با اعلام خبر درگذشت «دوریس لیسنگ»، سیل پیامهای تسلیت و واکنش در رسانههای خبری و وبسایتها سرازیر شد که در این میان روزنامه گاردین یادداشتی را که «مارگارت اتوود» درباره این رماننویس فقید نوشته را منتشر کرده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مارگارت اتوود، نویسنده کانادایی برنده بوکر طی یادداشتی که در گاردین به چاپ رسانده، اذعان داشته که دوریس لسینگ الگویی ایدهآل برای هر نویسندهای است.
در این یادداشت آمده است: لسینگ فردی مبدع، شجاع و متواضع بود که هیچگاه کم نمیگذاشت و با تمام قلبش همه کارها را انجام میداد. حال لسینگ خارقالعاده مُرده است و این یک شوک است.
نویسنده «آدمکش کور» در ادامه نوشت: اولینبار سال 1963 روی نیمکت یک پارک در پاریس بود که با لسینگ آشنا شدم. من دانشجویی بودم که مثل بقیه با خوردن نان و پرتقال و پنیر زندگی را میگذرانم و از بیماریهای گوارشی رنج میبردم. من و دوستم «آلیسون کانینگهام» وسط روز از مهمانسرا اخراج شده بودیم، بنابراین آلیسون برای اینکه آرامم کند، کتاب «دفترچه طلایی» را به من داد تا بخوانم. چه کسی میدانست ما داریم کتابی را میخوانیم که به زودی تبدیل به اثری برجسته و معروف میشود؟
اتوود در ادامه افزود: شاید مقداری از انرژی لسینگ ریشه در تبار خارجی او داشت. وقتی چرخ میچرخد، روی لبههای تیغ است که پرواز را میآموزی. نوع پرورش او برعکس تعداد زیادی از مردم، بصیرتی را برای رسیدن به دیدگاههای نو به وی بخشید. لسینگ که میدانست هیچگاه به عنوان یک «انگلیسی واقعی» در جامعه پذیرفته نمیشود، چیز کمتری برای از دست دادن داشت. او همه کارها را با تمام روح و قلب و توانش انجام میداد.
در ادامه یادداشت «گاردین» آمده است: لسینگ در ابتداییترین معنا، فردی سیاسی بود که مانیفستهای قدرت را در قالبهای مختلف مورد توجه قرار میداد. او با کند و کاو در محدودیتها و چالشهای انسانی، به مسایل معنوی هم میپرداخت، بهویژه زمانی که پیرو مکتب «سوفیسم» شده بود. به عنوان یک نویسنده، لسینگ شخصی مبدع و شجاع بود که همزمان با نگارش رمانهای سنتی، با زیرکی تمام مجموعه رمان «کنوپوس در آرگوس» را در ژانر علمی - تخیلی به نگارش درآورد.
اتوود در این یادداشت آورده است: لسینگ خیلی متواضع بود. همه میدانند که وقتی در سال 2007 به وی خبر برنده شدن نوبل ادبیات را دادند، خیلی تعجب کرد. او یازدهمین زنی بود که موفق به کسب این افتخار شد و هیچگاه انتظارش را نداشت. همین انتظار نداشتن نوعی آزادی هنری بود، چون وقتی خود را شخصیتی شکوهمند و بزرگ نمیدانی، مجبور نیستی برای خودت شانی قائل شوی. تو همیشه میتوانی از شادی بالا و پایین بپری و از مرزها عبور کنی و این همان روحیاتی بود که لسینگ از آن برخوردار بود.
لسینگ یکبار زمانی که به شهرت رسیده بود، با استفاده از نام مستعار «جین سامرز» یک مجموعه رمان منتشر کرد. اما منتقدان از این رمانها به عنوان تقلیدی سطح پایین از کارهای لسینگ یاد کردند.
اتوود همچنین نوشته است: من دوریس لسینگ را بارها ملاقات کردم و این دیدارها در فضای ادبی برای یک نویسنده جوان به معنای همه آنچه آرزویش را داشته بود. او فردی مهربان، مشتاق و بامحبت بود که درک ویژهای از موقعیت نویسندگان خارجی در انگلیس داشت.
رماننویس کانادایی برنده بوکر در پایان یادداشت خود آورده است: لسینگ برای همه نویسندگان یک نمونه بود که ثابت کرد تو میتوانی "هیچکسی باشی از ناکجاآباد" که با استعداد، شجاعت و استقامت در روزهای سخت و البته کمی شانس، به بالاترین سطح برسی.
انتهای پیام
نظرات