اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد، ويرايش نخست مقالهي «آشنايي با اختلال شخصيت پارانوئيد» از مجموعهي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري سلامت روان در كشور پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت (rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
اين مقاله به توضيح دربارهي اختلال شخصيت پارانوئيد و خصوصيات كلي افراد مبتلا، ميزان شيوع و همهگيرشناسي آن، همچنين سببشناسي، اختلالات همراه با اين بيماري، سير و پيشآگهي و درمان آن ميپردازد و در نهايت راهكارهايي عملي براي پيشگيري از شكلگيري چنين شخصيتي در افراد و مواجهه با اين بيماران ارائه ميكند.
در ابتداي اين مقاله، ناگزير، مجموعهاي از واژگان توصيفي اختلالات شخصيت كه در متن به كار برده ميشوند، براي خوانندگان گرامي توضيح داده ميشوند.
گفتني است، اختلال شخصيت پارانوئيد، اگر چه دامنه و شيوع زيادي همچون اختلالات اضطرابي يا افسردگي ندارد، اما تبعات پرخطر و خسارات دردناكي كه ممكن است مبتلايان اين بيماري به نزديكان خود در خانواده يا جامعه وارد كنند، پيشگيري و مواجهه با اين بيماران را در رديف يكي از مهمترين مسووليتهاي نظام سلامت روان كشور قرار ميدهد؛ فروپاشي خانوادهها، ارتكاب قتل و جنايت از سوي مبتلايان به اين بيماري از جمله دلايل اين اهميت ويژه تلقي ميشود.
واژگان:
اختلال شخصيت اسكيزوئيد: در كساني تشخيص داده ميشود كه عمري را در كنارهگيري از اجتماع گذراندهاند. احساس ناراحتي آنها در روابط اجتماعي، درونگرايي، و عواطف محدود و كند آنها قابل توجه است. شخصيتهاي اسكيزوييد در نظر ديگران افرادي مردم گريز، منزوي، يا تنها هستند.
اختلال شخصيت اسكيزوتايپي: شخص مبتلا به اين اختلال كسي است كه حتي در نظر مردم عادي هم عجيب و غيرعادي است. تفكر سحرآميز، عقايد انتساب ، اشتباه حسي و مسخ واقعيت قسمتي از دنياي روزمره اين بيمار است.
اختلال شخصيت مرزي: بيماران مبتلا به اين اختلال در مرز بين نوروز و سايكوز(روانپريشي) قرار گرفته و با بيثباتي فوقالعاده عاطفه، خلق، رفتار، روابط شيئي و تجسم نفس مشخص هستند.
روانپريشي (psychosis): روانپريشي (سايكوز) يا اختلالات شديد رواني، نوع شديد بيماري رواني است كه ويژگي عمده آن فقدان واقعيت سنجي يا قطع ارتباط با دنياي واقعي است. معمولاً بيمار رفتارها و صحبتهاي غير طبيعي دارد. فعاليتهاي جسمي و رواني او به حدي دچار اختلال ميشود كه باعث به هم ريختگي فعاليتهاي فردي و اجتماعياش ميشود. چنين بيماري معمولاً از بيماري خود آگاهي ندارد و خود را فرد سالم ميداند و از درمان خودداري ميكند. در اين نوع بيماري اغلب ضايعه مشخصي در مغز مشاهده نميشود.
اختلال شخصيت نمايشي: با رفتار پرزرق و برق و نمايشي و برونگرا در اشخاص هيجاني و تحريكپذير مشخص است. در كنار ظاهر پرزرق و برق اين افراد غالبا ناتواني براي برقراري وابستگيهاي عميق و ديرپا وجود دارد.
اختلال شخصيت خودشيفته: اين افراد با احساس عميق اهميت شخصي، احساسات خود بزرگ بيني و به نوعي بينظير بودن مشخص هستند.
اختلال شخصيت دوري گزين ( اجتنابي): اين افراد نسبت به ترك شدن بينهايت حساس هستند و به همين دليل ممكن است به زندگي بدون روابط روي آورند با وجود اين چنين افرادي نه خجالتي هستند و نه غيراجتماعي، و علاقه شديد براي داشتن همنشين نشان ميدهند.
اختلال شخصيت وابسته: افراد مبتلا به اين اختلال، به طور مشخص براي احتياجات خود بر ديگران متكي هستند. از ديگران توقع دارند كه مسووليت مسائل مهم زندگي آنها را به عهده بگيرند، فاقد اعتماد به نفس هستند و در تنهايي اگر از زماني كوتاه تجاوز كند، احساس نارضايتي شديد ميكنند.
اسكيزوفرني پارانوئيد: اسكيزوفرني نوع پارانوئيد با اشتغال ذهني، با يك يا چند هذيان يا توهمات شنوائي فراوان مشخص است. به طور كلاسيك، نوع پارانوئيد اسكيزوفرني با وجود هذيانهاي گزند و آسيب و خود بزرگ بيني مشخص است. اين بيماران معمولا در مرحله آشكارشدن بيماري، در دهه سوم يا چهارم عمر خود به سر ميبرند. بيماراني كه تا اين سن سالم بودهاند، معمولا موقعيت و هويت مشخصي براي خود در اجتماع به دست آوردهاند. يك اسكيزوفرنيك پارانوئيد تيپيك معمولا هيجانزده، شكاك و محتاط است. غالبا خشن و پرخاشگر است. از نظر اجتماعي، خود را بهتر حفظ ميكند. هوش او در زمينههايي كه با هذيانهاي او مربوط نيست، ممكن است خوب و آسيب نديده باقي بماند.
اختلال هذياني: يكي از اختلالهاي نه چندان شايع سايكوتيك است كه بيشتر با هذيانهاي منفرد و شكليافته (معمولا گزند و آسيب، حسادت و خودبيمارپنداري) مشخص ميشود.
اختلال شخصيت پارانوئيد
اختلالات شخصيت انواعي از اختلالات روانشناختي هستند و افراد مبتلا در روش فكر كردن درباره خود و محيط اطرافشان انعطاف ناپذيرند. اين انعطافناپذيري ميتواند منشا ناسازگاري اجتماعي و شغلي اين افراد باشد. البته رفتارهاي آنها ميتواند منشا پريشاني براي خود آنها و ديگران نيز باشد.
اختلالات شخصيت اساسا اختلالهاي صفات هستند و در گرايش فرد به درك پاسخ دهي به محيط به شيوههاي ناسازگارانه انعكاس مييابند.
افراد مبتلا به اختلالات شخصيت كمتر از افراد مبتلا به ساير اختلالات روانشناختي به دنبال درمان هستند. چرا كه در مورد رفتار غيرانطباقي خود احساس ناراحتي و اضطراب نميكنند. اين اختلالات معمولا در نوجواني يا اوايل جواني شروع ميشوند و در طول زمان ثابت هستند.
يكي از انواع اختلالات شخصيت، اختلال شخصيت پارانوئيد است.
كارمند جواني را تصور كنيد كه قرار است ترفيع بگيرد. او ميداند كه كارش را خوب انجام داده و احتمالا سزاوار امتياز مناسبي است. ولي احساس اضطراب ميكند و فكر ميكند كه شايد يكي از همكارانش ميكوشد جلوي پيشرفتهاي او را بگيرد. وقتي دوستان وي از ترس او آگاه ميشوند، او را پارانوئيد ميخوانند و ميگويند او احتمالا چنين وضعي را خيال ميكند.
اغلب ما نگرانيهاي مشابهي داريم كه از موقعيتهاي به خصوصي سرچشمه ميگيرند. اين نگرانيها زودگذر و به راحتي رفع ميشوند. اما نگراني برخي افراد به راحتي و به اين آساني از بين نميرود. در واقع آنها بيشتر زندگي خود را صرف وارسي محيط براي يافتن نشانههايي ميكنند كه احساسهاي پارانوئيدي آنها را تاييد كند.
برخلاف كارمندي كه لحظههاي «پارانوئيد» اندكي دارد، افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد همواره نسبت به انگيزههاي ديگران بدگمانند، آنها در حالي كه قادر به انجام دادن وظايف خود هستند و روانپريش نيستند، همواره گرفتار بياعتمادي عميقاند.
برجستهترين ويژگيهاي اختلال شخصيت پارانوئيد عبارتند از:
بياعتمادي و بدگماني فراگير و ديرين نسبت به ديگران، حساسيت زياد نسبت به بياعتنايي و گرايش به وارسي كردن محيط براي يافتن و برداشت گزينشي نشانههايي كه افكار و نگرشهاي زيانمند را تاييد ميكنند. اين افراد اهل جرو بحث، خشك و عصبياند، مسئوليت احساسات خود را نپذيرفته و آن را به ديگران نسبت ميدهند. به نظر ميرسد كه آنها آماده حمله كردن هستند. آنها به اغراق كردن تمايل دارند، به اينكه از كاه كوه بسازند و انگيزههاي پنهان و معاني خاصي در رفتار غيرمغرضانه ديگران بيابند. تقريبا همه آنها نگران نوعي آسيب ديدن و سوء استفاده از جانب ديگران هستند. مبتلايان به اين اختلال به كرات وفاداري و قابل اعتماد بودن دوستان و بستگان و همسر خود را مورد پرسش قرار ميدهند. داراي هوش خوب و حافظه عالي و جزئي نگر و دقيق هستند.
چنين افرادي غالبا حسادت بيمارگونه دارند و بدون دليل وفاداري همسر و شريك جنسي خود را مورد ترديد قرار ميدهند.
ميزان شيوع و همهگير شناسيميزان شيوع اين اختلال در بيماران روانپزشكي دو تا ده درصد و در جمعيت عمومي 5/0 تا 5/2 درصد است. افراد مبتلا به اين اختلال ندرتاْ خود به دنبال معالجه ميروند. آنها زماني كه توسط همسر يا كارفرما براي درمان معرفي ميشوند، قادر به جمع وجور كردن خود هستند.
از آنجايي كه اين اختلال در بستگان بيماران اسكيزوفرنيك بيشتر از گروه كنترل مشاهده ميگردد، تصور ميشود رابطهاي ميان آن دو وجود داشته باشد. در واقع افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد و اختلال اسكيزوفرنيك ساختار ژنتيكي مشابهي دارند. اين اختلال در مردها بيشتر از زنها ديده ميشود و در ميان گروههاي اقليت، مهاجران و ناشنوايان شايعتر از جمعيت كلي است.
معيارهاي تشخيص
افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد داراي تنش عضلانياند، ناتواني براي احساس آرامش و نياز به كاوش محيط براي پيدا كردن سرنخ در آنها ديده ميشود. جدي و عبوساند. در گفتار، منطقي و معطوف به هدف هستند و محتواي فكر آنها حاكي از فرافكني و تعصب است. ممكن است خطاهاي حسي نيز داشته باشند. اين افراد براي ديگران افرادي فاقد هيجان و احساس هستند. آنها به منطقي و عيني بودن خود افتخار ميكنند. براي قدرت و مقام اهميت خاصي قائلند و نسبت به افراد ضعيف وملايم طبع و عليل و ناقص ابراز ناخرسندي و نفرت ميكنند. در موقعيتهاي اجتماعي ممكن است افرادي كارا و مرتب به نظر برسند، اما در ديگران ايجاد ترس و تعارض ميكنند.
اگر فردي چهار معيار از هفت معيار زير را داشته باشد، مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد است؛ ليكن اين معيارها نبايد ناشي از اختلال رواني ديگر مانند اسكيزوفرني يا اختلال خلقي باشد. همچنين نبايد ناشي از تاثير مستقيم يك اختلال طبي عمومي و مصرف مواد باشد.
اين هفت معيار عبارتند از:
1- بدون دليل كافي ظن ميبرد كه ديگران از او سوء استفاده ميكنند يا فريبش ميدهند.
2- بدون دليل كافي وفاداري و قابليت اعتماد دوستان و بستگان خود را مورد سوال قرار ميدهد.
3- در اعتماد به ديگران مردد است، زيرا ميترسد از اطلاعات او بر عليه خودش استفاده شود.
4- در اشارات و اتفاقات خوشخيم، معاني تحقيرآميز و تهديدكننده ميبيند.
5- مدام كينه ميورزد، يعني تحقير و بياعتنائي و اهانت را نميبخشد.
6- فرد تصور ميكند ديگران در حال حمله به رفتار و شخصيت وي هستند؛ در واقع شخصيت وي را زير سوال ميبرند. اين در حالي است كه ديگران اين مساله را درك نميكنند و چه بسا كه ممكن است چنين قصدي نيز نداشته باشند. وي ممكن است براساس اين تصورغلط خود، حمله متقابل سريع داشته باشد و پاسخ پرخاشگرانه و خشمگينانه از خود نشان دهد.
7- سوءظن مكرر و بدون پايه و اساس نسبت به وفاداري همسر يا شريك جنسياش دارد.
سبب شناسي اختلال شخصيت پارانوئيد
در سبب شناسي اين اختلال دو علت كلي مطرح است: علل فيزيولوژيكي و علل رواني.
در علل فيزيولوژيكي سه علت اساسي ژنتيك، هورمونها و پيكهاي عصبي مطرح ميشوند. مهمترين پيكهاي عصبي، دوپامين و سروتونين هستند كه باعث كاهش نشخوارهاي ذهني ميشوند و شايد اين فرضيه مطرح باشد كه چون افراد پارانوئيد نشخوارهاي ذهني زيادي دارند، پس شايد اين دو پيك عصبي در اعصاب آنها كمتر از حالت طبيعي باشد.
در سبب شناسي رواني، دو ديدگاه روانكاوي و تربيتي مطرح است.
به اعتقاد فرويد، پارانوئيد نتيجه مكانيسمهاي روان انسان در برابر خواستههاي هم جنسخواهانه است. در واقع افراد هم جنسگرا براي مبارزه با اين ميل خود به همجنسشان، موضع مخالف و مقابل احساس خود را نسبت به همجنس انتخاب ميكنند. يعني جمله "من او را دوست دارم" تبديل به جمله "من از او متنفرم"، ميشود. سپس براساس مكانيزم دفاعي فرافكني، به جمله "او از من متنفر است"، تبديل ميگردد و نهايتا به اين جمله ميرسد كه "او مرا آزار ميدهد"، و اينجاست كه تفكر پارانوئيدي شكل ميگيرد. البته اين نظريه امروزه رد شده است و پايه و اساس علمي ندارد.
در نظريه تربيتي، علت به وجود آمدن اين اختلال، تربيت بيش كنترل شده و تحقيركننده والدين و گاهي همراه با سوء استفاده تنبيه ميباشد.
دو علت عمده تنبيه شدن زياد اين كودكان توسط والدين عبارتند از:
1- به علت فاش كردن اسرار خانواده، والدين كودكان را تنبيه ميكنند. اين مساله باعث ميشود كه كودكان پس از آن، از بازگو كردن مطالب خود اجتناب كنند و خود نيز به افرادي پرخاشگر و عصبي و بيش كنترل كننده تبديل شوند.
2- دليل دوم تنبيه شدن اين كودكان از جانب والدين، وابستگي آنها به والدين است. در واقع والدين اين كودكان ميخواهند كه استقلال را در فرزندانشان ايجاد كنند و مانع وابستگي كودك به خود شوند. ليكن روش نامناسب تنبيه و طرد كردن را انتخاب ميكنند كه باعث ميشود كودكان آنها افرادي سرد و دوري گزين شوند.
اين والدين، كودكان خود را "بزرگسالان كوچك" ميدانند كه بايد همه چيز را بدانند و رعايت كنند. اين كودكان ممكن است براي اعتماد كردن و كمك گرفتن ازديگران و حتي گريه كردن، از جانب والدين خود تنبيه شوند. بسياري از مواقع براي كارهاي نكرده عذرخواهي ميكنند و به قول معروف تمام كاسه كوزهها بر سر آنها ميشكند. اين كودكان «بيش تعميم دهي» را، كه يك خطاي ذهني است، از والدين و خانواده خود ميآموزند. يعني مثلا اگر روزي شخصي به آنها خيانت و بياحترامي و ... كرده است، اعتماد خود را نسبت به افراد ديگر نيز از دست ميدهند و شروع به تعميم دادن ميكنند.
يكي ديگر از نظريهها در مورد اين افراد اين است كه «اعتماد بنيادين»، كه بايد در سال اول زندگي در انسانها شكل بگيرد، در اين افراد شكل نگرفته و تبديل به بياعتمادي شده است. علت اصلي اين مساله ناتواني مادر در مراقبت صحيح و همراه با محبت در دوران نوزادي و طفوليت است. در واقع زماني كه مادر نسبت به نيازهاي كودك خود به اندازه كافي حساس و هميشه در دسترس نباشد، بذر بياعتمادي در خاك حاصلخيز روان كودك كاشته ميشود و زمينه را براي اختلال شخصيت پارانوئيد فراهم ميكند.
از طرفي اين كودكان براي داشتن استقلال، تقويت و تشويق ميشوند و اين مساله باعث باقي ماندن اين خصوصيات در آنها ميشود و شايد يك دليل اينكه آنها در بزرگسالي افرادي با صلاحيت و شايسته ميشوند، همين عامل باشد. اين افراد در برابر الكل و موادي كه مانند كوكائين و آمفتامين، به آنها احساس كنترل و قدرت ميدهد، آسيب پذيرند.
اختلالات همراه با اختلال شخصيت پارانوئيد
اين اختلال ميتواند همراه با اختلالات روانشناختي ديگري همچون افسردگي، وسواس، سوءمصرف مواد و همچنين ساير اختلالات شخصيت همچون اختلال شخصيت خود شيفته، اختلال شخصيت دوري گزين، اختلال شخصيت مرزي و اختلال شخصيت اسكيزوئيد و اسكيزوتايپال وجود داشته باشد.
تشخيص افتراقي
اختلال شخصيت پارانوئيد را بايد از اختلال هذياني، اسكيزوفرني پارانوئيد، اختلال شخصيت اجتنابي (دوري گزين)، اختلال شخصيت وسواسي، اختلال شخصيت نمايشي، اختلال شخصيت ضد اجتماعي و اختلال شخصيت مرزي تفكيك كرد.
از آنجايي كه در "اختلال شخصيت پارانوئيد" هذيانهاي با ثبات وجود ندارد، از "اختلال هذياني" قابل تفكيك است و چون توهمات و اختلال تفكر نيز وجود ندارد، از "اختلال اسكيزوفرني پارانوئيد" نيز متمايز ميشود.
"بيماران مرزي" توانايي برقراري روابط تنگ و پرآشوب را دارند، در حاليكه بيماران شخصيت پارانوئيد اين توانايي را ندارند و البته فاقد سابقه طولاني رفتار ضد اجتماعي هستند، در نتيجه از اختلال شخصيت ضد اجتماعي نيز قابل تفكيك ميباشند.
برخي از مبتلايان به "اختلال شخصيت نمايشي" ممكن است ويژگيهاي افراد مبتلا به "اختلال شخصيت پارانوئيد" را نشان دهند؛ ليكن علت بروز اين ويژگيها در "اختلال شخصيت نمايشي" سوءظن نيست، بلكه براي جلب توجه و ظاهر فريبي است. افراد مبتلا به "اختلال شخصيت اجتنابي" به علت ترس از عدم پذيرش در جمع، از ديگران اجتناب و دوري گزيني ميكنند، نه به علت سوءظن و عدم اعتماد نسبت به سايرين.
در "اختلال شخصيت وسواسي" نيز فرد بسيار كمال گرا و منطقي و اخلاقي ميباشد و كار را بر تفريح و ارتباطات اجتماعي ترجيح ميدهد. اين مساله علت تنهايي و كنارهگيري ازجمع در مبتلايان به اختلال شخصيت وسواسي به شمار ميرود، نه سوءظن و عدم اعتماد و شك نسبت به ديگران.
سير و پيش آگهي اختلال
مطالعات كافي و سيستماتيك درازمدتي در مورد "اختلال شخصيت پارانوئيد" به عمل نيامده است. در برخي از بيماران، "اختلال شخصيت پارانوئيد" در تمام طول عمر وجود دارد. در مواردي نيز پيشرو اسكيزوفرني است و در بعضي ديگر با پيشرفت سن يا كاهش استرس، صفات پارانوئيد تبديل به واكنش معكوس شده و توجه متناسب به اصول اخلاقي و اهميت و رفاه ديگران جايگزين آن ميگردد. به طور كلي اين بيماران در زمينه كار و زندگي با ديگران مشكلات هميشگي دارند و مسائل شغلي و زناشوئي فراوان پيش ميآيد و دركل پيش آگهي مساعدي ندارند.
درمان اختلال شخصيت پارانوئيد
براي درمان اين اختلال، هم ميتوان از داروها بهره برد و هم از روان درماني. البته روان درماني، درمان مناسبتري براي اين اختلال ميباشد.
درمانگر بايد با بيمار رو راست باشد و با بيمار زياد، گرم نگيرد و صميمي نشود. زيرا ممكن است مورد سوء ظن بيمار قرار گيرد. چرا كه براي اينگونه بيماران روابط نزديك بين فردي آغازگر افكار پارانوئيدي است و باعث اين فكر در آنها ميشود كه مردم ميخواهند به وي آسيب و ضرر برسانند. در نتيجه از ديگران فاصله ميگيرند و شروع به مخفي كاري و توطئه چيني و حمله متقابل ميكنند. در واقع نسبت به ديگران حالت دفاعي (گارد) ميگيرند.
گروه درماني براي اين بيماران به منظور بالا بردن مهارتهاي اجتماعي و كاهش سوءظن از طريق "ايفاي نقش" (Role Playing) ميتواند مفيد باشد. ليكن در بسياري از مواقع اين بيماران در گروه درماني، خوب جا نميافتند. آنها تحمل فشار رفتاردرماني را براي پرورش مهارتهاي اجتماعي ندارند.
تعبير و تفسير درمانگر از گذشته بيمار و احساسات وي، كار را بدتر ميكند و باعث عدم اعتماد بيشتر بيمار ميشود. در عوض ميتوان او را تشويق به اعتماد كردن به ديگران كرد و حس همكاري او را افزايش داد. درمانگر ميتواند به او روش صحيح نشان دادن خشم و پرخاشگري را آموزش دهد و از بحث و مجادله بپرهيزد. درمانگر ميتواند از طريق توضيح به بيمار كه چگونه افكار و رفتار وي باعث مختل شدن ارتباطش با ديگران ميشود، به تعديل رفتار و افكار بيمار بپردازد.
در درمان دارويي ميتوان از ضد اضطرابها مثل ديازپام يا داروهاي نورولپتيك و ضد جنون مانند هالوپريدول و پيموزايد براي كاستن از تفكر پارانوئيد استفاده كرد.
راهكارهاي عملي براي اين اختلال
1- برگزاري دورههاي آموزش فرزند پروري براي پيشگيري از اعمال روشهاي رفتاري و فرزند پروري كه منجر به اختلال شخصيت پارانوئيد ميگردد، مانند تنبيه و كنترل بيش از حد فرزندان و عدم حساسيت كافي مادر به نيازهاي فرزند در دوران اوليه زندگي كودك.
2- تاسيس مراكز مشاوره و خدمات روانشناختي در جهت تشخيص و ارزيابي روانشناختي و درمان كارمندان ادارات و موسسات مبتلا يا در معرض خطر ابتلا به اختلالات شخصيت و ساير اختلالات رواني.
3- برگزاري دورههاي آموزش مهارتهاي زندگي و جلسات گروه درماني به منظور تعديل افكار مبتني بر بي اعتمادي و بدگماني نسبت به انگيزههاي ديگران و كسب مهارتهاي اجتماعي بيشتر.
بدين منظور لزوم غربال كردن كاركنان ادارات و موسسات از نظر مشكلات روانشناختي به وسيله روشهاي سنجش و ارزيابي اختلالات شخصيت وجود دارد.
4- شناسايي دانش آموزاني كه يكي از اعضاي نزديك خانواده آنها مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد ميباشد و ارائه راهكار به اين دانش آموزان و خانواده آنها در جهت تشخيص و اقدام براي درمان فرد مبتلا به اختلال شخصيت.
5- از آنجائي كه يكي از گروههاي در معرض خطر براي "اختلال شخصيت پارانوئيد"، افراد ناشنوا يا كم شنوا هستند، بنابراين تمهيداتي جهت تعديل افكار پارانوئيدي در صورت وجود براي اين گروه از افراد مورد نياز است. بنابراين لزوم همكاري مدارس و مراكز ناشنوايان و همچنين متخصصين شنوايي سنجي و گوش و حلق و بيني وجود دارد. به طوري كه ميتوان از اين گروه متخصص در جهت شناسايي بيشتر افراد مبتلا استفاده كرد. در واقع ارجاع سنجش و ارزيابي ابتدايي انجام شده از جانب اين متخصصين به مراكز روانشناسي و روانپزشكي مورد نياز است.
6- يكي ديگر از گروههاي در معرض خطر براي اختلال شخصيت پارانوئيد، بستگان بيماران اسكيزوفرنيك ميباشد كه جا دارد تمركز اوليه جهت شناسايي، تشخيص و درمان اين افراد صورت گيرد. به اين منظور ميتوان از مراكز روانپزشكي و روانشناسي چه به صورت مطب خصوصي، چه درمانگاه يا بيمارستان و ياري افراد متخصص موجود در اين مراكز جهت شناسايي بستگان پارانوئيد بيماران مراجعه كننده به اين مراكز استفاده كرد.
7- از آنجائيكه افراد مبتلا به "اختلال شخصيت پارانوئيد" افرادي جدي و كارآمد در موقعيتهاي شغلي و اجتماعياند و براي قدرت و مقام اهميت خاصي قائلند و نسبت به افراد ضعيف، ملايم طبع و عليل و ناقص ابراز ناخرسندي و نفرت ميكنند و در ديگران ايجاد ترس و تعارض مينمايند، در نتيجه مديران بالادست اين افراد براي ارتقاء مقام آنها بايد رعايت دقت را نمايند، چرا كه ارتقاء مقام و مسئوليت اينگونه افراد، ممكن است در درازمدت منجر به خسارات نيروي انساني بيشتري گردد. به اين منظور آگاه سازي مديران ادارات و موسسات از اين نوع اختلال شخصيت، امري الزامي است.
تدوين: سعيده زنوزيان
دانشجوي کارشناسي ارشد روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشكي)
خبرنگار روانشناسي باليني سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
انتهاي پيام
نظرات