• چهارشنبه / ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ / ۱۰:۱۰
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 9005-08164

گفت‌وگو با مجيد پورولي «نگاه دولتي و سفارشي مخرب ادبيات دفاع مقدس است»

گفت‌وگو با مجيد پورولي
«نگاه دولتي و سفارشي مخرب ادبيات دفاع مقدس است»

مجيد پورولي كلشتري از دغدغه و مسائل خود براي نوشتن از جنگ حرف زد و با انتقاد از نگاه دولتي و سفارشي به دفاع مقدس، آن را براي ادبيات دفاع مقدس مخرب خواند.

اين نويسنده در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مهم‌ترين اتفاق ادبيات دفاع مقدس در دهه‌ي 80 را جشنواره‌ي داستاني «يوسف» دانست و گفت: مهم‌ترين اتفاقي که در دهه‌ي 80 در ادبيات دفاع مقدس رخ داد، برگزاري جشنواره‌ي داستاني «يوسف» بود؛ چرا که تنها مختص داستان‌هايي با مضامين دفاع مقدس بود؛ کاري که پيش‌تر از اين بنياد جانبازان و بنياد شهيد با وقفه و يک خط در ميان انجام ‌داده بودند. جشنواره‌ي «يوسف» نسبت به كارهاي نابسامان بنيادهاي دولتي، کاري قابل تأمل بود؛ هرچند که هنوز تا آن نتيجه‌اي كه بايد به آن مي‌رسيده، راهي بس دراز در پيش دارد.

او در ادامه، بزرگ‌ترين آسيب اين جشنواره را رفع تكليفي بودن آن خواند و گفت: در کشور ما جشنواره رفع تكليفي است براي مديران دولتي، مديراني که دوست دارند به مقام بالاتر از خودشان بگويند كه ما اين كار را انجام داده‌ايم و در واقع، آدم‌هاي مفيدي هستيم! نكته‌ي مثبت جشنواره‌ي «يوسف»، برگزاري‌اش بوده و نكته‌ي منفي‌اش هم اين بوده كه از اصل دور مانده است؛ يعني قرار بوده اين جشنواره كشف استعداد كند؛ اما انگار بيش‌تر جنبه‌ي تبليغاتي و هاي و هوي تبليغاتي دارد تا کشف و هدايت استعدادها.

اين نويسنده يكي از آسيب‌هاي جشنواره‌ها را در حوزه‌ي دفاع مقدس، داوري آن‌ها عنوان كرد و گفت: در ادبيات دفاع مقدس، محتوا و زاويه‌ي ديد نويسندگان هم داوري مي‌شود. شما بايد از آن زاويه‌ي ديدي به جنگ نگاه كنيد كه باني و صاحب‌کار دولتي جشنواره دوست دارد و آن نگاهي در جشنواره برنده‌ي جايزه‌ي اول خواهد بود که زاويه‌ي نگاهش مماس باشد با زاويه‌ي ديد صاحبان جشنواره. شما اگر آن‌جوري که آن‌ها مي‌خواهند نگاه نكنيد، نويسنده‌ي خوبي نيستيد، حتا اگر تئوري داستان را به بهترين شكل ممكن پياده كنيد.

او بزرگ‌ترين آسيب ادبيات دفاع مقدس را به طور كلي نگاه دولتي و كاملا سفارشي دانست و اظهار كرد: من اين نگاه را مخرب دفاع مقدس مردمي مي‌دانم. من اين‌جور نگاه را نمي‌پسندم؛ اما اين نگاه اكنون بر ادبيات ما سوار است و شما مجبوريد به اين نگاه تعظيم کنيد تا بتوانيد به حيات ادبي‌تان ادامه دهيد.

پورولي در ادامه تصريح كرد: ما هيچ‌وقت در داستان‌ها نگاه واقعي به جنگ نداشته‌ايم؛ ‌در خاطرات گاهي اين اتفاق افتاده است؛ اما در ساير آثار نه. اصلا انگار نسل ما شعارزده و شعاري و متعصّب بار آمده است. تعصّب بر حقيقت‌هاي مکتب خوب است؛ اما حقيقت دانستن هر آن‌چه که به آن تعصّب داريم، نقطه‌ي آغاز انحراف است.

او همچنين بيان كرد: زماني ما مي‌توانيم به ادبيات اصيل دفاع مقدس برسيم كه نگاه‌مان، نگاه واقعي باشد؛ نه نگاه سفارشي. اين نگاه در دهه‌ي 80 چون تعصبات كم‌تر شد و فن داستان‌نويسي و روايت در داستان تقويت شد، حركتي رو به بهبود داشت؛ اما هنوز اين نگاه سفارشي وجود دارد؛ مگر اين‌که شما ناشري باشيد كه زير نظر دولت نباشد. اما شما با بنياد شهيد نمي‌توانيد كاري را چاپ كنيد كه نقطه نظر خودت باشد. من تجربه دارم؛ بنياد حفظ آثار اثري از من را سه سال منتظر نگه داشت؛ چون در يك داستان در جيب يك سرباز عراقي خطي از زيارت عاشورا بود. داستان را سه سال نگه مي‌دارند تا تو آن خط را از جيب سرباز عراقي بيرون بكشي. آدم پرصبر و تحمّلي مثل من پيدا مي‌شود كه اين كار را نمي‌كند؛ اما كسي كه به پول کتابش محتاج است، ممکن است هر بلايي سر آدم‌هاي داستانش بياورد. نگاه دولتي به جنگ مي‌تواند زمينه‌ساز نوعي تحريف و اغراق در حقايق جنگ باشد.

پورولي در جواب اين سؤال كه چگونه مي‌شود تجربه‌ي زيست رويدادي را نداشت و از آن نوشت،‌ گفت: با اين‌كه من در جنگ حضور نداشتم، دو چيز مرا به جنگ وصل كرد؛ يكي خانواده‌ام كه درگير جنگ و مسائل آن بودند و ديگر علاقه‌ي زياد من به سينما و تلويزيون. براي من، تماشاي مجموعه‌ي روايت فتح به نوعي حضور در جبهه بود. شهيد آويني با دوربين و روايتش جبهه‌ها را به خانه‌ها آورد و اين اصل هنر روايت است. من راجع به آرما‌ن‌هايي مي‌نويسم كه لازم نيست حتما آن‌ها را از نزديك لمس كرده باشم؛ مگر همه‌ي ما روز عاشورا را از نزديک ديده‌ايم؟

او با اشاره به شخصيت داستان‌هاي خود گفت: من در داستان‌هايم درباره‌ي آدم‌هايي مي‌نويسم كه هم‌دوره‌ي ما هستند، آن‌ها در سال 1389 يا 1390 زندگي مي‌كنند. من كم‌تر داستاني دارم كه در جبهه اتفاق مي‌افتد. من درباره‌ي آرمان‌هاي دفاع مقدس و آدم‌هايي كه مشخص نيست جاي‌شان كجاست، مي‌نويسم؛ در کشور ما براي دو چيز بايد جان کند؛ يکي چاپ کردن آن‌چه که نوشته‌اي؛ تو مجبوري کسي را به چاپ کتابت ترغيب کني که شايد اصلا سواد کافي براي درک اهميّت چاپ و نشر و آرمان‌هايت را ندارد؛ ترغيب کسي که حقوق ماهيانه مي‌گيرد تا توي نشرهاي دولتي خميازه بکشد، سخت است.

اين نويسنده اظهار كرد: بعد از سال 57 به خاطر فقر ادبي بچه‌هاي آن دوره، عده‌اي از آن‌ها که قلمي در دست داشتند، سوار بر ادبيات شدند و اکنون در بيش‌تر جشنواره‌ها دبير و رييس و فرمانده هستند. آن‌ها هنوز هم بر ادبيات سوارند. آن‌ها هستند که براي ادبيات دفاع مقدس و حتا آينده‌ي حرفه‌يي نويسندگان اين جبهه تصميم مي‌گيرند؛ در حالي‌كه برخي از آن‌ها واقعا شايستگي و توانمندي زيادي ندارند.

او افزود: من نمي‌خواهم مدير باشم؛ مي‌خواهم بنويسم. اولين شعار كشور ما ولايت فقيه است؛ اما اين آقايان حتا يك رمان کوچک معمولي هم درباره‌ي ولايت فقيه ندارند. آن‌ها انگار شعارهاي خودشان را هم قبول ندارند. مي‌گويند «صهيونيسم بايد از بين برود»؛ اما آن‌ها رماني درباره‌ي صهيونيسم ندارند. دست روي دست گذاشته‌اند و هنري در اين رابطه خلق نمي‌کنند. اين آدم‌ها مديران فرهنگي خوبي نيستند و نخواهند شد، اين‌ها ديد و سليقه و خلاقيت هنري ندارند.

پورولي با اشاره به همكاري چند سال قبل خود با نهاد رياست جمهوري در نگارش رماني، عنوان كرد: من زندگي‌نامه‌ي يك شهيد را براي نهاد رياست جمهوري نوشتم، كتابي كه خودم دوست ندارم آن را داشته باشم. در اين رمان، شهيد زمان انقلاب از مدرسه فرار مي‌كند. آن وقت آقايان به من مي‌گويند اين مسأله را در کتابت ننويس. در حالي‌كه فرار از مدرسه در آن زمان ارزش بوده است؛ ولي اين‌ها حالا تشخيص مي‌دهند که شهيد بايد چه رفتاري کند و چه رفتاري نکند. اين‌ها براي شهيد هم رتبه‌ي خوب و بد قائل‌اند!

او در جواب اين سؤال كه چه اتفاقي افتاده كه نسل سوم انقلاب اين گله را دارند كه نمي‌توانند از جنگ بنويسند، گفت: چون همه چيز تيمي شده است؛ تيم اين آقا و تيم آن آقا. من اين حکومت ديکتاتورمآبانه در عرصه‌ي ادبيات را نه که نمي‌پسندم؛ بلکه محکوم مي‌کنم و به آن اعتراض دارم.

اين نويسنده عنوان كرد: من براي يك نهاد دولتي كاري نوشتم درباره‌ي مقام معظم رهبري. البته از نقطه نظر خودم، آن‌ها به من 400هزار تومان پيشنهاد دادند؛ در حالي‌كه آبدارچي همان نهاد از من بيش‌تر مي‌گيرد. اين آقايان که ادعا مي‌کنند مهم‌ترين مسأله‌ي نظام‌شان، ولايت فقيه است؛ پس چرا حاضر نيستند براي رماني در اين رابطه پول خوبي خرج کنند؟ آخرش هم اين آقايان مي‌شوند ناشر مدافع ولايت فقيه و من که صاحب رماني در اين حيطه هستم، مي‌شوم ضدانقلاب و مسأله‌دار.

او با اشاره به رمان زير چاپ خود، «آواز ابابيل»، گفت: من اين كتاب را بردم نشر اميركبير. آن‌ها گفتند 500هزار تومان مي‌دهند. اما بالآخره يک ناشر خصوصي حاضر شد بابت آن سه ميليون تومان بدهد. جالب بود که در جايي يکي از نهادها بعد از خواندن رمان گفت‌: «اگر آخرش شخصيت اصلي‌اش نميرد، من حاضرم آن را چاپ کنم». اين‌ها نگاه تلخ را با نگاه سياه اشتباه گرفته‌اند. ما نبايد از حقايق جنگ فرار كنيم. ‌اگر از اين نگاه فرار كنيم، در اصل در حال تحريف حقيقت هستيم. در كتاب آقاي آبكنار كه نويسنده‌ي بسيار خوبي هم است، جايي در داستان آدم‌هايي را با چنگك مي‌برند طرف جبهه، من فكر نمي‌كنم اين‌جوري بوده باشد. حتا در ارتش كه سربازها را به زور مي‌برند، هم اين‌طور نيست. اين يک سياه‌نمايي محض است. فكر نمي‌كنم اين اتفاق در جايي از ايران رخ داده باشد. اما همين آقا هم بايد بتواند سياه‌نمايي‌اش را بنويسد. بي‌مخاطب بودن اين نوع نوشته‌ها بهترين جواب براي آن‌هاست. اما زماني ارشاد نوشته‌ي آقاي آبكنار را توقيف مي‌کند و در اصل آن را معرفي و تبليغ كرده و مشکل مديران هنري ما همين‌جاست. بگذاريد آبکنارها داستان‌هاي سياه‌شان را بنويسند، جامعه بايد شعور اجتماعي و هنري داشته باشد و دروغ را از راستي تشخيص دهد. نبايد کسي را به جرم نوشتن ساکت کرد.

پورولي به داستاني از امام صادق (ع) اشاره كرد و گفت: كسي نزد امام صادق (ع) مي‌آيد و مي‌گويد، خدا وجود ندارد. اصحاب با دلخوري و عصبانيّت قصد جان او را مي‌کنند، امام صادق (ع) مي‌گويد، دست نگه داريد، بگذاريد او حرفش را بزند. آن وقت شما اگر پاسخي برايش داريد، جوابش را بدهيد، همان هم مي‌شود و يکي از شاگردان حضرت پاسخش را مي‌دهد و مردم شخص دروغ‌گو را طرد مي‌کنند. حال اگر آن شخص در همان لحظه به سکوت محکوم مي‌شد، در ذهن مردم بيش‌تر يک برنده بود تا بازنده.

اين نويسنده در پاسخ به اين سؤال كه با فاصله گرفتن از جنگ، به نظر شما به چه ابعادي از جنگ بايد پرداخته شود كه مخاطب به آن علاقه‌مند شود، گفت: علاقه‌ي شخصي من، پرداختن به امروز آدم‌هاي جنگ است؛ آدم‌هايي که از جنگ جز خاطره و زخم چيزي ندارند و آدم‌هايي که هرچه دارند، از جنگ است، آدم‌هايي که جنگ براي‌شان دکان بود و هست.

پورولي افزود: جنگ هنوز ادامه دارد و به نظر من تا زماني كه يك استخوان در شلمچه و فكه است، جنگ ادامه دارد. من پيرزني را در بندرعباس ديدم كه هنوز منتظر بازگشت فرزندش بود. جنگ براي اين زن تمام نشده است و هنوز ادامه دارد. براي من كه در تهران هستم، جنگ تمام شده است. اما براي خيلي‌ها جنگ هنوز در جريان است. ما موضوعات زيادي براي نوشتن داريم كه به خلاقيت‌مان بازمي‌گردد؛ اما نکته‌ي تاريک و تلخ آن‌جاست كه بعد از يک سال وقت گذاشتن و نوشتن، بايد از خودت بپرسي مي‌تواني چاپش كني يا نه. تازه اين آغاز مشكل نويسنده است!

اين نويسنده در پاسخ به اين سؤال كه تا چه اندازه به زندگي اجتماعي مردم در زمان جنگ پرداخته شده و چقدر ضروري است كه به اين موضوع بپردازيم، تأكيد كرد: ما در سينما اين موضوع را ديده‌ايم؛ اما در ادبيات به اين صورت نبوده است. نگاه به جنگ دارد پوست مي‌اندازد و «چرا جنگيديم؟» هم مطرح مي‌شود. البته ما دفاع كرديم و خود به خود وارد جنگ شديم. اما من دارم حس مي‌كنم كه نگاه به جنگ و نگاه به ادبيات دفاع مقدس دارد پوست مي‌اندازد؛ ولي مهم‌ترين مسأله‌ي ما اين است كه از مسائل ادبيات دهه‌ي خودمان هم بنويسيم.

او سپس به اهميت ادبيات آييني اشاره كرد و گفت: ‌ادبيات آييني ما نيز بسيار اهميت دارد. دغدغه‌ي اول من ديگر دفاع مقدس نيست. تا جايي‌که بتوانم، سعي مي‌کنم با ناشر دولتي كار نكنم، اگر مجبور شوم پول قرض مي‌كنم و خودم كتاب‌هايم را چاپ مي كنم. اكنون احساس مي‌كنم اهل بيت (ع) و نوشتن از آن‌ها مهم‌ترين مسأله‌ي زندگي من است. هرچند که احتمال مي‌دهم اين نوع داستان‌ها مخاطب زيادي ندارد؛ اما من موظف به انجام تکليفم هستم.

پورولي با اشاره به كتاب خود، «ما از دو كوهه آمديم، اين‌جا غريبيم»، گفت: اين كتاب برگزيده‌ي جشنواره‌ي كتاب سال دفاع مقدس شد، كه اولين كتاب من هم بود، برنده‌ي جايزه‌ي «گام اول» هم شده و جزو نامزدهاي نهايي جايزه‌ي «قلم زرين» هم بوده است. جالب اين‌جا بود که ناشر اين کتاب بنياد شهيد بود، به من زنگ زدند كه بيا كتابت را تحويل بگير. گفتم اگر ممکن است كتاب را برايم پيك كنيد. گفتند براي ما مقدور نيست. خودت بايد هزينه‌ي پيك را بدهي. مي‌بينيد اين‌ها اصلا ارزشي براي من به عنوان يک نويسنده قائل نبودند و نيستند و نخواهند بود. خيلي برايم دشوار است؛ اما بايد باور کنم که ادبياتي که من به آن علاقه دارم، مخاطب حرفه‌يي ندارد.

گفت‌وگو از: خبرنگار ايسنا، آزاده شمس

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha