نميدانم برنامهي سفر به كاخ گلستان و موزهي ملي ايران فكر چه كسي بود، ولي به هر حال، ديدن موزهي ملي ايران، كاخ گلستان و در نهايت، منشور كوروش سفري بهيادماندني را براي خبرنگاران اصفهاني رقم زد.
تاريخ چند سالهي ايران براي اين گروه از خبرنگاران در صبح يك روز پاييزي با ورود به حياط كاخ گلستان زنده شد. ورودي كاخ گلستان، حوضي بزرگ پر از آب در ميان درختان چنار سر به فلك كشيدهاي دارد كه يادگاري از دوران كهن هستند. صداي تپش خاطرات را ميتوان از گوشهگوشه حياط كاخ شنيد و خود را در دوران سلطنت ناصرالدينشاه قاجار تصور كرد.
كاخ گلستان؛ اثري باقيمانده از ارگ تاريخي تهران
به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در اصفهان، ارگ تاريخي تهران در زمان پادشاهي شاه طهماسب اول ساخته شد و بعدها کريمخان زند آن را بازسازي كرد. كاخ در زمان قاجار و پس از حكومت آقامحمدخان و فتحعليشاه بهدستور ناصرالدينشاه محل سکونت شاه و دارالحکومه شد. خانهي شاه قاجار نيز مانند همهي خانههاي آن زمان به اندروني و بيروني تقسيم ميشد.
تخت مرمري كه زماني تخت پادشاهي ناصرالدينشاه قاجار بود، اكنون در حياط كاخ گلستان است. اين تخت حدود سال 1220 بهدستور فتحعليشاه قاجار ساخته شد.
كارشناس اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري استان اصفهان دربارهي اين کاخ، گفت: قسمت استراحتگاه عمارت در زمان پهلوي اول خراب شد و به جاي آن، ساختمان وزراتخانهي امور اقتصادي و دارايي ساخته شد.
اميري ادامه داد: در دورهي پهلوي، از کاخ گلستان بيشتر براي اقامت رييسجمهورها و مهمانهاي خارجي خانوادهي پهلوي استفاده ميشد. محل اقامت مهمانها، اتاقهاي تودرتويي بود که در دل تالارهاي کاخ وجود دارد.
با شروع گشتوگذار در حياط پر درخت کاخ گلستان، نخستين جايي كه پس از تخت مرمر توجهها را جلب ميكند، خلوت کريمخاني و آبنماي زيباي آن است. نقوش به يادگارمانده در سردر ايوان، ما را به گذشتههاي دور ميخواند، گذشتهاي كه در رنگهاي آبي، فيروزهيي، زرد و قرمز كاشيها پنهان شده است. با توضيح كارشناس ميراث فرهنگي متوجه ميشويم كه استخوانهاي کريمخان زير پلههاي اين عمارت بوده است، تا زماني كه پهلوي اول دستور داد، استخوانهاي کريمخان را به مقبرهي شاهصفي در قم منتقل کنند.
سنگ قبري كه درون محفظهاي شيشهيي در ايوان خلوت کريمخاني است، به ناصرالدينشاه قاجار تعلق دارد و از حرم شاهعبدالعظيم ري به اين مكان آورده شده است.
تالار آينه؛ بازتابدهندهي تاريخ
مشهورترين تالار کاخ گلستان، تالار «آينه» است که درست بالاي سردر و ايوان سنگي مقابل سرسراي کاخ قرار دارد. تالار آينه يکي از اتاقهاي زيباي کاخ گلستان است. اين تالار، در چوبي پر نقش و نگاري دارد که به پلههايي با فرش قرمز ختم ميشود.
تالار آينه که کف آن با کاشيهاي زيبا و دستساز مفروش است، در زمان ناصرالدينشاه به اتاق موزه معروف بود. تالار پر از آينههايي است كه زيبايي خاصي به محيط بخشيده است و بازتاب نور را در چشم زيباتر ميكند.
تابلوي نقاشي کمالالملک با عنوان «تالار آينه»، ساعت اهدايي ملکه ويکتوريا به ناصرالدينشاه كه همزمان ساعت 12 کشور جهان را نشان ميدهد، جعبهي موزيکال فرانسوي، گلدانهاي تاريخي از کشورهاي اتريش، فرانسه، روسيه، چين، ژاپن و انگليس به پادشاههاي قاجار از آثار ديدني موزه است؛ اما شايد بيشترين شهرت اين تالار بهدليل نقاشي زيبايي است که کمالالملک از آن کشيده است و در آن تصوير آينهها و ناصرالدينشاه ديده ميشود.
پس از ديدن تالار آينه، به تالار «سلام» ميرسيم. وسايل و تزيينات اين تالار بهگونهاي است كه انگار همين ديروز آنجا را ترك كردهاند. با اين تفاوت كه لايهي ضخيمي از خاك روي بيشتر تزيينات نشسته است.
تالار سلام که در نزديکي تالار آينه است، در گذشته براي مراسم رسمي استفاده ميشد. اين تالار يکي از اتاقهاي کاخ گلستان است که بهصورت موزه درآمده و در ابتدا نيز به همين قصد ساخته شده است. پس از نخستين سفر ناصرالدينشاه به اروپا، او تصميم گرفت موزهاي شبيه موزههاي اروپايي ايجاد کند. اين تالار در زمان پهلوي براي تشريفات رسمي استفاده ميشد و تاجگذاري محمدرضا پهلوي در آن انجام شد.
بناي خورشيد در كاخ گلستان
ناصرالدينشاه پس از نخستين سفرش به اروپا به فکر ساختن بنايي بلند در تهران افتاد. «شمسالعماره» از نظر نقشه، شکل ظاهري و آرايش داخلي، يکي از بناهاي تاريخي و زيباي تهران است. آينهکاريها، نقاشيها و گچبريهاي اين عمارت تماشايي است. شمسالعماره بلندترين بنا در مجموعهي کاخ گلستان است که شاه و همراهانش ميتوانستند با نشستن در عمارت کلاهفرنگي، تمام تهران را از آنجا ببينند.
شمسالعماره يا «بناي خورشيد» از شاخصترين بناهاي کاخ گلستان و شهر تهران است و دليل شاخص بودنش ارتفاع، تزيينات و طراحي اين بناست. سبک ترکيبي معماري سنتي ايراني و معماري غربي در اين بنا بسيار قابل توجه است.
فرصت كم است و بايد براي رفتن به موزهي ملي ايران آماده شد، اما چرخي کوتاه و گذرا در كاخ گلستان يادآوري كرد که اين کاخ در لابهلاي دود و سر و صداي ماشينها گم شده است. تلاش ميكنم، تمام زيباييهاي باغ را در ذهن نگه دارم، شايد ديگر فرصتي براي ديدن اين مناظر پيدا نشود.
گشتي در ميان تمدن و تاريخ
براي رفتن به موزهي ملي ايران دوباره در فضايي پر از دود و شلوغي گم ميشويم تا شايد قدر آرامش و سكوت كاخ گلستان را بيشتر بدانيم.
به موزهي ملي ايران وارد ميشويم، موزهاي كه گنجينهاي گرانبها را شامل آثار دورهي تاريخي و پيش از تاريخ دارد. موزهي ملي بزرگترين موزهي باستانشناسي و تاريخ ايران است كه از نظر حجم، تنوع و کيفيت آثار جزو يکي از چند موزهي بزرگ جهان است.
رنگ سرخ تيرهي آجرهاي بخش «ايران باستان» موزهي ملي نمايانگر معماري عصر ساساني است و آثار بهنمايش درآمده در آن، خصوصيات منحصربهفرد هنري، فرهنگي و تمدن ايراني را بهنمايش ميگذارد.
کهنترين اشياي بهنمايش درآمده در سالن موزهي ايران باستان به دورههاي گوناگون پارينهسنگي از مرحلهي قديم تا اواخر آن متعلق است. از دورههاي پارينهسنگي مياني و جديد آثار قابل توجهي در سالن موزه وجود دارد که بين 10هزار تا 200هزار سال قدمت دارند. پلکان تخت جمشيد، تنديس داريوش کبير، سرستون تخت جمشيد، سردار اشکاني (سورنا)، سرديس شاهزاده اشکاني و مرد نمکي از آثار قابل توجه اين موزه هستند كه با نخستين نگاه، قدمت و تمدن ما را يادآوري ميكنند.
منشور كوروش؛ نماد بردباري ايرانيان
اما پرهيجانترين بخش سفر يكروزهي ما، ديدن منشور كوروش كبير در موزهي ملي ايران بود كه فرصتي كمتر از سه دقيقه براي ديدن آن داشتيم.
در صفي نهچندان طولاني منتظر مانديم تا در اتاقي كه منشور در آن نگهداري ميشود، باز شود. اين منشور يکي از بزرگترين نشانههاي روحيهي بردباري در فرهنگ ايراني است. اين سند بهعنوان نخستين منشور حقوق بشر شناخته ميشود كه در سال 1971 ميلادي، سازمان ملل متن آن را به شش زبان رسمي منتشر کرد.
در جريان جشنهاي 2500 سالهي شاهنشاهي ايران، منشور کوروش با وجود مخالفت دولت وقت بريتانيا، براي چند روز به ايران آورده شد و بهنمايش درآمد. براي بار دوم، منشور حقوق بشر کوروش براي مدت چهار ماه از 19 شهريورماه امسال تحت تدابير امنيتي به ايران امانت داده شد. همراه اين منشور، ويترين نمايش آن نيز به موزهي ملي ايران منتقل شد.
منشور حقوق بشر کوروش يا استوانهي کوروش بزرگ، لوحي از گل پختهشده است که در سال 538 پيش از ميلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشي، پادشاه و بنيانگذار سلسلهي هخامنشي نوشته شد.
هرمزد رسام ــ باستانشناس بريتانيايي آسوريتبار ــ در سال 1879 ميلادي هنگام کاوش باستانشناسي در محوطهي باستاني بابل در بينالنهرين، استوانهاي گلي را يافت که شامل نوشتههايي به خط ميخي بود.
در اين لوح، کوروش پس از معرفي خود و دودمانش و شرح مختصري دربارهي فتح بابل، ميگويد که تمام دستاوردهايش را با کمک و رضايت مردوک، خداي بابلي به انجام رسانده است. او سپس بيان ميکند که چگونه آرامش و صلح را براي مردم بابل و سومر و ديگر کشورها به ارمغان آورده و پيکر خداياني را که نبونيد از نيايشگاههاي مختلف برداشته و در بابل گردآوري کرده بود، به نيايشگاههاي اصلي آنها برگردانده است. پس از آن، کوروش بزرگ ميگويد که چگونه نيايشگاههاي ويرانشده را از نو ساخته و مردمي را که اسير پادشاههاي بابل بودند، به ميهنشان برگردانده است.
سفر ما با ديدن منشور كوروش به پايان رسيد. در راه، به اين موضوع انديشيدم كه هدف از مطالعهي تاريخ و زنده نگه داشتن اين آثار چيست و چرا تلاش ميكنيم تاريخ گذشتگان و سرزمين خود را حفظ كنيم؟ شايد هدف از تاريخ، تربيت ذهني نقاد و پرسشگر باشد كه بتواند در برابر حوادث مقاومت كند و گذشته، حال و آينده را تحليل كند و به تحليل ديگران قانع نشود.
انتهاي پيام
نظرات