شورای کتاب کودک در شرایطی پنجاهمین سال تأسیس خود را جشن میگیرد که تاکنون فعالیتهای مختلفی داشته است.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، شکلگیری و انتشار «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» با بیش از 25 گروه تخصصی، ایجاد گروههای چندگانه بررسی کتاب به منظور شناسایی بهترینها برای معرفی آنها در عرصه داخلی و خارجی، و راهاندازی جایزههایی همچون جایزه قاقا (ادبیات طنز)، جایزه جعفر پایور (در حوزه ادبیات بازنویسی و بازآفرینی) و نیز این اواخر جایزه عباس یمینی شریف (در حوزه شعر کودک و نوجوان) از جمله فعالیتهای شورای کتاب کودک است.
نوشآفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک، بر این باور است که شورای کتاب کودک در بسیاری از زمینهها توانسته است الگوآفرینی کند. «مؤسسه پژوهشی تاریخی ادبیات کودک و نوجوان»، «خانه کتابدار» و توجه به نیازهای مطالعاتی کودکان با نیازهای ویژه، بخشی از این فعالیتها هستند.
شورای کتاب کودک سازمانی فرهنگی – پژوهشی و غیردولتی است که در سال 1341 با اهدافی همچون کمک به شکوفایی فرهنگ اصیل ایرانی برای کودکان، کمک به اعتلای کمی و کیفی منابع ادبی و اطلاعاتی کودکان، تشویق و حمایت پدیدآورندگان و ناشران ایرانی برای خلق آثار باارزش ادبی و نیز توانمندسازی و ارتقای سطح دانش افراد در حوزه ادبیات کودک و نوجوان تأسیس شد.
از مهمترین بخشهای این نهاد غیردولتی را میتوان «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک و نوجوان«، «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» و «خانه کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن» دانست.
با وجود این کوششها که در پی 50 سال حرکت آهسته و پیوسته شکل گرفته است، نگاه به این مجموعه از سوی همه گروهها مثبت نیست.
محمدرضا سرشار یکی از منتقدان جدی و سرسخت فعالیتهای شورای کتاب کودک است که در زمیه فعالیت این نهاد غیردولتی بیپروا آن را رد میکند.
او میگوید، شورای کتاب کودک مجموعهای دور از ارزشهای اسلامی و انقلابی است. همچنین تأسف میخورد که با گذشت 34 سال از انقلاب اسلامی همچنان به حیات خود ادامه میدهد و میگوید: من سوابق آنها را با ذکر مستندات محکم در کتاب «بیست سال تلاش» در انتشارات حوزه هنری به تفصیل بیان کردهام.
اگر از انتقادهای سرسختانه سرشار با اتکا به نامهای که شورای کتاب کودک در جوابیه خود خطاب به این کتاب نوشته بود، بگذریم، افرادی هم هستند که با نگاهی ملایمتر به این نهاد غیردولتی نگاه میکنند. کسانی که ضمن توجه به تواناییها و نکات برجسته و مهم فعالیتهای این نهاد غیردولتی، به ضعفهای آن نیز اشاره دارند.
حسین بکایی یکی از این نویسندگان است که معتقد است: زمانی که شورای کتاب کودک در ایران تأسیس شد، نهادها و سازمانهایی که امروز کار کودک را در دست دارند، یا تازهتأسیس بودند و یا هنوز تأسیس نشده بودند.
او میگوید: پیش از اینها کسانی که در این راه قدم گذاشته بودند، الگویی نداشتند. حرکتشان بیشتر حسی بود و آنچه را که از درون آنها برمیخاست، انجام میدادند و آنچه را فکر میکردند درست است و به صلاح است؛ چه ما کشوری هستیم با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی که معرف همه هست. در چنین فرهنگی تاسیس یک نهاد که کار کودک را عهدهدار شود و پایدار و ماندگار بماند، کار آسانی نبود.
این نویسنده تأکید میکند: به یقین امروز همه کسانی که در ابعاد کوچک و بزرگ تلاشی برای تأسیس یک سازمان فرهنگی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی کردهاند، با من همعقیده خواهند بود که اولین مؤسسان شورای کتاب کودک و کسانی که در پا گرفتن این نهاد سهیم بودند، آدمهایی بسیار هدفمند، آرمانگرا و سختکوش بودند. آدمهایی بودند توانمند که حاضر بودند برای رسیدن به خواستههایشان پایمردی کنند و توانستند سازمانی را ایجاد کنند که امروز پنجاهمین سال تأسیس آن را جشن میگیرند.
بکایی میگوید: شورای کتاب کودک سازمانی فرهنگی است که تلاش کرده ویژگیهای مردمی هم داشته باشد، یعنی به لحاظ اقتصادی خودش را وابسته به هیچ نهاد دولتی و غیردولتی نکند. هرچند هرگز در برابر هیچ نهاد دولتی و غیردولتی هم نبوده و نایستاده است. در مجموع هرکس کمی انصاف داشته باشد، باید به کسانی که سالهای عمر خود را صرف پا گرفتن این نهاد فرهنگی کردهاند، دست مریزاد گوید و برایشان احترام قائل شود.
او در عین حال درباره فعالیت شورای کتاب کودک میگوید: به یقین کسانی که بدون داشتن الگویی مشخص و تجربهای روشن قدم در این راه گذاشتهاند، دچار روشهای آزمایش و خطا میشوند. مهم این است که ما ببینیم سازمانی مثل شورا از این اشتباهات که عمدتا سهوی یا عمدی مرتکب آن شده، چگونه درس گرفته و توانسته است از میزان خطای خود به هر شکلی بکاهد.
این نویسنده میافزاید: اینکه امروز ما سازمانی مثل شورای کتاب کودک را داریم که گروههای قابل توجهی از دستاندرکاران حوزه کتاب کودک و نوجوان به اشکال مختلف با آن مرتبطاند و تحت تأثیر عملکرد و تصمیمهای آن هستند، نشان میدهد که روش عمل شورا در زمینه وظایف خودش، خودتخریب و مردمآزار و ناسودمند نبوده است.
بکایی عنوان میکند: امروز بسیاری از کسانی که به هر شکلی به کار کودک و نوجوان و کتاب این گروه سنی علاقهمندند، از همکاری با شورا به هر شکل و اندازهای ممنون و سپاسگزارند. اما به یقین اگر دوستان شورایی خودشان همت کنند و آستین بالا بزنند و در زمانی مناسب یک دوره نقد تخصصی عملکرد شورا را داشته باشند، به یقین به نتایج مثبت و مفیدی هم برای شورا و هم برای دستاندرکاران حوزه کتاب کودک خواهند رسید.
او همچنین درباره عملکرد شورای کتاب کودک به عنوان نماینده IBBY (مؤسسه بینالمللی کتاب برای نسل جوان) در ایران میگوید: در این زمینه سه نظریه وجود دارد؛ گروهی معتقدند ادبیات کودک ما وضعیت هنگفتی دارد که جهان میتواند از این وضعیت استفاده کند. گروهی نیز هستند که معتقدند ادبیات کودک ما، یک خردهفرهنگ است و جای ما در ادبیات جهانی به اندازه همه خردهفرهنگهاست. در مقابل دو دیدگاه، دیدگاه سومی هست که معتقد است ادبیات کودک ما در دنیای متکثر امروزی، بدون توجه به حجم و وضعیت و توان میتواند در رابطهای منطقی و روزآمد با جهان قرار گیرد.
این نویسنده تأکید میکند: از این سه نظریه، نظریههای اول و دوم حتا اگر کار علمی روی آنها انجام شود و نتایج متقن ریاضی به دست آید، به جایی راه نمیبرد، ولی از منظر سوم ادبیات کودک ایرانی میتواند در داخل دایرههای کوچک منطقهیی، دایرههای بزرگتر قارهیی و دایرههای بزرگتر بین قارهیی و جهانی جایگاه مطلوبی داشته باشد و برای این کار شورای کتاب کودک یک دریچه بسیار مناسب است.
او میافزاید: این که آیا این دریچه به اندازه کافی روی همگان باز بوده یا نه و اینکه آیا همه دستاندرکاران کتاب کودک میتوانند از این حق ملی خودشان که شورای کتاب کودک با چسباندن نام ایران به ادامه اسم خودش آن را مال خود کرده، استفاده کند، سؤال پرمناقشهای است.
بکایی در پایان میگوید: در هر صورت آینده این را دیکته میکند که برای سرپا ماندن نه تنها به پاهای قوی نیاز است؛ بلکه به دستهای قوی برای گرفتن دستهای همدیگر احتیاج است. این حقیقت نه تنها درباره اعضای شورای کتاب کودک؛ بلکه درباره همه دستاندرکاران کتاب کودک، کتاب و فرهنگ در ایران، همه اهالی فرهنگ در منطقه فرهنگی ایران بزرگ، خاورمیانه، شرق جهان اسلام و منطقه فرهنگی کره زمین صادق است.
اما منحنی سخنان شهرام اقبالزاده - دبیر پیشین انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و عضو مستعفی این مجموعه - از این هم نرمتر است. او بر این باور است که شورای کتاب کودک زاییده یک ضرورت و آگاهی از این ضرورت است.
این مترجم و منتقد ادبی میگوید: در شرایطی که پس از مشروطه و باز شدن فضای بسته اقشار مختلف، موضوع کودک اهمیت پیدا کرد، با گذشت سالیان متمادی شورای کتاب کودک در سال 1341 شکل گرفت و پس از آن در فاصلهای نه چندان دور، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایجاد شد.
او عنوان میکند: شورای کتاب کودک نهادی کاملا مردمی و مدنی است که در کنار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با ساختاری دولتی قد علم کرده است. هر دو زاییده ضرورتها و هر کدام پاسخ به بخشی از ضرورتها هستند. کسانی که شورا را ساختهاند، سالها در آموزش و پرورش به ضرورت تحول کیفی و نگاه به کودکان و ادبیات کودک پی بردهاند و بر این باور بودهاند که آموزش و پرورش رسمی پاسخگوی نیازهای خلاقهی کودکان نیست. آنان درصدد دستیابی به ادبیات کودک خلاقه بوده و هستند.
اقبالزاده میگوید: البته منظور بیانصافی در مورد آموزش و پرورش رسمی نیست؛ اما آموزش خلاقه توأم با لذت و مشارکت است. شورای کتاب کودک با آموزش و پرورش نوین و دموکراتیک و با باور به اینکه کودک انسانی کوچک با حقوقی انسانی است، شکل گرفت. شورا امروز به باغ پربال و پری تبدیل شده که دارای میوههای متنوعی است و امروز دارای کارنامهای است که او را عضو IBBY در سطح جهانی کرده است.
این مترجم ادبی با باور به اینکه ادبیات کودک پیش از شورای کتاب کودک به صورت تجربی، فردی و پراکنده بوده است، میافزاید: شورای کتاب کودک اولین نهادی بود که در کنار خلق ادبیات کودک به نظریه و نهادسازی اهمیت داد و این مهمترین فعالیت شورا بود که توانست تأثیر کیفی در زمینهی خلق ادبی داشته باشد.
او میگوید: حتا در شرایطی که چندان توجهی به این مقوله ادبیات کودک نمیشد، شورای کتاب کودک در این حوزه فعال بود. چنانکه بعدها کسانی که پا به این عرصه گذاشتند و حتا پیشکسوتان نیز به این باور رسیدهاند که ادبیات کودک جریانی است مستقل که قانونمندیهای خود را داشته و دارد و تأثیر کمی و کیفی شورا بود که باعث ماندگاری آن شد.
اقبالزاده به نهادسازیهای شورای کتاب کودک نیز اشاره و عنوان میکند: «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک» ،«مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا»، «خانه کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن» و «فرهگنامه کودکان و نوجوانان» همه به نوعی زیرمجموعه شورای کتاب کودک هستند که به صورت مردمی اداره میشود و بودجهی دولتی ندارند. همه اینها از دستاوردهای شوراست. البته باید به این لیست، کتابک و ایرانک را نیز افزود که هر کدام در حوزهی فرهنگی ادبیات کودک فعالاند.
این مترجم میگوید: گروههای تخصصی در بررسی ادبیات کودک و نوجوان اعم از ادبیات دینی، ادبیات کهن، ادبیات ترجمه، کتابهای تصویرگری و امروز کار برای «کودکان ویژه» که پیش از اینها توجهی به آنها نمیشد، از مهمترین فعالیتهای این نهاد غیردولتی هستند که با الهامگیری از آنها نهادهای دیگری نیز همچون «انجمن تصویرگران» و «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» شکل گرفتهاند. ضرورت این نهادسازی را شورای کتاب کودک از دهه 40 درک کرد، به گونهای که همه نهادها به نوعی فرزند معنوی شورای کتاب کودک هستند.
شهرام اقبالزاده با اشاره به فعالیتهای بینالمللی شورای کتاب کودک میگوید: در حوزه ادبیات کودک کسی ما را نمیشناخت، اما شورای کتاب کودک ضمن معرفی آثار خوب، نویسندگان خوب و تصویرگران خوب ما توانست چهرههایی را همچون هوشنگ مرادی کرمانی، احمدرضا احمدی، محمدعلی بنیاسدی و ... به جهان بشناساند، کما اینکه توانست در معرفی بهترینهای حوزهی ادبیات کودک، از جمله کتاب «کوه مرا صدا زد» محمدرضا بایرامی را که تا مدتها مغفول مانده بود، در سطح جهانی بالا برد. اینها همه نشانهی حضور شورا در عرصهی ملی و بینالمللی است.
او در عین حال میگوید: البته همه اینها به معنی نبودن مشکل نیست. شورای کتاب کودک امروزه دارای مشکلات نرمافزاری و سختافزاری فراوانی است که مشکلاتی را برای روزآمدی آن پدید آورده است، اما آنچه در این نهاد قابل تحسین است، تلاش و تداوم آن به منظور غلبه بر مشکلات است. شورای کتاب کودک نهادی است که آهسته و پیوسته میرود و همدلی و همراهی و خرد جمعی بر آن حاکم است. وجود این نهاد در جامعهای که سازمانهایی هستند که با هزینههای هنگفت و درآمدهای آنچنانی کار زیادی هم نمیکنند، قابل تحسین است و در نوع خود نه کمنظیر بلکه بینظیر است.
گزارش: مهناز باقری، خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات