حسن میرعابدینی با اشاره به دلایل استقبال از ادبیات عامهپسند، از علت پرتیراژ شدن کتابهای فهیمه رحیمی، نویسنده تازه درگذشته، میگوید.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حسن میرعابدینی، منتقد ادبی، درباره فهیمه رحیمی، نویسنده سبک موسوم به عامهپسند، مینویسد: «منتقدان تاکنون پاورقینویس پرتیراژی چون فهیمه رحیمی (متولد 1331) را جدی نگرفتهاند، اما واقعیت این است که او در میان جوانان خوانندگان بسیار دارد و آثارش مشغلههای ذهنی خاصی را بازتاب میدهد، پس راه حل در نادیده گرفتن یا نفی پاورقیها نیست، بلکه باید کوشید به قول گلدمن، پیوند میان «ساختهای ذهنی پارهای از گروههای اجتماعی و ساختهای اثر هنری» را کشف کرد. موفقیت این نوع نوشتهها در حدی است که آنها را به رویدادی جامعهشناختی بدل کرده و توجه به کیفیت ادبی آنها را در مرتبه بعدی قرار میدهد.
***بیان مسائل، ترسها و آرزوهای زنانه
زنان که در جریان انقلاب و پیآمدهای سیاسی - اجتماعی آن به شکلی گسترده حضور داشتند، میخواهند از مسائل، ترسها، خواستهها و آرزوهای خود سخن بگویند. از همینروست که در سالهای پس از انقلاب، شاهد شکوفایی ادبیات زنانهایم. بخش عمدهای از خوانندگان رمان را هم زنانی تشکیل میدهند که وقت بیشتری را در خانه میگذرانند و فراغت بیشتری دارند.
نکته دیگر اینکه اکثر نویسندگان ما، با اینکه به قول دولتآبادی «از تاریکخانه صادق هدایت» بیرون آمدهاند، اما برخلاف او در ساخت و پرداخت شخصیتهای متنوع از طبقات گوناگون اجتماعی توفیق نیافتهاند. این ضعف همراه با کمبود تجربه و دانش اجتماعی، سبب میشود که همواره زندگی و مسائل خاص روشنفکران مسائل خودشان را تکرار کنند که میتواند مسأله عمده عامه مردم در جامعهای چون جامعه ما نباشد. اما پاورقینویسان به مسائل و مفاهیمی میپردازند که مایههای زندگی عادی را تشکیل میدهند، از اینرو خوانندگان بیشتری هم دارند.
***جدایی و پیوستن
رحیمی مایههای تکراری پاورقینویسان پیشین را تکرار میکند، بیآنکه از نظر شیوایی نثر یا ایجاد تعلیقهای داستانی به پای آنها برسد. در اغلب داستانهایش به مضمونی واحد میپردازد: اساس روایت ماجرای عشق زن و مردی است که هر یک همسری دیگر میگزینند، اما دست برقضا همسرانشان میمیرند، آنها از قید تعهد رها میشوند تا دوباره به وصال هم برسند: جدایی و پیوستن. زنان رمانهای او به راحتی از خواستههای غریزی خود سخن میگویند و در راه رسیدن به آنها میکوشند.
این آثار «بیش از اینکه بنمایاند خوانندگان چه چیزی را حقیقت میپندارند، نشان میدهد آنان آرزو دارند که چه چیزی حقیقت میداشت»: زنی که در عالم واقع نمیتواند به معشوق برسد، با آرزوی مرگ همسر خود و همسر او، در فضایی خیالی به خواستهاش میرسد. به اینسان، بیآنکه قراردادهای اجتماعی و اخلاقیات متعارف آسیبی ببیند، قید و بندها از سر راه برداشته میشود. زنان عاشقپیشه - و البته عفیف - از ماجراهای عاطفی و احساسی خطرناک میگذرند، رنج و صبوری پیشه میکنند، نقشی را بازی میکنند که جامعه برای آنان تعیین کرده است و عاقبت به مقصود میرسند؛ بیآنکه نقشی تعیینکننده در جامعه توصیفشده در داستان بیابند.
***دست گذاشتن بر احساسات و رؤیاهای دختران جوان
رحیمی با داست گذاشتن بر احساسات و رؤیاهای دختران جوان برای یک زندگی عاطفی پرشمارگان میشود. دختران جسور داستانهایش پنجره عشق را به روی مردان اخمو و جدی میگشایند و احساسات خفته آنان را بیدار میکنند. در جامعه اخلاقگرا، آثاری که به مسائل عشقی – البته پوشیده در لفافه اخلاق – میپردازند، خواستار فراوان دارند. رحیمی با نمایش روابط آزاد زن و مرد نوعی انبساط روحی برای خوانندگان خود پدید میآورد، از اینرو داستانهای «گستاخانه»اش در دل خوانندگان جوان جا باز میکرد و آنان از این آثار برای خود الگوهای رفتاری برمیگیرند، یعنی این داستانها ضمن اینکه گرایش فرهنگی قشرهایی از جامعه را مینمایانند، سازنده سلیقه برای آنان و رشددهنده چنین گرایشهایی هم هستند: نوعی رابطه متقابل در کار است. خوانندهای که امکان عشق و تجمل ندارد، در این نوع رمانها گریزگاهی مییابد؛ رمانهایی که گویی با این حساب و نقشه ساخته شدهاند که «آتش پندار را در آدمی دامن بزنند، و نه آنکه نیروی داوری انسان را به دانش مجهز کنند.»
رحیمی در داستان «پنجره» با شرح موضوعهای آشنای خانه و دبیرستان، موضوعهایی که خواننده آنها را موضوع خود میداند، او را به درون جهان داستانی خود میکشد، آنگاه با شرح سردرگمی و پوچی رمانتیک دختران جوان، به حرمانهای جنسی میپردازد و وسوسه نیرومند دختری جوان برای چیره شدن بر موانع اجتماعی و اخلاقی ابراز عشق را به مضمون اصلی داستان مبدل میکند.
***سالهای بعد از جنگ و اقبال از ادبیات عامهپسند
احتمالا برای رسیدن به نوعی آسودگی خیال است که بسیاری به سراغ رمانهای عامهپسند میروند. آیا در سالهای پس از جنگ و بحرانهای اجتماعی، آدمهایی که مرگ را نزدیک به خود دیدهاند، به آثار نویسندگانی اقبال نشان میدهند که لذتجویی – ولو خیالی – از زندگی را برایشان فراهم میکنند؟ زیرا به قول فلوبر، «مردم آثاری میخواند که توهماتشان را تشویق کند.» تلاش برای کسب موفقیت فردی و رسیدن به «پایان خوش» - که جانمایه پاورقیهاست - آیا نشانگر آرزوی رسیدن به موفقیت و پایان خوش در دورانی دشوار نیست؟ و به این ترتیب نوعی اضطراب و حس ناایمنی را بازتاب نمیدهد؟
*** رمان عامهپسند؛ پدیده ادبی بیخطر
رمان عامه پسند با وجود برخی «گستاخیها» - مثال تلاش زن برای به دست آوردن دل مرد، و سخنگویی از غرایز زنانه در جامعه مردسالار - پدیده ادبی بیخطری است؛ زیرا پاورقینویس رخدادها را بدیهی میداند و میپذیرد، اما ادبیات پیشرو، بیآنکه پاسخهای سادهانگارانه ایدئولوژیک را برتابد، با ایجاد تردید در آنچه بدیهی انگاشته شده است، پرسشهایی به وجود میآورد: زیرا بازتابدهنده ابهام وضعیت تاریخی است، هم از اینروست که رولان بارت میگوید: «پرسش، اساس ادبیات را تشکیل میدهد.» ادبیاتی پیشروست که پذیرای پاسخهای قراردادی مألوف نباشد، به جستوجوی معنای جهان و زندگی برآید، گیریم به پاسخی هم دست نیابد.»
به گزارش ایسنا، فهیمه رحیمی صبح امروز در سن 61 سالگی در بیمارستان مهر تهران به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.
پینوشت: مطلب بالا از جلد چهارم کتاب «صدسال داستاننویسی» حسن میرعابدینی، نشر چشمه، سال 1387 برگرفته شده است.
انتهای پیام
نظرات