نقش ممتاز و بيبديل علما و انديشمندان دلآگاه در پيشرفت معنوي و اخلاقي جوامع، خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) را بر آن داشت تا در راستاي سلسله گزارشهاي ستارگان آسمان تشيع به بازروايي زواياي سلوك فردي و علمي و حيات سياسي و اجتماعي اين آموزگاران حقيقت درگذشته و حال بپردازد. پيشواياني كه عموما از بطن جامعه برخاسته و با زيستني اخلاقي و مردمي، وجدان و واقعيت جامعه بشري را تاثير و تحولي شگرف بخشيدند. آناني كه در سراسر جهان توحيد، بيدارگري، عدالت و حاكميت بر سرنوشت را وجهه همت خود قرار داده و از مصائب آن پاي پس نكشيدند.
در اين گزارش نگاهي خواهيم داشت به سيره و زندگي شهيد آيتالله محمدصدوقي كه امام خميني(ره) او را عمادالعلماء الاعلام و دوست نزديك خود خواندند.
* چهارمين شهيد محراب
آيةالله صدوقي در سال 1327 هجري قمري، در خانوادهاي روحاني در يزد متولد شد. پدر او آقا ميرزا ابوطالب صدوقي از روحانيون معروف يزد بود و امامت مسجد روضه محمديه را بر عهده داشت و يکي از مراجع برتر دوران خود به شمار ميرفت. محمد در سن هفت سالگي پدر، و در سن نه سالگي مادر خويش را از دست داد.
وي تحصيلات حوزوي را تا حدود لمعه و قوانين در مدرسه عبدالرحيم خان يزد به پايان رساند و در سال 1348 قمري، جهت ادامه تحصيلات عازم اصفهان شد و سال بعد براي ادامه تحصيل به قم عزيمت، و حدود 21 سال جهت کسب علوم و معارف اسلامي و استفاده از محضر اساتيد بزرگ در آن شهر اقامت گزيد. در آغاز چند سالي از محضر آيةالله شيخ عبدالکريم حائري کسب فيض نمود.
بعد از ارتحال آيةالله حائري(ره)، در سال 1355 قمري با توجه به اينکه مرجع آن زمان آيةالله سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف اقامت داشتند و سرپرستي حوزه بلاتکليف مانده بود، بنا به پيشنهاد امام خميني(ره) و عدهاي از مدرسين حوزه، از آيةالله بروجردي که در آن زمان در بيمارستان فيروزآبادي بستري بودند و محل سکونتشان بروجرد بود، دعوت به عمل آوردند تا به قم بروند و سرپرستي حوزه علميه قم و طلاب را در آن شرايط خاص به عهده گيرند و براي اين امر آيةالله شيخ محمد صدوقي به همراه چند تن ديگر مأمور شده و موفق به جلب نظر آيةالله بروجردي گشتند و آن بزرگوار رحل اقامت در قم افکندند.
آيةالله صدوقي نقش عمدهاي در سازماندهي حوزه بر عهده گرفت و ضمن تدريس علوم ديني، خود نيز از محضر بزرگاني چون آيات عظام سيدمحمدتقي خوانساري، حجت، صدر و بروجردي استفاده نمود.
صدوقي در سال 1330 شمسي به يزد مراجعت کرد و بنا به پيشنهاد روحانيون سرشناس يزد، در آن شهر ماند، و به تدريس مشتاقان پرداخت و با ايجاد تغييراتي، مدارس ديني را نوسازي نمود.
* امام و آيةالله صدوقي
آيةالله صدوقي پس از چند سال اقامت در يزد، عازم قم شد، و در آنجا با امام(ره) که از مدرسين بزرگ حوزه بودند، بيش از پيش آشنا گرديد. آيةالله صدوقي، هفتهاي چند جلسه به خدمت ايشان ميرسيدند.
با شروع نهضت امام(ره) در سال 1341 و ادامه آن، آيةالله صدوقي نيز با نهضت ايشان همراه و همگام شد و نقش بزرگي را در سازماندهي روحانيون وروشنگري مردم يزد ايفا کرد و از آن تاريخ در تمام فراز و نشيبهاي حرکت انقلاب اسلامي از ياران امام(ره) بود و از مروّجان افکار متعالي رهبر کبير انقلاب اسلامي به شمار ميآمد.
پس از تبعيد امام(ره) به ترکيه و سپس به نجف اشرف، ارتباط مرحوم صدوقي با امام از طريق مراسلات برقرار بود و تا آخرين حد توان خويش، امام(ره) را در مبارزه با رژيم همراهي ميکرد.
صدوقي پيامهاي امام(ره) را که توسط تلفن به او ميرسيد، به اطلاع علماي مشهد، تبريز، شيراز و ديگر شهرها ميرساند.
شهيد صدوقي در مبارزه با شاه، يکي از محورهاي مبارزه به حساب ميآمد. او اعلاميههايي در محکوم نمودن جنايات رژيم از جمله فاجعه سينما رکس آبادان صادر کرد، بعد از پيروزي انقلاب نيز در مورد مسائل مهم انقلاب همواره مورد مشورت پيشتازان روحانيت مبارز بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي او در سمت نماينده امام (ره) و امام جمعه يزد به فعاليت خود و هماهنگ كردن مردم ادامه داد. از اولين ساعتهاي پيروزي، اعلاميهها و اطلاعيههاي وي نشان از تلاش او در برقراري امنيت جامعه و حفظ وحدت و يكرنگي داشت. اولين اعلاميه او در 23 بهمن 57 حاوي تبريك پيروزي و تذكر به داشتن هوشياري در مقابل تلاش دشمن و حفاظت و پاسداري نظام و امنيت شهرها و روستاها بود و سپس توصيه به عمل به دستورهاي رهبر انقلاب كه مخالفت و تمرد از دستورهاي او، مخالفت با احكام شرعي است و رعايت انضباط انقلابي و جلوگيري از هرج و مرج و تخريب با اقدام در چارچوب معين شده از طرف دفتر تبليغاتي امام (ره) و دولت موقت و خودداري از تعرض به سازمانهاي دولتي و خصوصي و دخالت نكردن خودسرانه در بازداشت و دستگيري سران رژيم كه كار كميتههاست.
او در ادامه شركت مردم در نظرخواهي جمهوري اسلامي و قانون اساسي را لبيك گفتن به خدا و رسولخدا صليالله عليهوآله ميداند و نشانه رشد سياسي و ديگر مسائل كشور تلقي ميكند و حضور مردم را در صحنه سياسي كشور نااميد كننده دشمن و يك وظيفه الهي ميداند. او مردم را دعوت به مقاومت در برابر توطئههاي دشمنان ميكرد و تهديدهاي دولت آمريكا در محاصره اقتصادي و دخالت نظامي در ايران را شاهد صدقي بر عجز و ناتواني آمريكا در برابر قيام ملت ايران عنوان مينمود. او جنگ را توطئه آمريكا ميدانست و به مردم توصيه ميكرد به خدا توسل كنند.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، از طرف مردم يزد، براي تدوين قانون اساسي راهي مجلس خبرگان شد و در راه تثبيت اصل ولايت فقيه، تلاش فراواني از خود نشان داد. ايشان همچنين در 11 مرداد سال 58 به عنوان نماينده امام (ره) و امام جمعه يزد برگزيده شد و به روشنگري و ارشاد مردم همت گماشت.
سرانجام آيتالله محمد صدوقي در روز 11 تير 1361 مطابق با دهم ماه مبارک رمضان سال 1402 قمري، پس از اداي نماز جمعه در حالي كه جايگاه را ترك ميكرد، منافقي با به آغوش كشيدن آن بزرگوار و منفجر كردن نارنجكي كه در دست داشت، ايشان را در خون خود غوطهور ساخت. در اين ترور كه در ادامه سياست و روش پليد منافقان كوردل جهت حذف فيزيكي چهرههاي فعال، مؤثر و شاخص انقلاب اسلامي صورت گرفت آن شهيد بزرگوار كه به حق، شيخ الشهداء و چهارمين شهيد محراب ناميده شده است، به آرزوي ديرين خود رسيد و به معراج خود كه شهادت بود، دست يافت.
* شهادت هنر مردان خداست
قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذيراست، به ويژه انقلابي که براي خداست... قرباني براي يک انقلاب بزرگ، نشانه يک پيروزي و نزديک شدن به هدف است.
چه کسي اولي به شهادت است، در زماني که کفر بنياميه اسلام را تهديد ميکرد، از فرزند معصوم پيامبراسلام(ره) و فرزندان و اصحاب او چه کسي اولي به شهادت است، در عصري که استکبار جهاني و فرزندان خلف آن در داخل و خارج، اسلام عزيز را تهديد ميکنند، از امثال شهيد بزرگوار ما، فقيه متعهد و فداکار اسلام، شهيد صدوقي عزيز- رضوان الله عليه- شهيد بزرگي که در تمام صحنههاي انقلاب حضور داشت و يار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود... اين مدعيان خدمت به خلق و قيام براي خلق که در بيغولهها خزيده و در حال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بيتالمال خلق فعاليت شبانه روزي نمودند، اينک که خداوند تعالي چهره کريهشان را آشکار کرد و دستشان را از مال و جان خلقالله کوتاه نمود، چنين خدمتگزاراني را از اين خلق ميگيرند... اين جانب دوستي عزيز که بيش از 30 سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديک درک کردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاري متعهد و ايران فقيهي فداکار و استان يزد سرپرستي دانشمند را از دست داد، [اما] در ازاء آن به هدف نهايي، که آمال اين شهيدان است نزديک شد.(امام خميني(ره))
انتهاي پيام
نظرات