آدرس گالری را بهشکل اتفاقی از دوستی پیدا کردیم که یکی از درهای خانهی «پدر چای ایران» را در خانهاش با رعایت همه جوانب احتیاط و با افتخار نگهداری میکرد.
وقتی به گالری پا گذاشتیم با کاشیها، تزیینات و دیگر عناصر تکهتکهشدهی خانهی قاجاری «پدر چای ایران» روبهرو شدیم که همگی به حراج گذاشته شده بودند.
به گزارش خبرنگار بخش میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خانهی «محمد میرزا کاشفالسلطنه» مشهور به «پدر چای ایران» و نخستین واردکنندهی چای به ایران، در غفلت مسوولان ذیربط غارت شده است. کاشیکاریها و ملحقات نفیس این خانه در طول زمان، سرقت شدهاند تا این خانه در آیندهی نزدیک، توسط مالک بنا تخریب شود.
آدرس و شمارهی گالری فروشندهی در منسوب به خانهی «پدر چای ایران» را میگیریم و در تماسی با مسوولان گالری، قرار میگذاریم تا مالک گالری هم در آنجا حضور داشته باشد. بهعنوان خریداران تزیینات که قصد داریم با آثار قدیمی و چه بسا تاریخی جایی را راه بیاندازیم، به گالری میرویم.
نوهی «کاشفالسلطنه» (پدر چای ایران) نیز ما را همراهی میکند. با وارد شدن به فضای گالری، چشممان به چند در قدیمی میافتد که انگار مدتهاست آنها را میشناسیم. درهایی که پس از چند دقیقه متوجه میشویم به خانهی «پدر چای ایران» تعلق دارند.
هنوز مدیر گالری نیامده، از کارمندان میخواهیم، آثاری که معرفی میکنند در حد امکان از یک مجموعه قاجاری باشند، تا بتوانیم فضا را براساس ایدههای یک معمار دورهی قاجار طراحی کنیم.
کارمند گالری تعدادی در قدیمی با طرحهای گل و بوته، یک بوفه و یک قرنیز را که در ورودی گالری قرار گرفتهاند، نشانمان میدهد و میگوید، چند تصویر از کاشیکاری و آینهکاری از یک خانهی حدود 130 - 140 ساله داریم که بهدلیل کمبود فضا، آنها را به انبار منتقل کردهایم. میتوانید عکسهایش را ببینید.
دعوتمان میکند روی مبلهایی که به گفتهی او، حدود 70 سال قدمت دارند، بنشینیم. لپتاپاش را روشن و یک فایل را باز میکند، آن را جلویمان روی میزی قدیمی میگذارد و میگوید، خودتان عکسهای بعدی را هم ببینید.
قرنیز، بوفه و چند لنگهی در و لنگههای در گرهچینیشده که در گالری وجود دارند، نخستین تصاویری است که روی صفحه بالا میآیند و ما مطمئن میشویم که راه را برای پیدا کردن اجزای خانهی «پدر چای ایران» درست آمدهایم.
تصاویر بعدی دو «کتیبهی کاشی» را نشان میدهند که بهصورت عمودی در ورودی خانهی «پدر چای ایران» قرار داشتند؛ اما یکی از کارمندان گالری توضیح میدهد که آنها به فروش رفتهاند، تصویر بعدی کتیبهای شش متری از کاشیهای مشابه کاشیهای «کاخ گلستان» است که گویا هنوز در انبار گالری موجود است. بعد هم تصاویری از سقف آینهکاریشدهی همان خانهی 140 ساله بهنمایش درمیآید. کارمند گالری میگوید که این آینهکاریها را هم هنوز در انبار داریم.
میپرسم، آنها را چگونه از بنا جدا کردهاید؟ آسیبی ندیدهاند؟
میگوید، با روش مومیایی کردن آنها را جدا کردهایم. مطمئن باشید، آسیب ندیدهاند، یا اگر آسیب دیدهاند، بسیار جزیی است.
باز هم برای اطمینان سوال میکنم، آیا همهی تصاویر از یک مجموعهاند؟
میگوید، مطمئن باشید؛ سه سال پیش مالک خانهای در یکی از خیابانهای شمال تهران که قصد داشت خانهاش را خراب کند، این مجموعه را به ما فروخت.
بغضم را قورت میدهم، آه از نهادم برمیآید، سه سال پیش؟! آنوقت باید پس از این همه مدت بشنویم و ببینیم که خودمان، تاریخمان را غارت میکنیم و ...
از روی مبلهای متعلق به اواخر دورهی پهلوی بلند میشویم و در سالن گالری قدم میزنیم، سالن که نه، دوری در میان آثار باقیمانده از تاریخ ایران. از ماشین حساب 40 ساله تا مبلهای زهوار دررفته و فنر پریده و ظروف نقرهای که به گفتهی کارمند گالری، از کشورهای اروپایی وارد میشوند.
با دیدن قیمت برخی اجناس، دود از سرمان بلند میشود، دربارهی برخی دیگر از کالا هم سردرگم میمانیم که قیمتها میلیونی است یا میلیاردی؟
بالاخره رییس گالری از راه میرسد. قمیت درها، بوفه، قرنیز و کاشیها را از او میپرسیم، بوفهی زیبای خانهی «کاشفالسلطنه» را 35 میلیون تومان میفروشد و هر لنگهی در را که احتمالا براساس اندازه و زیبایی قیمتگذاری شده، بین 7 تا 9 میلیون تومان میفروشد.
برای کاشیهایی که شبیه کاشیهای کاخ گلستان هستند نیز توضیح میدهد که برای قیمت نهایی نظر یکی از همکارانش را جویا شده و او قیمت را تا 200 میلیون تومان بالا برده است، اما احتمالا چون از ما خوششمان آمده بود، برای این کاشیها 100 میلیون تومان قیمت گذاشت.
دلم به حال خودم و نسلهای آیندهی این کشور میسوزد. اینجا، در گوشهای از تهران هزار رنگ، تاریخ، فرهنگ و هویت کشور را میفروشند و برخی آقایان میراث فرهنگی تقصیر را بر گردن یکدیگر یا دیگران میاندازند که فلان بنا یا محوطه در فهرست ملی ثبت نشده یا اصلا از ثبت خارج شده و براساس فلان ماده و فلان قانون، نمیتوانستیم برای آن کاری کنیم.
بهتازگی هم که مدیری بر صندلی ریاست سازمان میراث فرهنگی نشسته که میگوید «سرانجام یک روز باید روشهای ما اصلاح شود و سیاست "نه گفتن" در سازمان میراث فرهنگی باید خاتمه پیدا کند»؛ بدون توجه به اینکه بیشتر وظایف این سازمان در حوزهی میراث فرهنگی مانند ثبت ملی اثر، تعیین حریم و عرصه، ثبت جهانی و ... در واقع همان «نه گفتن» به برخی زیادهخواهیها و سودجوییهاست و سازمان میراث فرهنگی تنها دستگاه در کل کشور است که میتواند و باید جلوی اینگونه اقدامات را بگیرد.
انتهای پیام
نظرات