ارتشبد «نزار الخزرجی» فرمانده سابق ستاد کل ارتش بعث عراق از اسرار جنگ ایران-عراق در سالهای 1988- 1980 و دلایل وفاداریاش به رژیم سابق «صدام » در زمان فرماندهی ستاد کل ارتش عراق در سال 1987 و استعفا از این منصب همزمان با پایان یافتن جنگ سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،«نزار الخرزجی» در کتاب خاطرات خود گام به گام تمامی حوادث جنگ ایران و عراق را که در آغاز با عنوان سرتیپ و سپس با سمت فرمانده لشکر و بعدها به عنوان مدیر کل وزارت دفاع و معاون ریاست ستاد ارتش و در نهایت در سالهای پایانی جنگ به عنوان فرمانده ستاد کل ارتش عراق در آن حضور داشت، روایت میکند.
وی که با شبکه خبری «کتابات» عراق سخن میگفت،از واقعیتهای سرمایهگذاری کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه مشارکت مصر، سودان،یمن و اردن در این جنگ سخن گفت و از برخی اختلافات پیرامون حجم این سرمایه گذاریها و میزان سهم هر یک از کشورهای عربی اینگونه گفت: «حمایتهای کشورهای حوزه خلیج فارس از عراق در طول هشت سال جنگ از 10 درصد کل هزینههای این جنگ فراتر نمیرود و گردانی که «ملک حسین»، پادشاه اردن قول آن را به ارتش عراق داده بود، در نهایت به یک مجموعه هزار نفری که اکثرشان را زندانیان اردنی تشکیل میدادند، کاهش یافت.این در حالی است که یمن هر شش ماه یکبار یک تیپ را برای آموزش نظامی به عراق میفرستاد.»
این فرمانده نظامی سابق حزب بعث عراق در مورد تفاهمنامه عراق با مصر مبنی بر صنعتیسازی جنگ هم گفت: نتیجه این تفاهمنامه از دست رفتن بودجه ارسالی عراق بود چرا که دولت مصر در مقابل مبلغ دریافتی تانکهای مستهلک و فرسودهای را به عراق ارسال کرد اما صدام حسین اعتراضی نکرد و برای حفظ روابط عراق با مصر دستور پرداخت کل مبلغ را صادر کرد.
سپهبد خزرجی همچنین در ادامه از نقش کشور لیبی از زمان اصابت نخستین موشک «اسکاد» در بغداد از سوی ارتش ایران مدعی شد: این موشکها را «معمر قذافی» در اختیار ایران قرار داده بود.
الخزرجی از نقش واقعی آمریکا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و بازی آمریکا با ارتش عراق گفت: آمریکا همیشه میخواست این جنگ طولانی شود چرا که به نظر میرسید اطلاعات عملیات آزادسازی منطقه «فاو» از سوی آمریکاییها در اختیار نیروهای ایرانی قرار میگیرد.
به گزارش شبکه خبری «کتابات عراق«،سپهبد الخزرجی بخش اول خاطرات خود را با عنوان جنگ ایران و عراق 1988 – 1980 «خاطرات یک جنگجو» را با مقدمهای از دکتر عبدالوهاب القصاب از سوی مرکز پژوهشها و تحقیقات سیاسی عراق در آوریل 2014 وارد بازار کرده است.
او هم اکنون بر روی بخش دوم این کتاب تمرکز کرده که به تفصیل به فرار وی از عراق در سال 1996 و پناهندگیاش در دانمارک و صدور حکم تبعید در سال 2001 به اتهام مشارکت در بمباران شیمیایی «حلبچه» در مارس 1998 و سپس فرار از دانمارک و ورود پنهانی به عراق در سال 2003 و نقشاش در کودتایی که قبل از هجوم نیروهای آمریکایی به عراق علیه رژیم صدام حسین انجام شد، میپردازد.
صدام
حضور صدام حسین،رئیس سابق عراق در مجموعه خاطرات ارتشبد خزرجی از اولین دیدارش در سفارت عراق در مسکو در سال 1971 بخش وسیعی از خاطرات او را در بر میگیرد. در آن زمان خزرجی نائبرئیس وابسته نظامی عراق و صدام معاون ریاست قوا بود و الخزرجی برای عمویش سرتیپ ابراهیم الانصاری رئیس ستاد ارتش عراق در زمان انقلاب بعث( 1968 ) میانجیگری کرد و صدام هم به وعده خود وفا کرد. نقطه تناقض اینجاست که دوست الخزرجی که او را به صدام معرفی کرد - فاضل براک- همان کسی که بعدها به مدیریت سازمان امنیت و اطلاعات منصوب میشود، در سال 1991 توسط صدام اعدام شد.
از آن لحظه رابطه خاصی میان این دو مرد شکل گرفت. الخزرجی در بیشتر دوران ضعف و قدرت صدام همراه او بوده است. از جمله دوبار شاهد اشکهای صدام بود: یکبار زمانی که در یک مراسم نظامی مدالهایی را میان کسانی که در آزاد سازی منطقه «فاو» نقش داشتند، تقسیم میکرد و بار دوم هم زمانی که ارتش عراق از کویت عقبنشینی کرد.
الخزرجی در انتفاضه الناصریه سال 1991 مجروح شد و صدام حسین به عیادت او در بیمارستان آمد. الخزرجی در کتاب خاطرات خود از عشق و علاقه صدام حسین به رهبری و فرماندهی و بازدید وی از نواحی جنگی «جولان» صدام با ماشین لندکروزر در این مناطق سخن میگوید و از صدام نقل میکند که او در حالی که به خود افتخار میکرد میگفت: من در شرایط سختی فرماندهی را برعهده گرفتم.
خزرجی علت معافیتش از منصب ریاست ستاد کل ارتش را اعتراضش نسبت به موضوع حمله هجوم صدام به کویت در سال 1990 بدون اطلاع رهبران از جمله رئیس ستاد ارتش و وزیر دفاع خلاصه میکند و با اشاره به تبدیل وضعیتش به عنوان مشاور ریاست جمهوری عراق میگوید: او حتی برای یک لحظه هم در این منصب باقی نماند و از آنجا به سازمان پیشقراولان ارتش فرستاده شد.
الخزرجی همچنین در گفتوگو با شبکه «العربی الجدید»،حقیقت روابطش با حزب مراکز دولتی ارتش و روابط میان مسئولان عراقی را برملا میکند؛ از جمله رابطه بدی که وی با عزت ابراهیمالدوری، معاون صدام داشت و گزارشی که از او نوشت و همچنین از سپهبد ماهر رشید دایی خیرالله طلفاح داستانهایی را روایت میکند.
صدام در سال پایانی جنگ هشت ساله عراق علیه ایران (جنگ از تاریخ چهار سپتامبر 1980 تا هشت آگوست 1988 طول کشید) منصب فرماندهی ستادکل ارتش را به الخزرجی سپرد. در این دوره ارتش عراق شکستها و پیروزیها متعددی را تجربه کرد. زمانی که این منصب به خزرجی واگذار شد، ارتش وضعیت خوبی نداشت چرا که ایرانیها مناطق مرزی را به دست گرفته بودند. خزرجی در زمان انتصاب تعهد کرد در طول یک سال با ارتش پیروزی را برای عراقیها به ارمغان آورد. با این حال او از همان ابتدا به نتایج جنگ بدبین بود و از میزان خسارتها میترسید.
خزرجی معتقد است: با اینکه بیش از 150 هزار نیروهای مسلح کشته شدند و 700 هزار زخمی و 85 هزار اسیر و مفقود اثر برجای گذاشت اما عراق در جنگ با ایران پیروز شد. خزرجی در زمان فرماندهی «لشکر 7»، یادداشتی با عنوان «اندیشههای یک سرباز در قادسیه» به صدام حسین پیشنهاد داد: ارتش عراق را به ارتش نخبهها تبدیل کند.
گنجینه اسرار
خزرجی که هنوز در عراق زندگی میکند، تمام جزئیات زندگیاش پیرامون عراق و همراه با عراق است. سالهای جوانی خزرجی در یک مرکز نظامی ویژه عشایر عراق و وابسته به ارتش آغاز شد و از آنجایی که او یکی از نوادگان مشایخ طایفه خزرجیها بود او از این طریق وارد ارتش شد.
این چهره سیاسی عراق، گنیجنه اسرار جنگ عراق علیه ایران است و بسیار سخت است که او را به حرف آورد. او دائما محافظه کاری پیشه میکند و تمامی اسرارش را برای چاپ در کتاب دومش نگه میدارد.
این نکته قابل توجه و سوال برانگیز نیست که او چگونه توانست در دورهای که بسیاری از چهرههایی نظامی و سیاسی به راحتی از بین میرفتند، جان خود را حفظ کند و از مهلکه بگریزد.
خزرجی در ادامه از علاقه و رابطهاش با کردها پس از آشنایی با «جلال طالبانی» رئیس کردهای عراق و دیدار شخصیاش با او هم سخن میگوید.همچنین از مطالبی که در سال 1984 درباره او و پس از برعهده گرفتن منصب سپهبدی و آغاز گفتوگوهای حکومت عراق با کردها میگوید و تصریح میکند که در این زمینه با دولت عراق موافق نبوده است.
خزرجی همچنین حضورش در بعضی از حوادث جنگی از جمله همراهی با ارتش عراق در جنگ علیه جبهه «جولان» را فراموش نکرده است و تمامی مشاهدات خود را از تانکهای «گروهان دفاع» که میدان را ترک کردند و دمشق از ترس ارتش عراق همچنان نگهبانی میداد،در ذهن دارد.
به گزارش روزنامه لبنانی «الحیاة»، کتاب «جنگ ایران و عراق؛ خاطرات یک جنگجو» در 638 صفحه به تازگی از سوی «مرکز پژوهشها و تحقیقات سیاسی عراق» در بخش خاطرات و اسناد وارد بازار کتاب عراق شده است.
انتهای پیام
نظرات