پس از اینکه تهیهکنندگان تلویزیون و حتی رادیو از کمبود بودجه در صداوسیما گلایهها کردند و پس از اینکه برنامهسازان از توقف پروژههای تلویزیونی خبرها دادند و حتی مدیران سیما هم بر کمبود بودجه اذعان کردند، سرانجام رییس سازمان صداوسیما هم به سخن امد و در مراسم راهاندازی دو شبکه جدید اعلام کرد که چشمشان به درآمد حاصل از آگهیهای بازرگانی است و به تهیهکنندگان میگویند بنشینید تا بودجه بیاید.
با این حال ضرغامی هیچگاه از طرح مشکل کمبود بودجه در صداوسیما، خصوصا هرگاه انتقاد از پخش بیرویهی آگهیهای بازرگانی از سوی رسانهها مطرح شده، ابایی نداشته است.
هوشنگ صدفی، منتقد و روزنامهنگار در یادداشتی که به طور اختصاصی به سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا ارسال کرده است، از مشکل این روزهای صداوسیما و به تعبیر علی دارابی، پاشنهی آشیل تلویزیون نوشته است.
در مطلب صدفی آمده است: «این روزها کانال هر شبکه تلویزیونی را بچرخانی با انبوهی از برنامههای تکراری و بازپخش مواجه میشوی که ناخواسته این ذهنیت را در بینندگان شبکههای داخلی ایجاد میکند که رسانه ملی این روزها در تولید و پخش برنامههای تلویزیونی کم فروشی میکند. فارغ از اینکه گاهی به مناسبتهایی از زبان مدیران و برنامهسازان تلویزیونی مشکلات بودجه رسانه ملی به رسانههای گروهی درز میکند.
اما اخیرا در مراسم افتتاح شبکههای تلویزیونی «سلامت» و «تماشا»، عزتالله ضرغامی، رییس سازمان صداوسیما صراحتا به رییس جمهور خاطرنشان کرد: « به خاطر کمبود بودجه پیش آمده به تهیهکنندگان همچنان میگوییم بنشینید تا بودجه بیاید! البته رییس رسانه ملی این را نگفت که چرا در هنگامه نبود بودجه رسانه ملی و گلایه از وضعیت موجود هر چند ماه یک بار شبکههای تلویزیونی با فیلمهای تکراری برای مخاطبان ایرانی راهاندازی میکند؟ البته از منظر کارشناسی رسانهیی کمبود بودجه در رسانه ملی به چند عامل اساسی بستگی دارد که میتوان بدان اشاره کرد:
1) فربه شدن ساختار اداری سازمان رسانه ملی: اگر به ساختار اداری و تولیدی موجوددر شبکههای موفق تلویزیونی جهان نگاه کنیم شاید به این نکته کلیدی برسیم که فربه شدن سازمان اداری نه تنها از چابکی سامانه رسانهیی میکاهد، بلکه موجب هرز رفت بودجه و امکانات خواهد شد، شبکه تلویزیونی الجزیره در ابتدای شکلگیری با یک میلیون دلاربودجه و کادری در حدود ۵۰ نفر برنامهساز حرفهیی شکل گرفت، حال با این توصیف کدام یک از شبکههای تلویزیونی ایرانی با این نوع کارکرد رسانهیی میتوانند در قد و قواره الجزیره آن هم در سالهای آغازین خود فعالیت کنند پس بهترین اقدام برای تأمین بودجه، کاهش نیروی انسانی ناکارآمد و بودجه خور رسانه ملی است چرا که برای تامین هزینههای دستمزد، پاداش، اضافه کاری، رفت وآمد، خورد وخوراک و قس علیهذا باید همین بودجه برنامهها را برای پرداخت دستمزد ۳۰ هزار نیروی متخصص و غیر متخصص رسانه ملی تزریق کرد؛ بنابراین پولی برای تولید برنامه و مبارزه با تهاجم فرهنگی باقی نمیماند.
علاوه برآن بخش اعظم برنامهها توسط کسانی ساخته میشوند که برنامه ساز تلویزیونی هستند و در استخدام رسانه ملی نیستند کافی است به ساز و کار تولید و پخش برنامهها نگاه کنید بخش زیادی از نیروهای رسانه ملی ناظر برنامههای تولیدی هستند تا تولید کننده برنامه، چرا که برنامههای ساخته شده بعد از ممیزی طرح و برنامه، تصویب سناریو، برآورد بودجه، عقد قرارداد، نظارت تولید، تدوین و پخش توسط همان کسانی حذف و اضافه میشوند که قبلا همان برنامه را در مرحله نگارش و تصویب تایید کردهاند پس میبینید که به راحتی بودجه رسانه ملی به خاطر رفتار سلیقهیی آنها مورد جرح و تعدیل قرار میگیرد حالا چه کسی پاسخگوی هرز رفت هزینههای پایمال شده بیت المال است؟ معلوم نیست. آرشیو رسانه ملی پر از برنامههایی است که قبلا تصویب و تولید شدهاند اما مجوز پخش نگرفتهاند؟!»
در ادامه این مطلب آمده است:
«2) نبود خط قرمز با ثبات در رسانه ملی: تجربه برنامههای مختلف تلویزیونی نشان داده که برخی خط قرمزهای مقطعی باعث حذف و اضافه برنامههای تلویزیونی میشوند به عبارتی کافی است برای یکی از بازیگران و یا کادر حرفهیی برنامههای در حال پخش یا تکراری مشکلی سیاسی یا اخلاقی رخ دهد متولیان پخش تلویزیون با استناد با قوانین نانوشته همان برنامه را با جرح و تعدیل روی آنتن میبرند اتفاقی که شاید در شبکههای تلویزیونی حرفهیی دنیا کمتر اتفاق میافتد، طبیعی است حذف صحنههای بازیگر یادشده میتواند ضمن ورود خسارت مالی، از نظر معنوی نیز به مقبولیت و مشروعیت رسانه ملی نیز خدشه وارد کند. شاید اگر برخی از این شبکههای تلویزیونی در چارچوب اصل ۴۴ قانون اساسی و رعایت مصالح ملی اصل ۱۷۵ قانون اساسی ناظر بر کارکرد رسانه ملی در اختیار بخش خصوصی قرار میگرفتند، نه تنها هزینههای رسانه ملی کاسته میشد بلکه ناخواسته نوعی رقابتی بین شبکههای خصوصی و دولتی رخ میداد؛ آزمونی که رسانههای دولتی و خصوصی کشورهای همسایه ترکیه و پاکستان به خوبی از عهده آن برآمدهاند اتفاقی که هم اینک در واگذاری فضای مجازی و تلفن همراه توسط دولت و وزارت ارتباطات در ایران رخ داده و تجربه موفقی در زمینه واگذاری بنگاههای بزرگ اقتصادی به بخش خصوصی بوده است. بیگمان واگذاری شبکههای تلویزیونی بازار، سلامت، ورزش، آموزش، قرآن و تهران به وزارت خانههای صنعت ومعدن، بهداشت، ورزش، آموزش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری تهران میتواند از گلایههای ضرغامی در نبود بودجه ملی نیز بکاهد.
به نظر نگارنده وقتی رسانه ملی به راحتی میتواند مصاحبه زنده تلویزیونی رییس جمهور را هدایت کند مطمئنا از پس کنترل شبکههای تلویزیونی واگذاری به بخش خصوصی برخواهد آمد.
صدفی درباره دیگر علل کمبود بودجه در رسانه ملی نوشته است:
«3) تولید غیرحرفهیی برنامههای فاخر تلویزیونی: بررسی واقع بینانه تولید برنامههای فاخری چون کلاه پهلوی، مختارنامه، درچشم باد، یوسف پیامبر و امام علی نشان داد که برنامه ریزی نامناسب در تولید و برآورد چنین برنامههایی موجب هرز رفت بودجه ملی شده است، قرار بود برخی از این برنامههای تلویزیونی ظرف دو یا سه سال ساخته شوند که برخی در طول هشت سال ساخته شدند تصور کنید قرار است برنامهای ساخته شود تا در زمان مقرر به مخاطبان ایرانی پیام خاصی در زمان اندک را منتقل کنند حال اگر این زمان اندک طولانی شود اهمیت پیام نیز از بین میرود بنابراین اگر به زمانبندی تولید و نحوه تامین بودجههای میلیاردی برنامههای یادشده دقت میشد، شاید بیماری مزمن کمبود بودجه از رسانه ملی رخت برمیبست.
تصور کنید اگر یکی از شبکههای تلویزیونی ایرانی میخواست همپای برنامههای ۱۰۰ یا ۲۰۰ قسمتی شبکههای تلویزیونی ترکیه برنامه داستانی تولید کنند، مطمئنا باید بودجه یک شبکه تلویزیونی را بدان اختصاص میدادند و یا در طول یک دهه این برنامه تولید میشد از کجا معلوم این برنامه را مدیر بعدی پسند میکرد؟ البته عزت الله ضرغامی در افتتاحیه شبکههای «سلامت و تماشا» تصریح کرد که علیرغم همه صرفهجوییها، بازچشمشان به دست آگهیهای بازگانی است.
مطمئنا زمانی در آمد آگهیهای تلویزیونی افزایش خواهد یافت که تلویزیون در بین صاحبان کسب و کار از مقبولیت بیشتری برخوردار شود. بدیهی است اگر هزینههای میلیونی جذب و پخش آگهی تلویزیونی را با جذب و آگهی یکی از روزنامههای صبح تهران مقایسه کنیم، شاید درآمد و تعداد آگهیهای روزنامه یادشده بیشتر از شبکههای تلویزیونی داخلی باشد.»
به اعتقاد نویسنده این مطلب «در دنیای امروز بخش اعظم شبکههای تلویزیونی با برندهای مطرح درآمدهای میلیونی کسب میکنند. همین شبکه تلویزیونی ترکیه با پخش برنامه ضد ایرانی و روسی حریم سلطان «توانسته نه تنها مخاطبان ایرانی و عربی را پای جعبه جادو بنشاند بلکه درآمدهای میلیاردی نیز از طریق جذب آگهی نصیب خود کند. شاید یک دلیل آن پرداختن به سلیقه و ذائقه مخاطبان خارجی و داخلی است؛ موضوعی که کمتر در رسانه ملی بدان پرداخته میشود به عبارتی برخی از برنامههای فاخر صرفا با دغدغه یک کارگردان یا مدیر تلویزیونی ساخته میشود تا دغدغههای رسانه ملی.»
صدفی در پایان به مطلب یکی از رسانهها اشاره کرده و آورده است:
«چندی قبل یکی از رسانهها نقل کرد که عزتالله ضرغامی در جلسه مدیران صداوسیما خواستار تولید فیلم و سریالهایی با زبان و مخاطب بینالمللی شده است. موضوعی که تاکنون مدیران رسانه ملی از آن غافل بودند، به راستی به جز چند برنامه تلویزیونی اهدایی به شبکههای تلویزیونی لبنان، عراق، سوریه و افغانستان تاکنون چند سریال فاخر ایرانی را توانستهایم به مخاطبان خارجی بفروشیم تا مدیر رسانه ملی دیگر دغدغه بودجه تولید برنامههای فاخر و نوروزی را نداشته باشد، حال با توجه به این نوع نگاه مدیر رسانه ملی، آیا دغدغه ساخت برنامه فاخری چون سلمان فارسی میتواند دغدغه رسانه ملی باشد؟»
انتهای پیام
نظرات