کامیار عابدی از برخی دلایل اهمیت و بحثانگیز شدن دو تألیف محمدرضا شفیعی کدکنی (با چراغ و آینه و حالات و مقامات م. امید) نوشته است.
در این مقاله که در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، قرار گرفته، آمده است:
«شعر بهشت است، اما بهشتی جاودانه سرگردان در جغرافیای زبان»
(آدونیس)
الف. پیشسخن: دو اشاره
*تا پایان سال 1390 از استاد برجسته و فرهیخته ادبمان، محمدرضا شفیعی کدکنی (متولد 1318) فقط یک کتاب مستقل در زمینه شعر معاصر ایران در دست بود (ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، توس، 1359). جز این کتاب، آنچه تا این تاریخ از وی در موضوع مورد بحث نشر یافته بود، منحصر بود به مقالههای پراکنده در مجلهها یا مجموعهها، فصلهایی از برخی کتابها و اشارههایی در برخی مقالهها یا کتابها. خوشبختانه در آغاز سال 1391 دو تألیف، یکی مفصل و دیگری مختصر، درباره جوانبی از شعر معاصر ایران به قلم وی چاپخش (تعبیر از ناصر وثوقی) شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت: با چراغ و آینه (در جستوجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران) / (سخن، 1390 / توزیع:1391)، حالات و مقامات م .امید (سخن، 1391).
*چنان که انتظار میرفت، هم به سبب شهرت و اعتبار مؤلف و هم به دلیل توجه خاص کتابخوانان ایرانی به ادب معاصر، هر دو تألیف اخیر مورد استقبال گروهی از دوستداران ادب فارسی قرار گرفت. همچنین از بهار تا پاییز 1391 عدهای از قلمزنان ادبی و فرهنگی در نشریهها یا تارنماها، به اجمال یا به تفصیل، درباره این دو اثر سخن گفتند: عدهای «نفیا یا اثباتا» داوری کردهاند؛ چند تن به سبک-سنگین کردن پرداختهاند؛ گروهی هم به توصیف و مرور توجه نشان دادهاند. از جمله یادداشتها، مقالهها و بررسیها درباره چراغ و آینه باید اشاره کنم به نوشتههایی از مرتضی بیاتی، سرکوهی، سهند آقایی، م. سخن (دو نوشته)، محمود کیانوش، مهدی استعدادی شاد، مشیت علایی، سیدعبدالجواد موسوی، محمد رمضانی فرخانی، مهدی فیروزیان، حامد توکلی دارستانی، زارعی، رضا بابایی، و چند نظر شفاهی به صورت گفتوگوی کوتاه از اسماعیل امینی، محمدعلی بهمنی، عبدالجبار کاکایی و محمدافشین وفایی. درباره «حالات و مقامات م. امید» هم باید اشاره کرد به یادداشتها، مقالهها و بررسیهایی از سیدفرزام حسینی، سیروس علینژاد، سرکوهی، فرخ امیرفریار، سعید باباوند، سعید رضوانی، الوند بهاری، فاطمه شمس.
ب. در پرتو «چراغ و آینه»
*موضوع کتاب «با چراغ و آینه» شعر و ادب فارسی در دورههای قاجار (بیداری، مشروطه) و پهلوی است. البته اشارههای پراکندهای به شعر و ادب در دوره انقلاب و جمهوری اسلامی هم در این کتاب دیده میشود. مؤلف در بخش اول، شماری از موضوعهای پراهمیت در قلمرو اجتماع، سیاست و فرهنگ ایران در دوره نخست و بخشی از دوره دوم را با توجه به بازتاب آنها در شعر و ادب این دورهها، و در بخش دوم، آرا و آثار ادبی و فرهنگی پنج تن از تجددخواهان دوره قاجار را شناسانده و تحلیل کرده است. بخشهای سوم و چهارم کتاب، شناسایی و تحلیل نمونههایی از ترجمه شعر فرنگی یا بیگانه به فارسی و تأثیر آنها بر شعر شاعران اواخر دوره قاجار تا نیمه دوره پهلوی و چندین موضوع مرتبط با آن است. بخش پنجم عبارت است از تحلیل اجمالی آثار 29 تن از شاعران ایران از مشروطه تا دهه 1340؛ یعنی از ادیب پیشاوری تا فروغ فرخزاد. چند مقاله هم درباره جوانبی از شعر معاصر ایران در ضمیمه کتاب آمده است.
*«با چراغ و آینه» حاصل نیم سده تحقیق و تدقیق مردی است جوینده و استاد در بخشی از قلمرو وسیع شعر فارسی. باید همه این کتاب را با دقت و شکیبایی خواند و از آن بهرههای لازم را برد. وجود برخی اختلاف نظرها/سلیقهها/روشها با مؤلف، خدشهای در این نکته وارد نمیکند.
*این تألیف را میتوان مجموعهای دانست از رسالهها و مقالههای چاپشده یا نشده استاد شفیعی کدکنی در موضوع مورد بحث که در دهههای 1340 تا 1380 تألیف یا تکمیل شده است. شبهه «کتابسازی» درباره این کتاب، به هیچ وجه، صحیح نیست. از قضا، انتقادی که میتوان به مؤلف داشت، این است که چرا دیگر نوشتهها و یادداشتهای پراکنده خود را در این زمینه در این تألیف نیاورده و مجموعه حاضر را به کاملترین شکل ممکن در دسترس قرار نداده است.
*به نظر میآید که قسمتهای درخور توجهی از بخش نخست کتاب، از جمله ابتکاریترین قسمتهای کتاب باشد. استنباطهای پراهمیت در این بخش اندک نیست؛ بسیار است. بخش سوم، و بیش از آن، بخش چهارم هم در زمره ابتکارهای مؤلف است. نکتهیابیهای وی در بخش اخیر از همه پژوهشگران ساخته نیست. البته تألیف بخش سوم نیز آسان نبوده است. اما تألیف این بخش، که مرور پژوهشی ترجمه شعر فرنگی یا بیگانه به فارسی و گاه، استحضار ذهنی از تأثیر آن در شعر معاصر ماست، شاید از برخی محققان خبره در این کار هم برمیآمد. در مقابل، آنچه شفیعی کدکنی در بخش نخست انجام داده (یعنی شناسایی ورود اندیشههای جدید به قلمرو باورها و گرایشهای سنتی، و در نتیجه، تضاد آنها با همدیگر و تضارب طبیعیشان، و بازتابهای «پیدا و پنهان» آن در تاریخ فرهنگ و عقیده و ادب دوره قاجار) کاری نیست که از فکر و کلک هر ادیب و پژوهشگر و منتقدی برآید. تحسینها دارد.
*البته نکتههای بدیع و ظریف منحصر به بخشهای بالا نیست: چنین نکتههایی را میتوان در اغلب بخشهای کتاب یافت. وجود چنین نکتههایی در این تألیف، سبب تمایز شفیعی کدکنی از ادیبان توانای نسل قبل از او، مانند عبدالحسین زرینکوب و غلامحسین یوسفی، میشود. در واقع، احاطه وسیع مؤلف بر جوانب شعر فارسی، هرچند با قدری بینظمی حاصل از روحیه شاعرانه مؤلف، در کتاب «با چراغ و آینه» به حاصلی عملی در نقد ادبی و تحلیل زیباییشناختی انجامیده است. به عبارت دیگر، احاطه او در حد بیان کلیات باقی نمانده و از نقد باسمهیی هم، که از آسیبهای رایج در این زمینه است، دور مانده است.
*بیشک، کتاب حاضر از نظر انسجام و پایه دیدگاههای ادبی، نسبت به تألیفهای مشابه، مانند «از صبا تا نیما» (یحیی آرینپور، 2 ج، فرانکلین + جیبی، 1351) در مقام بسیار بالاتری قرار دارد. البته انسجام و سیر تاریخی اثر آرینپور هم نسبت به دو کتاب «با چراغ و آینه» و «ادوار شعر فارسی» برتریهای آشکاری دارد.
*چنان که میدانیم، شفیعی کدکنی شاعری است نوگرا، یعنی بخش اعظم شعرهای او در قالبهای غیرعروضی (عروض قدیم) است. اما نگاهی به شاعرانی که او در این کتاب، آنان را برای تحلیل برگزیده، از نکتهای خبر میدهد: او به شاعرانی که در قالبهای عروضی (عروض قدیم) شعر گفتهاند، توجه بسیار عمدهتری نشان داده است (در این کتاب از سیاوش کسرایی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی و منوچهر آتشی تحلیل مستقلی نشده است). آیا این نکته را نمیتوان به حساب «اجتماع نقیضین» (ص 552) گذاشت که مؤلف، خود، آن را درباره عوالم ذهنی تناقضبار شاعر برجستهای مانند مهدی اخوان ثالث به کار برده است؟ به هر روی، چون م. سرشک شهرت و اعتبار خود را در شعرگویی از نوگرایی به دست آورده، نوگرایان/شاعران نوگرا در این زمینه از وی متوقع هستند. اما وی نه تنها به چهار شاعر بالا (و شاعرانی نزدیک به آنها) نپرداخته، که از شعر نوگرای ایران در دهههای 1350 تا 1380 نیز جز با نگاهی آسیبشناسانه یاد نکرده است. به نظر میآید این نکته در میان این گروه وسیع، انتقادهایی را از وی موجب شده باشد.
*البته مؤلف در مقدمه کتاب تأکید ورزیده است که «از این دفتر، توقع کتاب گسترده و کاملی در این موضوع نباید داشت. یادداشتهایی است که هر کدام نکتهای را عرضه میدارد» (ص 26). این نکته درست است، اما این موضوع مهم نه در عنوان فرعی کتاب منعکس شده است (در مثل، به صورت «رسالهها و مقالههایی در...») و نه در ساختار کتاب. در واقع، هم عنوان فرعی کتاب و هم بخش فصلبندی آن به گونهای است که توقع/آرزوی جامع و مانع بودن کتاب را در ذهن خواننده برمیانگیزد و البته آن را برآورده نمیکند. به نظر میآید برخی داوریها درباره این تألیف با این نکته بیارتباط نباشد.
*این استاد برجسته همچنین در مقدمه تأکید ورزیده است که بخشهای اصلی این کتاب «حاصل تأملات شخصی» اوست درباره شعر و ادب معاصر ایران و اینکه «دیگران در این زمینه چه گفتهاند، به هیچ روی، مدنظر نبوده» است (صص 26 ، 19). با چنین عبارتی وی بیشتر علاقهمند است تا بر ادیب بودن خود در این کتاب تکیه کند تا بر پژوهشگر بودنش. تصور میکنم این نکته به پررنگ شدن شفیعی کدکنی در مقام منتقد ادبی نیز در این تألیف انجامیده باشد.
*به نظر میآید که غیاب استاد شفیعی کدکنی در مقام پژوهشگر در قسمتهایی از کتاب، سبب بروز ویژگیهایی چند در آن شده باشد؛ ویژگیهایی که در دیگر کتابهای استاد بی/کم سابقه است. برخی بحثهایی که درباره کتاب «با چراغ و آینه» درگرفته، به برخی از این ویژگیها مرتبط است:
1 - مواردی درخور توجه از لحن تند، عتابآلود و سوءتفاهمآفرین که همچون غباری بر برخی از قسمتهای این تألیف باارزش نشسته است: «مُتَشاعرچههای روزنامگی» و «ناقدچههای روزنامگی» (ص 463)؛ «شاعر و ادیب ناکام» (ص 471، گویا درباره امیری فیروزکوهی). «من از این تعبیر حوالت تاریخی به یاد حرفهای مضحک و فحشهای چارواداری - که حواله خواهر و مادر افرادی میکنند - میافتم» (ص 507)؛ نیما یوشیج «در نامههای خصوصیاش (...) دیگران را لجنمال میکند» (ص 494)، تعبیرهایی مخصوص درباره احمد شاملو و شماری از معاصران (صص532-523) «اگر بعضی از ناقدان وطنی نخواستهاند این را بفهمند، خاک بر سرشان» (ص 535)؛ و...
2-مواردی درخور توجه از تناقض/ تضاد در بیان برخی نکتهها یا آرای ادبی: پرویز ناتل خانلری در مجله پیام نو یادآور شده که شعر «عقاب» را از «دختر سلطان» پوشکین «الهام گرفته است» (ص 169)، در جایی دیگر:«بعضی از ناقدان زیرمیانه و روزنامهچیهای بیسواد سروصدا راه انداختند که خانلری شعر «عقاب» را از پوشکین ترجمه کرده است» (ص 214)؛ در فصل مربوط به شهریار تأکید شده که «بیهیچ تردیدی» او «بزرگترین شاعر رومانتیک زبان فارسی» (ص 472) یا «بزرگترین مظهر رومانتیسم در شعر فارسی» (صص 8-477) است، در فصل فریدون توللی میخوانیم که «بعضی از کارهای شهریار - منظومههای او و نه غزلهایش (...) رومانتیسم ادب فارسی است (...) توللی یکی از چهرههای برجسته حرکت رومانتیسم در شعر فارسی است» (ص 506)؛ و...
3-مواردی درخور توجه از توصیفها و ارزشگذاریهای مبالغهآمیز: «هرچه زیبایی و لطف در شعر امروز ایران دیده میشود، حاصل پیوند درخت فرهنگ ایران و درخت فرهنگ اروپایی است» (ص 139)، «مسعود فرزاد، یکی از شاعران بزرگ این عصر» (ص 203)، «حبیب ساهر، این شاعر بزرگ» (ص 210)، سراجالدین علی خان آرزو «بزرگترین ناقد ادب فارسی و بزرگترین سبکشناس قرون و اعصار» (ص 520)؛ و...
4-مواردی درخور توجه از تکیه بر حافظه و ندیدن منابع و مآخذ: اگر استاد به پژوهش ارزشمند عبدالهادی حائری (نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با...، امیرکبیر، 1367) مراجعهای داشت، از وجود ایرانیانی که قبل از حزین لاهیجی و عبداللطیف شوشتری با آرای غربی آشنایی یافته بودند، اظهار بیاطلاعی نمیکرد (صص 29، 268)؛ اگر استاد مرور مجددی در کلیات سعدی و لغتنامه دهخدا داشت، هم تعبیر «شعر نوشتن» از سعدی را به یاد میآورد (ص 217) و هم تعبیر «شعر گفتن» را در شعرهای بوحنیفه اسکافی، منوچهری، ناصرخسرو و خاقانی (ص 276)؛ اگر استاد زندگینامه گلچین گیلانی را از نظر میگذراند، به سهو، اشاره نمیکرد که او برای تحصیل به بیروت رفت (صص 6- 485)؛ اگر استاد منتخب شعر گردآورده پرویز داریوش را در هنگام بیان اشارهاش در این زمینه (ص 491) در دست داشت، نکته مورد بحث را به او نسبت نمیداد، چرا که ناشر این کتاب، خود مجله سخن و ناتل خانلری بود؛ و...
*البته، وجود نکتههایی از این دست، در تألیفی به این تفصیل و وسعت بسیار اجتنابناپذیر و طبیعی به نظر میآید. در واقع، باید تأکید ورزید که کتاب «با چراغ و آینه» در زمره آثار بسیار مغتنم در این موضوع است. شک نیست که این تألیف، به تدریج، مورد استناد گروهی درخور توجه بویژه در دانشگاهها و پژوهشگاهها قرار خواهد گرفت و جای خود را بیش از پیش در میان علاقهمندان باز خواهد کرد.
پ. «حالات و مقامات م. امید» به قلم م. سرشک
*بخش نخست کتاب «حالات و مقامات م. امید» درباره زندگی و زیست اخوان ثالث است؛ از خانواده و اقوامش، از دوستان و آشنایانش، از آرا و آگاهیهایش، از خودآموختگیها و مطالعاتش، از قهر و آشتیهایش با دیگران، از رنجها و ملالهایش، از شغلها و بیکاریهایش، از تحصیلات و آموزگارانش، از بدبینیها و تکیههایش بر نظریه توطئه، از سفرها و حضرهایش و از بسیاری نکتههای دیگر. تصویرهای م. سرشک از م. امید خواندنی، شیرین و بهیادسپردنی است. جای چنین رسالهای درباره زندگی این شاعر توانا و فرهیخته میهنمان خالی بود. اما خوشبختانه، این جای خالی به قلم شفیعی کدکنی، تا حد زیادی پر شده است.
*در بخشهای دوم تا چهارم کتاب، مؤلف به تحلیل شعرهای گوینده «از این اوستا» پرداخته است (البته بخش دوم و سوم و قسمتی از بخش چهارم در دهههای 1340 و 1360 نشر یافته بود). این بخشها در کنار همدیگر، نکتههایی ظریف، دقیق و علمی را در توجه به چشماندازهای محتوایی، زبانی و زیباییشناختی شعر م. امید پیش کشیده است. البته مانند کتاب «با چراغ و آینه»، یکی از فصلهای این کتاب، که مرتبط است با شاملو، نقد و رنجش دوستداران این شاعر برجسته را برانگیخته است؛ شفیعی کدکنی در این فصل، در ضمن مقایسه اخوان ثالث با شاملو، از این شاعر انتقاد کرده است.
*پس از مطالعه «حالات و مقامات م. امید» سه نکته نظرم را به خود جلب کرد: نخست آنکه خواننده علاقهمند به مطالعه تحلیل شعر م. امید به قلم م. سرشک، از این یک متوقع است که به همه شعرهای آن یک بپردازد و شعر و دفتری را از قلم نیاندازد. اما این توقع در کتاب حاضر برآورده نمیشود. توقع دیگری که برآورده نمیشود، تحلیل نثر م. امید است به قلم م. سرشک؛ یعنی مجموعه آرا و پژوهشهای ادبی م. امید. نکته دیگر این است که شاعر برجستهای به نام اخوان ثالث مقام و موقعیت ادبی بسیار تثبیت/شناختهشدهای در شعر فارسی عصر ما دارد. اما به دلیلهای مختلف، برخی تعبیرهای ادیب برجستهای در حد شفیعی کدکنی درباره او، شاید قدری رنگ مبالغه هم به خود گرفته باشد (ر. ک: صص 46- 45، 50، 63، 102- 101، 108، 205 ، 223، 225، 241-240).
ت- پایان سخن: یک اشاره
*در راه خدمت بسیار پرارج و پررنج استاد شفیعی کدکنی به شناخت و تحلیل نکتهسنجانه، نوآورانه و تأثیرگذارش از وجوه انسانی ادب کهن فارسی، از ارکان وحدت ملی و منطقهیی ایرانیان، قلمرو زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، تندرستی و شادکامی و دیرزیوی بهرهاش باد. ایدون باد، ایدون و ایدونتر باد!
کامیار عابدی
آذر 1391، اوساکای ژاپن
حاشیه: یادداشتهای صاحب این قلم در تحلیل و تحشیه (تصحیح یا تکمیل) مطالب دو کتاب «با چراغ و آینه» و «حالات و مقامات م. امید»، در مجموع حدود 42 صفحه دستنویس است. بیشک چنین حجمی برای انتشار در نشریهها یا تارنماها مناسب نیست. از اینرو با توجه به بحثهای وسیع و مختلفی که درباره این دو کتاب درگرفته، چند نکته از این یادداشتها (با تکیه بر «تحلیلها») برای انتشار به بخش فرهنگ و ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) سپرده شد.
انتهای پیام
نظرات