بهمنماه گذشته مصادف بود با دومین سالگرد شهادتگونه سردار احمد سیافزاده از فرماندهان سابق دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه و مسئول عملیات قرارگاه کربلا دردوران هشت سال دفاع مقدس.
به گزارش سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،حجتالاسلام وارثی(مسئول عقیدتی و سیاسی قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس) در مورد شهید سیافزاده میگوید:
حاجاحمد انسان بسیار دقیق و خوشفکری بود. یادم هست در جلسات قرارگاه با شورا، وقتی مطلبی را از یک منطقه توضیح میداد چنان به ذکر جزئیات و ملحقات میپرداخت که در ذهن ما تداعی میشد که ایشان در آن محل زندگی کرده و اصلا اهل آنجاست. نظر فرماندهان نیز همین بود. من میشنیدم که میگفتند وقتی حاج احمد پای نقشه میرفت و از خط حد و موقعیت یگانها و بعضی مناطق صحبت میکرد که مختص آن یگان بود،چنان اطلاعاتی از آن جا ارائه میکرد که خود فرمانده یگان آن قدر بر آن مسلط نبود و این امر ناشی از علاقهمندی در کار و قدرت خلاقیت و ظرافت فکری ایشان بود. البته میتوان همه اینها را نشانه و خمیر مایه اعتقادی آقای سیاف دانست.
یادم هست وقتی مسئولان طرح و عملیات لشکرها برای جلسات خدمات ایشان میرسیدند،حاج احمد چنان اطلاعات و تحلیلی از خط آنها ارائه میکرد که خود آنها متعجب میگفتند اینجا که محدوده ماست ولی اطلاعات شما دقیقتر است و شروع به یادداشت میکردند و از این موضوع لذت میبردند چرا که حاج احمد در کنار این اطلاعات و توجیهها یک بینش نظامی و یک اقناع فکری را به آنها القا کرده بود و آنها طی این مسافت برای جلسه که گاها در قرارگاه یا لشکرها انجام میشد را بینتیجه نمیدیدند و آن را در جهت کار خود بسیار سازنده ارزیابی میکردند.
در دیگر جلسات هم همین طور بود مثلا مقام معظم رهبری آن روزها در کسوت ریاست جمهوری برای جلسه به قرارگاه تشریف آورده بودند. بنده هم بودم. حاج احمد گزارش میداد و معلوم بود که ایشان قانع شدند و پذیرفتند.
گزارش خدمت یک مقام مسئول سیاسی آن هم در آن سطح کار مهم و دشواری بود که بسیار خوب از عهده آن برآمدند و این ناشی از توکل به خدا و آموزههای دینی بود.دوربین،نقشه و نخوابیدن تجسم ظاهری است از حاج احمد که من در نخستین لحظه به یادم میآید و نخستین چیزی که از حاج احمد میتوان به زبان آورد پشتکار و امید بود که این همان روح جنگ ما بود.این خاصیت را تا آخر هم با خود همراه کرده بود.
در زمان تصدی فرماندهی ایشان در دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس)،بنده هر روز و مستقیم با ایشان در ارتباط بودم. تمام آن روحیات را، بلکه پیشرفتهتر با خود همراه کرده بود. اساسا آدمهای بزرگ به مرور زمان عوض نمیشوند یا دچار تغییر حالت نمیشوند، چون ریشه دارند و یک جهت دارند و بزرگی حاج احمد در عرصه علم و آموزش نشان داد توانمندی ایشان در زمان عملیات تا چه اندازه بوده است.
بنده مسئول فرهنگی قرارگاه بودم و بستههای فرهنگی را نیز متناسب با موقعیت ارائه میکردم. یادم هست حاج احمد هنگامی که عکسها و سخنان حضرت امام(ره) را میگرفت، میگفت فلانی (حاجی) این عکس و صحبت را که به ما میدهی ما شارژ میشویم. وقتی بچههای ما دور هم مینشینند از همینها الهام میگیرند و انرژی میگیرند و خیلی از مبهمات در تصمیمگیریها و طرحریزیها از مقابل راهشان برداشته خواهد شد.
من فکر میکنم ایشان با زبانی که آن زمان داشت میخواست بگوید ما با معنویت و ولایت به شهود میرسیم که این را بعدها در زمان دفاع مقدس من بیشتر از ایشان دیدم که حاج احمد به نقطهای از شهود رسیده بود و بعد از آن هم حتی بشتر و البته به نوعی دیگر. این مقام نصیب انسانی نمیشود مگر این که ریشههای اخلاص و صداقت در آن نمود پیدا کند و حاجی این ثمرات را در میدان نبرد و عشق و ایثار برای خود به غنیمت آورده بود.
حاج احمد مانند دانههای تسبیح پر از شاخصههای اخلاقی و کاری بود، ولی آن بنده تسبیح که این دانهها را کنار هم قرار میداد و محکم میکرد امید داشتن و پشتگرمی به کار بود و به عقیده من، همین دو، آدمی را به همه جا میرساند و فرد را موفق میکند از این روست که شکست در قاموس حاج احمد نبود.
یکی از افتخارات دانشکده فرماندهی و ستاد(دافوس) فرماندهی سردار سیاف در آن برهه زمانی بود که این به واقع در بین همه خصوصا پرسنل و دانشجویان به خوبی حس میشد. دانشجویان آن دوره که اتفاقا خودشان از فرماندهان دوران دفاع مقدس و وقت سپاه بودند، احساس میکردند فرمانده دورهشان شخصیتی است که نه تنها بر اصول و قواعد جنگ آشناست بلکه خود یکیاز یادگاران آن زمان است و سعی میکرد با تحلیل بالایی که در جنگ داشت آن را بروز دهد و ایرادات و اشکالات احتمالی را برطرف کند و این موضوع مایه دلگرمی و اعتقاد دانشجویان به مجموعه میشد.
در تصویر، شهید سیافزاده نشسته از سمت چپ نفر دوم دیده میشود.
انتهای پیام
نظرات