری ایسنا به بررسی آنچه امروز به عنوان یک بهانه باعث تخریب تاریخ و هویت تهران شده است، پرداخت.
بافت با ارزش تهران در چه محدودهای است؟
مختاری محدودهی بافت تاریخی را سه دورهی متمایز از یکدیگر میداند و در توضیح دورهی نخست تهران میگوید: در ابتدا تهران روستا بود. در آن محدوده یعنی از سال 961 قمری شهر تهران و در ادامه با شکلگیری دولت صفوی حصار این شهر تا 1385 سال قمری پابرجا بود. باید در نظر داشت که منطقهی 12 تهران، قدیمیترین بخش شهر تهران در این محدوده قرار دارد.
وی دوره دوم بافت تاریخی تهران را مربوط به دوره توسعهی تهران میداند و بیان میکند: در دورهی قاجار که مساحت شهر از 400 هکتار گذشت و به حدود 2500 هکتار رسید، محدودهی آن بین چهارراه خیابان انقلاب در شمال، شوش در جنوب، 17 شهریور در شرق و خیابان 30 متری کارگر در غرب بود که به آن محدودهی شهر «قاجاری» میگوئیم.
مختاری در طبقهبندی دورهی سوم تهران آن را دورهی پس از فروپاشی خندق و برج و باروهای شهر قدیم تهران میداند و با بیان اینکه آن تا سال 1330 مشمول طرح تاریخ است، میگوید: ابتدا مطرح میکنند این شهر، تاریخی است. پس از آن یک گام فراتر تعریفمان به این سمت میرود که شهر تاریخی فقط تهران نیست؛ بلکه شمیران که مجموعهای از روستاهای از هم گسسته است و ری که قدیمتر از تهران و یک شهر باستانی است نیز جزو محدودههای تاریخی هستند، همچنین افزون بر این تعداد زیادی روستا در اثر توسعه شهری و در طول 200 سال اخیر، جزو شهر تهران شدهاند. مانند بریانک، طرشت، نارمک، قلهک و دولاب. روستاهایی که در نهایت نشانههایی از گذشته را در خود دارند و محدودهای از بافت تاریخی هستند.
برخورد با بافت تاریخی در 7 دهه گذشته!
مختاری نحوه برخورد با بافت یا شهر تاریخی تهران در طول هفت دهه گذشته را در چهار گروه طبقهبندی می کند و نخستین آن را دستهی «نوگرایان» می داند.
او توضیح میدهد: یک دسته از افراد این دسته شهر را مانند یک زمینِ بایر فرض میکنند که میتوان در آن هر اقدامی انجام داد. از سوی دیگر لایه تاریخی و لایه شهر قدیم و تأثیرات نوسازیها بر لایههای قدیمیتر برای نوگرایان اهمیت ندارد.
وی با تاکید بر این که گروه نوگرایان مانند سازندگان پاساژ چارسو یا علاءالدوله و حتی مرکز خلیج فارس در چهارراه سرچشمه فقط برای خود اهمیت قائل هستند، بیان میکند: آنها به ارزشها و بافتهای تاریخی تجاوز میکنند، حتی نامی مانند «خلیجفارس» را انتخاب میکنند و به عمل تجاوزکارانهی خود نام «خلیج فارس» را میگذارند و بافتی تاریخی مانند «اودلاجان» را بیهویت میدانند و در نتیجه این تلقی آن را تخریب میکنند.
مدیر سابق پایگاه محور فرهنگی تاریخی تهران نام این افراد متجاوز را «آدمهایی که نسبت به موضوع شهر تاریخی بیتوجه هستند» میگذارد و میگوید: گاهی اوقات این افراد را سرمایهگذاران تشکیل نمیدهند. بلکه قبلا بسیاری از کارشناسان و معماران میگفتند حالا که حال تهران خوب نیست، باید این نوع از زمینها را «بایر» تلقی کنیم، فکری که در میان افراد بخش نوسازی شهری مطرح است و شهر را به عنوان زمین بایر تلقی میکنند.
مختاری دستهی دیگر را «حفاظتگران» میداند و با بیان اینکه براساس اعتقاد گروه «حفاظتگران» با شهر به عنوان یک موجود زنده نباید هر برخوردی را داشت، میگوید: برای ورود به شهر تاریخی باید اول فضا، ارزشها و قابلیتهایش را شناخت، چون در این توع از مکان نمیتوان هر اقدامی را انجام داد، شهر تاریخی برای شهر جدید بسیار ارزشمند است و اطلاعاتی دارد که برای شهر هویت میآورد.
او «حفاظتگران» را فعالانی از پنج دهه اخیر یعنی از سال 1350 به بعد در تهران میداند و ادامه میدهد: نشانههایی داریم که یک عده به عنوان حافظان مرکز تاریخی شهر تهران از گذشته در این زمینه فعال بودهاند.
وی «سوداگران» در بافتهای تاریخی را دستهای دیگر از کسانی که به بافتهای تاریخی به دیدی دیگر نگاه میکنند میداند و میگوید: این دسته کاری به «نوگرایان» یا «حفاظتگران» ندارند، آنها میخواهند در کوتاهترین مدت بیشترین سود را ببرند و با کمترین آورده بیشترین دستاورد را داشته باشند. هدفشان از شهر فقط سود است و با به دست آوردن سود میروند و مشکلاتشان برای شهر باقی میماند.
او توضیح میدهد: این گروه به دلیل قابلیت توسعهی بازار در لبهی خیابانها، نخست روی لبه خیابانها سرمایهگذاری میکنند، پس از آن به عمق بافت تاریخی میروند و این بافت را به انبار تبدیل میکنند. بنابراین در این حالت که بافت حال خوبی ندارد، به وضعیت بدتری دچار میشود، آن مانند این میماند که کسی سرما خورده باشد و به او سرخکردنی بدهند. در واقع این نوع اقدامات کار سوداگران است، کاری که به سواد نیاز ندارد، فقط جسارت و خودخواهی میخواهد.
مختاری «سهلانگاران» را گروه دیگری از این افراد میداند و تاکید میکند: این گروه بیشتر در مدیریتها و ادارات دولتی یافت میشوند، آنها چون معتقدند که نمیدانند تا چه زمانی در سمت خود هستند امروز را به فردا میاندازند و خودش را درگیر کارهای بزرگ نمیکنند و حتی اعتقادی به ماندگاری ارزشها ندارند و از «نوگرایان» نیز طرفداری نمیکنند، اما در عمل به «سوداگران» کمک میکنند و زمانیکه سوداگران فشارشان زیاد میشود، «سهلانگاران» تسلیم میشوند.
بافتهای تاریخی چه ارزشی دارند؟
این کارشناس میراث فرهنگی با طرح این پرسش که بافت چیست و چه ارزشهایی دارد؟ ادامه میدهد: اینکه میگوییم باید این بافت باقی بماند، یعنی چیزی درون خود دارد که اگر حفاظت نشود و باقی نماند، مشکل به وجود خواهد آمد!
او با تاکید بر این نکته که احترام به زمین، ارزشهای شهر را نشان میدهد، بیان میکند: نسل گذشته به دلیل داشتن تکنولوژی و پول ارزشهای طبیعی یا منابع آبی را از بین نمیبُرد، بلکه به دنبال ارتقای آنها بود. با احترام به شکل زمین، شهر را میساخت که این اقدام نخستین بنیانها را برای تولید ارزش در تحولات تاریخی شهر نشان میدهد.
مختاری خیابان 30 تیر از خیابان امام خمینی (ره) تا خیابان نوفل لوشاتو را محدودهای از تهران میداند که میتوان تاریخ تهران را در آن مرور کرد. وی میگوید: معتقدم تاریخ برای افرادی ارزش دارد که هویت داشته باشند، آنها میدانند در این کشور ریشه دارند، بنابراین رفتارشان با کشور به گونهی دیگری است، اما همهی سرمایهگذارانی که در امر تراکم و ساختوساز در تهران فعال هستند قصد ماندن در محله، شهر و کشور خود را ندارند، چون کسی که قصد دارد در یک محله بماند با احترام بیشتری نسبت به آن رفتار میکند.
او با اشاره به ساختمانهای بلند طبقهای که در منطقه الهیه ساخته شدهاند، بیان میکند: کوچههای باریک با ساختمانهای 20 طبقه در این منطقه وجود دارد، به حدی که میتوان نام این محله را «زورآباد الهیه» گذاشت، اگر زلزله یا آتشسوزی در این منطقه رخ دهد، یک فاجعه به بار میآید، اتفاقی که در برخی از محلهیهای منطقه 12 تهران نیز در صورت بروز حتی آتشسوزی باید شاهد بود.
وی یکی از راهکارهای موجود در این زمینه را استفاده از سیستم سادهی آتشنشانی میداند و توضیح میدهد: در این نقاط باید کانال تأسیسات شهری مشترک ایجاد شود که همهی سیمهای برق، گاز و آب را از یک کانال هدایت کند و شیر آتشنشانی داشته باشد، مانند اقدامی که در خیابانهای رم یا سورنتو ایتالیا که مشابه بافتهای تاریخی ماست، انجام دادهاند. همهی آنها شیر آتشنشانی دارند، در عرض کمتر از یک دقیقه میتواند اطفای حریق صورت گیرد.
او با تاکید بر وجود ارزشهای بصری در بافتهای کهن نیز اظهار میکند: این بافتها زیبا و آرامشبخشاند، چون ارزشهای بصری به دلیل ارتباط پیوستهای که انسان گذشته با سرزمین داشته نمیتوانسته ارزشهای بصری را گم کند، بلکه آنها را احصا میکرده است. کریدورهای باد و دیدها را در نظر میگرفته است. کریدورهای مخصوص گردش هوا و مسیرهای حرکت آب. در واقع عناصر هویتبخش شهر مانند مساجد، مدارس، امامزادهها، تکیهها، آبانبارها، حمامها، بازارها و بازارچهها در این میان به شهر هویت میبخشند.
مختاری بافتهای کهن را در برگیرندهی خاطرات جمعی میداند و میگوید: درست است که شهر گسترده است، اما خاطرات شهر در نقاط خاصی به نام فضای جمعی متمرکز است که امکان حذف آنها وجود ندارد، «چارسو» و «علاءالدین» خاطرههای شهر را پاک کردند. در حالی که خاطرات یک شهر جزو حقوق عمومی شهر هستند، مگر کسی حق دارد که حقوق عمومی را نادیده بگیرد.
وقتی در مناسک حج پاپیون میزنید!
او اظهار میکند: در بسیاری از پروژههای ساختمانی و بناهایی که به مال تبدیل میشوند، در قدم نخست به بناهای تاریخی دهنکجی میشود، چون این مالها معمولا جایگزین یک ساختمان تاریخی میشوند، پس از آن تراکم بیش از حد ظرفیت ایجاد میشود و در ادامه هماهنگی با محیط نادیده گرفته میشود، این اتفاق مانند این است که در مناسک حج در مکه، پاپیون بزنند.
وی ادامه میدهد: کسی که نوکیسه است و تمایل زیادی به دیده شدن دارد با این وقاحت چنین کارهایی را انجام می دهد. این نوکیسگی در وجه اقتصادی و در شخصیتهای اجتماعی و هنری وجود دارد، چون شخص نوکیسه در حال خودنمایی است.
او با اشاره به وجود یک تعریف مشخص از بافت یا مرکز تاریخی و داشتن یک ردیف تحولات با ارزشهای متفاوت در آن بیان میکند: بناهای تاریخی در بهارستان با بناهای موجود در میدان امام خمینی (ره) متفاوتند. یا نشانههای تاریخی که در اودلاجان با نشانههای بازار تهران یا منیریه وجود دارد، با یکدیگر تفاوتهایی دارند. در واقع هر کدام از این موارد ارزشهایی دارند و حضور در آنها نیز دارای محدودیتها و حتی مزیتهایی است.
مختاری معتقد است: نمیتوان شهر تاریخی را پاک کرد، ساختوساز بدون زمینه انجام داد یا دانهبندی بافت تاریخی را تغییر داد.
از اول انقلاب تا امروز شعارهای دهانپرکن میدهند!
این کارشناس پیشکسوت حوزهی میراث فرهنگی با اشاره به ایجاد کمیتهی «نوسازی و بهسازی شهر تهران» توسط شهرداری و دفتر آثار تاریخی، پس از انقلاب اسلامی و با هدف تهیه و اجرائی کردن طرح ساماندهی محلهی بازار و طرح تفصیلی «اودلاجان»، اظهار میکند: در آن زمان از طرف دفتر آثار تاریخی، مرحوم دکتر باقر آیتالله زادهی شیرازی و از شهرداری تهران آقای توسلی در دو گروه با حضور افراد صاحب نام زیادی مثل مرحوم مهریار و خانم رحیمیه برای اودلاجان طرحی را تهیه کردند که در سال 1360 مصوبه گرفت، اما طرح بازار مصوبه نگرفت. از سوی دیگر طرح ساماندهی محور بازار هیچگاه از طرف شهرداری ملاک عمل قرار نگرفت و شهرداری به صورت چراغ خاموش طرح تفصیلی که خود تهیه کرده بود را ملاک عمل قرار داد.
وی اضافه میکند: در آن زمان سازمان حفاظت از آثار باستانی توسط مهندس محبعلی از محل اعتباری که برای بهسازی بافت تاریخی اختصاص یافته بود شروع به تمیز کردن اودلاجان، معابر آن، تمیز کردن کف معابر و خانههای در معرض تخریب کرد، با این اقدام محله بار دیگر جان گرفت، اما آن اعتبار نیز پس از مدتی به دلیل برخی محدودیتها و آغاز جنگ تحمیلی قطع شد.
او بیان میکند: با این وجود در آن زمان همچنان بحث نوسازی و توسعه شهری که در دستور کار شهرداری بود با رویکردی که طرح جامع اول شهر تهران مصوبه 1347 داشت در دستور کار قرار گرفت، در آن طرح مرکز تاریخی را ندیده و برایش هیچ فکری نکرده بودند، حتی اعلام کرده بودند این بحث به بعد موکول میشود.
به گفته او، رویکردهای شهرداری تهران اینگونه بود، کاری به این مرکز نداشت و بحث توسعه را در مناطق دیگر اجرایی میکرد و این محدوده را فقط مدیریت میکرد.
مدیر سابق پایگاه محور فرهنگی تاریخی تهران ادامه میدهد: به نظر من رویکرد طرح جامع در آن زمان، هنوز هم کارکرد دارد، هنوز مرکز تاریخی را نمیبینند. طرح جامع مصوبه 1385 نیز پس از آن روی میز گذاشته شد و یکسری شعارهای دهن پرکن برای حفاظت بافت تاریخی دادند؛ شعارهایی که خوب بود از دهان افرادی حوزهی میراث فرهنگی در میآمد.
مختاری همچنین دربارهی وجود دو طرح تکمیلی برای تهران یعنی «جامع» و «تفصیلی» که براساس برخی صحبتها به نظر میرسد طرح تفصیلی، طرح جامع را دور زده است، نیز اظهار میکند: طرح تفصیلی در برخی از مواقع نافی طرح جامع شد. مخصوصا در مورد مراکز تاریخی یعنی میتوان بند به بند رویکردهای حفاظت محور را در طرح جامع به عنوان شاهد در یک کفه ترازو گذاشت و اقدامات طرح تفصیلی را در کفهی دیگر ترازو تا متوجه سنگینی مغایرتها شویم.
برای امن کردن جامعه نباید شهر را تخریب کرد
مختاری همچنین دربارهی صحبتهای مطرح شده دربارهی احتمال تخریب بخشهای تاریخی دیگری از بافت تاریخی منطقه 12 تهران به دنبال کلید خوردن طرح انضباط شهری در پایتخت و توسط شهرداری تهران، میگوید: هرکسی سراغ تخریب بنای تاریخی برود، راهحل سادهای را انتخاب کرده است. سوالم این است مگر خانههایی که 10 سال پیش با هدف جمعآوری معتادان تخریب شدند، باعث جمع آوری اعتیاد شد؟ اگر شده است باز هم بروید و تخریب کنید. قطعا نشده است و نمیشود. میگویند حال این بیمار بسیار بد است، از جلوی چشم من دورش کنید. این حرف باعث تخریبهای گستردهتری میشود که در 15 تا 20 سال اخیر صورت میگیرد و نتیجهای هم نداده است.
او میگوید: من درک میکنم که انضباط اجتماعی بسیار اهمیت دارد و امن کردن جامعه مهم است، اما معتقدم راه حل برداشتن بزهکاری در جامعه شهری ما تخریب شهر نیست، شهر را نمیشود تخریب کرد، به نظر من بزهکاری نیازی به بافت تاریخی ندارد، باید به نقاط مشخصی مانند میدان آزادی، پارک طالقانی یا پارک دانشجو برویم، نقاطی که این بزهها به راحتی و وفور وجود دارند. اگر برای حذف بزه یک گام پیش برویم، گام بعدی از بین بردن همه پارکهای شهر و حذف شمشادها و در نهایت تخریب همهی سایههای شهر و تورفتگی بدنههای شهر است، چون آنها هم دلیلی برای حضور افراد معتاد تلقی میشوند.
با تخریب، فضا برای حضور معتادان امن میشود
وی در ادامه با اشاره به اقدامی که پلیس تهران 10 سال پیش و با هدف جمعآوری معتادان در منطقه 12 تهران انجام داد، میگوید: به نظر میرسد تخریبها برایم معتادان دعوت کننده شدهاند، زمین خالی که مردم دیگر به آن توجه نمیکنند، مکانی امن برای حضور و استفادهی معتادان شده است، آنها با امنیت مینشینند و به کیفیت فضا کاری ندارند.
او با تاکید بر این که تسطیح خانههایی که به این بهانه در مراکز تاریخی تخریب میشوند، فقط به درد امن کردن مکانی برای حضور معتادان میخورند، این سوال را مطرح میکند که در حال حاضر چطور باید این قضیه را اصلاح و خانهی معتادان را ناامن کرد؟
مختاری در ادامه به پرسشهای خود اینگونه پاسخ میدهد: اگر بتوانیم رفت و آمد را در این گونه مکانها زیاد کنیم، زندگی شبانه و نور را به آن نوع از مکانها ببریم و تمیزی را وارد کنیم، معتادان از آن مکانها میروند، آنها هرجایی که تمیز باشد، نمیمانند. اتفاق عجیبی است که بارها شاهد آن در سطح شهر بودهام، زمانیکه یک منطقه تمیز باشد در آن بزه صورت نمیگیرد.
وی تاکید میکند: راه نجات «اودلاجان»، نظافت و امنیت و ایجاد ساختارهای فرهنگی در آن است.
او با اشاره به دیدار حدود یک ماه گذشته خود با سردار رجبزاده - رییس سابق نیروی انتظامی تهران و رئیس فعلی ستاد مدیریت بحران و رئیس قرارگاه انضباط اجتماعی - که یکی از امضاکنندگان نخستین صورتجلسه در طرح خانههای مجردی نیز بوده، میگوید: به او گفتم شنیدهام شما دستور تخریب را دادهاید؟ گفت «نه به خدا»! سپس از من خواست به محلهی هرندی برویم و آن منطقه را ببینیم تا خیال همه راحت شود.
مختاری معتقد است: انتشار خبرهایی که در طول این مدت رسانهها در این زمینه کار کردهاند بسیار موثر بوده و برخی از مسئولان میراث فرهنگی را نیز به تکاپو واداشته است، آنها اکنون مطمئن هستند که افکار عمومی در این زمینه حساس عمل می کنند.
این کارشناس پیشکسوت میراث فرهنگی در ادامه با تاکید بر اینکه در حال حاضر، بافت تاریخیِ شناسایی شده 100 درصد از منطقه 12 تهران را شامل میشود،به اقداماتی که در زمان معاونت میراث فرهنگی خود در اداره کل میراث فرهنگی استان تهران داشته است، اشاره میکند و میگوید: در آن زمان لکههای تاریخی، شناسایی و در مقیاس یک، دو هزارم لکهگذاری شدهاند. میتوانم بگویم در آن زمان دو هزار و 300 بنا در کل تهران به عنوان لکههای تاریخی شناسایی شدند، که عمدهی آنها در مناطق 11 و 12 تهران هستند.
مختاری در پاسخ به این پرسش که آیا طرح جامع بیشتر مدنظر مدیریت شهری است یا طرح تفصیلی؟ میگوید: ملاک عمل طرح تفصیلی است. به طرح جامع توجه زیادی نمیشود و بیشتر سراغ طرح تفصیلی میروند، هر چند در طرح جامع مصوب 1386 صراحتا آمده است که با 2300 اثر باید چگونه رفتار شود. حتی براساس یکی از مصوبات شورای شهر؛ علاوه بر مطرح کردن این بحث که این خانهها نباید تخریب شوند، آورده شده است که حرائم آثار تاریخی و حرائم آثار واجد ارزش به عمق یک پلاک نیز باید تا اطلاع ثانوی به اندازهی ساختمان تاریخی بیشتر ارتفاع نداشته باشند، یعنی شورای شهر یک محدودیت ارتفاعی نیز میدهد.
شهردارِ بافت تاریخی، پُستی که هیچکس آن را ندید
مختاری که به گفتهی خودش یکی از مخالفان طرح انتخاب شهردار بافت تاریخی براساس برنامهی چهارم توسعه بوده است، نیز دربارهی انتخاب این شهردار برای همهی بافتهای تاریخی میگوید: من موافق این اقدام نبودم، هر چند انتخاب شهردار بافت تاریخی پس ار مدتی به کلی و عملا کنار گذاشته شد و هیچ کس سراغ آن نرفت.
او تاکید میکند: از حدود دو سال پیش شهردار تهران در هفته یک یا دو روز جلسات خود را در مراکز تاریخی برگزار میکند و ابهامات آن مراکز را بررسی میکند، هر چند معتقدم اشکالات مدیریتی بسیار کمتر از اشکالات کارشناسی است.
تهران دچار تحولی بزرگ میشود
وی در ادامه به برخی از پروژههای در دست انجام در برخی از خیابانهای تاریخی تهران اشاره میکند و میگوید: پاکسازی جدارههای خیابانهای ناصرخسرو و مرمت موزهی علیاکبر صنعتی؛ طرح مرمت، ساماندهی و ارتقای کیفی میدان مشق، پیادهراهسازی خیابان 15 خرداد و خیابان ارگ از جمله طرحهایی هستند که تحول بزرگی در بناهای تاریخی رخ میدهند.
به گفتهی او در حال حاضر نیز خانهی «ناصرالدین میرزا» مرمت شدده است، اتفاقاتی خوب برای میدان محمدیه، میدان شوش و خیابان وحدت اسلامی در حال رخ دادن است. تا کنون نیز بخشهایی از میدان راه آهن و میدان منیریه ساماندهی شده و بخشی از کارهای ارتقای کیفی میدان امام خمینی (ره) آغاز شده است.
میراث فرهنگی، سدّ توسعه ملی
این مدرس دانشگاه با تاکید بر ایننکته که دولت و شهرداری هیچ فرقی با یکدیگر ندارند، میگوید: برنامهریزان شهری معتقدند میراث فرهنگی سد توسعهی ملی است، بنابراین تا زمانیکه این دیدگاه وجود دارد نمیتوان میراث فرهنگی و میراث طبیعی را زنده نگه داشت.
وی با بیان این که تاکنون با طبیعت و منابع طبیعی اینگونه رفتار شده است، بیان میکند: در یک دوره به راحتی توانستیم سازمان محیط زیست را کارشناسایی کرده و آن را کنار بگذاریم، این کار را با میراث فرهنگی هم کردند. بنابراین شهر تاریخی ما دیگر شهر تاریخی نیست، بلکه محلی است که بزهکاری در آن رواج دارد، همه چیز به هم ریخته و کثیف است.
او با تاکید بر این نکته که برنامه توسعه شهری و برنامه توسعه ملی اینگونه مشکلات را در سطح ملی به وجود میآورند، ادامه میدهد: علت این وضعیت را نبود برنامهریزی در سطح شهر میداند و این سوال را طرح میکند که چرا پاریس به چنین وضعیتی دچار نمیشود؟
وی سپس اظهار میکند: دوران گذشته در این حوزه به ما آسیبهای زیادی را وارد کرد، زمانیکه یک شخص غیر جدی که اطلاعات کامل در این زمینه ندارد را مسئول حفاظت از میراث ملی میکنیم و حتی فردی که نمیتوان به آن اعتماد کرد به عنوان معاون رئیس جمهور در دولت گذشته انتخاب میشود، اگر این نوع از اتفاقات رخ دهد دیگر حرفی نمیماند .
مختاری انجام هر کاری در مراکز تاریخی در محدودهی مدیریت شهری را نیازمند وجود گوشی شنوا میداند و میگوید: راه حل دیگری برای مرکز تاریخی وجود ندارد، فقط باید کمی گوش شنوا پیدا کرد. از سوی دیگر همانطور که جلوی تخریب را میگیریم و نسبت به آن نقد میکنیم، اگر جایی نیز اقدامی مناسب برای بناهای تاریخی انجام شود، باید بگوئیم.
او اقدامات در حال انجام در محدودهی میدان توپخانه و موزه استاد صنعتی را یکی از بهترین تجربههای مرمت در ایران میداند و اظهار میکند: به آرزوهایی که میخواستم دارم میرسم. دوست داشتم در میدان توپخانه بوی تاریخ بپیچد، این بو به مرور در سطح میدان شنیده میشود.
در گذشته پول خرج نمیکردیم، احترام داشتیم
مدیر سابق پایگاه محور فرهنگی تاریخی تهران در ادامه با بیان اینکه شهرداری تهران از جیب خود پول درنمیآورد و منبع آن شهر است، میگوید: اگر یک محله از شهر را به میراث فرهنگی بدهند، میتوانیم بررسی کنیم که آیا این سازمان نیز وظیفه اش را انجام میدهد یا نه؟ اگر دولت به میراث فرهنگی نیز پول بدهد میراث هم میتواند اقداماتش را زیاد کند. در آخرین سالی که در اداره میراث فرهنگی تهران بودم یعنی سال 82، دولت به این سازمان مبلغ 600 میلیون تومان اعتبار برای مرمت داد، اعتباری که نخست صد میلیون تومان بود و در آن زمان به 600 میلیون تومان رسیده بود.
او تاکید میکند: در آن زمان سازمان برنامه و بودجه به ما اطمینان داشت. درآن زمان چیزی حدود شش میلیارد تومان خرج کردیم، چون هرکس که پول داشت، از ما برای کار کردن کمک میخواست. در آن زمان ما پول خرج نمیکردیم، احترام داشتیم. اکنون نیز میراث فرهنگی باید وظیفهی خود را به درستی انجام دهد. باید به موقع عمل کنیم. نباید شعار دهیم.
به اعتقاد وی چیزی که اکنون میراث فرهنگی را به نابودی نزدیک میکند، ترکیب این سازمان با گردشگری است. به همین دلیل اکنون این سازمان تبدیل به یک جاذبهی سیاسی شده است، اما اگرباز هم این دو بخش از یکدیگر جدا شوند، بیشتر عاشقهای این حوزهبه میان میآیند نه کسانی که مدیریت دوست دارند.
مصاحبه از خبرنگار ایسنا: سمیه ایمانیان
انتهای پیام
نظرات