• جمعه / ۱۸ آذر ۱۳۹۰ / ۱۲:۴۶
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 9009-10305
  • منبع : مطبوعات

امروز؛ حضرت زينب (س) در كوفه خطبه خواند

امروز؛ حضرت زينب (س) در كوفه خطبه خواند

شيون و افسوس زينب(س)، نه از اين است كه برادران خود را از دست داده و به اسارت افتاده، بلكه او در يك موج بي‌پايان، تأسف بر حال ملت اسلامي و مرم كوفه گرفتار است و مي‌نگرد كه با كشتن حسين(ع) وضع عالم اسلامي به كجا كشيده شده است و كاخ عدالت عمومي فرو ريخته، ديگر اين مردم روي ‌آسايش نخواهند ديد ... .

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) ابومنصور طبرسي در «احتجاج» گويد: خطبه زينب دختر علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) در حضور مردم كوفه در آن روز، سركوبي و نكوهش آنان بود. حذام بن‌ستير اسدي گفت؛ چون علي‌بن‌الحسين(ع) را در حال بيماري با زنان از كربلا به كوفه ‌آوردند، زنان كوفه گريبان دريدند و شيون بلند كردند و مردان هم با آن‌ها مي‌گريستند.

امام زين‌العابدين(ع) با آوازي ضعيف كه بيماري، او را از دست برده بود، فرياد كرد: اين‌ها كه گريه مي‌كنند و جز اين‌ها چه كسي ما را كشته است؟

زينب دخترعلي بن‌ابي‌طالب(ع) اشاره كرد تا مردم خاموش شوند.

حذام اسدي گويد: من به خدا هرگز بانوي با شرمي نديدم كه از او سخنورتر باشد، گويا از زبان اميرالمؤمنين(ع) سخن به قالب مي‌ريخت و به مردم اشاره كرد گوش كنند، نفس‌ها در سينه‌ها برگشت و زنگ‌ها خاموش شدند و پس از ستايش خدا و صلوات بر رسول خدا(ص) گفت: اما بعد؛ اي اهل كوفه، اي اهل لاف‌زدن و پيمان گسستن و عقب كشيدن! هلا! گريه‌ها نيارامد و ناله‌ها فرو ننشيند. همانا مَثل آن زني است كه رشته محكم خود را واتابد و شما پيمان خود را وسيله دغلي سازيد جز لاف و خودبيني و گزاف و دروغ در شما چيزي نيست، تملق‌گويي كنيزان و كرشمه‌نوازي دشمنان را شيوه خود كرده‌ايد سبزه پهنزاريد يا زيور گورستان؟ هلا! چه بد براي خود پيش ‌آورديد كه خدا بر شما خشم كرد و در عذاب ابد جا كرديد.

براي پدرم گريه كنيد؟!! آري به خدا بايد گريه كنيد زيرا شما را همان گريه شايسته است، پُر بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده ننگ و گرفتار رسوايي آن هستيد كه هرگز نتوانيد آن را شست. چگونه خون ‌زاده نبوت و معدن رسالت از خود بزداييد كه سيد جوانان اهل بهشت و ستاد نبرد و پناهگاه جمع شما بود. براي شما جايگاه آرامش و سازش بود، درد شما را درمان مي‌كرد و از پيش آمد‌هاي بد، شما را نگهداري مي‌كرد، در ستيزه‌جويي با هم به او مراجعه مي‌كرديد. منطق درست شما به او تكيه داشت و او چراغ راه شما بود، هلا! چه بد براي خود پيش ‌آوريد و چه بدباري براي قيامت خود به دوش گرفتيد.

نابودي، نابودي، سرنگوني! تلاش‌ها بر باد رفت و دست‌ها از كار ماند و معامله سرمايه را به باد داد. در خشم خدا جا گرفتيد و سكه خواري و گدايي بر جبين شما زدند.

واي بر شما! مي‌دانيد چه جگر گوشه‌اي از محمد(ص) پاره كرديد؟ و چه پيماني از او شكستيد؟ و چه خاندان گرامي از او به بازار آورديد؟ و چه پرده حرمتي از او دريديد؟ و چه خوني از او ريختيد؟ چيز ناهنجاري آورديد كه بسا آسمان‌ها از هم فرو ريزد و زمين بپاشد و كوه‌ها با خاك يكسان شود به پيمانه روز زمين و گنجايش آسمان‌ها، عروس عمليات شما بي‌مو، بي‌سابقه، بدنما ، كور و زشت و كج‌خلق است، عجب كنيد اگر كه آسمان خون بارد؟

عذاب براي آخرت رسوا كننده‌تر است و آنان ياوري نجويند. مهلت، شما را سبك‌سر نكند، زيرا كسي بر خداي عزوجل پيشدستي نتواند و خون‌خواهي از او فوت نشود. نه، هرگز! پروردگارت براي ما و آنان در كمين است، سپس اين شعرها را سرود:

چه گوييد ار پيمبر از شما پرسيد اي ملت

چه كاري از شما سر زد كه بوديد آخرين امت؟!

به اهل بيت و اولاد عزيزانم چه‌ها آمد

كه برخي‌شان اسير و جمع ديگر غرفه خونند و بي‌عزت

نبود اين مردم ار كردم وصيت با شما از دل

كه بد رفتار با اولاد من باشيد و بي‌حرمت

همي ترسم كه آيد بر شما اي مردم كوفه

عذابي ريشه كن چونان ارم ويران و در ذلت

سپس روي از آنان برتافت.

شيون و افسوس زينب، نه از اين است كه برادران خود را از دست داده و به اسارت افتاده، بلكه او در يك موج بي‌پايان، تأسف بر حال ملت اسلامي و مرم كوفه گرفتار است و مي‌نگرد كه با كشتن حسين(ع) وضع عالم اسلامي به كجا كشيده شده است و كاخ عدالت عمومي فرو ريخته، ديگر اين مردم روي ‌آسايش نخواهند ديد و از فيوضات معنويه دين نتوانند بهره‌مند شد و تا هميشه و نسل خود را آ‌لوده و ننگين و گرفتار كرده‌اند و در ‌آينده سيل خون در محيط كوفه به راه مي‌افتد و همه خانواده‌ها، داغدار و غمگسار خواهند شد و در پايان، اين محيط آباد و معموره اسلامي تبديل به ويرانه انباشته از خاك و خون خواهد شد.

زينب كبري با اين منطق آتشين و پر معناي خود، انقلاب را آغاز كرد و اول نتيجه‌اي كه گرفت اين بود كه خاندان نبوت را از خطر بزرگي كه آن‌ها را تهديد مي‌كرد نجات داد، زيرا در هر آني ممكن بود پسر زياد بدكينه و بدطينت كه اكنون مست پيروزي و از همه چيز بي‌خبر شده، فرمان قتل آن‌ها را صادر كند و يا ذراري رسول را به بردگي گيرد و به بازارهاي دور دست كفّار بفرستند، تا فروش روند و تار و مار گردند، ولي زينب چنان ماهرانه و مؤثر، نطق كرد كه مردم كوفه را فرسنگ‌ها از حكومت بد بنياد اولاد زياد، عقب راند.

حذام مي‌گويد: ديدم همه مردم سرگردان شده‌اند و انگشت پشيماني مي‌گزند، شيخي در پهلوي من گريه سر داده بود تا ريشش از اشكش خيس شده بود و دست‌ها به آسمان برداشته بود و مي‌گفت: پدر و مادرم قربان‌شان كه پيران‌شان برگزيده پيرانند و جوانان‌شان برگزيده جوانان و زنان‌شان برگزيده زنان، فاميلي گرامي دارند و فضلي بس عظيم. سپس سرود:

بهترين پيران بود پيران‌شان و نسل‌شان

چون شود سنجيده كي رسوا و بن كن مي‌شود

علي‌بن الحسين(ع) فرمود: عمه‌جان! بس كن، از گذشته بايد براي آينده عبرت گرفت، تو بحمدالله نياموخته دانش اندوختي و از پيش خود دلي بينا داري، به راستي گريه و ناله از دست شدگان را برنگرداند، زينب خاموش شد و آن حضرت فرود آمد و چادر زد و زنان را پياده كرد و به چادر درآمد.

منبع: پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha