«700 کیلومتر از خانه دور شدیم تا کتاب ترجمه کنیم؛ اما حالا دو سال از آن روزها که سریع تصمیم گرفتیم تهران را ترک کنیم میگذرد و ما همچنان در کویر مصر ماندهایم.»
به گزارش خبرنگار سرویس گردشگری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این سکانسی کوتاه از زندگی «هاشم سیماب» و «نگار ناموریکتا» است که این روزها بیشتر از ترجمه کردن کتاب، صنایع دستی درست میکنند و به مسافران کویر میفروشند، برنامهی ستارهشناسی برای گردشگران میگذارند و کافهای را در یک اقامتگاه بومگردی در روستای فرحزاد استان اصفهان اداره میکنند و همهی اینها فقط برای آن است که زندگی را متفاوت زندگی کرده باشند.
اما نگاه محلیها به غیربومیها و گردشگران باعث شده، این زوج تصمیم بگیرند کویر مصر را با همهی زیبایی مدهوشکنندهاش ترک کنند. مقصد بعدی آنها شاید کمی آن طرفتر از خانهی روستایی امروزشان، یعنی روستای «جندق» یا شاید هم خیلی دورتر از این حرفها و جایی در دل کردستان باشد.
هاشم سیماب به خبرنگار ایسنا گفت: نمیخواهم محلیها فکر کنند ما میخواهیم چیزی از زندگی آنها بکنیم. شاید رابطهی ما با روستاییها خوب نبوده که آنها چنین نگاهی به غیربومیها دارند. شاید این فکر درست باشد که روستاییها به آموزش نیاز دارند، ولی ما هم به آموزش نیاز داریم.
او ادامه داد: شاید ما الگوهای بدی برای روستاییها بودهایم، بیشتر روستاییها مذهبی هستند و لازم است وقتی به حریم آنها وارد میشویم، باورها و اعتقادهایشان را هم محترم بشماریم. ما از گردشگر انتظار نداریم وقتی به محیط روستایی وارد میشود حتما چادر سر کند یا کتوشلوار بپوشد؛ ولی این انتظار را داریم که مسافر نیمههای شب در روستا نعره نزند یا اتوبوسهای گردشگران نیمهشب، بوقشان را به صدا درنیاورند.
سیماب اظهار کرد: در کویر، همهی اتفاقاتی که در جایی مانند تهران نمیافتد، دیده میشود. دوست داریم گردشگران متوجهی زیبایی کویر شوند، نمیگوییم 24 ساعت، کویر را تجربه کنند، دست کم نیم ساعت آن را تجربه کنند؛ ولی متأسفانه برای خیلیها، کویر مثل دیسکو است!
او که در اقامتگاه بومگردی روستای فرحزاد در استان اصفهان کافهای روستایی دارد، گفت: بیشتر رفتارهای ناهنجار گردشگران در اصفهان و در این منطقهی کویری، متوجه صاحبان اقامتگاههای محلی و بومگردی است. در حالی که رفتار نامناسب مسافر ربطی به اقامتگاهداران ندارد؛ ولی آنها مدام باید به نیروی انتظامی پاسخ بدهند. در همین منطقه، شخصی در صفحهی فیسبوکش تبلیغ «desert night club» میکند و عکسی از استخر مختلط میگذارد که شاید رفتار این فرد مشخص، یکی از عوامل انزجار محلیها از گردشگران و غیربومیها و حتی مهاجرت عدهای از مردم روستا باشد.
وی بیان کرد: ما بارها این مورد را به نیروی انتظامی گزارش کردهایم؛ ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و این شخصی همچنان فعال است. در حالی که مشخصات او، مکانش و تبلیغاتش، همگی مشخص است؛ ولی ظاهرا اقدامی نمیشود. این در حالی است که سال پیش وقتی یک گروه موسیقی (عرفه کرمان) میخواست در کویر مصر کنسرت اجرا کند، نیروی انتظامی مانع شد، آن هم برای گروهی که مشکل مجوز نداشت و موسیقی نواحی کار میکند.
سیماب افزود: بسیاری از صاحبان اقامتگاههای محلی و بومگردی میخواهند کار خود را توسعه دهند، از انرژی خورشیدی استفاده کنند و کارهای بهینهی دیگری انجام دهند؛ ولی بهخاطر همین برخوردها اطمینان ندارند، فردایی در انتظارشان باشد.
نگار ناموریکتا و هاشم سیماب، با همهی این حرف و حدیثها و برخوردها، تجربهای را که برای زندگی کردن با امکانات کمتر در خانهی کاهگلی روستایی در دل کویر داشتند و گاه مجبور شدند از عقربها بهعنوان حیوان خانگی نگهداری کنند و حتی روزهایی را بدون هیچ پولی سپری کنند، خوب و دوستداشتنی میدانند و از تصمیمی که برای زندگی خود گرفتهاند، تا به حال پشیمان نشدهاند.
هاشم سیماب همچنین گفت: یکی از ایدههای ما برای زندگی کردن در این منطقه، این بود که آیا میتوانیم بدون حقوق زندگی کنیم، حالا بعد از گذراندن آن تجربهها، مطمئنیم و این اعتماد به نفس را داریم که اگر برنامهی رصد ستارهها برای گردشگران و ساخت صنایع دستی هم نباشد، میتوانیم زنده بمانیم و حتما راهی را پیدا میکنیم که گلیم خود را از آب بیرون بکشیم.
او اظهار کرد: وقتی از تهران به اصفهان و کویر مصر آمدیم، نمیدانستیم چه کار میخواهیم انجام دهیم، آن موقع سخت بود، چون بلد نبودیم؛ ولی به کمک برخی مردم روستا و «مازیار آل داوود» و «سیدهاشم طباطبایی» صاحبان اقامتگاههای بومگردی در روستاهای گرمه و فرحزاد، یاد گرفتیم که چگونه زندگی خود را اداره کنیم. ما نان مورد نیازمان را خودمان میپزیم و شاید چندبار در ماه نان بخریم، حتی یکبار که به تهران سفر کرده بودیم، فیوز برق خانه پرید و همهی غذاها خراب شد، همان موقع بود که یاد گرفتیم چطور به شیوهی سنتی روستاییها و مردم محلی کویر، غذا آماده کنیم. شیوهای که در همین روستاها در حال منسوخ شدن است.
سیماب بیان کرد: ما زمانی تصمیم گرفتیم به کویر مصر بیاییم که با وجود قسطها و قرضها، زندگیمان روی خط نرمال افتاده بود و میتوانستیم بگوییم که پرداخت قسطها دیگر اذیتمان نمیکند؛ اما یکباره تصمیم گرفتیم به کویر مصر سفر کنیم. آن زمان برنامه، ترجمهی سه کتاب بود و تا زمان تحویل دادن اولین کتاب، تقریبا هیچ پول یا درآمدی نداشتیم، اولین ترجمه بعد از دو سه ماه آماده شد و با پول آن، زنده ماندیم و زندگی را ادامه دادیم. بعد هم آقای آل داوود پیشنهاد کرد که برای گردشگران برنامهی رصد ستاره بگذارم. تصمیم گرفتن برای اینکه از ستارهشناسی پول درآورم، سخت بود؛ اما در نهایت، این کار را انجام دادم و این تجربهی خوبی بود و کمی پول درآوردیم.
او داستانش را اینطور ادامه داد: ترجمهی کتاب دوم مردادماه تمام شد؛ اما ناگهان کاغذ گران شد و ناشر گفت که نمیتواند کتاب را چاپ و منتشر کند و ما دوباره باید برای زندگیمان فکری میکردیم. همسرم پیشنهاد کرد صنایع دستی بسازیم، آنوقت از 70 هزار تومان که همهی پولمان بود، 60 هزار تومان وسایل صنایع دستی خریدیم. در همان زمان، تعدادی از دوستانمان به دیدنمان آمدند و سفارش اولین کارها را دادند و «نگار» هم یک کیف چرمی ساخت، کیف اصلا خوب و جالب نبود؛ اما دوستانمان همان را حدود 70 هزار تومان خریدند و این انگیزهی زیادی برای ما ایجاد کرد و از همان موقع برایمان، رصد ستارهها و تولید صنایع دستی، جدیتر شد و ترجمهی کتاب کمتر. بعد هم سیدهاشم طباطبایی، صاحب اقامتگاه بومگردی فرحزاد، با ما همراه شد و فضایی از اقامتگاهاش را در اختیارمان قرار داد تا آنجا را به کافهای بومی تبدیل کنیم.
نگار ناموریکتا همسر هاشم سیماب که اتاقی از خانهی کوچک روستاییشان را کارگاه صنایع دستی کرده و البته بیشتر زیورآلات و وسایل تزیینی درست میکند که شباهتی هم به صنایع دستی آن منطقه کویری ندارد، گفت: آن روزهای بیپولی که حتی کرایهی اتوبوس تا تهران را نداشتیم، دوری از خانه و خانواده و تجربهی سخت زندگی در کویر و در کنار مردم روستایی که شاید زندگی شما برایشان نامتعارف باشد، اصلا باعث نشد از این راه پشیمان شویم. شاید دیگر در کویر مصر نمانیم و کمی آن طرفتر به جندق برویم، شاید هم به کردستان، ولی به تهران هرگز.
انتهای پیام
نظرات