• یکشنبه / ۱۰ آذر ۱۳۸۷ / ۲۲:۲۶
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8709-06603
  • خبرنگار : 71271

SWOT در نظام سلامت روان/ توسعه نايافتگي ديدگاه حاكم برسياست‌گذاري بهداشت روان غفلت ازمدل ارتقاي سلامت روان ومدل‌هاي توسعه‌يافته پيشگيري نقصان اطلاعات

SWOT در نظام سلامت روان/
توسعه نايافتگي ديدگاه حاكم برسياست‌گذاري بهداشت روان
غفلت ازمدل ارتقاي سلامت روان ومدل‌هاي توسعه‌يافته پيشگيري
نقصان اطلاعات

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد متن كامل گزارش اولين كارگاه سياست‌هاي سلامت روان است كه با حضور محسن پاك‌نژاد مدير جهاد دانشگاهي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران و دانشجوي دكتراي تخصصي روانشناسي سلامت اين دانشگاه در سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران برگزار شد.
پاك‌نژاد در اين گفت‌و‌گو به توضيح درباره‌ي دو رويكرد سلامت محور و بيماري محور در سياست‌گذاري سلامت روان مي‌پردازد و در ادامه با اشاره مزيت‌هاي رويكرد سلامت محور، حاكميت ديدگاه بيماري محور در نظام سلامت روان كشور را مورد نقد قرار مي‌دهد.
او همچنين به تحليل عواملي كه موجب حاكميت اين ديدگاه و غفلت از ديدگاه سلامت محور شده‌اند، مي‌پردازد و در بخش ياياني اين نشست نقاط قوت و ضعف نظام سلامت روان كشور و راهبرد‌هاي مواجهه با مسائل پيش روي آن مورد بررسي قرار مي‌دهد.

سرويس مسائل راهبردي ايران، اظهار اميدواري مي‌كند ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و متخصصان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و برنامه‌هاي سلامت روان، ضمن مستندسازي تاريخ سياست‌گذاري سلامت روان و نظارت عمومي بيشتر بر آن، موجب طرح ديدگاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت فرآيند سياست‌گذاري در اين حوزه شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران 
rahbord.isna@gmail.com آمادگي خود را براي انعكاس ديدگاه‌هاي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، وزارت رفاه، سازمان بهزيستي كشور و ساير دستگاه‌هاي مسوول در سياست‌گذاري سلامت روان، همچنين استادان، متخصصان و دانشجويان به منظور بررسي دقيق‌تر ابعاد موضوع مورد بحث در اين نشست اعلام مي‌كند. 
در پي متن كامل گزارش اين كارگاه به حضور خوانندگان گرامي تقديم مي‌شود.

مفهوم سلامت روان

 

خبرنگار:
در اين گفت‌و‌گو به دنبال بررسي SWOT (نقاط قوت و ضعف در درون بخش و فرصت‌ها و تهديدات در برون بخش) در نظام سلامت روان كشور هستيم، اما توضيح درباره‌ي مفهوم سلامت روان و مباني نظري مختلفي كه امروزه در اين‌باره وجود دارد، مي تواند نقطه‌ي آغاز مناسبي براي اين گفت و گو باشد.

پاك‌نژاد:
تعاريف فراواني از سلامت روان در حوزه بهداشت روان ارائه شده است. "فرويد"، پدرعلم روانشناسي و بنيانگذار مكتب روانكاوي (روان‌ تحليل‌گري)
، انسان سالم را انساني مي‌داند كه بين ابعاد جسمي، اجتماعي و رواني او تعادل وجود داشته باشد.
وي در ساختار ترسيمي خود از انسان، پايگاه رواني وي را به سه بخش تقسيم مي‌كند كه عبارتند از: "نهاد" (id) ، "من" يا "خود" (ego)، و "فرامن" يا "فراخود" (superego) كه هر يك نماينده دروني بخشي از جامعه محسوب مي‌شوند. "فرامن" نماينده جامعه، "من" ويژگي‌هاي رواني فرد و"نهاد" خصوصيات جسمي و زيستي او است. از نظر وي فردي سالم محسوب مي‌شود كه ميان اين سه بخش تعادل برقرار كرده باشد و بتواند با در نظر گرفتن ويژگي‌هاي خود، با خصوصيات جامعه نيز هماهنگي و سازگاري يابد.

"اريك فرام"( 1956) فرد سالم را فردي مي‌داند كه توانايي‌هاي عشق ورزيدن، خلق كردن و آفريدن را داشته باشد. در اين مفهوم كسي مي‌تواند به اين توانايي دست يابد كه علاوه بر برخورداري از سلامت جسمي و روحي، قادر به برقراري رابطه سالم با ديگران باشد، به طوري كه بتواند هم به آن‌ها محبت كند و هم محبت دريافت كند و در نهايت بتواند خصوصيت سازنده بودن و مفيد بودن خود را نيز حفظ كند.

"گونتريپ" (1964) ، معتقد است سلامت روان ظرفيت كامل زندگي كردن به شيوه‌اي است كه ما را قادر به درك ظرفيت‌هاي طبيعي خود مي‌كند. اين تعريف در واقع به "تحقق خود" يا "خودشكوفايي" اشاره دارد؛ به اين مفهوم كه فرد قادر باشد با توجه به جهت‌گيري‌هاي محيطي و توانايي‌هاي فردي خود استعدادهاي بالقوه خود را بالفعل و شكوفا سازد.

"نيومن و همكاران" (1989) سلامت روان را هماهنگي ميان ارزش‌ها، علائق و نگرش‌ها در حوزه عمل افراد مي‌دانند.


تعريف سازمان بهداشت جهاني از بهداشت روان


"سازمان جهاني بهداشت" (WHO , 2001)، بهداشت رواني را در مفهوم كلي بهداشت جاي مي‌دهد و چنين تعريف مي‌كند: بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقش‌هاي اجتماعي، رواني، جسمي و نه «فقط نبود بيماري».
چنين فردي قادر خواهد بود به راحتي در خانواده و در محيط كار به شكلي سالم به زندگي خود ادامه دهد.
به بيان دقيق‌تر بهداشت رواني را چنين تعريف مي کند:
بهداشت رواني حالتي از بهزيستي است كه در آن فرد، توانايي‌هايش را باز مي‌شناسد.
قادر است با استرس‌هاي معمول زندگي سازگاري پيدا كند،
از نظر شغلي مفيد و سازنده باشد و
در نهايت به عنوان بخشي ازجامعه با ديگران مشاركت و همكاري داشته باشد(WHO,2001).

"يان‌ كي مون" دبيركل سازمان ملل، در سال جاري به مناسبت هفته سلامت روان، در تعريف سلامت روان گفت: سلامت بدون درنظر گرفتن سلامت رواني مفهومي نخواهد داشت.
به بيان ديگر در تعريف فرد سالم، اگر تنها گفته شود وي هيچ‌گونه علائم جسماني و درد و شكايتي ندارد، تعريف كاملي نخواهد بود؛ بلكه بايد سلامت رواني را نيز به عنوان بخشي از تعريف درنظر داشته باشيم.
اين رويكرد سازمان جهاني بهداشت نسبت به سلامت روان، طي سال‌هاي متمادي به همين شكل، در اسناد مختلف مورد تاكيد و تاييد قرار گرفته است.

 

مفاهيم اساسي در سلامت روان

دو مفهوم عمده در سلامت روان عبارتند از:

1- ارتقاي سلامت روان:
سازمان جهاني بهداشت در بيانيه اوتاوا ( 1986 ) "ارتقاي بهداشت" را چنين تعريف مي‌كند: " فرايند توانمند كردن افراد تا آن‌جا كه بر سلامتي و بهداشت خود كنترل بهتري داشته باشند و آن را افزايش دهند".
به بيان ديگر هدف، تنها حفظ سلامت نيست؛ بلكه تمام برنامه‌هاي موجود بايد به گونه‌اي باشند كه به افراد در جهت كنترل و تغيير وضعيت فعلي خود به سمت كمال و بهبودي كمك كنند.
بر اساس يافته‌هاي متعدد پژوهشي  اگر مجموعه عواملي كه در وضعيت سلامت افراد دخالت دارند را به 4 دسته تقسيم كنيم، سهم هر يك در سلامت افراد به شكل زير خواهد بود:
40 درصد عوامل رفتاري، 30 درصد عوامل ژنتيكي، 10 درصد مراقبت‌هاي بهداشتي ( بهداشت محيط ) و 30 درصد ساير عوامل.
بر اين اساس عوامل رفتاري بيشترين سهم را در حفظ سلامت افراد به خود اختصاص داده‌اند.
در مفهوم ارتقاي سلامت روان نيز بيشترين تاكيد بر عوامل رفتاري است. به اين شكل كه بتوان با تربيت افراد از طريق آموزش و طراحي سياست‌هاي عمومي جامعه، آن‌ها را به كنترل بيشتر اين سهم از رفتار خود كه در سلامت آن‌ها نقش دارد، توانمند كرد.

2- پيشگيري:
سه سطح مدل پيشگيري عبارت است از:
پيشگيري اوليه، ثانويه و ثالثيه

پيشگيري اوليه بيشتر بر درمان اختلالات متمركز است.
پيشگيري ثانويه كمك به افراد در جهت بهبودي است.
پيشگيري ثالثيه بيشتر در سياست ‌گذاري و ارتقاي نظام بهداشت جامعه در سطح كلان مطرح است. اين مدل پيشگيري، مبتني بر ديدگاه علت‌شناسي‌اي ست كه سهم رفتار را در سلامت افراد 40 درصد مي‌داند.


سير تحول مدل‌هاي سلامت و پيشگيري


در مدل‌هاي اوليه سلامت و پيشگيري تا پيش از دهه 80 ـ 1970، بيشتر بر نقش خود فرد به صورت منفرد و نه جامع‌نگر تاكيد مي‌شده است. در اين مدل‌ها، پيشگيري اوليه ( مرحله خطر بيماري ) و جلوگيري از رشد بيماري به عنوان مساله مهم و اصلي، مطرح است.
پس از كنترل خطر بيماري در كشورهاي توسعه يافته، اين فرصت‌ مهيا شد تا به ساير ابعاد نيز پرداخته شود
. در رويكرد‌هاي توسعه يافته پيشگيري، سلامت تنها به مفهوم سلامت جسماني تلقي نمي‌شود، بلكه انسان به عنوان موجودي زيستي ـ رواني و اجتماعي مطرح است كه براي علت‌شناسي سلامت وي بايد تمام ابعاد آن ( زيستي، فيزيكي ،‌اجتماعي ، رواني و رفتاري وي) بررسي شود.
در اين برهه، رشد ديدگاه سيستمي نيز در ايجاد چنين نگرشي مؤثر بود. ديدگاه سيستمي چنان‌كه در علوم رفتاري توانست تاثيرگذار باشد، در اين حوزه نيز اثرگذاري خود را اعمال و ضرورت توجه به ساير ابعاد تاثيرگذار در سلامت را برجسته‌تر كرد. حاصل اين توجه، تاكيد بر مدل زيستي- رواني و اجتماعي بود كه سيري تكاملي را طي كرده است.
در مدل توسعه يافته پيشگيري كه مدل ارتقاي سلامت رواني ناميده مي‌شود، نهاد خانواده، عوامل عمده اجتماعي، فرهنگي و محيطي تاثيرگذار در سلامت و سياست‌گذاري‌ها مورد توجه قرار مي‌گيرد. از اين منظر خانواده، جامعه و ساير نهادهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي با سياست‌گذاري‌ها و تصميم‌گيري‌هاي مختلف مي‌توانند در ارتقاي سلامت روان نقش عمده‌اي داشته باشند. به دليل مكمل بودن اين مؤلفه‌ها، تغيير در هر يك مي‌تواند در ديگري اثرگذار باشد. البته بايد توجه كرد كه فرايندهاي روانشناختي فردي نيز اهميت فراواني در اين مدل پيدا مي‌كنند، فعاليت‌هايي مانند؛ توجه به توانايي مقابله كردن و سازگاري افراد، توجه به تغيير وتحولات آن‌ها در طول عمر و يا توجه به فرآيندهاي خانوادگي و گروه‌هاي كوچك؛ از اين منظر كه تقويت نهاد خانواده در جامعه مي‌تواند حمايت اجتماعي مناسبي را براي فرد ايجاد كند. مدل توسعه يافته (ارتقاء سلامت رواني) مدلي است كه به تمام موارد فوق توجه كرده باشد. بنابراين اولين بعدي كه بايد در توسعه مدل پيشگيري لحاظ شود، در نظر گرفتن مفهوم و ماهيت چند گانه‌ي «مدل زيستي – رواني – اجتماعي» است كه در روانشناسي سلامت از محوريت برخوردار است.
«ديدگاه‌ فراخناي زندگي يا طول عمر»، دومين بعد مورد توجه در توسعه مدل پيشگيري (ارتقاء سلامت رواني) است.
در اين ديدگاه گروه‌هاي در معرض خطر به عنوان گروه‌هاي مخاطب يا هدف جامعه براي مداخله مورد شناسايي قرار مي‌گيرند تا سرمايه‌گذاري‌هاي بيشتري را به خود اختصاص دهند، چرا كه دلايل سلامت يا بيماري متفاوت و متناسب با دوره‌هاي كودكي، نوجواني، جواني، بزرگسالي و ميانسالي است و برنامه‌ريزي‌ها بايد با اولويت‌هاي‌ هر گروه سني متناسب باشند.
براي نمونه از دلايل عمده مرگ و مير در دوران كودكي عبارتند از: بيماري‌هاي حاد، جراحي‌ به دليل نواقص مادرزادي و حوادث رانندگي. رفتارهاي پرخطر از جمله عوامل تهديدكننده سلامت در دوران نوجواني است؛ مصرف ناايمن مواد، رانندگي، خشونت، رفتار جنسي زودرس و بدون محافظت، ازجمله اين رفتار‌هاست كه در نوع خود كاملا متفاوت از تهديدكننده‌هاي سلامت در ميانسالي و بزرگسالي هستند. ازدواج، مسائل مربوط به انتخاب شغل، زنان سرپرست خانوار، زنان بي‌سرپرست، خانواده‌هاي تك والد از جمله موارد قابل طرح در سنين بزرگسالي هستند. برخورداري از نگرش خاص به گروه‌هاي مخاطب و درك مسائل عمده‌ي آن‌ها و برنامه‌ريزي در جهت رفع اين مسائل؛ ديدگاه‌ « فراخناي زندگي» را از رويكرد‌هايي كه به شكل يكنواخت دوره‌هاي مختلف زندگي را مورد بررسي قرار مي‌دهند، متمايز مي‌كند.
امروزه رويكرد فراخناي زندگي در برنامه‌هاي ارتقاي بهداشت روان، در سطح دنيا مورد توجه قرار گرفته است و بر اساس آن به گروه‌هاي آسيب‌پذير در سطح جامعه متناسب با مسائل و نياز‌هاي آن‌ها توجه مي‌شود. متاسفانه در كشور ما، هنوز در حوزه سلامت روان از چنين مدلي پيروي نمي‌شود تا براساس آن به ضرورت‌ها توجه شود.


عوامل عمده تاثيرگذار در حفظ و ارتقا‌ي بهداشت روان از ديدگاه طول عمر


براي حفظ و ارتقاي بهداشت رواني در برخي گروه‌هاي مخاطب با ديدگاه طول عمر ( فراخناي زندگي)، 9عامل عمده مورد توجه قرار مي‌گيرد.

1 ـ عزت نفس:
به عنوان يك عامل در بروز بسياري
از رفتارهاي پرخطر نقش عمده‌اي را ايفا مي‌كند. فقدان عزت نفس در موارد زير نقش عمده‌اي را ايفا مي‌كند:
فقر، بيكاري، بي‌خانماني ، جرم و انحرافات اجتماعي ، مشكلات سوء مصرف مواد و گرايش به مصرف الكل، رفتارهاي تهاجمي 
در پژوهشي كه در سال 1385كه بر روي افراد جلب شده به اتهام سوء مصرف مواد و رفتارهاي تهاجمي در 180 كلانتري شهر تهران انجام گرفت، مشخص شد علت عمده بروز اين رفتارها فقدان عزت نفس بوده است. 
2- گفت‌وگوکردن درباره موضوع‌ها
3 ـ فعاليت‌هاي جسماني و ورزش
4 ـ يادگيري مهارت‌هاي جديد
5 ـ وجود شبكه‌هاي حمايت كننده
6 ـ خلاقيت
7 ـ مشاركت
8 ـ آرام‌سازي عضلاني ( Relaxation) و حفظ خونسردي
9 ـ توانايي جست وجوي كمك
توجه به اين 9 عامل در گروه‌هاي در معرض آسيب حائز اهميت است. 

گروه‌هاي در معرض آسيب عبارتند از:

كودكان (در حوزه بهداشت روان فاصله سني تولد تا 12 سالگي، كودك محسوب مي‌شود)
خانواده‌ها
گروه‌هاي دانش‌آموزي
سالمندان
گروه‌هاي اقليت(مهاجرين و اقليت‌هاي ديني)
مراجعان به مراكز مراقبت‌هاي بهداشتي (درمانگاه‌ها و بيمارستان‌ها)
بيماران رواني مزمن.

خبرنگار:
آيا گروه‌هاي در معرض خطر بر اساس ويژگي‌هاي بومي هر كشوري تعيين مي‌شوند؟

پاك نژاد:
بله، اما مسووليت برنامه‌ريزي در هر قسمت، به نهاد و ارگان خاصي واگذار شده است. براي نمونه مسووليت برنامه‌ريزي بهداشتي دانش‌آموزان، به آموزش و پرورش محول شده است.


اهميت بنيادين پايش و غربالگري در برنامه‌هاي بهداشت روان


خبرنگار:
يكي از نقصان‌هاي عمومي فرآيند سياست‌گذاري در كشور ما نبود يا ضعف اطلاعات است، اين در حالي است كه در ديدگاه فراخناي زندگي با توجه به تأكيدي كه بر توجه به گروه‌هاي در معرض خطر مي‌شود، پايش اين گروه‌ها از اهميت افزون‌تري برخوردار مي‌شود. در حال حاضر نظام سلامت روان كشور در اين باره چه موضعي دارد. 

پاك‌ نژاد: 
روشن است كه  تقويت نظام پايش در كشور و برنامه‌ريزي در جهت كاهش آسيب‌پذيري گروه‌هاي در معرض خطر منجر به ارتقاء سلامت روان خواهد شد.
البته تاكنون گام‌هايي در جهت ارتقاء سلامت در كشور برداشته شده است كه از آن جمله مي‌توان به مشاوره‌هاي ژنتيكي در ازدواج‌هاي فاميلي اشاره كرد كه تا حدودي منجر به كنترل بيماري‌هاي وراثتي ناشي از ازدواج‌هاي فاميلي شده است. اما به عوامل رفتاري كه سهم قابل توجهي در ايجاد بيماري‌ها دارند، كمتر توجه شده است. طراحي برنامه‌هاي بهداشتي به خصوص با هدف بهداشت روان، بايد با يافته‌هاي پژوهشي متناسب و تصميم گيري‌ها نيز براساس همين يافته‌ها باشند.
اگر چه در برنامه‌هاي بهداشت روان هر برنامه‌اي ابتدا در يك منطقه محدود پايلوت Pilot مي‌شود و پس از آن توسعه و گسترش مي‌يابد، اما در حوزه بهداشت روان همانند ساير حوزه‌ها نظير درمان‌هاي دارويي، چنانچه بايد به مساله پژوهش - محوري توجه نشده است.
طبق گفته رئيس اداره كل سلامت روان و معاون سلامت وزارت بهداشت، در حوزه بهداشت روان به دليل طيف متنوع آن، با ضعف اطلاعاتي مواجه هستيم و در اين زمينه آمار دقيقي در دست نداريم.
در بررسي‌هاي انجام شده حدود 35 درصد از بيماران مراجعه كننده به پزشك عمومي، كه از علائم و شكايت‌هاي جسمي رنج مي‌برند، مبناي جسماني‌ نشان نداده‌اند.
در يك مطالعه، حدود 51 درصد مراجعه كنندگان با شكايت‌هاي مستقيم گوارشي به بخش گوارش بيمارستان، علائم روان‌شناختي داشته‌اند و اين نسبت در زن‌ها دو برابر مردان بوده است. متاسفانه بيماران با علائم و شكايت‌هاي جسماني به پزشك عمومي و متخصص مراجعه مي‌كنند و به دليل اثربخش نبودن درمان به پزشك ديگري مراجعه كرده و يا به دعانويسان و رمالان پناه مي‌برند.

خبرنگار:
نظام غربالگري در حوزه بهداشت روان در ساير كشورها چگونه طراحي شده است؟

پاك نژاد:
در ساير كشورها نيز مراجعه عمدتا به پزشك عمومي است. در مرحله نخست تشخيص، رد مبناي جسماني بودن يك بيماري اهميت دارد. چرا كه علائم ايجاد كننده يك بيماري جسماني، با علائم بيماري بدون مبناي جسماني متفاوت است. براي نمونه سردردهاي تنشي (به صورت استرس و اضطراب) با سردردهايي با مبناي جسماني، از نظر نوع و شدت علائم و زمان متفاوت است. درد در ناحيه قلب با مبناي جسماني، هنگام انجام فعاليت‌هاي جسماني بروز مي‌كند، اما در مبناي روانشناسي، اين سوزش و درد در زمان استراحت و خواب احساس مي شود. در كشورهاي اروپايي، پزشكان عمومي آموزش‌هاي لازم براي تشخيص اين نوع بيماري‌ها را ديده‌اند و پس از آن كه دريافتند بيماري فرد مبناي غيرجسماني دارد،
وي را به متخصص ديگري ارجاع مي‌دهند و خود اقدام به تجويز دارو نمي‌كنند.
در اين كشورها معمولا رويكرد تيمي حاكم است و بر اساس آن پزشك، روانپزشك، روانشناس و مددكار با يكديگر همكاري مي‌كنند. همچنين پزشكان به دليل حاكميت سيستم پزشك خانواده به اطلاعات پرونده بيمار خود دسترسي دارند. البته بايد توجه كرد كه در اين كشورها برنامه‌ريزي‌ها بيشتر بر مبناي ارتقاء انجام مي‌شود تا پيشگيري.
گروه‌هاي دانش آموزي و دانشجويي به دليل تجربه تغييرات پي‌درپي در مراحل رشد خود، از گروه‌هاي در معرض آسيب محسوب مي‌شوند. به همين دليل در اين كشورها معمولا مراقبت‌هاي روانشناختي در مدارس و دانشگاه ها اجرا مي‌شود، به گونه‌اي كه اختلالاتي كه در دوران كودكي بروزمي‌كنند مانند پرخاشگري، رفتارهاي ايذايي، در خود فرو رفتگي (اوتيسم)، اختلالات يادگيري، افسردگي و ... توسط معلمان آموزش‌ديده شناسايي و به سيستم بهداشتي مربوطه ارجاع داده مي‌شوند. در اين كشورها نظام پايش و مراقبت‌ از ابتداي دوران كودكي تنظيم شده است و مسائل و مشكلات اساسي تا اندازه‌اي شناخته شده هستند.
نقطه قوت اين نظام، ثبت اطلاعات رفتاري در پرونده‌ افراد است. اگر اين ثبت اطلاعات مربوط به پرونده آموزشي در مدارس باشد، تمام اتفاقات مثبت و منفي افراد از جمله پيشرفت‌ها، دريافت جوايز، حركات خلاقانه و سازنده و ... در آن درج خواهد شد. نظام ثبت رفتارها كمك مي‌كنند تا تصميم‌گيري‌ها مقطعي و راه‌حل‌ها كوتاه و سطحي نباشند. حتي اگرچه پرونده آموزشي افراد مجزا از پرونده بهداشتي آن‌هاست، اما به دليل ثبت دقيق اطلاعات در آن، امكان دسترسي براي پزشكان نيز وجود دارد. متاسفانه چنين سيستمي در كشور ما وجود ندارد. اگرچه ممكن است بسياري از اطلاعات جمع آوري شوند، اما نگهداري نمي‌شوند. براي نمونه چندين سال از سنجش آمادگي تحصيلي در كشور سپري مي‌شود، اما هنوز نظام نگهداري از اطلاعات جامع آن وجود ندارد تا بتوان در آينده از آن استفاده كرد. دانش آموزي با سطح مشخصي از بهره‌هوشي وارد مدرسه مي‌شود، اما نمي‌توان چنان‌كه بايد، ميزان تاثيرگذاري سيستم آموزشي كشور را بر بهره هوشي و عملكرد وي تعيين كنيم. متاسفانه در كشور ديدگاه كل نگر حاكم نيست و هر بخش تنها به فكر حل مسائل و مشكلات خويش است. 



عقب ماندگي و توسعه‌نايافتگي ديدگاه حاكم بر بهداشت روان در ايران

خبرنگار:
در پيش درباره‌ي دو رويكرد سلامت محور و بيماري محور توضيح داديد، در سياست‌گذاري سلامت روان در كشور ما كدام رويكرد حاكم است؟

پاك‌نژاد:
ديدگاه عمومي حاكم بر كشور ما نسبت به سلامت رواني، تنها پيشگيري را در سطح رفع علائم و درمان بيماري‌هاي رواني مورد توجه قرار مي‌دهد. اين نگرش كه مبتني بر يك مدل سنتي است، فقدان علائم بيماري را معادل سلامت مي‌داند و اگرچه برداشت
نادرستي محسوب نمي‌ شود، اما برداشتي ناقص است و تنها بخش كوچكي از بهداشت و سلامت روان را منعكس مي‌كند.
در نظام پايش سلامت كشور ديدگاه‌ بيماري‌نگر به گونه‌اي حاكم شده است كه حتي بيماران رواني را با نام معرفي نمي‌كنند، بلكه نام بيماري را به آن‌ها نسبت مي‌دهند. براي
كاهش بيماري‌هاي رواني در افراد بايد رويكرد سلامت - محور داشته باشيم. اگر در رويكرد بيماري - محور نيز به بيماران به ديده انسان بنگريم، با گذشت زمان در كاهش بيماري‌ها موفق‌تر خواهيم بود.


عوامل تقويت رويكرد بيماري‌نگر در سياست‌گذاري سلامت روان

خبرنگار:
چه عواملي موجب تقويت رويكرد بيماري‌نگر در سياست‌گذاري سلامت روان مي‌شوند؟

پاك‌نژاد:
تبعات و خسارت‌هاي گسترده‌اي كه بيماري‌هاي رواني به دنبال دارند، عامل برجسته شدن اهميت بيماري و غفلت از مزاياي ديدگاه سلامت محور شده است. 
1- عظمت بار بيماري‌هاي رواني:
- امروزه حدود 450 ميليون نفر از مردم دنيا از يك بيماري رواني يا رفتاري رنج مي‌برند.
- مطابق آمار سازمان بهداشت جهاني در سال 2001، 33 درصد از عمر سپري شده با ناتواني فردي، به دليل بيماري‌هاي عصبي ـ روانپزشكي است.
- بيماري‌ افسردگي تك قطبي، علت 12/15 درصد از سال‌هاي سپري شده با ناتواني است و سومين رتبه را بين علل نسبت داده شده به بار كلي بيماري‌ها دارد.
- بيش از 150 ميليون نفر از مردم دنيا در هر برهه از زمان از افسردگي رنج مي‌برند.
- هر سال در جهان حدود يك ميليون خودكشي موفق (به تعبير صحيح‌تر، خودكشي كامل) وجود دارد.
- حدود 25 ميليون نفر از مردم جهان از اسكيزوفرني، 38 ميليون نفر از صرع و بيش از 90 ميليون نفر از يك بيماري وابسته به مصرف الكل و يا ساير مواد رنج مي‌برند.

2- باري كه بر خانواده‌ها تحميل مي‌شود
- افراد خانواده اين بيماران اغلب اولين مراقبين آن‌ها هستند و از حمايت‌هاي فيزيكي وعاطفي گرفته تا بار سنگين هزينه‌هاي درمان و مراقبت از بيمارانشان به عهده آن‌هاست.
- تخمين زده مي‌شود از هر چهار خانوار، در يك خانوار، حداقل يك فرد داراي مشكل رواني يا رفتاري وجود دارد.
- خانواده‌ها در معرض فشار و استرس بالاي ناشي از مشاهده بيماري در يكي از اعضاي مورد علاقه و عزيزشان قرار دارند.
- آن‌ها همچنين در معرض انگ اجتماعي و تبعيضي هستند كه بيماري ‌ رواني در اجتماع به روي آن‌ها مي‌گذارد. اين امر طرد شدن از طرف دوستان، بستگان و همسايگان، احساس منفك بودن و محدوديت در فعاليت‌هاي اجتماعي را با خود به همراه دارد.
- در اغلب موارد، خانواده‌ها هزينه درمان بيماران رواني را متحمل مي‌شوند و سهم دولت و سازمان‌هاي بيمه‌گر عمدتا ناچيز است (حمايت ناچيز دولتي)؛ چه بسا كه بيماران رواني در حالت مزمن به حال خود رها مي‌شوند و سازمان‌هاي بيمه‌ نيز آن‌گونه كه بايد، از آن‌ها حمايت نمي‌كنند.

3- بار اقتصادي بيماران رواني
- در ايالات متحده آمريكا، سالانه 148 ميليون دلار صرف هزينه‌ كليه بيماري‌هاي رواني مي‌شود.
- بيماري‌هاي اسكيزوفرني و آلزايمر، در مقايسه با بيماري‌هايي چون آرتزيت، آسم، سرطان و نارسايي احتقاني قلب و ناهنجاري‌هاي مادرزادي قلب، ديابت، فشار خون و سكته مغزي، هزينه‌ درماني متوسط بيشتري براي هر بيمار دارد.  

هزينه نگهداري 33 هزار نفر مبتلا به بيماري‌هاي مزمن رواني در سال 1385، 32 ميليارد تومان و در سال 1386، 34 ميليارد تومان بوده است.
هزينه سالانه افراد تحت پوشش در مراكز بهزيستي به طور متوسط 700 هزار تومان و ماهانه 60 هزار تومان مي‌باشد كه با اين اوصاف، تنها هزينه پوشاك، خوراك و در صورت ضرورت داروي بيماران تامين مي‌شود.
بنابراين سطح خدمات با سرانه فعلي، بسيار ضعيف است. طبق آمار اعلام شده از سوي سازمان بهزيستي ماهانه 36 هزار تومان به خانواده‌هايي كه مسووليت نگهداري بيماران رواني خود را برعهده دارند، به عنوان كمك هزينه‌ تعلق مي‌گيرد.
تاكنون 56 هزار بيمار رواني مزمن در كشور شناسايي شده‌اند كه از اين تعداد تنها 33 هزار نفر تحت پوشش هستند.
آقاي نجفي نژاد، رئيس ستاد سازماندهي بيماران رواني مزمن بهزيستي طي مصاحبه‌اي در تاريخ 20 شهريور 1387 اعلام كرد اعتبار مورد نياز براي تحت پوشش قرار گرفتن تمام بيماران رواني، 77 ميليارد تومان برآورد شده است، اما در پايان سال 1386، فقط 23 ميليارد تومان در اختيار بهزيستي قرار گرفته كه تقريبا سه ميليارد تومان نيز كسر بودجه داشته‌اند.
مي‌دانيد كه اقدام براي درمان و پيشگيري اوليه بيماري‌هاي رواني برعهده سازمان بهزيستي است.
سازمان بهزيستي در سه حالت پذيراي بيماران رواني خواهد بود:1- براساس حكم قضايي،2- استيصال خانواده و رها كردن بيمار و شكايت‌ خانواده از آزارهاي وي،3- بيماران رواني رها شده در جامعه كه توسط شهرداري به اين مراكز هدايت مي‌شوند. براساس آخرين برآورد اداره سلامت روان در سال 1386، با كمبود 20 هزار تخت رواني مواجه هستيم. اين در حالي است كه 21 درصد جمعيت ايران از درجه‌اي از اختلالات رواني رنج مي‌برند.
ضرورت و حفظ ديدگاه‌ بيماري‌نگر

با وجود اختلالات رواني شديد پيش گفته و نقصان‌هايي كه در تأمين اعتبار لازم براي درمان اين برنامه‌ها وجود دارد، ديدگاه بيماري محور در سياست‌گذاري سلامت روان كشور بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. اين در حالي است كه هنوز بخش‌ عمده‌اي از بيماران مبتلا به اين اختلالات رواني شناسايي نشده‌اند.

4- ارتباط ميان اختلالات رواني و بيماري‌هاي طبي
- فدراسيون جهاني بهداشت روان، موضوع سال 2004 را "ارتباط بين سلامت جسم و روان" در نظر گرفته‌ بود. كاملا روشن است كه عملكرد رواني به طور بنيادي با عملكرد فيزيكي، اجتماعي و پيش آگهي سلامتي در ارتباط است، به طور مثال:
- افسردگي يك عامل خطر براي بيماري‌هايي مانند سرطان‌ها و بيماري‌هاي قلبي به شمار مي‌رود.
- از طرفي بيماري‌هاي رواني مانند افسردگي و اضطراب و وابستگي به مواد در افرادي كه از بيماري‌هاي جسمي رنج مي‌برند، موجب عدم پذيرش و شكست در برنامه‌هاي درماني به علت رعايت نكردن اصول درمان توسط بيمار مي‌شود.
- رفتارهاي مخاطره آميزي چون كشيدن سيگار، فعاليت جنسي غير ايمن، با بيماري‌هايي مانند سرطان و ايدز مرتبط هستند.
- در بين ده عامل خطر براي بيماري‌هاي مهم، كه در گزارش بهداشت جهاني 2002 آورده شده است، 3 مورد آن رواني ـ ‌رفتاري بوده (روابط جنسي غيرايمن، مصرف تنباكو و الكل) و 3 مورد ديگر تحت تاثير فاكتورهاي رواني ـ رفتاري قرار مي‌گيرد (چاقي ، فشار خون و كلسترول بالا).

5- نقش بيماري‌هاي رواني در كاهش كارايي، شغل يابي و حفظ شغل افراد
- در بسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا 35 تا 45 درصد غيبت از محل كار به دليل مشكلات بهداشت رواني است.
- به طور متوسط تعداد روزهاي از دست رفته كاري كه به مشكلات روانشناختي نسبت داده مي‌شود، 6 روز درماه در هر 100 كارگر و تعداد روزهاي كم كاري، 31 روز در ماه در 100 كارگر است. 

ضرورت تاكيد بر ديدگاه سلامت محور در مقايسه با ديدگاه بيمار- محور

خبرنگار:
مزيت‌هاي ديدگاه سلامت محور در سياست‌گذاري سلامت روان چيست، چه عواملي باعث شده است كه در كشورهاي توسعه يافته بر اين ديدگاه تاكيد بيشتري شود؟

پاك نژاد:
1- تغيير الگوهاي بيماري نسبت به يك صد سال گذشته به عنوان يكي از علل اين تاكيد محسوب مي‌شود. بيماري‌هاي ويروسي و عفوني از عمده‌ترين بيماري‌ها در جامعه يكصد سال پيش محسوب مي‌شدند. سهم سرطان در بيماري‌هاي آن دوران سه درصد و بيماري‌هاي قلبي عروقي 5 درصد بود، اما مطابق آمار سال 2001، سرطان 23 درصد و بيماري‌هاي قلبي و عروقي بيش از 30 درصد از بيماري‌ها را به خود اختصاص داده اند و برعكس بيماري‌هاي ويروسي و عفوني به ميزان قابل توجهي تقليل يافته‌اند.
اين تغيير الگوي بيماري‌ها ناشي از تغيير سبك و شيوه زندگي و در واقع ناشي از كيفيت زندگي افراد است.
كيفيت زندگي افراد به ويژگي‌هاي شخصيتي آن‌ها، نوع تعامل با ساير گروه‌ها، مهارت‌هاي بين فردي و مهارت‌هاي حل مساله بستگي دارد.
2- در رويكرد بيماري ـ محور تنها به 4 دسته از اختلالات رواني (اختلالات رواني حاد و مزمن، بيماران مصروع و عقب ماندگي‌هاي ذهني) توجه شده است و ساير موارد مورد غفلت واقع مي‌شوند.
3- ديدگاه ارتقاي سلامت ( سلامت ـ محور ) به جاي تمركز بر روي درمان بيماري‌ها، بيشتر بر دلايل ايجاد كننده بيماري‌ها متمركز است. بنابراين قادر خواهد بود كه اهداف ديدگاه بيماري‌ - محور را نيز عملي كند.

 

دستآورد‌هاي طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه


خبرنگار :
طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه يكي از بارزترين نقاط قوت سلامت روان در كشور و يكي از طرح‌هاي موفق در خاورميانه بوده است. در مورد اين طرح و پيآمد‌هاي مثبت آن توضيح دهيد.                             

پاك‌نژاد:
به رغم تمامي نقصان‌هايي كه در پيش به آن‌ اشاره شد، نبايد ناديده بگيريم كه وضعيت برنامه‌ريزي سلامت رواني در كشورنسبت به گذشته تحول يافته است.
از جمله اين تحولات طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه در سال 1368 است كه براساس آن ايران تنها كشور منطقه محسوب مي‌شود كه بيش از 28 ميليون نفر از جمعيت خود را تحت پوشش خدمات بهداشت رواني قرار داده است.
طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه كه براساس آن، بهداشت روان به عنوان نهمين جزء مراقبت‌هاي بهداشت اوليه در نظر گرفته شد، داراي ساختاري است كه از خانه‌هاي بهداشت آغاز و به مراكز بهداشتي روستاها، پزشكان عمومي و متخصصين در شهرستان‌ها ختم مي‌شود.

امتيازات طرح ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه:
1- آموزش كليه بهورزان خانه‌هاي بهداشت در حوزه بهداشت روان براي شناسايي 4 دسته از اختلالات رواني كه عبارتند از: اختلالات رواني حاد و مزمن، بيماران مصروع و عقب ماندگي‌هاي ذهني.
2- آموزش پزشكان عمومي
3- آموزش متخصصين

اجراي اين طرح در روستاها، باعث شناسايي و تحت پوشش قرار گرفتن 4 گروه از بيماري‌هاي رواني شد. اگر چه ضرورت اجراي چنين طرحي در شهرها بيشتر احساس مي‌شود، اما اثربخشي اجراي آن در روستاها براساس مطالعات انجام شده در برخي نقاط كشور از جمله شهرستان‌هاي استان تهران، سنندج و خوزستان به اثبات رسيده است.

طبق شاخص‌هاي سازمان بهداشت جهاني، شاخص پوشش مهم‌ترين عامل در ارتقاي سلامت روان افراد جامعه محسوب مي‌شود، بر همين اساس ايران رتبه نخست شاخص‌هاي بهداشت روان را در منطقه كسب كرده است.

طبق گفته‌هاي دكتر ياسمي (1381) توسعه دوازده ساله ادغام بهداشت روان در مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه منجر به بهبود قابل توجه در استقرار سرويس‌هاي بهداشت روان شده است. تعداد مراكز بهداشتي بخش‌ها كه در آن طرح ادغام انجام شده، در سال 1380 به 243 مركز افزايش يافته است كه حدود 84 درصد از مراكز در دسترس محسوب مي‌شوند. تعداد مراكز بهداشتي شهري و روستايي به 2417 مراكز (54 درصد از مراكز موجود) رسيده و تعداد خانه‌هاي بهداشتي به 10 هزار افزايش يافته است (70 درصد خانه‌هاي بهداشت موجود).
جمعيت تحت پوشش در سال 1381، حدود 15 ميليون نفر بوده است. براساس آمار انتشار يافته در سال 1386، حدود 28 ميليون نفر تحت پوشش بوده‌اند. بنابراين تعداد مراكز نيز افزيش يافته است.

خبرنگار:
در يك جمع‌بندي كلي توضيح دهيد كه با توجه مباني نظري پيش‌گفته مهمترين نقاط قوت و نقاط ضعف و راهبردهاي مواجه با آ‌ن‌ها براي پاسخ‌گويي به مسائل نظام سلامت كشور چيست؟

نقاط قوت نظام سلامت روان كشور

پاك‌نژاد:
به طور كلي مي‌توان بارزترين نقاط قوت سلامت روان در كشور را به صورت زير برشمرد:
1- ادغام بهداشت روان در PHC،
2- توسعه پوشش خدمات بهداشت روان،
3- كسب رتبه اول در منطقه،
4- تعيين هفته آخر مهرماه به عنوان هفته بهداشت روان
5- دريافت تقدير به مناسبت‌ مداخلات انجام گرفته در بم
6- از ديگر نقاط قوت موجود در كشور ارتباط ميان باورها و اعتقادات مذهبي با سلامت است. اين نقطه قوت نه در برنامه‌هاي كشوري بلكه در ويژگي‌هاي فرهنگي جامعه ما وجود دارد.
باورهاي مذهبي در كنترل و حفظ سلامت ( جسمي و رواني ) تاثيرگذار است.
نتايج مطالعات انجام شده در جمعيت‌هاي مذهبي غيرمسلمان نيز به اين مساله اذعان دارد. باورهاي مذهبي با ايجاد عزت نفس، هويت و معنا بخشيدن به زندگي فرد، ايجاد ديدگاه نسبت به دنيا و ارزشمندي؛ منجر به بهبود كيفيت زندگي فرد و در نتيجه ارتقاء سلامت وي مي‌شوند.
7- تدوين طرح جامع بهداشت روان؛
براساس مصاحبه‌هاي انجام شده با مسئولين اداره كل سلامت روان، طرح جديدي با عنوان طرح جامع بهداشت روان در وزارت بهداشت تدوين و براي تصويب نهايي به دولت ارسال شده است و هم اكنون در دستور كار كميسيون اجتماعي دولت قرار دارد.
اين طرح توسط چهار نهاد وزارت بهداشت، وزارت رفاه، سازمان نظام پزشكي و انجمن علمي روانپزشكي ايران طي مدت 5/1 سال تهيه شده است.

اهداف و عناوين عمده طرح جامع بهداشت روان عبارتند از:
1- ارتقاء خدمات بيمارستاني براي بيماران رواني (چرا كه در بسياري از بيمارستان‌ها هنوز بخشي براي اين بيماران وجود ندارد).
2- توجه به برنامه‌هاي پيشگيرانه
3- پيگيري درمان بيماران رواني
4- مسائل دارويي و بيمه اين افراد
5- ادغام خدمات سلامت روان در شبكه مراقبت بهداشت كشور كه اين ادغام در سطح روستا انجام و اجرا شده و قرار است در سطح شهرها نيز در قالب پزشك خانواده اجرا شود.
مسئولين قصد دارند نظام پزشك خانواده را تقويت كنند و با پرداخت مبلغي به عنوان كمك هزينه، هر يك از پزشكان تعدادي از خانواده‌ها را تحت پوشش خود قرار دهند و به اين ترتيب نظام پايش ايجاد شود.
6- ايجاد مراكز جامع نگر سلامت روان، كه در حال حاضر در تهران، اصفهان و شيراز ايجاد شده‌اند. در اين مراكز تيم‌هاي گروهي متشكل از يك روانپزشك، روانشناس و مددكار اجتماعي، به بيماران رواني در منازل آنان خدمات ارائه مي‌دهند. براساس گفته‌هاي رئيس اداره سلامت روان اگر طرح مذكور در مجلس به تصويب نرسد، اهداف مذكور در طرح‌هاي جداگانه، گام به گام در وزارتخانه اجرا خواهد شد.
ضعف عمده‌ي طرح جامع سلامت روان، حضور كارشناسان با ديدگاه طبي و سنتي (ديدگاه رفع علائم) است. براي طراحي اين طرح از سازمان نظام پزشكي دعوت به عمل آمده، اما از سازمان نظام روان شناسي و مشاوره كشور نماينده‌اي حضور نداشته است. بنابراين بعيد نيست طرح جديدي كه قرار است به عنوان مبناي برنامه چند ساله كشور قرار گيرد، مبتني بر ديدگاه بيماري‌ نگر تدوين شده باشد.


نقاط ضعف نظام سلامت روان دركشور در دهه گذشته

1 ـ محدود كردن بهداشت روان به بعد بيماري ( داشتن رويكرد بيماري –محور)
2 ـ پرداختن بيشتر به بهداشت روان در روستاها از طريق خانه‌هاي بهداشت (بر اساس برنامه ادغام نظام بهداشت رواني در نظام مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه) و تعميم ضعيف آن به شهرها.
اين در حالي است كه نرخ بيماري‌هاي رواني در شهرها، كه بيشتر خصلت رفتاري دارند، 30 درصد بيشتر از روستاهاست. همچنين در حال حاضر 65 درصد جمعيت شهرنشين و تنها 35 درصد جمعيت روستانشين داريم.
3 ـ محدوديت طيف بيماري‌هاي تعريف شده در برنامه كشوري بهداشت روان ( اختلالات رواني خفيف و شديد، صرع و عقب ماندگي ذهني )
4 ـ كم بها دادن به رويكرد مهم و تأثيرگذار ارتقاء سلامت روان به خصوص در كودكان، زنان و جمعيت‌هاي در معرض خطر
آخرين آمار موجود در سال 1385 ، از شيوع اختلالات رواني مربوط به شهر سنندج بيانگر اين است كه زنان دو برابر مردان داراي اختلال رواني هستند.
5- پايين بودن سرانه بهداشت روان
6- تقدم بخشيدن ناعادلانه به بيماري‌هاي جسمي در اختصاص بودجه‌ها
7- غفلت از جايگاه واقعي بيماري‌هاي رواني و علل روانشناختي موثر بر بيماري‌هاي جسماني در شاخص‌هايي نظير عمر از دست رفته
8- فاصله گرفتن "برنامه بهداشت روان" از وضعيت و نيازهاي موجود
9- فقدان "قانون بهداشت روان"


برنامه‌هاي لازم براي تحقق شرايط مطلوب بهداشت روان در كشور

1- پرداختن بيش از پيش به مبحث‌ مهارت‌هاي زندگي
2- توجه به آموزش‌هايي نظير آموزش پيش از ازدواج، شيوه‌هاي فرزند پروري و نحوه انتقال اين مهارت‌ها
3- خارج كردن مراكز بهداشتي رواني جامعه از حالت درمان صرف و تبديل آن‌ها به مراكز ارائه دهنده خدمات رواني - اجتماعي 4- توجه به آموزش‌ و تامين منابع انساني مورد نياز تمامي حرفه‌هاي بهداشت روان
5- هدايت پژوهش‌هاي سلامت روان در جهت نيازهاي موجود
6- ارزيابي و پايش اقداماتي كه درحوزه بهداشت روان صورت مي‌گيرد
7- تجديد نظر يا الحاق بندهايي به برنامه‌ ملي بهداشت روان به منظور افزايش مطابقت آن با نيازهاي موجود
8- تداوم ادغام بهداشت روان در سيستم مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه (PHC )
9- توجه ويژه به بهداشت روان شهرها، چرا كه در حال حاضر 90 درصد روستاها تحت پوشش برنامه كشوري ادغام بهداشت روان در سيستم مراقبت‌هاي بهداشتي اوليه هستند اما فقط 35 درصد شهرها تحت پوشش هستند.
10- بررسي و ارتقاء كيفيت ارائه خدمات بهداشت روان
11- توجه به برنامه‌ها و پروژه‌هايي نظير برنامه جامع بهداشت روان مدرسه و پروژه‌ شهر سالم در تدوين استراتژي‌ها و برنامه‌ها 12- افزايش توجه به سلامت روان از طريق ارائه آموزش‌هاي عمومي بيشتر و درج روز بهداشت روان در تقويم‌هاي رسمي كشور.
13- تداوم و گسترش برنامه‌هاي پيشگيري از آزار كودكان و خشونت عليه زنان
14- تداوم و گسترش توجه به استراتژي‌ كاهش آسيب در برنامه‌هاي پيشگيري از مصرف مواد مخدر
15- نهايي كردن فكر تحقق برنامه ملي مداخلات بهداشت روان در بلاياي طبيعي
16- پيگيري تدوين قانون بهداشت روان
17- انجام مطالعاتي در برنامه‌هاي بهداشت روان با معيار هزينه ـ منفعت و هزينه ـ اثربخشي
18- جلب مشاركت‌هاي بين‌المللي در ارتباط با اقدامات بهداشت رواني جامعه
19- توجه به گسترش پيشگيري‌هاي اوليه از خودكشي در سطح جامعه
20- توجه به بهداشت رواني محيط ‌هاي كاري
21- توجه بيشتر به بهداشت رواني در زندان‌ها
22- اقداماتي در جهت تغيير نگرش مسوولان نسبت به اهميت سلامت روان كه در اين زمينه رسانه‌ها نيز نقش موثري دارند.
متخصصين فعال در اين حوزه‌ها نيز مي‌توانند با انجام فعاليت‌هاي پژوهشي و در واقع با پشتوانه پژوهشي و نه فقط انتقال فكر به شكلي قانع كننده، اهميت موضوع را منعكس كنند.
23- تدوين سند بهداشت روان براساس چشم‌انداز 20 ساله نظام جمهوري اسلامي ايران
24- هماهنگي و ايجاد استفاده بهينه از توان دستگاه‌هاي مختلف در جهت ارتقاي سلامت روان و افزايش ارتباط ميان سازمان‌هاي مسوول در اين حوزه نظير سازمان نظام روان شناسي كشور و همچنين انجمن‌ها كه در اين صورت سازمان‌هاي مذكور به شكل بخشي و جزيره‌اي به مشكلات خود نخواهند پرداخت.

گفت‌ و گو: رقيه‌السادات حسيني
خبرنگار سياست‌گذاري سلامت روان سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha