در بين دانشمندان بزرگي كه در اعصار گوناگون زيستهاند، مفاخر و نوابغ بسياري بودهاند كه امروز هر كدام مايه اعتبار و سند افتخار جهان تشيع به شمار ميآيند كه از ميان آنها، شيخ مفيد، جايگاه خاصي دارد كه از هر جهت او را از ديگران ممتاز ميسازد.
فردا روز بزرگداشت اين عالم بزرگ جهان تشيع است؛ كسي كه امام زمان (عج) با وي نامهنگاري كرده و در رثاي او گفته است " قائم مهدي(ع) خوشحال ميشد هرگاه تو از انواع علوم تدريس ميکردي" .
طلوعي دلانگيز
به گزارش سرويس دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران، شيخالعلماء « ابوعبدالله محمد بن نعمان» معروف به شيخ مفيد، با کنيه «ابوعبدالله»، در يازدهم ذيالقعده ( سالروز ميلاد حضرت ثامنالحجج علي بن موسي الرضا عليهالسلام) در سال 336 ه. ق. ديده به جهان گشود. فراست و تيزهوشي او از آيندهاي روشن خبر ميداد. پدرش محمد بن نعمان که شغل معلمي داشت، او را به بغداد که در آن روز، بوستان دانش بود، آورد و او که از هوش و ذکاوتي فوقالعاده برخوردار بود، از سنين کودکي به فراگيري علوم حوزوي پرداخت و در اين عرصه مردانه پاي به ميدان گذارد و از محضر بيش از هفتاد نفر از بزرگان و صاحبنظران بغداد بهره علمي برد. او کلام را در محضر مظفربنمحمد و ابوياسر و ابوجنيد اسکافي و فقه را نزد جعفربن محمد قولويه فرا گرفت و علم حديث را از محضر محمد بن عمران مرزباني فرا گرفت.
براي اين كه بهتر بتوانيم به اهميت شخصيت والاي علمي او پي ببريم، نخست اوضاع عمومي شيعيان پيش از او را از نظر خوانندگان ميگذرانيم، سپس دورنماي عصري را كه شيخ در آن زندگي كرده تشريح ميكنيم، آنگاه به شرح مختصري از ماجراي زندگي پرحادثه او ميپردازيم.
اوضاع شيعيان پيش از شيخ مفيد
از زمان درگذشت پيغمبر اكرم (ص) تا حدود سال 300 هجري، شيعيان وضع ناگوار و موقعيت تأثرآوري داشتند؛ زيرا شيعه از روز نخست در اقليت بوده است. در دولت بنياميه و بنيعباس نيز سعي ميشد از نفوذ امامان جلوگيري شود و رابطه آنها با شيعيان قطع شود؛ به همين جهت در سراسر ممالك اسلامي از آفريقا و اسپانياي آن روز گرفته تا مصر و روم شرقي و سرحد چين كه همه در زير نگين خلفاي اموي و عباسي قرار داشت، شيعه در محدوديت به سر ميبرد و تقريباً از هرگونه آزادي عمل و عقيده و ابراز وجود ممنوع بود!
وضع شيعيان در عصر شيخ مفيد
از اواسط قرن چهارم هجري شيعيان به ميزان قابل ملاحظهاي در كشورهاي خاورميانه از آن محدوديتها بركنار ماندند؛ زيرا از يك طرف خلفاي فاطمي كه شيعه اسماعيلي بودند در مصر دولت نيرومندي تشكيل دادند و از ابهت و جلال دربار بغداد كاستند و از طرفي سيفالدوله حمداني و امراي آن خاندان كه در شام حكومت ميكردند شيعه بودند، و از جانب ديگر در مشرق و جنوب شرقي و شمال ايران نيز غوريان و صفاريان و طاهريان و كمي قبل از آنها حكمرانان علوي مازندران، پرچم استقلال برافراشتند و بر ضد خلفاي عباسي قيام كردند، و در اين ميان از همه مهمتر ظهور دولت مقتدر آل بويه بود كه از شيعيان با اخلاص به شمار ميآمدند. اين علل و عوامل دست به هم داد و موجب شد شيعيان از گوشه و كنار سر برآورند و با همتي شايان توجه به تشكيل جمعيتها و تأسيس حوزههاي علمي و نشر معارف و حقايق اهل بيت عصمت و طهارت دست يازند. مسافرتهاي ثقةالاسلام كليني و شيخ صدوق دو پيشواي بزرگ شيعه به بغداد و اقامت آنها در آن شهر كه مركز خلافت و علماي عام بود و اهميتي كه ميان آنان كسب كردند، همه از آزادي نسبي و موقعيت آن عصر حكايت ميكند.
در عصر شيخ مفيد كه خود عرب بود، شيعيان از آزادي و احترام بيشتري برخوردار شدند. وجود فقيه عاليمقامي چون شيخ مفيد در ميان آنان اعتبار آنها را بالا برد و بيش از پيش نزد دوست و دشمن بر احترام آنان افزود. شيخ مفيد شيعيان را از پراكندگي نجات داد و اوضاع اسفبار آنها را سامان بخشيد تا آنجا كه به اوج عزت رسيدند. شيخ مفيد در محله "كرخ" بغداد كه مركز شيعيان بود ميزيست، و مسجد معروف "براثا" در آن محله كه تا كنون هم باقيست، و زيارتگاه شيعيان است، محل تدريس شيخ بود.
رؤياي صادقه
نقل است شبي شيخ مفيد در عالم خواب مشاهده كرد در مسجد کرخ بغداد نشسته است. ناگاه حضرت فاطمه زهرا(س) وارد مسجد شدند و در حالي که دست امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را در دست داشتند به سوي شيخ آمدند. چون نزد شيخ رسيدند فرمودند: « اي شيخ به اين دو فقه بياموز». شيخ مفيد از خواب بيدار شد؛ در حالي که حيرت و ناباوري سراپاي وجودش را فرا گرفته بود. يک روز شيخ چون روزهاي گذشته به مسجد کرخ وارد شد و در آنجا نشست؛ مدتي نگذشت که زني با دو کودک از سلاله پيامبر وارد مسجد شد، نزد شيخ آمد و گفت: « اي شيخ به اين دو فقه بياموز»، شيخ تعبير خواب خويش را دريافت و در حالي که آيندهاي سراسر نوراني براي آنان پيشبيني ميكرد تعليم به آنها را پذيرفت و آن دو کودک کساني جز سيدرضي صاحب نهجالبلاغه و سيد مرتضي نبودند.
اهل عمل
شيخ مفيد علاوه بر مقام والاي علمي از حالات معنوي خاصي برخوردار بودند و خشوع و فروتني فراواني داشتند؛ بسيار نماز ميخواند و روزه ميگرفت و فراوان صدقه ميداد. ابويعلي جعفري ، داماد شيخ مينويسد: « وي جز پاسي از شب در بستر نميخفت و سپس برميخاست، نماز ميخواند يا مطالعه يا تدريس ميكرد.»
شيخ مفيد در نظر دانشمندان شيعه و بزرگان
علامه حلي در مورد اين دانشمند عظيمالشأن سخنگستر، ميگويد : "محمدبن محمدبن نعمان مكنّي به "ابوعبدالله" و ملقب به "مفيد" است. مفيد معروف به "ابي المعلم" بود و از بزرگترين مشايخ شيعه و رييس و استاد آنهاست. كليه دانشمندان ما كه بعد از وي آمدهاند از دانش او استفاده كردهاند. فضل و دانش او در فقه و كلام و حديث مشهورتر از آن است كه به وصف آيد. او موثقترين و داناترين علماي عصر خود بود. رياست علمي و ديني طائفه شيعه اماميه در زمان او به وي منتهي گشت..."
ساير دانشمندان رجالي و فقها و علماي ما هر جا به نام شيخ مفيد يا گفتار او رسيدهاند، از وي به عنوان سرآمد علماي عقايد و مذاهب اسلامي و متفكري برجسته و مصنفي پركار و دانشمندي سخنور و ... و با اوصافي از اين قبيل از وي ياد كردهاند:
ابن داود در "رجال" ابن ادريس حلي در "مستطرفات سرائر"، علامه مجلسي، وحيد بهبهاني، شيخ يوسف بحراني، شيخ ابوعلي حائري صاحب "روضات الجنات" و ديگران.
در اينجا از ميان آنان به نقل قسمتي از سخنان علامه بحرالعلوم بسنده ميكنيم و ميگذريم. علامه بحرالعلوم با آن مقام شامخ علمي و شخصيت نافذ ديني و تقوا و فضيلتي كه داشته، به تفصيل از پيشواي علماي اماميه نام ميبرد و در آغاز گفتار خود مي نويسد: « محمدبن محمدبن نعمان ابوعبدالله مفيد رحمة الله» استاد استادان بزرگ و رييس رؤساي ملت اسلام، گشاينده درهاي تحقيق با اقامه دليل و برهان با بيان روشن خويش سركوبگر فرقههاي گمراه، دانشمندي كه تمامي جهات فضل و دانش در وي گرد آمده و رياست علمي و ديني به او منتهي شده بود. وي تيزبين، باهوش، حاضرجواب و موثقترين دانشمند عصر خود در حديث و آشناترين آنها به علم فقه و كلام بود و هر كس بعد از او آمده از وي استفاده كرده است..." (7)
علامه سيد شرفالدين عاملي: اگر مقام عصمت، براي غير پيامبران و جانشينان آنان روا ميبود، شيخ مفيد پس از آنان نخستين معصوم بود.
شيخ طوسي: او رييس مذهب شيعه شد، در علم کلام و مباحث اعتقادي استاد همه بود، در فقه نيز چنين بود، خوش فهم، پرهوش و حاضر جواب بود.
ابن شهرآشوب در مورد وي مينويسد: شيخ مفيد ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان از شاگردان ابو جعفر بن قولويه بود و حضرت ولي عصر او را به «شيخ مفيد» ملقب فرمود.
نجاشي - که خود از زمره شاگردان آن عالم گرانمايه است - درباره استادش ميگويد: استاد ما - رضيالله عنه - مقام والاي او درعلم و کلام و روايت و وثاقت، مشهورتر و معروفتر از آن است که به وصف آيد.
امام خميني(ره): محمدبنمحمدبننعمان (شيخ مفيد) افتخار شيعه و تکيهگاه و گنجينه و پايه و ستون آن است.
استاد محمدرضا حکيمي:
اين داناي بزرگ کيست؟
سقراط است در آتن؟
افلاطون است در آکادميا؟
ارسطوست در لوکيون؟
فلوطين است در روم؟
هشامبنحکم است در کوفه و بغداد؟
فضلبنشاذان است در نيشابور؟
ابونصر فارابي است در بغداد و حلب؟
ابوعليسيناست، در گرگان و اصفهان و...؟
اين شيخ مفيد است، معلم است و مشعل بزرگ هدايت و ستيغ افراشته حق و فضيلت.»
ارتباط با امام عصر(عج)
دانشمند بزرگوار مشهور شيخ ابوطالب طبرسي در كتاب نامدارش "احتجاج" سه توقيع (نامه) از حضرت "ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف " نقل كرده به افتخار شيخ مفيد صادر شده و حضرت او را مشمول عنايات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. ظرف سه سال سه توقيع از ناحيه امام زمان(ع) به او رسيد كه امام در خطابهايش به او چنين مىفرمايند:
1- للاخ الاعز السديد الشيخ المفيد: برادر عزيز و استوار شيخ مفيد.
2- سلام عليك ايهاالعبد الصالح الناصر للحق الداعى اليه. سلام بر تو اى بنده شايسته خدا و اى يارىدهنده حق و دعوتكننده به سوى آن.
و جالب اينجاست كه در زمان غيبت كبرا هيچ توقيعى از ناحيه مقدسه نرسيده است. مگر براى شيخ مفيد و شيخ اسدالله كاظمينى رحمهما الله تعالى.
«نامهاي به برادر با ايمان و دوست رشيد (نيرومند) ما، ابوعبداللهمحمدبنمحمدبننعمان ـ شيخ مفيد ـ که خداوند عزت وي را مستدام بدارد.
سلام خداوند بر تو اي کسي که در دوستي ما به زيور اخلاص آراستهاي و در اعتقاد و ايمان به ما داراي امتياز مخصوص هستي.
ما درباره نعمت وجود تو خداوند يکتا را سپاسگزاريم و از پيشگاه مقدس خداوندي استدعا ميکنيم بر سيد و مولاي ما حضرت محمدبنعبدالله(ص) و خاندان او درود و صلوات پياپي و بينهايت خويش را نازل فرمايد.
از آنجا که در راه ياري حق و بيان سخنان و نصايح ما صادقانه کوشيدي، خداوند اين افتخار را به شما ارزاني داشته و به ما اجازه فرموده است که با شما مکاتبه کنيم...»
در يكى از نامهها كه در اواخر ماه صفر سال 410 از ناحيه مقدسه براى شيخ مفيد ارسال شده امام چنين مىفرمايند:
بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد سلام بر تو اى دوستدار مخلص دين كه در ولايت ما مخصوص به يقين گشتهاى ... پس از ستايش و حمد خداوندى كه معبودى جز او نيست و درود به سيد و مولى و پيغمبر گرامى ما حضرت محمد(ص) خداوند توفيقت را در يارى از حق مستدام فرمايد و پاداشت را در نشر علوم براى ما به راستى زياد و فراوان نمايد... بدان كه ما رخصت يافتيم تا تو را به نامهنگارى مشرف ساخته و دستور دهيم احكام ما را به دوستانمان كه نزد تو هستند برسانى، خداوند آنان را به طاعت خود عزيز فرموده و به وسيله رعايت و حراست خود مهم آنان را كفايت فرمايد، پس تو به يارى خدا واقف شو بر آن دشمنانى كه از دين خدا بيرون رفتهاند، بدانچه اكنون برايت بيان مىدارم و در رساندن آن به سوى آنان كه اطمينان دارى بر آن وجهى كه براى تو مىنويسم... ما اگر چه طبق آنچه خداوند براى ما و شيعيانمان مصلحت دانسته تا مادامى كه دولت دنيا در دست فاسقان است جايمان از جاى ستمگران دور است، ولى با اين حال به احوال شما آگاهيم، چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نيست .....
مناظرات شيخ مفيد با علماي بزرگ عامه
شهر بغداد كه از مراكز مهم علمي عصر به شمار ميرفت، در آن زمان مملو از فقها و متكلمان مذاهب مختلف بود. پيروان مذاهب اهل تسنن كه از نظر علم كلام آنها را "معتزلي" و "اشعري" ميگفتند، در مجامع عمومي و گاهي در حضور خليفه مجلسها ميگرفتند و هر كس براي اثبات مرام خود حجتها ميآورد و دليلها اقامه ميكرد. علماي شيعه كه تا آن روز به آن محافل راه نداشتند، با طلوع شيخ مفيد در بغداد، نه تنها در مجامع آنها شركت ميكردند، بلكه "شيخ مفيد" يگانه عالم مبرّز و سخنوري بود كه با نيروي علم و بيان و منطق محكم خود در تمام موارد بر همگان غلبه مييافت.
از خطيب بغدادي كه همعصر شيخ مفيد بوده نقل شده كه : "او اگر ميخواست ميتوانست ثابت كند ستوني چوبي از طلاست"!
علي بن عيسي رماني و قاضي ابوبكر باقلاني قاضي القضاة بغداد، فاضل كتبي و ابوعمرو شطوي و ابوحامد اسفرائني شافعي قاضي عبد الجبار معتزلي و غيرهم از دانشمندان بزرگي بودند كه اغلب اوقات مفيد با آنها در بحث امامت و اصول عقائد به گفتوگو ميپرداخت و آنها را ملزم و محكوم ميساخت. داستان مناظرات آنها بسيار شيرين و خواندني است و سيد مرتضي كه بزرگترين شاگرد شيخ مفيد است آنها را در كتابي جمع كرده است.
تبعيدها و گرفتاريهاي شيخ مفيد
به طور خلاصه مناظرات شيخ مفيد و آزادي نسبي كه شيعه در زمان آل بويه يافتند، چندان هم پايدار نماند؛ زيرا بعد از عضدالدوله - حتي در زمان خود وي - به واسطه درگيريهاي شيعه و سني چند بار شيخ مفيد دستگير و تبعيد شد؛ از جمله به گفته ابن اثير در سال 393 هـ كه بهاءالدوله ديلمي پسر عضدالدوله، الطائع لله خليفه عباسي را از خلافت خلع كرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاءالدوله نيز سرلشگر خود را به بغداد فرستاد و او سني و شيعه را از اظهار مذهب خود منع و شيخ مفيد را تبعيد كرد. اين تبعيدها و دستگيريها گاهي عمدي بود كه از ناحيه سلطان يا حكمران او انجام ميگرفت و زماني به خاطر فرو نشاندن نزاع بين دو فرقه و جلوگيري از هجوم اكثريت سني بر ضد اقليت شيعه در محله "كرخ" بغداد - محل اقامت شيخ مفيد - روي ميداده است.
استادان شيخ
تعداد استادان شيخ مفيد به بيش از 50 تن ميرسد كه معروفترين آنها جعفربن محمد قولويه قمي ، محمدبن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، ابوعبدالله صفواني ، احمد بن محمد بن وليد قمي، ابوعبدالله مرزباني، ابوجعفر محمد بن حسين بزوفري، ابوغالب زراري، ابن جنيد اسكافي، ابوعلي صولي بصري، علي بن محمد رفاء، علي بن ابي الجيش بلخي و ابوعبدالله جعل هستند كه همگي از اعاظم فقها و متكلمان و محدثان و رجال نامي بودهاند.
شاگردان او
همچنين گروه بيشماري از دانشمندان كليه مذاهب جزء شاگردان وي بودهاند، ولي متأسفانه جز 15 نفر آنها را كه در مقدمه "بحارالانوار" نام بردهاند سرآمد شاگردان شيخ مفيد، علمالهدي سيد مرتضي، برادر نابغهاش سيد رضي (گردآورنده كتاب شريف نهج البلاغه)، شيخ طوسي، ابوالعباس نجاشي، ابوالفتح كراجكي، دامادش ابويعْلي محمدبن حسن بن حمزه جعفري، سالار بن عبد العزيز ديلمي معروف به "سَلاّر" و جعفربن محمد دوريستي بودهاند كه همگي از مفاخر علماي شيعه و استادان علوم و فنون اسلامي به شمار رفتهاند.
تأليفات شيخ مفيد
شيخ اجل مفيد در سايه علوم سرشار و ذهن وقاّد و نبوغ كمنظير و پشت كار زايدالوصفش كه همگي زبانزد خاص و عام بوده است. در كليه فنون و علوم اسلامي تأليف و تصنيف دارد، و تقريباً از همه موضوعات علمي و ديني سخن به ميان آورده و به تجزيه و تحليل و نقض و ابرام و تخطئه و تصويب آنها پرداخته است و چنانكه از انبوه تأليفات پرارزش او پيداست، اغلب آنها پاسخ سوالات گوناگون علمي بوده كه از شهرها و كشورهاي اسلامي از وي نمودهاند، و ردّ عقايد و نظريات دانشمندان نامي عصر از فرقههاي غيرشيعه بوده است. علامه بزرگوار و محدث عاليمقام حاج ميرزا حسين نوري مينويسد: "كمتر در كتب علماي شيعه كه پس از وي آمدهاند يافت ميشود كه از مسائل متعلق به امامت و ادله اثبات آن از كتاب و سنت از نظر درايت و روايت ولو با اشاره به آنها در كتابهاي شيخ مفيد مطلبي نباشد و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء."
شيخ مفيد علاوه بر برخورداري از قدرت بيان از نعمت قلم نيز برخوردار بود و توانست با بهرهگيري از اين موهبت الهي به تأليف بيش از دويست کتاب و رساله همت گمارد که همه اين آثار از ذخاير ارزشمندي است که نمايانگر مقام شامخ الهي اوست، آثار متنوع او در زمينه فقه و اصول، کلام و تفسير، تاريخ و حديث، برخاسته از جامعيت و احاطه علمي او در رشتههاي گوناگون است.
آثار قلمي آن نابغه نامي شيعه به نقل شاگرد نامدارش شيخ طوسي، نزديك به دويست كتاب بزرگ و كوچك است . از ميان انبوه كتابهاي گرانمايه شيخ مفيد پيشواي دانشمندان شيعه و بزرگترين دانشمند اسلام در نيمه دوم سده چهارم و اوائل سده سوم هجري چند كتاب تا كنون چاپ و منتشر شده است. اين كتابها عبارتند از عيون و محاسن، ارشاد، اختصاص، اوائل المقالات، مقنعه، امالي، افصاح المسائل العشره في الغيبه و چند رساله ديگر در كتابي به نام "عده رسائل الشيخ مفيد".
غروب ستاره جامعه تشيع
سال وفات مفيد سال 413 هـ بوده است و بر اساس قول شيخ طوسي و ابن نديم، مفيد هنگام رحلت 75 سال و به گفته نجاشي 77 سال داشته است. شيخ مفيد در پايين پاي امام موسي بن جعفر و نوه عاليقدرش امام محمد تقي يعني كاظمين عليهماالسلام جنب آرامگاه استادش جعفربن محمد قولويه قمي آرميده است.
فيلسوف نامي اسلام شيعه خواجه نصيرالدين طوسي نيز در كنار آنها و پايين پاي آن دو امام همام مدفون است. علائم قبور هر سه بزرگان نيز براي زائران معلوم است. سيد مرتضي بزرگترين شاگرد مفيد و مهيار ديلمي شاعر برازنده عصر، فوت پيشواي علماي شيعه را مرثيه گفتند و مراثي آنها در ديوان هر دو كه چاپ شده موجود است.
و امّا غم رفتن بعضي را امام حي و حاضرشان نه با کلمه و جملهاي، که با مرثيهاي ميسرايد:
«لاصوَّت الناعي بفقدک اِنَّهُ
يومٌ علي آل الرسول عظيمٌ...
صداي آن که خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد؛ زيرا روز رحلت تو بر خاندان پيامبر سخت گران آمد.
اگر در زير خاک پنهان شدهاي، حقيقت دانش و خداپرستي در تو جايگزين شده است.
قائم مهدي(ع) خوشحال ميشد هرگاه تو از انواع علوم تدريس ميکردي.»
و او اينچنين رفت.
منابع:
1- پايگاه www.hozeh.net
2- سايت www.tebyan.net
3- مفاخر اسلام، علي دواني.
انتهاي پيام
نظرات