باز هم فاجعهای رخ داد و باز هم هر نهاد و مسئول و رسانه و شهروندی از نگاه خود به ماجرا مینگرد. یکی در صدد پیداکردن مقصر است. یکی پای مشیت الهی را وسط میکشد. دیگری به دنبال تبرئه خود و سازمانش است. آن یکی کل یک سیستم را زیر سوال میبرد و ...
اما جدای از همه این واکنشها، مرور حادثه یا بهتر بگوییم «فاجعه» روز یکشنبه خیابان جمهوری اگرها، بایدها و نبایدهایی را یادآوری میکند که گرچه برای یک خانواده، خواهر و مادر نمیشود اما اگر یک جایی باشد که به آنها توجه کند، شاید فقط کمی شاید، این تجربه تلخ، درسی باشد برای آیندهها؛ پس از زدن سوزن به خودمان شروع میکنیم:
- ما اهالی رسانه در طول سال چندبار به سراغ کارگرانی از این دست و بررسی شرایط کاری و ایمنی محل کار آنها و حق و حقوقشان میرویم؟ آیا غیر از این است که تنها به بهانه برخی مناسبتها این کار را انجام میدهیم و کمتر مسالهای را تا حصول به نتیجه پیگیری میکنیم؟
- قوانین موجود چقدر به روزنامهنگاران اجازه این مانورهای خبری و افشاگریها را درباره برخی شرایط ظالمانه کار در برخی مراکز میدهد و آیا اگر خبرنگاری به اصطلاح «موی دماغ» شد با هزار جور انگ و بهانه «بهانهدادن به نهادهای حقوق بشری» و... پشیمانش نمیکنند؟
- غیر از «خانه محترم کارگر»، چرا هیچ NGO یا تشکل کارگری نتوانسته در کشور شکل بگیرد. این پرسشی است که سالهاست بیپاسخ مانده؟
- چه کسی باید بالاخره مدیریت بحران به معنای دقیق کلمه را یاد مردم و حتی نیروهای پلیس و آتشنشانی بدهد؟ اینکه فورا محیط را خلوت کنند و مانع ازدحام «مردم موبایل به دست» شوند؟ در حالیکه بر اساس مشاهدات در محل حادثه اوضاع آنقدر بلبشو بوده که موتوری هم از آن میانه عبور کرده و یکی از قربانیان پس از سقوط روی آن افتاده؛ بلبشویی که بر هیجانات صحنه افزوده هم ماموران و هم مصدومان را دچار گیجی میکند.
-همکاری میگفت این دو زن به هشدار آتشنشانان گوش ندادهاند و از پنجره خارج شدهاند، اگر فقط دو دقیقه صبر میکردند شاید مانند پنج تن دیگر نجات مییافتند. البته اینکه در محاصره لهیب شعلههای آتش، مغز انسان چگونه تصمیم میگیرد پرسشی است که تا شرایط مشابه را تجربه نکنی نمیتوانی پاسخ درخوری به آن بدهی؛ اما آیا برای چنین مواردی و کاستن از هیجانات محیط و آرامکردن مصدومان نباید فرد باتجربهای در تیمهای عملیات باشد؟
- استاندارد جهانی دفعات تست و کنترل ادوات و خودروهای موجود آتشنشانی در بین دو ماموریت چیست و آیا این استاندارد در کشور ما و به ویژه در مورد مربوط به حادثه یکشنبه رعایت شده است یا نه؟
-این بار قرعه آنچه که در حالت همراه با مسامحه نامش را میتوان «بدشانسی» گذاشت به نام آتشنشانی افتاده اما این پایان ماجرا نیست، کلانشهر تهران آبستن حوادث بسیاری است. حقوق کارگران در بسیاری مواقع مورد توجه قرار نمیگیرد. هنوز تشکیل و کارکرد درست NGOها برای بسیاری از مسئولان جا نیفتاده و برخی به این تشکلها به دیده تهدید مینگرند. روزنامهنگاری تحقیقی در ایران جایی ندارد یا «جانی» برایش نمانده. مدیریت و روانشناسی محیطهای بحرانی هنوز به اندازه فیلمهای هالیوودی هم برای ما جا نیفتاده. مردم «بار خاطرند» در این حادثهها تا «یار شاطر» با آن موبایلها و .... هنوز مادری بین سوختن در آتش، سقوط و دوختهشدن به آسفالت و راه دیگری که نمیداند چیست، به ناچار یکی را برمیگزیند!
یادداشت از خبرنگار ایسنا: معصومه محمدپور
انتهای پیام
نظرات