• چهارشنبه / ۲۷ آبان ۱۳۸۸ / ۱۰:۳۰
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 8808-00002.128363

داستان گم شدن سپاه كمبوجيه در مصر به روايت خسرو معتضد

داستان گم شدن سپاه كمبوجيه در مصر به روايت خسرو معتضد

يك محقق و كارشناس حوزه‌ي تاريخ درباره‌ي خبري كه چندي پيش مبني بر كشف بقاياي ارتش كمبوجيه در آمون ـ بخش جنوبي مصر ـ منتشر شد و وقايع تاريخي مربوط به آن توضيح داد.

خسرو معتضد در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ايران‌شناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بيان كرد: «كامبوزيا» يا «كمبوجيه» پسر بزرگ كوروش بود. پدر او، يك سفر جنگي به مصر رفت و دليل لشگر‌كشي‌اش اين بود كه مصر در آن زمان، متحد يونان بود و مهاجرنشينان يوناني كه در درياي اژه و مديترانه بودند، در مصر هم نفوذ كرده بودند و عليه ايران توطئه مي‌كردند.

او ادامه داد: كمبوجيه زماني كه پادشاه شد، مي‌خواست طرح پدرش را ادامه دهد. در تاريخ مصر در دو سلسله‌ي فراعنه، يعني سلسله‌ها‌ي سي‌ودوم و سي‌وسوم نام سلسله‌ي هخامنشي آمده و اين به آن معناست كه آن‌ها ايرانيان را به‌عنوان اين‌كه از خودشان هستند، قبول داشتند.

وي گفت: مدتي بين سفر كوروش و پسرش (كمبوجيه) فاصله افتاد. سرانجام كمبوجيه تصميم گرفت، سرزمين مصر را كه جزو كشورهاي تابع ايران مي‌دانست، تصرف كند.

معتضد اظهار داشت: در اين زمان، فرعون مصر شخصي به نام «آمازيس» بود. كمبوجيه كسي را فرستاد و از دختر آمازيس خواستگاري كرد؛ اما آمازيس دخترش را نفرستاد و دختر شخص ديگري را كه قبلا فرعون مصر بود و آمازيس عليه او كودتا كرده و او را كشته بود، فرستاد.

اين محقق و كارشناس حوزه‌ي تاريخ خاطرنشان كرد: وقتي آن دختر به ايران آمد و همسر پادشاه ايران شد، به اين موضوع كه دختر آمازيس نيست، اعتراف كرد و اين جريان به بهانه‌اي براي كمبوجيه تبديل شد.

به اعتقاد معتضد، كمبوجيه پادشاهي كشور‌گشا بود؛ اما كارهايش تا حدودي با عقل منطبق نبودند و شخصيت و متانت كوروش، داريوش و خشايار‌شاه را نداشت، دچار حالت عصبي شده بود و كارهاي تندي مي‌كرد.

او اظهار كرد: درباره‌ي رفتن كمبوجيه به مصر و اتفاق‌هايي كه آنجا براي او افتادند، از شخصي به نام «اوجارهورسن» كتيبه‌اي باقي مانده است. بنابراين مي‌توان گفت، ما از اين سفر اطلاعات كافي داريم.

وي بيان كرد: كمبوجيه از طريق شبه‌جزيره‌ي سينا رفت و اعراب به او كمك كردند و برايش مشك‌هاي آب آوردند و به‌وسيله‌ي شتر، مقادير زيادي مشك آب به نيروهايش مي‌رسيد. سپس آن‌ها به مصر وارد شدند. شهر «ممفيس» را گرفتند و كمبوجيه در آنجا جايگاه خود را محكم كرد.

اين محقق گفت: كمبوجيه وقتي در آنجا مي‌ماند، به فكر لشگر‌كشي به آفريقا مي‌افتد، البته منظور از آفريقا مناطقي به‌جز مصر است. گرچه مصر نيز جزيي از آفريقاست، ولي چون مصر صاحب تمدني قديمي بود، معمولا قسمت‌هاي ديگر قاره‌ي آفريقا را «آفريقا» مي‌ناميدند.

او افزود: كمبوجيه تصميم گرفت، سه نقطه را در آفريقا شامل كارتاژ (تونس)، آمون (در جنوب ممفيس به طرف داخل آفريقا) و حبشه بگيرد كه هر كدام از آن‌ها به كشف طلا شهرت داشتند. به علاوه، او امپراطوري هخامنشي خود را به‌عنوان مشعل‌دار تمدن مي‌دانست و مي‌گفت، من بايد تمدن را به نقاط مختلف دنيا ببرم.

وي ادامه داد: در خيلي از اين كشورها، انسان را قرباني مي‌كردند. در اين‌باره، بخش‌نامه‌اي از داريوش است كه او كشتن انسان‌ها را در اعياد ممنوع كرده است. به علاوه، داريوش انداختن دخترها را نيز در رود نيل ممنوع كرده بود.

معتضد توضيح داد: يكي از رسوم اشتباه مصريان اين بود كه دختران را به رود نيل مي‌انداختند و در يك مراسم بسيار باشكوه، زيباترين دختر مصر را مي‌آوردند و به نيل مي‌انداختند تا آب رودخانه فوران كند، الهه‌ي نيل خوشحال شود، آب بالا بيايد و زمين‌هاي مصر را بگيرد و حاصل‌خيز كند.

وي گفت: دولت ايران در آن زمان، دولت متمدني بود و وقتي كمبوجيه متوجه شد كه مردم در مصر، گاو «آپيس» را مي‌پرستند، تعجب كرد و گفت، اين چه خدايي است كه شما آن را مي‌پرستيد؟ در حالي كه گوشت و بدن دارد. اين چه خدايي است كه من با شمشير به آن مي‌زنم، دردش مي‌گيرد و ناله مي‌كند؟ چگونه مي‌توان آن را پرستيد؟ خداوند در آسمان‌هاست.

او تأكيد كرد: اين رسالتي بود كه ايراني‌ها براي خود داشتند و مي‌توان گفت، وظيفه‌ي متمدن كردن ملل عقب‌مانده را در خود مي‌ديدند. اين مسائل سبب شدند، كمبوجيه دستور پيش‌روي به سوي سرزمين آمون را بدهد.

وي بيان كرد: ارتش ايران در مصر پيروز شد و در محلي به نام «پلوزيوم» مصري‌ها را درهم شكست. مصري‌ها به اندازه‌اي از اين مسأله عصباني شدند كه چند نفر را كه طرف‌دار ايرانيان بودند، آزار دادند، از جمله بچه‌هاي شخصي به نام «فانس» را كه به ايران پناهنده شده بود، گرفتند، سر بريدند، خون‌شان را در تشتي ريختند و سربازان مصري از خون آن‌ها خوردند.

به گفته‌ي اين كارشناس حوزه‌ي تاريخ، برنامه‌ي كمبوجيه اين بود كه تا ليبي، تونس و حبشه پيش رود. او 50هزار سرباز را به سمت جنوب آفريقا فرستاد. اين در شرايطي است كه پيش از آن‌كه رومي‌ها، ناپلئون يا ارتش ايتاليا به آفريقا برود، ارتش هخامنشي به سمت جنوب رفت.

وي بيان كرد: متأسفانه هنگامي كه اين سربازها در حال خوردن چاشت بودند، باد شن مي‌وزد و اين سبب مي‌شود، 50هزار سرباز ايراني بين راه ممفيس و آمون از بين بروند و ما به هيچ وجه، خبر ديگري از آن‌ها نداريم.

او يادآور شد: در تاريخ، اين موضوع ذكر شده است، يعني هرودت و مورخان رومي اين مسأله را گفته‌اند. سفراي كمبوجيه هم حتا با امپراطور حبشه ملاقات كردند و آن‌ها گفتند كه چنين اتفاقي رخ داده است.

وي گفت: اميد كمبوجيه اين بود كه مشك‌هاي آب به سربازان برسند؛ اما نرسيدند و سربازان در مسير رفت، ناپديد شدند. اين سرباز‌ها چون آذوقه‌شان تمام شده بود، گوشت چهارپايان، يعني قاطر و اسب‌هاي خود را خوردند. به علاوه، از مزارع و بيابان‌ها اگر چيزي به‌دست مي‌آوردند، با علف و سبزي زندگي مي‌كردند. به‌محض اين‌كه آن‌ها وارد كوير شدند، در آن كوير وحشتناك جنوب مصر، گرسنگي به‌شدت بر آن‌ها غلبه كرد.

معتضد اضافه كرد: وقتي كمبوجيه اين خبر را شنيد، به آن‌ها گفت كه برگردند؛ ولي گروهي رفتند و در آن محل ناپديد شدند. نام محلي كه آن‌ها در آن ناپديد شدند، شهر «اوآزيس» بود؛ شهر يادشده هفت روز راه از «تب» فاصله داشت. اين سربازان به شهر آمون نرسيدند. اين جريان حدود 2500 سال پيش اتفاق افتاده است.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha