میگویند «خاک سرد است و فراموشی میآورد»؛ اگر عزیز از دست رفتهای داشته باشید، راحتتر این موضوع را درک میکنید؛ روزهای اول، روی قبرها دستهگلهای بزرگ میآورند و همگان گریه کرده یا با لباس مشکیشان سعی در نگهداشتن عزا میکنند.
اما هفتهها که بگذرد کمکم برای همه عادت میشود، نبود آن عزیز و تنها افراد نزدیک به پای ثابتی برای دیدن آن از دست رفته بدل شده و بر سر مزار حاضر میشوند، هفتهها که به ماهها بدل شود، دیگر دیدارها به پنجشنبههای آخر سال میافتد و از گلهای خشک شده نیز خبری نیست، چه برسد به تاج و دستههای بزرگ و سنگین گل و دیگر فردی نیست که بر خاک عزیز از دست رفته آب یا گلاب بریزد و تنها خاک سرد بر قبرهای فراموش شده مینشیند. باید حق داد به انسانهای زنده و پرمشغله که یادشان رود، عزیزی نهفته در خاک دارند اما بعضی از مرگها نباید فراموش شود و نباید اجازه دهیم که در حافظه مردم آرشیو شود.
هفته گذشته بود که مرگ "امید عباسی" که این روزها به آتشنشان فداکار به حق نام گرفته است، بهانهای شد تا یاد تمام انسانهای فداکار، مجدد به زبانها آورده شود؛ اما فراموش نکنیم که در این میان انسانهای فداکاری نیز هستند که بی هیچ نام و نشانی، جان خود را در هنگامه نجات جان انسان دیگری تقدیم کردند. افرادی همچون "محمود کاری"، امدادگر داوطلب خوزستانی که برای نجات مردم سیلزده بهبهان عازم شد؛ اما چه ناجوانمردانه سیل، حق امدادرسان را ادا کرد و او را بلعید؛ یا "امید معروفی" که امید یک پایگاه جادهای بود، اما در بازگشت از امدادرسانی در تصادفی جادهای جان باخت و امید امدادگرانش را ناامید کرد.
در این میان نباید "عبدالرحمان بارانذهی"، امدادگر داوطلب سیستانی را از یاد برد که او هم درحین امدادرسانی در تصادفی مرگبار جان خود را از دست داد یا "معصومه آقازاده"، تنها زن امدادگری که او هم چندی پیش جان خود را در جریان امدادرسانی تقدیم کرد تا بلکه آسیبدیدهای که تا پای مرگ رفته، مجدد به زندگی بازگردد؛ اما خود مبتلا به مرگی آن هم از نوع ماندگاری شد.
به گزارش ایسنا، درست است که مرگ پایانی برای امدادرسانی و کمک به دیگران است، اما در این میان افرادی نیز هستند که در میانه پیمودن این راه، با مجروح شدن یا نقص عضو باز میایستند و باید بهگونهای دیگر به آنها یاری داد و آنگونه که «سعید متانی»، معاون برنامهریزی و آموزشهای تخصصی سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر عنوان کرد، تعداد این افراد کم نیست، به گونهای که در سال گذشته از میان امدادگران این سازمان، 41 تن در حین امدادرسانی مجروح شدند و حتی 14 تن از آنان دچار نقص عضو شدند.
وی با بیان اینکه سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر، برای پوشش امدادی این امدادگران قراردادی را با شرکت بیمه البرز به امضا رساند، گفت: این سازمان 1500 امدادگر را به صورت بینام تحت پوشش بیمه قرار داده است که این بیمه در مواردی همچون پوشش کلیه حوادث و سوانح منجر به جرح، فوت و نقص عضو با شمولیت آموزش، مانور، مسابقات، اغتشاشات اجتماعی، امداد و نجات برون مرزی و کلیه ماموریتهای امدادی، داخلی و خارجی به ارائه خدمات میپردازد.
معاون برنامهریزی و آموزشهای تخصصی سازمان امداد و نجات با بیان اینکه از زمان انعقاد این قرارداد 55 تن از امدادگران دچار جراحت و صدمه در حین کار شدند، گفت: از این میان چهار امدادگر جان خود را از دست داده و 41 تن نیز دچار مجروحیت شدند که از این میان 14 امدادگر دچار نقص عضو شده که سازمان با پرداخت غرامت، نسبت به مختومهکردن این پروندهها اقدام کرد.
متانی با بیان اینکه برخی از پروندهها نیز به دلیل برخی نواقص مدارک همچون عدمپرداخت گواهی پایان معالجات پزشکی همچنان در حال بررسی است، گفت: پوشش بیمهای مناسب امدادگران موجب شده که این افراد با پشتوانه قوی و بدون نگرانی از آینده خود و خانوادههایشان نسبت به انجام ماموریت اقدام کنند.
به گفته وی، سازمان امداد و نجات تاکنون 905 میلیون ریال بابت درمان و غرامت نقص عضو به امدادگرانش پرداخت کرده است.
همچنین حسین درخشان، سخنگوی سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر نیز با گلایه از این مطلب که امدادگران با آن که جانشان را کف دست میگذارند، اما جزو مشاغل سخت محسوب نمیشود، گفت: جای تامل دارد که چرا بحث مشاغل سخت و از کار افتادگی امدادگران تصویب نمیشود؟ یا اینکه طرح جانباز یا شهید محسوب شدن امدادگران و کسانی که خود را به خطر میاندازند تا انسانی را نجات دهند همچنان مسکوت مانده است؟
به گزارش ایسنا، با اینکه کشور ما پر از "محمودها"، "امیدها" و "معصومهها" است؛ که هر بار پس از حادثهای نام تعدادی از آنها بار دیگر بر سر زبانها میافتد و برخی نیز در سکوت رسانهای فراموش میشوند اما برای اینکه یاد و کارشان پس از مدتی از ذهنها پاک نشود، باید کاری کرد و حالا پس از اعطای نشان درجه یک امداد و نجات از سوی رییسجمهور به خانواده امدادگر شجاع «محمود کاری»، انگار تهرانیها آستین را بالا زدهاند و آنطور که شنیده شده قرار است با توجه به طرح شورای شهر، معبری به نام «آتشنشان فداکاری» که چندی پیش بیهیچ ترسی در هیمنه دود، جان دخترک 9 ساله را نجات داد و خود جان باخت، زده شود اما جای سوال است سهم، امدادگران یا افراد فداکاری همچون «وحید جمشیدی»، سرباز نیروی زمینی ارتش سرباز جوانی که در مسیر بازگشت از زیارت جمکران، جان سرنشینان خودروی حادثه دیده را نجات داد و خود دچار مرگ مغزی شد یا «حسن امیدزاده» معلم کلاس پنجم ابتدایی روستای بیجارکه دانشآموزان آتشزده کلاس را نجات داد، اما خودش سوخت یا حتی «محمود کاری» که بازنشسته ارتش بود و میتوانست با گرفتن حقوق بازنشستگی زندگی آرامی را طی کند، اما داوطلبانه امدادگر شد و در سیل بهبهان غرق شد، چیست؟
آیا نباید مسئولان در سطح کلانتر، از شورای شهر پایتخت بیاموزند و کاری جدیتر برای پاسداشت یاد این بزرگان و ترویج فرهنگ ایثار کنند؟ و در این میان شاید به تصویر کشیدن تصاویر این ایثارگران بر چهره شهر یا ثبت معبری بزرگتر به نام «ایثارگران این عرصه» نه تنها موجب شود که یادشان از خاطرهها نرود، بلکه داستان ایثارشان تا سالهای بعد بر زبانها جاری باشد که البته این کار هم در مقابل کار بزرگ و فداکاری که صورت پذیرفته خیلی سخت نخواهد بود.
گزارش از خبرنگار ایسنا مژگان انصاری
انتهای پیام
نظرات