یک بانوی رزمنده دوران دفاعمقدس گفت: صرف بازگو کردن وقایع هشت سال دفاع مقدس کافی نیست بلکه به فضاسازی نیاز داریم.
دکتر صدیقه حنانی از بانوان ایثارگر و رزمندهای است که در سه عملیات دوران دفاع مقدس به عنوان امدادگر و گروه مراقبتهای ویژه پزشکی حضور داشته است.
دکتر حنانی که هماکنون از اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران به شمار میرود،در گفتوگو با خبرنگار سرویس «فرهنگ حماسه» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگوید: یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای تحصیل رشته پرستاری وارد دانشگاه شدم. آن زمان فعالیتهای سیاسی بسیاری از سوی گروههای چپ و التقاطی مانند مجاهدین و منافقین در دانشگاهها انجام میشد و در مقابل، گروههایی همچون «حزب جمهوری اسلامی» نیز که شهید بهشتی آن را اداره میکرد، هم وجود داشت. حدود شش ماه عضو حزب جمهوری بودم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد.
ترم اول دانشگاه را گذراندم و سپس با چند تن از دوستانم در انجمن اسلامی دانشگاه به آبادان رفتیم. از آنجایی که هنوز دورههای علمی پرستاری را در دانشگاه نگذرانده بودم در ابتدا به صورت امدادگر در بیمارستان کار میکردیم.
پس از مدتی، دورههای امدادگری و رسیدگی به مجروحان را سپری کردم و به همراه رزمندگان در عملیات «الی بیتالمقدس» (آزادسازی خرمشهر) شرکت کردم و مدت 45 روز در منطقه ماندم. علاوه بر آن، در عملیات «کربلای 5» نیز، 21 روز در اهواز بودم. با آغاز حملات شیمیایی عراق علیه ایران و مجروحیت و به شهادت رسیدن بسیاری از رزمندگان، به عنوان گره مراقبت ویژه از مجروحان عملیاتهای آزادسازی مهران و «کربلای 4» به استادیوم آزادی تهران آمدیم.
در استادیوم تعداد بسیاری از مجروحان را دیدم. برخی از پرستاران و پزشکان برای آن که این مجروحان از نظر روحی آسب نبینند از ماسک استفاده نمیکردند. من هم یکی از آنها بودم. عوامل شیمیایی محیط را آلوده کرده بود و برخی از همین پرستاران و پزشکان که از ماسک استفاده نمیکردند ریههایشان آسیب دید. اگرچه آن زمان این آسیبها نمایان نبودند اما با گذشت چند سال کمکم با بروز مشکلات ریوی خود را نشان میدهد.
به صراحت میتوان گفت که تنها دلیل حضور بسیاری از پزشکان و پرستاران و امدادگران در جبهه و تحمل شرایط دشوار جنگی، عشق بود چرا که در مدتی که در منطقه حضور داشتم، پزشکانی را میدیدم که هیچ ضرورتی به حضورشان در منطقه نبود و به راحتی میتوانستند در تهران بمانند اما به منطقه جنگی میآمدند و خدمت میکردند.
یکی از خاطرههایی که با وجود گذشت چندین سال از جنگ تحمیلی همواره با خود مرور میکنم به حضور پنهانی نوجوانی 12 ساله در جبهه بازمیگردد. به دلیل سن کم، اجازه نداده بودند به جبهه برود اما چون اندامش کوچک خود را داخل اتوبوس رزمندگان پنهان کرده بود تا به جبهه برود. او به خواست خودش سلاحهای سنگین را جابجا میکرد.
در یکی از درگیریها از ناحیه گردن و کتف مورد اصابت گلوله قرا گرفت و وقتی که او را پیش ما آورند، تقاضا کرد که «من را به عقب منتقل نکنید. بگذارید دوره بهبودی را در همین بیمارستان بگذرانم.» و حدود 30 روز طول کشید تا خوب شود.
اواخر حضورش در بیمارستان دیگر خودش یک امدادگر شده بود. بر سر تخت مجروحان دیگر میرفت و به آنها رسیدگی میکرد. برخی از مجروحان از این که یک پرستار زن جراحت آنها را پانسمان کند ناراحت میشدند بنابراین از ما میخواستند که آن نوجوان زخمهایشان را ضدعفونی و پانسمان کند. علاوه بر این، حضور او باعث تقویت روحیه دیگر مجروحان نیز شده بود. پس از این که آن نوجوان مرخص شد دیگر از او خبر نداشتم تا این که در پایان جنگ خبر دادند که او شهید شده است.
احساس میکنم که برای بیان رشادت و از خودگذشتگی زنان شهیده تنها نباید از طریق رسانه،مطبوعات و دیگر نهادها به بازگو کردن وقایع بپردازیم. اگرچه این موارد لازم است اما آنچه که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد این است که باید در جامعه فضاسازی کنیم. لازمه فضاسازی نیز این است که هر یک از افراد جامعه به آنچه که شهدا گفتهاند عمل کنند. حرف زدن تنها کافی نیست. اگر میبینیم که امام خمینی(ره) توانستند در دوران مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و مقابله با رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی مردم را به خروش بیاورند به این دلیل بود که خودشان به آنچه میگفتند عمل میکردند و ایمان کامل به اسلام داشتند و حرکت ایشان تنها در راه خدا و برای کسب رضایت خداوند بود.
انتهای پیام
نظرات