*نقدي بر سريال «رستگاران»* سعيد قطبيزاده: موضوع اين سريال حساس و گاه خطرناك است «رستگاران» سريالي متوسط در كارنامه كاري مقدم محسوب ميشود
يك منتقد گفت: طرح اوليه فيلمنامه سريال «رستگاران» ظرفيت خوبي داشته، اما چگونگي پردازش متن و اجراي آن تاحدودي شتابزده و دمدستي است.
سعيد قطبيزاده در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دربارهي فيلمنامه «رستگاران» افزود: سفر يك زن شهرستاني به تهران به منظور جستوجو براي يافتن همسر گمشدهاش كه به آشنايي او با شرايط زندگي در شهري مانند تهران با تمام پيچيدگيهايش منجر ميشود، ايده خوبي است كه ظرفيت تبديلشدن به يك متن بسيار خوب را داشت و بدون خستهكردن بيننده و آببسته شدن در آن ميتوانست نه تنها 52 قسمت بلكه 520 قسمت نيز ادامه داشته باشد.
او با اشاره به برخي آثار خلقشده براساس چنين ايدهاي گفت: مثلاً در فيلم «يك نامزدي بسيار طولاني» ساختة ژانپير ژونه شخصيت اصلي (با بازي آدري تاتو) طي جنگ جهاني براي يافتن نامزد گمشدهي خود - كه همه معتقدند كشته شده است- وارد فضاها و موقعيتهايي ميشود كه به آشنايي او با مناسبات مختلفي منجر ميگردد؛ يا صادق هدايت داستاني مشهوري به نام «زني كه مردش را گم كرد» دارد تقريباً با همين ايده. با اين تفاوت كه در اين دو اثر ذكر شده، از ظرفيت دراماتيك اين ايده، به خوبي استفاده شده است.
اين منتقد اضافه كرد: اين دو نمونه، الگوهاي خيلي خوبي براي گونهيي از قصهگويي هستند كه بر اساس آن، زني بدون هيچگونه شناخت از محيطي تازه، به منظور پيداكردن مردش به آن وارد ميشود و همين ايدة اوليه به بهانهاي براي روايت، فضاسازي، شخصيتها و سازوكار زندگي در محيط تازه تبديل ميشود. در
«رستگاران» اين محيط تازه، شهر تهران است كه مناسبات آن از هر نظر تفاوت دارد با شهرهاي ديگر ايران.
او با بيان اينكه شخصيتهاي اين سريال پرداخت شتابزدهاي دارند، توضيح داد: «رستگاران» با ورود شخصيت اصلي (خجسته؛ با بازي روناك يونسي) - كه زني شهرستاني است - به تهران آغاز ميشود و كيف پول او را دختري در پايانه مسافربري ميدزدد. پونه با خودرواش فرار ميكند و به خانه ميرود. همخانه پونه (سارا؛ با بازي صبا كمالي) به شكل تصادفي كيف پول دزديده شده را پيدا ميكند و عكس صاحب آن را در داخل كيف ميبيند و متوجه ميشود، زماني خجسته، دوست او بوده است. در واقع اشكال فيلمنامه از همين فصل آغاز ميشود.
قطبيزاده ادامه داد: دراين فيلمنامه، شهر بزرگ، پيشرفته و پرجمعيتي مانند تهران كه پايتخت ايران است، همانند روستايي تصور ميشود كه همه در آن يكديگر را ميشناسند كه اين دقيقاً ضد همان موضوعي است كه قرارست درونمايه سريال باشد.
او با اشاره به نوع اجراي فيلمنامه گفت: نوع اجرا، حتي ظاهر و بيان بازيگر نقش اصلي (روناك يونسي) هيچ نشانهاي از شهرستاني بودن شخصيت ندارد و اين شخصيت ميتواند به يك محله از تهران تعلق داشته باشد، چون نوع بيانش كاملا تهراني است و رفتار او به گونهاي است كه گويي با همه مناسبات داخل شهر تهران آشناست. در واقع اين نوع اجرا منجر به از بينرفتن يكي از مهمترين هدفهاي ارزشمند طرح اوليه فيلمنامه شده است؛ چراكه براساس آن خجسته بايد با محيط تهران بيگانه باشد.
اين منتقد در ادامه به شعارزدگي فيلمنامه «رستگاران» پرداخت و گفت: موقعيتهاي شعاري، آنهايياند كه در اثر ضعف در پرداخت داستان، به متن الصاق شدهاند تا به شكل گُلدرشتي به بيننده فهمانده شود كه «خجسته» در تهران بيپناه است. مثل ورود بيمنطق پدر به داستان، ساختن تيپهاي شرور و مرگها و دردها و بيماريهايي كه مدام تكرار ميشوند.
قطبيزاده دربارهي يكسان بودن نوع ديالوگنويسي براي شخصيتهاي مختلف «رستگاران» اظهار كرد: سالهاست به قصهاي كه «رستگاران» براساس آن نوشته شده است، فيلمنامهنويسي نپرداخته است؛ چون اين موضوع آنقدر حساس و گاه خطرناك است كه نزديكشدن به آن ممكن است به بروز واكنش و در نهايت جلوگيري از ساخت اثر بينجامد.
اين منتقد با بيان اينكه به دو گونه ميتوان به پيامدهاي تقابل سادگي يك فرد شهرستاني با پيچيدگيهاي يك شهروند تهراني پرداخت، توضيح داد: فيلم «پرستوها به لانه باز ميگردند» ساخته شادروان مجيد محسني يا فيلمهاي صمد هم همين ايده را دارند؛ اما شيوة بيانشان امروزه كليشهاي و سادهانگارانه به نظر ميرسد. هدف اينها نمايش سادگي روستاييان در تقابل با پيچيدگي و مرموز بودن و... شهرنشينان است، همين. براي اين كار به شكل خندهداري آدمهاي شهرنشين را شرور نشان ميدهند و روستاييان را پاكنهاد.
او دربارهي روش دوم تصويركردن مواجهه يك فرد شهرستاني با شرايط حاكم بر شهري مانند تهران گفت: از طريق به تصويركشيدن مشاغل، قشرها، طبقات و افراد ساكن درچنين شهرهايي ميتوان قصه را براي بيننده ملموستر جلوه داد؛ به اين ترتيب كه يك روستايي يا شهرستاني، به دليل ناآشنايي با محيط و عدم درك ظواهر زندگي مدرن در تهران، احساس غريبهگي و گاه تحقير كند. ممكن است از روي عادت، واكنش بغضآلودي به وفور اين امكانات در شهر و فقدان آنها در روستا داشته باشد؛ ممكن است تلاش كند براي تطبيق خود با اين نوع زندگي. ممكن است نتواند با اين محيط تازه كنار بيايد و دچار فروپاشي شخصيتي شود؛ ممكن است از سر بيپناهي فرجام تراژيكي داشته باشد... اما بحث اساسي سر جاي خودش است؛ بايد ابتدا ما يك شخصيت بيگانة شهرستاني را باور كنيم.
قطبيزاده با بيان اينكه در نگارش ديالوگهاي «رستگاران» قدري شعارزدگي ديده ميشود، گفت: ممكن است ديالوگهاي اين سريال زيبا به نظر برسند و فرد احساس كند كه از نظر ادبي پرمعنا، طعنهآميز و چندلايه هستند و ارزش فكركردن به آنها و حتي حفظكردن دارند، اما زماني كه چنين ديالوگهايي از زبان شخصيتي پرت و بيهويت شنيده ميشود، به شعار تبديل ميشود و در اصطلاح خودماني گفته ميشود «حرف را در دهان او گذاشته شده است.» چنين تعبيري بدين معناست كه ديالوگها تناسبي با سطح فكر شخصيت ندارد.
اين منتقد تاكيد كرد: در حالي كه براي نگارش ديالوگهاي «رستگاران» زحمت كشيده و روي آنها فكر شده است، اما به علت اشكال در شخصيتپردازي به شعار تبديل شدهاند.
قطبيزاده دربارهي تصويربرداري «رستگاران» گفت: با توجه به سليقه بصري سيروس مقدم – كارگردان - در سريالهاي قبلياش مانند «اغماء»، «پيامك از ديار باقي» و «نرگس» ميتوان به اين نتيجه رسيد كه نوع تصويربرداري آخرين ساختهاش هم بيشتر تحت تاثير نوع ميزانسن موردنظر اوست تا عملكرد تصويربردار؛ چرا كه نوع ميزانسن، قاببندي و فضاسازي از اختيارات كارگردان است. اما نكتهاي كه درباره كار ايشان زياد شنيده ميشود، به نوع قاببندي و نورپردازي كار برميگردد. در اين شرايط اين پرسش مطرح ميشود كه آيا نوع ميزانسن در خدمت فضا و درونمايه سريال هست يا نه؟
او در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه آيا ميزانسنهاي «رستگاران» در جهت خلق درست فضاي سريال بوده است، اظهار كرد: سيروس مقدم كارگرداني است كه سريالهايش مورد توجه مردم است اما با مرور مجموعههاي او ميتوان به اين نتيجه رسيد كه «رستگاران» سريالي متوسط در كارنامه اين كارگردان محسوب ميشود.
اين منتقد با اشاره به واكنش سازندگان سريالهاي پرمخاطب سيما به نقدهاي واردشده به ساختههايشان گفت: توليدكنندگان اين مجموعهها معمولاً دونوع واكنش نشان ميدهند؛ يا ميگويند كه چون بينندگان از سريال ما استقبال كردهاند، پس حرف عدهاي منتقد اهميتي ندارد. يا به شرايط ساخت مجموعه اشاره و ميگويند با توجه به محدوديتهاي موجود در ساخت سريال مانند زمان محدود و بودجه اندك، ما بهترين عملكرد را داشتهايم و كسي حق ندارد بگويد بالاي چشممان ابروست!
او تاكيد كرد: اين دو نوع واكنش در سالهاي اخير بارها از سوي سازندگان سريالهاي مختلف ديده شده است كه باعث ميشود بحث دربارهي كيفيت يك سريال به بنبست برسد. اين در حاليست كه براي بينندهي يك سريال به هيچوجه اهميت ندارد كه يك مجموعه مانند «رستگاران» در مدت زماني محدود ساخته شده يا مانند «در چشم باد» بيش از پنج سال وقت براي توليد آن صرف شده است. معيار بيننده براي قضاوت فقط كيفيت سريال است.
اين منتقد پيشنهاد كرد: زماني كه دربارهي كاستيهاي يك سريال صحبت ميشود، سازندگان آن به جاي اين گونه موضعگيريها به ديدگاههاي مطرح شده فكر كنند و اگر به نظرشان درست بود، استفاده كنند و در غير اين صورت از كنار آنها بيتفاوت بگذرند.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات