اعضای باند «عقرب زرد» چهرههایشان را با نقابی سیاهرنگ میپوشاندند و دستکشهای ضخیمی بر دست میکردند و آنقدر خونسردانه عمل میکردند که هیچ ردی از خود به جای نگذارند. روزی که برای اجرای حکم آمده بودند، هنگامی که طنابدار بر گردن آنان افتاد عدهای از دوستانشان با پرتاب سنگ و چوب به سمت ماموران به سوی سکوی اعدام حملهور شدند و با بریدن طناب، دو اعدامی را نجات دادند و با کشیدن چادر روی سر آنان موفق به فراری دادن آنها شدند، اما...
به گزارش سرویس «حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سرهنگ کارآگاه هوشنگ پوررضا قلی که ریاست پلیسآگاهی کرمان را برعهده دارد، ماجرای به دام انداختن اعضای باندی موسوم به «عقرب زرد» را یکی از مهمترین خاطرات پلیسی خود میداند، ماجرایی که در آن با نقشه خانواده، اعدامیها از مهلکه فرار میکنند و اینگونه میشود که داستان دیگری آغاز میشود.
"پس از چندین سال خدمت در پلیسآگاهی مأموریت یافتم در رسته دیگری مشغول به خدمت شوم. اینبار قرار بود رییس پلیس شهر سیرجان باشم. هنوز دو روز نگذشته بود که سرقت مسلحانهای رخ داد. به چندین اکیپ از مأموران دستور دادم با پشتیبانی کامل به تعقیب دزدان خطرناک بپردازند. دقایقی نگذشته بود که خودروی تبهکاران در تیررس تیمهای ما قرار گرفت و چیزی نمانده بود که فرصت فرار از دزدان مسلح گرفته شود که آنان در فاصله 40 کیلومتری شهر به داخل روستایی دورافتاده گریختند و از تاریکی هوا استفاده کردند و تجسسها به نتیجهای نرسید.
با این وجود چندین تیم دیگر برای کمک به مأموران اعزام شدند و با این احتمال که دزدان به خانه روستاییان وارد شدهاند، مأموران تجسس خود را خانه به خانه آغاز کردند و با گذشت دو ساعت مشخص شد آنان دقایقی پیش با استفاده از موتورسیکلت یکی از روستائیان که مقابل خانهاش پارک بود پا به فرار گذاشتند.
بررسی ادامه داشت تا اینکه 20 کیلومتر بعد موتورسیکلت سرقتی که به علت نقص فنی در بیابان رها شده بود، پیدا شد و آنان به خاطر تاریکی هوا موفق به فرار از چنگ مأموران شدند، بنابراین به بررسی سرقتهای مسلحانه دیگر که از چند ماه پیش آغاز شده بود پرداختیم و متوجه شدم این دزدیهای خشن توسط گروهی طرحریزی و اجرا میشود؛ بدین ترتیب تجسسها برای یافتن ردی از آنان آغاز شد. هنوز 15 روز از فرار عقربهای زرد نگذشته بود که سرقت مسلحانه دیگری گزارش شد و گزارش مأموران نشان میداد یکی از اعضای هیأت مدیره کارخانهای در نزدیکی سیرجان هنگام خروج از محل کار مورد حمله سه مرد تفنگدار قرار گرفته و با شلیک گلوله از اسلحهای شبیه به کلاشینکف که یک سلاح ساچمهزنی بود، زخمی شده و دزدان با سرقت پولهای وی، خودرویش را در حاشیه شهر رها کردهاند. دزدان ابتدا یک موتورسیکلت را به صورت عادی سرقت میکردند و به وسیله آن و با مجهزشدن به کلاشینکف و تپانچه به دزدیهای بزرگتری دست میزدند.
دزدان مسلح در یکی از سرقتهایشان با پژوی سرقتی به پمپبنزین شلوغ حمله کردند و با تهدید در مقابل چشمان حیرتزده رانندگان خودروهایی که در حال سوختگیری بودند با سرعت بسیار بالا و مهارت فوق تصور و همانند فیلمهای اکشن سینمایی، پولهای حاصل از فروش بنزین را از کارکنان پمپبنزین گرفته و سریع فرار کردند و سپس موتورها یا خودروهای دزدی را در گوشهای خلوت در شهر رها میکردند. بررسی تصاویر و تحقیق از شاهدان نشان میداد یکی از عقربهای زرد وظیفه دارد هنگام شلیکهای همدستانش پوکهها را جمعآوری کند تا هیچ سرنخی از آنان برجا نماند.
تجسسهای دیگر همکارانم در آن زمان حاکی از آن بود این گروه چهرههایشان را با نقابی سیاهرنگ میپوشاندند و دستکشهای ضخیمی بر دست میکردند و آنقدر خونسردانه عمل میکردند که هیچ ردی از خود به جای نگذارند.
سرقتهای عادی آنان یا ابتدای شب یا بین ساعت 3 بعدازظهر صورت میگرفت و سپس دزدان چندین ساعت بعد یا فردای آن روز با استفاده از خودروهای تیزرو همانند زانتیا و پژو که آنها را نیز با سرقتمسلحانه بهدست میآوردند، صندوقهای قرضالحسنه، سوپرمارکتها، پمپهای بنزین و کامیونها را با سرعت زیاد، خشونت و جسارت مورد دستبرد قرار میدادند و در اجرای نقشههایشان چنانچه طعمهشان قصد مقاومت داشتند با شلیک گلوله وی را زخمی میکردند.
آنان در یکی از سرقتها در اردیبهشت ماه سال 86 از بانکی در سیرجان 113 میلیون چک مسافرتی را به سرقت بردند و داخل بانک با شلیک بدون خطا دوربینهای مداربسته داخل و خارج بانک، قدرت و جسارت خود را به نمایش گذاشتند و از سویی نشان دادند آنان با اطلاع از این که چکهای مسافرتی بدون مهربانک اعتباری ندارد، نقشهشان را با خونسردی خاصی انجام دادهاند و مهرهای بانک را نیز همراهشان بردند. مدتی بعد سرقت جسورانه و حیرتانگیزی توسط عقربهای زرد طراحی و اجرا شد، در این دزدی در حالی که گشت پلیس سربازی را مقابل بانک پیاده کرد که به عنوان محافظ بانک مشغول انجام وظیفه شود، آنان در نهایت بیپروایی و جسارت وارد بانک شدند و در حرکتی غافلگیرانه ابتدا سرباز را خلع سلاح کرده و پس از سرقت پول، چکهای مسافرتی را همراه با مهرهای بانک برداشتند و هنگام خروج به سرباز گفتند بزرگترهای وی نیز حریف آنان نخواهند شد و این در حالی بود که دستکم 90 شعبه بانک در سیرجان در آن زمان بدون محافظ بودند و این افراد فقط برای قدرتنمایی نزد پلیس دست به این کار زده بودند.
ردیابی دزدان که در طول یکسال و نیم 17 سرقت در شهرهای سیرجان، شهر بابک و بردسیر انجام داده بودند، غیرممکن شده بود چرا که زمان سرقت آنان به زیر یک دقیقه رسیده بود و حتی اعزام نیروهای لباس شخصی پلیس به بانکها، پمپ بنزینها و مراکز عمومی بینتیجه مانده بود. همه از من که کارآگاه قدیمی و کار کشتهای بودم انتظار داشتند به این سرقتها خاتمه بدهم.
بررسیها نشان داد، عقربهای زرد در طول یک سال گذشته از گوشیهای سرقتی استفاده نکردهاند و از این به بعد نیز هرگز استفاده نخواهند کرد. اما من بر مواضع خود اصرار داشتم و این ماجرا سرانجام روز 28 تیرماه سال 87 تحقق یافت و سرنخی طلایی به دست آمد.
اوضاع بسیار بحرانی بود، اگر سرعت عملمان را افزایش نمیدادیم این سرنخ از بین میرفت، بنابراین 15 نیرو با وضعیت جسمانی ویژه را از نیروهای موادمخدر آگاهی، اطلاعات و یگان امداد انتخاب کردم و به آنان دستور دادم در رابطه با عملیاتی که میخواهیم انجام بدهیم نباید به کسی حتی خانوادههایشان چیزی بگویند و با تجسسهای ویژه و سریع موفق شدیم؛ مخفیگاه پنج عضو این باند را به دست آوریم و با تعقیب و مراقبتهای شبانهروزی رفت و آمدهای آنان را تحت نظر گرفتیم و سرانجام ساعت 2 بامداد سوم مردادماه سال 87 همه اعضا را در چند عملیات همزمان دستگیر کردیم و از مخفیگاههایشان چندین سلاحجنگی، مهرهای بانک، چک پولها و... به دست آوردیم.
در تجسسها مشخص شد دو تن از این پنج تبهکار از مردان خطرناک بودند و سه تن دیگر نیز از مجرمان قدیمی بودند که با تشکیل باند خشن دست به سرقتهای مسلحانه میزدند. این تبهکاران شش روز در اختیار پلیس آگاهی سیرجان قرار داشتند و پرده از سرقتهایشان برداشتند.
در بازجوییها مشخص شد آنان برای انجام و اجرای موفق سرقت مسلحانه سازههای متروکه و خشتی در کیلومتر 20 خارج از شهر را به عنوان محل تمرین برای انجام سرقت از بانکها و صندوقهای قرضالحسنه انتخاب کرده بودند و چگونگی انجام سرقت را در همان سازه شبیهسازی میکردند و بعد از انجام چندین تمرین رکوردشان را به کمتر از یک دقیقه میرساندند و سرقت اصلی را براساس تمرینات انجام شده اجرا میکردند و همین تکرار و تمرین بود که آنان را در صحنههای واقعی سرقت توانا کرده بود.
اعضای باند سارقان خشن در بازجوییها اعتراف کردند، با توجه به اینکه قطب مالی استان، کرمان بود و پول و اوراق بهادار مورد نیاز شبکه بانکی چهار شهر همجوار از طریق خودروهای حمل پول و در قالب محمولههای کلان چند میلیاردی تامین میشد، نقشهای طراحی کرده بودند که از سه جهت ابتدای کوچه مجاور بانک، ابتدای کوچه روبهرو در حالت زاویهدار و مقابل خودرویشان به حالت مستقیم به سوی ماموران و محافظان اسکورت پول شلیک کنند و با به دست آوردن محموله چند میلیاردی به خارج شهر بروند و با دفن کردن آن و سپس با حضور در یکی از اماکن مقدس توبه کنند و همه رفتارهای مجرمانهشان را ترک و بعد از گذشت چند سال پول را از زیرزمین خارج کرده و بعد به یک زندگی رویایی دست پیدا کنند که اگر چنین اتفاقی میافتاد هفت مامور و محافظان بانک کشته میشدند و یکی از مخوفترین دزدیهای کشور اتفاق میافتاد.
سرهنگ پوررضاقلی در ادامه بیان این خاطرهاش گفت: نخستین روز دیماه سال 88، دو عضو باند به نامهای «اسفندیار» و «محمد» روی سکوی اعدام قرار گرفتند. آنان با بیان جملاتی تحریکآمیز و با هماهنگی کامل با عدهای از دوستان و بستگانشان نمایشی را به اجرا گذاشتند که بسیار حیرتآور بود. هنگامی که طنابدار بر گردن آنان افتاد و از چهار پایه به پایین کشیده شدند، جمعیت حاضر با پرتاب سنگ و چوب به سمت ماموران به سوی سکوی اعدام حملهور شدند و با بریدن طناب، دو اعدامی را نجات دادند و با کشیدن چادر روی سر آنان موفق به فراری دادن آنها شدند و این عده با درگیری با ماموران مانع از تعقیب شدند.
هنوز چند ساعتی از ماجرا نگذشته بود که کارآگاهان موفق به ردیابی دو اعدامی فراری در روستایی در جاده بندرعباس شدند و با عملیاتی ضربتی آنان را دستگیر کردند و این در حالی بود که «اسفندیار» و «محمد» خود را برای فرار بیبازگشت آماده میکردند، آنان هیچ ترسی از مرگ نداشتند و با خشم، تهدید و توهین با ماموران بازجو، بازپرسان و حتی قضات صحبت میکردند. اما فقط چند ساعت آزاد بودند و با انتقالشان به زندان کرمان و تحقیق درباره چگونگی فرارشان نیمههای شب در زندان به دار مجازات آویخته شدند و با مرگ آنان یکی از جنجالیترین پروندههای کرمان به پایان رسید".
انتهای پیام
نظرات