سعید عباسپور که این روزها در حال مبارزه با بیماری سرطان است، از فعالیت ادبی و وضعیت کتابهایش گفت.
این نویسنده در زادروز 54سالگیاش در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: کتابی به نام «راویان روایت تو» نوشتهام که مجوز نشر گرفته و قرار است نشر ثالث آن را برای نمایشگاه کتاب منتشر کند. این کتاب شامل دو داستان است که میتوان آنها را مثل دو داستان مستقل خواند، اما اگر با هم خوانده شوند، پازل دیگری شکل میگیرد که رمان را شکل میدهد. این رمان یک اثر عاشقانه است که به مضامینی مانند روابط میان انسانها میپردازد. موسیقی و شعر در این رمان نقش محوری دارد.
او درباره دیگر آثارش اظهار کرد: مجموعه داستان «پیادهروی در هوای آزاد» اولینبار از سوی نشر ثالث منتشر شد و بعد از آن هم چند بار تجدید چاپ شد. داستان «صداهای سوخته» را هم یک بار نشر قصه و یک بار نشر نی منتشر کرد. مجموعه داستان «بوی تلخ قهوه» را هم انتشارات ثالث میخواهد برای اخذ مجوز چاپ ششم به ارشاد بفرستد.
عباسپور در ادامه عنوان کرد: دو مجموعه داستان آماده انتشار دارم که هنوز اسم و ناشرشان مشخص نیست. امیدوارم سال آینده دست کم یکی از آنها را به ناشر بسپارم. محور یکی از این آثار صرفا گفتوگوست و هیچ روایتی در آن نیست و یکی از آنها شامل داستانهای روایی است.
این نویسنده سپس درباره آغاز فعالیت ادبیاش گفت: آشنایی من با ادبیات در دوران کودکی فقط این بود که قصههای مادرم و داستان شب رادیو را بسیار دوست داشتم، اما این علاقه عمومی بود. فعالیت ادبیام را هم از دهه 60 آغاز کردم. خوشبختانه اولین مجموعهام که آن را در اوایل دهه 60 نوشته بودم گم شد و بدون شکسته نفسی یکی از نگرانیهایم این است که این مجموعه یکدفعه پیدا شود. داستانهای آن بسیار شعارزده و احساساتبازی است. احساس باید حتما در داستان باشند، اما اگر احساساتبازی در آن باشد، سانتیمانتال از آب درمیآید. اولین مجموعه داستان من هم به سانتیمانتالیزم نزدیک بود.
او افزود: در سالهای 65 تا 66 با آقایان رحیم و احمد اخوت آشنا شدم. این آشنایی سالهای دراز طول کشید. تا مدتها هر هفته در خانه رحیم اخوت دور هم جمع میشدیم و داستان و شعر میخواندیم و کارها را نقد میکردیم. آن بحثها باعث تغییر نگاه من به هنر و ادبیات شد. من سعی کردم از آن خانه کوچک چیزهای بزرگ بیاموزم. خود را بسیار مرهون محبتها و آموزههای اخوتها بخصوص رحیم میدانم. من نگاه جدی به داستاننویسی را، اگر یاد گرفته باشم، در منزل رحیم اخوت یاد گرفتهام.
عباسپور همچنین عنوان کرد: در فعالیتهای ادبی این روال ادامه داشت تا اینکه من خواندن آثار داخلی و خارجی را خواندم و چون نابینا بودم و به خط بریل هم تقریبا هیچ چیزی نبود و الآن هم نیست، یکسوم درآمدم را صرف گرفتن منشی میکردم که برایم کتابهایم را بخوانند و روی نوار کاست ضبط کنند. آثار بزرگان ادبیات را بازخوانی میکردم و بیش از همه هوشنگ گلشیری و بعد صادق هدایت بر من تأثیر گذاشتند. آشنایی من با گلشیری هم در این حد بود که چند بار با او تلفنی صحبت کردم. دوستی یکی از داستانهایم را به او داده بود و یک روز گلشیری که داستانم را خوانده بود، با من تماس گرفت، بعد از آن هم چند بار دیگر با هم تلفنی صحبت کردیم.
این نویسنده که در اروپا در رشته روانشناسی بالینی در گرایش روانکاوی تحصیل کرده، ادامه داد: امرار معاش من از طریق رواندرمانی و مشاوره در مراکز صنعتی است.
عباسپور درباره وضعیت این روزهایش گفت: در حال حاضر عمدتا از طریق نرمافزارهای فارسیساز نابینایی که به خواندن کمک میکنند و همچنین با کمک دوستان و منشی مطالعه میکنم. این روزها کماکان مینویسم، اما چون در عین حال با یک بیماری دستوپنجه نرم میکنم و مشکلات جسمیام زیاد شده، سرعت کارهایم کم شده است.
او در ادامه گفت: بعضی اوقات از من میپرسند نزدیکترین نویسنده خارجی به تو کیست، من بلافاصله میگویم بورخس، چون او هم مثل من مشکل بینایی داشته و بعد هم کامو، چون کامو هم مثل من اهل فوتبال بوده، اما این خوششانسی را نداشته که پرسپولیسی باشد! سه چهار سال است با سرطان دست و پنجه نرم میکنم؛ بالای لگنم توموری داشتهام که عمل شده است و همچنان پیگیر درمان هستم. تا به حال سه دو به نفع من است و فکر میکنم به خاطر قضیه ششتاییها در نهایت من برنده میشوم. در مجموع حال عمومیام خوب است و با تغییر دولت قبل بهتر هم شده است.
به گزارش ایسنا، سعید عباسپور زاده اول اسفندماه سال 1338 در آبادان است. او نویسندگی را از دهه 60 آغاز کرده و نخستین کتابش با نام «بوی تلخ قهوه» در سال 1379 به چاپ رسیده است.
انتهای پیام
نظرات