کارآگاهان پلیس آگاهی به عنوان علمی ترین ماموران پلیس محسوب میشوند؛ پلیس هایی که خط مقدم برخورد با مجرمان نیستند اما تحقیقات فنی و تخصصی آنها خط پابانی برای مجرمان خواهد بود؛ شاید به دلیل اهمیت کارشان است که هیچ گاه سوژه اصلی خبرنگاران نبودند اما هفته نیروی انتظامی بهانه ای است تا با یادآوری خاطرات باورنکردنیشان؛ اهمیت کار این افراد را از زبان خودشان شنیده و درک کنیم.
به گزارش سرویس «حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خاطرات سرهنگ اکبری، رییس پلیسآگاهی گیلان را در راستای کشف یک پرونده قتلخانوادگی در یک روز بارانی به شرح ذیل میخوانیم؛ پروندهای که آنگونه که گفته است بسیار پیچیده و از لحاظ فشار افکار عمومی سخت بود.
"ساعت 13، ششم مهرماه سال 90 بود که هوا کاملاطوفانی و باران شدیدی میبارید، از طریق مرکز پیام به پلیسآگاهی اعلام شد که جسد فرد ناشناسی که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده در کنار پارک ساحلی (تولم شهر) در حوزه صومعهسرا کشف و ماموران پاسگاه تولمشهر صحنه را حفظ کردند.
بلافاصله به همراه ماموران دایره مبارزه با جرایم جنائی و مسئول تشخیص هویتآگاهی با هماهنگی بازپرس ویژه قتل و دکتری از پزشکی قانونی به محل وقوع حادثه عزیمت کرده و مشاهده شد یک دستگاه خودروی سمند در محل پارک و اطراف خودرو نوار ورود ممنوع صحنه قتل توسط عوامل تجسس پاسگاه کشیده شده و تعداد زیادی از مردم روستا در اطراف صحنه جمع شدهاند که پس از نزدیک شدن به خودرو مشخص شد در عقب خودرو مقداری باز است و لکههای خون روی آسفالت ریخته شده و لاستیک سمت چپ و چرخ جلو پنچر است و شیشههای خودرو سالم و بدون شکستگی دارای بخار بود. بطوری که داخل خودرو دیده نمیشد در ابتدا از مسئول تشخیص هویت خواسته شد که از صحنه عکس و فیلمبرداری کند. وقتی در جلو سمت راننده باز شد، مشاهده کردم روی صندلی راننده مقدارزیادی لختهخون وجود دارد و یک جفت دمپایه مردانه روی پدالهای خودرو افتاده و یک دستگاه موبایل نیز زیر صندلی افتاده و خون زیادی روی پدال و ترمز و زیرصندلی راننده و روی صندلی و روی فرمان خودرو بود.
این رییس پلیسآگاهی در ادامه خاطراتش مینویسد که بررسی های اولیه من نشان داد که دو عدد سنجاق آغشته به مواد مخدر روی صندلی راست سمت شاگرد وجود دارد و در قسمت صندلی عقب خودرو جسد مردی با قد 175 سانت متر و ملبس به کاپشن مشکی و پیراهن مردانه آستین کوتاه که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و در صندلی عقب خودرو افتاده است و دکتر پزشکی قانونی پس از معاینات اولیه بعلت بارندگی شدید جسد مقتول را به سرد خانه پزشکی قانونی و خودروی وی پس از جمع مدارک و آثار برداری و نمونه برداری به پارکینگ سرپوشیده انتقال که در بازرسی دقیق از خودرو یک فقره تراول پنجاه هزارتومانی به همراه مقداری مواد مخدر از نوع شیشه در زیر صندلی که جاسازی شده بود کشف شد که پس از استعلام خودرو مشخص شد که مالک آن فردی به نام «کریم» ساکن روستای کلاشم است که با دعوت خانواده وی مورد شناسایی قرار گرفت.
اکبری در خاطراتش می آورد که همسر مقتول در تحقیقات بیان داشت روز گذشته شوهرش برای تبدیل شلتوک که در کارخانه برنجکوبی واقع در روستای «هنده خاله» گذاشته بوده با خودروی خود از منزل خارج شد و تا ساعت 10 شب با ایشان ارتباط تلفنی داشتم و از او خواستم به لحاظ بارندگی هوا به دنبال پسرم «شاهین» که به باشگاه فوتبال داخل سالن در صومعهسرا رفته بود، برود تا او را از باشگاه به منزل برسانند، اما پسرم به منزل مراجعه کرد، پدرش همراهش نبود. پسرم مدعی شد که پدرش به دنبال او نرفته، سپس به تلفنهمراه او تماس گرفتم، تلفن وی روشن بود اما فردی پاسخگو نبود.
این زن در ادامه سخنانش میگوید: قبول دارم که شوهرم معتاد بود اما در منزل با من و دو فرزندش خوب برخورد میکرد و با فردی اختلاف نداشت و حتی سابقه نداشت یک شب در بیرون از خانه بماند، نمیدانم چه کسی شوهرم را به قتل رسانده و از پلیس تقاضای دارم تا قاتل شوهرم را پیدا کند تا برای من مشخص شود، چرا شوهرم را به قتل رسانده و تقاضای مجازات او را دارم.
شاهین 22 ساله (پسرمقتول ) در تحقیقات اظهارات مادرش را تایید کرد. اما در بررسی دریافتیم که این پسر در مورد ساعت حضورش در مکانها و باشگاه و تماس با پدرش مقداری تناقضگویی داشته که مادرش مدعی بود که پسرش بعلت از دستدادن پدرش و مصیبت وارده دچار اختلال حواس شده و هزیان میگوید و به همین منظور نمیتواند اظهارات خود را دقیق عنوان کند و با استعلام از سوابق کیفری مقتول مشخص شد که یک فقره زنای محصنه در سالهای قبل روانه زندان شده است. برهمین اساس طی تحقیقاتی که از افرادی که او را دقیقا میشناختند؛ اعتیاد و فساد اخلاقی مقتول تایید شد.
بررسیها ادامه داشت تا اینکه نظریه پزشکی قانونی مبنی بر علتتامه مرگ اخذ شد و علت تامهمرگ ضربات شدید جسم تیز نظیر چاقو و کارد و خونریزی شدید قفسهسینه و اصابت جسم تیز به قلب مقتو ل اعلام شد.
موضوع در سرلوحه کار پلیس قرار گرفت و در ادامه پیگیری از مظنونان یکی پس از دیگری و افرادی که مورد ظن پلیس بوده یا از سوی وابستگان و اولیای دم مقتول به عنوان مظنون معرفی میشدند ادامه داشته که منتج به نتیجه نشد و با توجه به اینکه شاهین پسر مقتول مدعی بود که پدرش در آن روز اصلا با خودروی خودش دنبالش نرفته است و از طرفی فاصله محل کشف جسد تا محل باشگاه حدود پنج کیلومتر فاصله داشت، در بررسیها مشخص شد، پسر مقتول با دختران زیادی رابطه تلفنی داشته و در فکر خوشگذرانی خود بود که پسر شاکی مورد ظن پلیس قرار گرفت.
با احضار او طی تحقیقات و سوالات متعدد درباره ساعتهای حضورش و افرادی که با وی بودند، مشخص شد که وی در بعضی از پاسخ سوالات خود دروغ گفته است. ظن پلیس به وی بیشتر شد و مجددا تحقیقات ادامه داشت در نتیجه متهم زمانی که متوجه شد پلیس دست او را خوانده است، اقدام به معرفی گواهان ساختگی کرد. تا اینکه یکی از گواهانش که دوست دانشگاهی وی بود، بیان کرد شهادتش دروغ است و در آن روز حادثه اصلا با شاهین نبوده بلکه در شهرستان رشت بوده. اما به خاطر دوستیشان برای شهادت آمده اما چون وجدانش نارحت است واقعیت را گفته که سرانجام متهم لب به اعتراف گشود و عنوان کرد که خودش قاتل پدرش نیست بلکه قاتل پدرش را میشناسد و برای نجات خود مشخصات افرادی را به پلیس ارائه کرد که با احضار آنان مشخص شد که مدارک و قرائن مبنی بر قتل پدرش از سوی آنها درست نیست.
رییس پلیس آگاهی صومعهسرا در ادامه بیان خاطراتش عنوان کرد که متهم پس سه شبانهروز لب به اعتراف گشود و جزئیات قتل پدرش را اینگونه بازگو کرد: «.. پدرم فردی معتاد و عیاش بود و مادرم را آزار و اذیت میکرد و من نیز نزد اقوام و دوستان سرخورده شده بودم و مورد سرزنش قرار میگرفتم نقشه قتل پدرم را کشیدم. به همین منظور با دوستم به نام سعید هماهنگ کردم ابتدا دوستم قبول نکرد و سپس برای من شرایط گذاشت که باید با او همکاری کنم تا یک دختر را به قتل برسانیم و سرانجام قرار گذاشتیم
در یک روز بارانی هنگام تعطیلی باشگاه که در حاشیه شهر و نقطه خلوت بود و زمانی که باشگاه تعطیل و کارکنان رفتند، من با پدرم تماس گرفتم او را به جلو پاسگاه کشاندم با برنامهریزی و نقشه قبلی یک قبضه چاقو به پای خود بستم در صندلی جلو و کنار پدرم نشستم و سعید دوستم در پشت صندلی راننده سوار شد و زمانی که پدرم خودرو را روشن کرد و قصد حرکت داشت، سعید از پشت گردن و دهان پدرم را گرفت و من از ناحیه گردن قفسهسینه شروع به زدن ضربات چاقو کردم و زمانی که او را به قتل رساندیم. برای گمراه کردن پلیس، جسد او را از صندلی جلو به صندلی عقب کشاندیم و در زیرصندلی راننده انداختیم. دوستم رانندگی میکرد.
جسد پدرم را به «تولم شهر» محل کشف جسد انتقال دادیم و با توجه به اینکه پدرم اعتیاد داشت، مقداری موادمخدر را در کنار صندلی گذاشتیم و لاستیک خودرو را پنچر کردیم و آلتقتاله را به داخل رودخانه انداختیم، سپس از آن مکان متواری شدیم. سعید به منزل خود رفت و من نیز در سرویس بهداشتی پارک لباس خونیم را شستم سپس به منزل رفتم.
اکبری در پایان یادآور شد: با همکاری متهم، سعید نیز دستگیر شد".
انتهای پیام
نظرات