• دوشنبه / ۱۱ دی ۱۳۹۱ / ۱۵:۲۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 91101107075

ضیاء موحد: منظورم موسوی گرمارودی نبود

ضیاء موحد: منظورم موسوی گرمارودی نبود

ضیاء موحد گفت، منظورش از صحبت‌هایش در مراسم جشن تولدش، علی موسوی گرمارودی نبوده است.

ضیاء موحد گفت، منظورش از صحبت‌هایش در مراسم جشن تولدش، علی موسوی گرمارودی نبوده است.

این شاعر و منطق‌دان در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: من از سخنرانی گرمارودی (درباره‌ی صادق هدایت) اطلاعی نداشتم و منظورم او نبود. منظور من کسانی بودند که در زمینه‌ی شعر نو با آثاری که منتشر کرده‌اند، اهانت می‌کنند.

او همچنین افزود: من درباره‌ی کسانی سخن گفتم که زمانی چند شعر نو گفته‌ و برگشته‌اند و حالا می‌گویند کارمان درست نبود و اشتباه کردیم. اگر کتاب‌هایی را که در چند ماه اخیر منتشر شده‌اند، بخوانید، متوجه می‌شوید که منظور من چه کسانی هستند.

موحد سپس اظهار کرد: این‌ها آدم‌هایی هستند که اصلا بی‌خود وارد شعر ما شده‌اند. اصلا ذهنیتش را نداشته‌اند. منظور من قطعا کسانی هستند که وارد شعر نو شده‌اند و بعد از مدتی شعر نو را کنار گذاشته‌اند و شروع به تخطئه‌ی راهی کردند که نیما با شعر نو بر شعر ایران گشود.

به گزارش ایسنا، ضیاء موحد در مراسم جشن تولدش در سخنانی گفت: از آن‌جایی که من همیشه باید یک چیز تند بگویم، بعضی‌ها به خاطر مد روز و از قافله عقب نمادن به راه می‌آیند. بعضی از آن‌ها همان اول می‌فهمند و برمی‌گردند، بعضی‌ها هم مقداری راه می‌آیند،‌ برمی‌گردند و حتا توبه و استغفار می‌کنند و حتا به کسانی که آن راه را رفته و موفق شده‌اند، جسارت و اهانت هم می‌کنند.

این مراسم با حضور علی موسوی گرمارودی همراه بود که چندی پیش در مراسمی بر صادق هدایت لعن فرستاد، و به نظر می‌رسید شاید صحبت‌های کنایه‌آمیز موحد متوجه او هم باشد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۱ ۱۶:۰۵

بهتر است آقای دکتر به احترام حقیقت، منطق، شعر و غيره، اسم این افراد را هم می‌گفت. این‌جوری که ممکن است من خواننده به خیلی‌ها شک کنم و مرتکب گناه بشوم و این گناه به پای ایشان هم نوشته بشود! دیگر اینکه کاش آقای دکتر می‌فرمودند حالا که از لعنت فرستادن موسوی گرمارودی به صادق هدایت مطلع شدند، چه موضعی در برابر این لعنت اتخاذ می‌کنند. اصلا آیا ایشان "شکسته نفسی" نمی‌فرمایند که می‌گویند از سخنرانی گرمارودی راجع به صادق اطلاع نداشتند. بابا خواجه سعدی اصفهانی(!) هم از این سخنرانی خبردار شده است. اصلا مثل اینکه ایشان هم خبر داشته‌اند. پس مگر آن شب تو هرمس سر همین مسئله نبود که ایشان یک چیزی فرمودند؟ شب چهارشنبه؟ خیلی‌ها شاهد بوده‌اند ها آقای دکتر! یکی‌اش همون خود آقای علی‌اصغر محمدخانی، نه؟

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۱ ۱۷:۲۹

فکر می‌کنم منظور دکتر موحد کتاب با چراغ و آینه، دکتر شفیعی کدکني می‌باشد که در این کتاب نویسنده به نیما و شاملو و شاعران نوگرا حمله شدیداللحن کرده است.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۱ ۲۱:۱۵

به نظرم آقای دکتر موحد موظف نیستند که موضعی اتخاذ کنند. ایشان جایی پیمان نبسته‌اند که هرکس هرچه گفت، موضعشان را درباره‌اش اعلام کنند.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۱ ۲۲:۱۸

آفرین آقا پسر، آفرین آقا ضیاء! همه‌اش می‌ترسیدم یک‌دفعه تأیید کنی که به حاج علی‌آقا داشتی کنایه می‌زدی. با خودمان می‌گفتیم ایمایم؟ چه گناه دیگری مرتکب شدم که حالا باید این آقا پسر هم که یک پاش تو مهمانی‌های بهمن‌آقا دری است و یک پاش شهر کتاب؟ اون بهش جایزه می‌ده، این براش جشن تولد می‌گیرد، از من بیچاره دفاع کند. هی با خودم می‌گفتم مگر تمام نشد این محکومیت‌های ما. این، باور کن، از همه‌ی مجازاتهایی که توی این شصت سال کشیده‌ام، بدتر بود. واقعا ممنونم ازت. یک کادوی تولد هم پیش خودم داری. بعد بهت می‌گم چیه!

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۲ ۱۸:۵۷

نظر من هم همین است مریم خانم! به نظر من هم آقای دکتر فقط در برابر بابا جون(علی‌اصغر آقا) و آقای فیروزان و آقای ساغروانی و اینجور آدمهای باحال موظف هستند و فقط برای آنها وظیفه دارند موضع بگیرند، فقط هم البته از نوع موافق، که الحمدلله می‌گیرند! بقیه مگر چه داده‌اند به آقای دکتر که اصلا حق داشته باشند چیزی به ایشان بگویند؟ به این‌جور آدمها باید گفت همین دیروز جشن تولد آقای دکتر بود. آیا آمدید شما هم دلاری یا سکه‌ای به ایشان بدهید و از ایشان تعریف کنید؟ به بابا جون هم سلام برسان مریم خانم!

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۱۳:۰۱

آقا محمد! شما فقط یک مریم تو ایران می‌شناسید؟ و اون هم دختر آقای محمدخانیه. نه؟ مطمئن باشید اشتباه می‌کنید. من اون مریم نیستم.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۱۴:۴۱

مریم خانم! مطمئن باشید اشتباه نمی‌کنم.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۱۵:۲۲

باشه من اصراری ندارم که به شما ثابت کنم که اسم واقعی من اصلا مریم نیست! اما الان مسئله هویت من نیست. مسئله اینه که چرا ما مدام به دنبال اتخاذ موضع و اتمام حجت هستیم؟ همین نوع نگاه باعث شد که آقای گرمارودی چنین وضعیت عجیبی رو ایجاد کنه که هرکس هر جوابی بهش بده یا نده در هر صورت محکومه. من با این مرز کشیدن‌ها مخالفم که باعث می‌شه هر کسی مجبور باشه بین امام حسین (ع) و صادق هدایت یکی رو انتخاب کنه!

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۱۵:۲۵

در مورد دکتر موحد هم به خودش مربوطه که چه موضع مخالف و موافقی داشته باشه. من هیچ دفاعی از ایشون ندارم. خدا رو شکر خودشون زنده و حاضرن با قدرت گفتار و نوشتار. اما نظر من اینه که برای بیرون رفتن از این وضعیت این‌قدر منتظر اعلام موضع آدمهای مختلف(هر کسی که باشن) نباشیم.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۲۰:۵۲

اومدی نسازی ها، مریم خانم! ببین قبلا چه گفتی: «به نظرم آقای دکتر موحد موظف نیستند که موضعی اتخاذ کنند. ایشان جایی پیمان نبسته‌اند که هرکس هرچه گفت، موضعشان را درباره‌اش اعلام کنند.» و حالا چه می‌فرمایی: «در مورد دکتر موحد هم به خودش مربوطه که چه موضع مخالف و موافقی داشته باشه. من هیچ دفاعی از ایشون ندارم.» دفاع مگه شاخ و دم داره مریم خانم؟ ها؟ در هر حال شما حق دارید از دکتر موحد دفاع کنید. اما خیلی هم نگران آقای دکتر موحد نباشید! مطمئن باشید ایشان اگر قرار باشد بین صادق هدایت و آقای گرمارودی و بهمن اخوی دری و هرکس دیگر دست به انتخاب بزنند، حتما کسی را انتخاب خواهند کرد که بتواند برای ایشان جشن هفتاد و یک سالگی بگیرد و هدایایی برای ایشان جمع کند!

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۳ ۲۱:۰۲

من نفهمیدم، چرا این شهر کتاب مستطاب فقط برای کسانی جشن تولد، بزرگداشت، نکوداشت و رونمایی از کتاب جشن و این‌جور چیزها می‌گیرد که در مراسم ترحیم همشیره‌ی معاونت ... آن مؤسسه دچار تألمات شدید روحی شده بودند! این جزء شرایطش است؟ منظور خاصی ندارم باور بفرمایید. فقط جهت اطلاع سؤال می‌کنم!

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۱۶ ۱۰:۱۳

«بعضی‌ها هم مقداری راه می‌آیند،‌ برمی‌گردند و حتا توبه و استغفار می‌کنند.» به نظر می‌آید که ضیاء موحد این را در مورد خودش گفته! این بیشتر در مورد خودش صدق می‌کند.