داوران سومين جايزهي شعر خبرنگاران با حضور در منزل احمدرضا احمدي، از اين شاعر پيشكسوت تقدير و جايزهي اين دورهي خود را براي مجموعهي شعر «من گرگ خيالبافي هستم» به الياس علوي اهدا كردند.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم كه روز گذشته در نيمهي اسفندماه برپا شد، محمدهاشم اكبرياني - دبير جايزه - از پيشينهي جايزه گزارشي ارائه داد و بيانيهي هيأتداوران را خواند.
محمدعلي سپانلو، مسعود كيميايي، محمد شمس لنگرودي، ع. پاشايي، شهرام اقبالزاده و علياصغر سيدآبادي هم از احمدرضا احمدي گفتند.
همچنين اسدالله امرايي كه به همراه اكبرياني، حسن گوهرپور و ياسين نمكچيان - به جز رسول يونان - از داوران حاضر در جمع جايزه بود، نامهاي را خطاب به احمدي خواند.
احمدرضا احمدي هم كه به پاس بيش از چهار دهه فعاليت در عرصهي شعر تجليل شد، در سخناني از تجربياتش گفت و اينكه رفتن از راه آسفالته، فايدهاي ندارد.
از سوي ديگر، الياس علوي - شاعر افغان - كه قبلا در ايران زندگي ميكرد و اين روزها در استراليا سكونت دارد، پيامي را توسط خواهرش به مراسم فرستاده بود.
هاشم اكبرياني دربارهي پيشينهي راهاندازي جايزهي شعر خبرنگاران در توضيحاتي يادآور شد: در سال 84، به همراه چند نفر از دوستان، وضعيت شعر را بررسي كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه جريانهاي مختلفي در شعر ما وجود دارد كه بعضي از آنها در عين سادگي بين مردم گسترش يافته است و بعضي ديگر از جريانات باعث شده مخاطبان از شعر دور شوند. ما ميخواستيم جريان سالم شعر را كه ميتوانست مخاطب را نگه دارد، سر پا نگه داريم.
همچنين محمدعلي سپانلو با اشاره به سابقهي آشنايياش با احمدي گفت: در آن دوران، احمدرضا كتابي را منتشر كرد كه از نظر معاصران، جنون بود؛ اما به سهم خودم، آن را دوست داشتم و ميفهميدم.
اين شاعر در ادامه يادآور شد: شعر از موسيقي نميتواند جدا باشد. در واقع، شعر دو خواهر دارد؛ يكي فلسفه و ديگري موسيقي و من در كار احمدرضا، موسيقي را درك ميكنم.
به اعتقاد او، احمدرضا احمدي اينك صاحب مكتب است و نوع شعري كه او ميسرايد، استخوانبندياش روي نثر محاوره و روزانه است.
مسعود كيميايي هم گفت: از سيزده يا چهاردهسالگي با احمدرضا شعر ميخواندم و او ما را از كوچه به كافه آورد. ما در اوايل انقلاب، روزگار خوبي با هم داشتيم. به هر جهت، فيلمسازي با آنكه وقت فراواني ميگيرد؛ ولي هرگز از احمدرضا دور نشدم.
محمد شمس لنگرودي از ديگر حاضران در مراسم بود كه دربارهي احمدرضا احمدي سخن گفت و عنوان كرد: يادم هست در دورهاي، احمدرضا احمدي گوشهگيري اختيار كرده بود و شعرش به سايه رفته بود؛ اما بعد، خيزش يافت و حركت انقلابي كرد و با شعرهاي ملموس و پرتأثير و پرتحولي كه سرود، آن چهرهي روشن از سايه درآمد.
اين شاعر يادآور شد: زماني احمدرضا احمدي به من گفته بود، بعد از بيماري كه داشتم، احساس كردم مرگ مانند پاسباني به من دستبند زده و با خود ميبردم، از آن روز تصميم گرفتم هر روز شعر بگويم. از وقتي تصميم گرفت هر روز شعر بگويد، به زبان ساده نزديك شد و شعرهايش جذابيتهاي بيشتري يافت. خوشحاليام از اين است كه او بعد از دورهاي سكوت، دوباره طلوع كرد.
شمس لنگرودي متذكر شد: هركس خودش را بهدست خودش بهگونهاي از بين ميبرد، بايد نوزايي كند و احمدرضا احمدي هم اين كار را كرد و اين براي ما بسيار آموزنده است.
احمدرضا احمدي نيز در سخناني گفت: آخرين كتاب من قبل از انقلاب با نام «ما روي زمين هستيم» چاپ و توسط ساواك خمير شد. اين بلا سر كتاب كودك من با نام «من حرفي دارم كه شما بچهها باور ميكنيد» نيز آمد و سر اين موضوع، ادبيات كودك را رها كردم. بعد از آن ديگر فقط مينوشتم و چاپ نميكردم، تا اينكه سال 59، يك كتاب منتشر كردم و از مرحلهاي به بعد، به فكر فرشتهي الهام نبودم.
اين شاعر با بيان اينكه يكي از كارهاي ما، عادت عوض كردن است و اين سبب ميشود دشمن بتراشيم، افزود: اگر هر كسي حرف خود را بزند و كار خود را بكند، به مكتب تبديل ميشود؛ اينكه آدم از راه آسفالته برود، فايدهاي ندارد.
ع. پاشايي - مترجم و پژوهشگر - هم در اين مراسم گفت: شعر مدرن در ايران در ميان پيشكسوتان يك پيشكسوت دارد و آن هم احمدرضا احمدي است.
همچنين شهرام اقبالزاده گفت: يكي از اتهاماتي كه به احمدي زده ميشد، گريز از شعر اجتماعي بود. در شعر احمدي، تكرار ملال زياد است؛ اما ملال تكرار زياد نيست.
دبير انجمن نويسندگان كودك و نوجوان يادآور شد: مجموعهي واژگاني كه احمدي در داستانهاي كودكان بهكار برد، به سيصدتا نميرسيد؛ اما با همين واژگان كار ميكرد. احمدي سالها در ادبيات كودك بهخاطر وجود فضاي ستيز ديده نشد.
علياصغر سيدآبادي هم عنوان كرد: در ادبيات كودك در چند سال اخير، احمدرضا احمدي دوباره كشف شده است. شباهتي بين شعر و داستان او وجود دارد و آن اين است كه او يك تاريخ شخصي دارد و اين است كه كارش را با كارهاي ديگران و كارهاي قبلياش متفاوت ميكند.
اين شاعر كودكان متذكر شد: احمدي توانسته است حوادث و مسائل زندگياش را به شكل امروزي براي مخاطبش بنويسد و تقليد نميكند و نميشود از او تقليد كرد.
اما الياس علوي در پيامي كه توسط خواهرش به مراسم فرستاده بود، نوشته بود: احساس ميكنم راه درستي را شروع كرده و راهي طولاني را در پيش دارم و اين داوري و برگزيده شدنم، مرا به ادامهي شعر اميدوار ميكند.
اين شاعر افزوده بود: در آدليد (استراليا) فعاليت فرهنگيمان را شروع كردهايم و هر هفته جلساتي داريم.
جايزهي احمدي توسط شمس لنگرودي اهدا شد و احمدي جايزهي علوي را به خواهرش داد.
همچنين در بيانيهي نهايي سومين دورهي جايزهي شعر خبرنگاران آمده بود: جايزهي شعر خبرنگاران ايران با پشت سر گذاردن دو دوره، تلاش كرده است با وجود تمامي مشكلات و فرازوفرودها، نقش خود را به عنوان نهاد و جرياني مستقل و آزاد در پيشرفت شعر ايران ايفا كند.
در ادامه عنوان شده بود: اين دوره از جايزه ضمن تجليل و تقدير از شاعر برجستهي شعر معاصر، احمدرضا احمدي، به پاس بيش از چهار دهه حضور فعال در عرصهي شعر ايران، خلق آثار تأثيرگذار و نيز ارائهي سبك نو، اعلام ميدارد كه با مبنا قرار دادن معيارهايي چون: سادگي زبان و بيان، انسجام فرمي و مفهومي، جزءنگري نسبت به دنياي پيرامون، بهرهگيري از عناصر امروز، كشف و شهود، و بيان شاعرانهي مفاهيم و مصاديق، آثار رسيده را مورد بررسي قرار داده، كه از ميان آنها، مجموعهي «من گرگ خيالبافي هستم» از الياس علوي به عنوان اثر برگزيده معرفي شد.
سه مجموعهي «چاي در غروب جمعه روي ميز سرد ميشود» از احمدرضا احمدي، «من گرگ خيالبافي هستم» از الياس علوي و «پاييز تا زانوهايت خواهد رسيد» از ندا كامياب به عنوان نامزدهاي سومين دورهي شعر خبرنگاران ايران معرفي شده بودند.
انتهاي پيام
نظرات