یک هنرمند هنرهای محیطی میگوید تخریب اموال شهری در جوامعی با درصد بیکاری بالا به وجود میآید، چون در این جوامع، مردم تفریح سالم ندارند.
احمد نادعلیان در گفتوگو با خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارهی موضوع آسیب رساندن مردم به اموال شهری از جمله مجسمهها اظهار کرد: در این موضوع اولین وجهی که باید به آن توجه کرد وجود یک نوع عادت بد یا بیفرهنگی است. ما میبینیم که مردم ما در بناهای تاریخی هم یادگاری مینویسند.
او ادامه داد: در جوامعی که آموزش و آگاهی کافی وجود ندارد عدهای تمایل دارند که یک شکل کمالیافته را از حالت کمال آن خارج کنند یا بستری را برای تصاحب آنها به نام خود ایجاد کنند، مثلاً میبینیم که نام خود را بر بناهای تاریخی مینویسند و بر آنها حک میکنند! لازم به ذکر است در جوامعی که بیکاری در آنها بیشتر به چشم میخورد، تفریحات ناسالم هم در آنجا، بیشتر میشود. لازم است که سطح آموزش عموم مردم بالا رود تا افراد متوجه شوند که این آثار دارای اهمیت هستند.
این هنرمند هنرهای محیطی گفت: تجربهی شخصی من نشان میدهد که اغلب کارهای پرداخت شده و کمال یافته دچار مشکل میشوند ولی کارهای مبهم دچار آسیب چندانی نمیشوند چون مردم ترجیح میدهند که آنها را کشف کنند تا اینکه بخواهند آنها را تخریب کنند. در بسیاری از مواقع هم میبینیم که مردم مجسمهها را مثلاً مجسمههای فلزی را برای ارزش اقتصادی آنها سرقت میکنند. البته بهطور کلی دلایل متعددی برای آسیب رساندن به مجسمههای شهری وجود دارد و آن را باید کارشناسان اهل فن ریشهیابی کنند. ولی به طور کلی به نظر میرسد که از میان مناطق مختلف تهران، درصد آسیب رساندن به مجسمهها در مناطقی که مردم رفاه کمتری دارند بیشتر است چون نوعی انرژی در قشری وجود دارد که باید در ورزشگاهها و با تفریحات سالم تخلیه شود ولی اگر چنین نشود، این انرژی در شکلهای نادرستی بروز پیدا میکند.
نادعلیان در بخشی از سخنانش در پاسخ به این سؤال که چقدر موضوع تخریب مجسمهها به بحث وندالیسم مرتبط است، گفت: این موضوع در جوامع غربی مانند پاریس و نیویورک هم وجود دارد. مواردی بوده است که تعدادی از جوانان صرفاً از روی نارضایتی به کیوسکها و ایستگاههای شیشهای رفته و آنها را خرد کردهاند. این موضوع جنبه اعتراضی دارد و روشی بوده که عدهای در تحولات اجتماعی و سیاسی استفاده میکردند تا هزینهای را به متولیان دولت تحمیل کند.
او ادامه داد: در بعضی مواقع در تغییرات اجتماعی و سیاسی عدهای ناگزیر دست به چنین کارهایی میزنند؛ مثلا اینکه در حالی که به سوی مردم گاز اشکآور پرت شده، آنها سطل زباله را آتش میزنند که چشمهایشان نسوزد. اگر حوادث سال 57 و 56 را مطالعه کنیم، میبینیم که تخریب فقط منحصر به سینماها و مشروب فروشیها نبوده و بانکها هم در این جریانات دچار آسیب شدهاند. مثلاً در 17 شهریور فروشگاه زنجیرهای کورش آتش گرفت. البته باید در نظر گرفت که خود دولت نیز غالباً متهم است به این که در مواقع اعتراضات مردم اقدام به خراب کردن اموال شهری میکند تا با هدفی، هرج و مرجی ایجاد کنند؛ مثل آنچه در 28 خرداد اتفاق افتاد. آمریکاییها خودشان سالهای بعد از کودتا اعتراف کردند که برای سرنگونی محمد مصدق پول دادند که عدهای بزنند و بشکنند. در واقع به هر دو گروه معترض و سرکوبگر پول دادهاند که در مقابل هم صفآرایی کنند. اصلا تجربهی کودتاها نشان داده است که اغلب خرابکاریها به خاطر اعتراض نیست. در این وسط، آثار هنری هم آسیب دیدهاند.
انتهای پیام
نظرات