خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز
رویا صدر
-شهرداری منطقه؟! آدرسش سرراسته. ببین خواهرم! مستقیم همین راهو میری. چارراه اولو رد میکنید...آهان...بله...درسته...همون چارراهی که همیشه سه تا دختر بچه سرش وایسادن و تا شب نصفهشب فال حافظ میفروشن و اسفند دود میکنن....بعدش اولین خیابون میپیچید دست راست. جسارته، میبخشین...همون جایی که همیشه یکی، دو تا خانوم پاش وایسادن و ماشینا که رد میشن میایستن و براشون بوق میزنن...حالا خانوما بالأخره سوار میشن یا نمیشن نقل دیگهایه...گفتین عجله دارین؟! ببخشین...حرف تو حرف اومد...آره داشتم میگفتم...اونجارم رد میکنین...کوچه اول نه، کوچه دوم...همون جاییکه چند تا جوون میپلکن نمیدونم چی رد و بدل میکنن...هم دختر، هم پسر...چی خیال کردین؟! ببخشید که اینجوری میگم....آدرس میدم که گم نکنید...خلاصهاش میرسین به یک پیرزنی که از صبح سحر تا بوق سگ روی زمین بساط لیف و کیسه و جوراب و خلال دندون پهن میکنه میفروشه...نمیدونم، خدا عالمه ولی میگن شوهرش معتاده و چند سر عائله...ها؟! ببخشین...حرف تو حرف اومد...خلاصهاش همونجا درست صد متر جلوتر، کنار دیوار همون خونهای که چند وقت پیش خبرشو لابد شنیدین که یه مردی زنشو... آقا جریانش تا یه مدتی...حالا هیچی، ببخشید...خلاصه میرسید به شهرداری...خدارو شکر قسمت کارمندارو هم گلاب به روتون، روم به دیوار زنونه - مردونه کردن تا بانوان تکریم بشن...آره...یه همچین چیزی...ایجاد محیط و فضای مناسب برای بانوان و پردههای عصمت و انقلابی و جلوگیری از ابتذال...البته قصد جسارت نداشتم، میبخشید. اینارو بعضی آقایون مسئولا گفتن....خلاصهاش آبجی! شهر امن و امان شده ...خیالتون تخت...ببخشید که سرتونو درد آوردم......مفصل آدرس دادم که یه وقت خدای نکرده راهو گم نکنید...
انتهای پیام
نظرات