«تحليل فرهنگ بيگانه جاي فرهنگ خودي را گرفته است»، «نگاهمان در فرهنگ به گذشته است»، « مسؤولان به ترجمهي آثار بيتوجه بودهاند»، «فرهنگ را تابع سياست دانستهايم»، «اهل فرهنگ مورد توجه كافي نيستند»، «هرجا كم آورديم، از فرهنگ زديم»، «مشكل اساسي در مديريت فرهنگي است»، «همهي موضوعات بايد بر اساس فرهنگ تعريف شوند»، «دست و چشم دولت بايد جايشان را عوض كنند»، « فرهنگ و هنر مقابل مسؤولان نيستند» و «فرهنگ قويترين ريشه را در جوامع دارد».
اينها سرفصلهاي گفتوگوهاي جمعي از اهالي ادبيات با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي ضرورت توجه به فرهنگ و رفع مظلوميت از اين عرصهاند.
بيتوجهي و دخالت
اسماعيل فصيح در اين زمينه معتقد است: مظلوميت فرهنگ دلايل مختلفي دارد، كه يكي از دلايل آن، بيتوجهي مسؤولان است و در بعضي موارد، حتا دخالت، به اين امر دامن ميزند.
اين داستاننويس با اشاره به وضعيت نشر بهعنوان يكي از مظلوميتهاي فرهنگي، متذكر شد: ما امروز از نظر نشر وضعيت نابساماني داريم و آثار با تأخير مجوز ميگيرند؛ مثلا رمان «تلخكام» من مدتها در انتظار دريافت مجوز بود، تا ديدند روي تخت بيمارستانم و به آن مجوز دادند؛ وگرنه تا حالا همانجا مانده بود.
او يكي ديگر از مظلوميتهاي فرهنگي را علاوه بر انتشار باتأخير آثار، ترجمه نشدن آثارمان در خارج از كشور عنوان كرد و تحقق اين موضوع را به كمك برنامهريزان فرهنگي و مسؤولان فرهنگي ما در خارج از كشور مربوط دانست.
به نظر فصيح، مسؤولان فرهنگيمان با بيتوجهي به فرهنگ، هرجا كم آوردهاند، از فرهنگ زدهاند و به ديگر امور پرداختهاند و با اين اوضاع مسلما ما دچار فقر فرهنگي خواهيم شد.
جا عوض كردن دست و چشم دولت
اما رضا اميرخاني معتقد است: بزرگترين مشكل دستگاه فرهنگي ما، نبود ارزيابي است و بزرگترين مشكل دولت اين است كه دست و چشمش بايد جايشان را عوض كنند.
به گفتهي اين داستاننويس، ما در عرصهي فرهنگي، از كارهاي فرهنگي ارزيابي درستي نداريم و از كار فرهنگي رصد فرهنگي نميشود.
اميرخاني افزود: اگر چشم دولت، تيزتر و دست آن، كوتاهتر شود، هم به چشمانداز سند كلي اصل 44 نزديك ميشويم و هم به رفع مظلوميت فرهنگ كمك ميكنيم.
او با اشاره به فقدان فضاي رقابتي براي كار، يادآور شد: در اين زمينه در انجمن قلم ايران پژوهشي انجام شد، كه طي آن فقط در زمينهي شعبهي كوچكي از فرهنگ يعني ادبيات و آنهم ادبيات داستاني، 27 نهاد فرهنگي شناسايي شدند، كه كارشان حمايت از ادبيات داستاني است. اگر مساحت دفاتر اين 27 نهاد يكجا جمع شود، يك برج 15طبقه تشكيل ميشود و در هيچجاي دنيا يك برج 15طبقه براي حمايت از ادبيات داستاني نداريم. حدود 400 نفر كارمند از دولت حقوق ميگيرند كه از ادبيات داستاني حمايت كنند و به ازاي هر نويسنده، دو كارمند داريم كه حقوق ميگيرند تا از او حمايت كنند.
فرهنگ بهعنوان حوزهاي مستقل
همچنين جواد مجابي عقيده دارد: سهم فرهنگ در زندگي مردم ما اندك است؛ زيرا برنامهريزان فرهنگي و كساني كه سياستگذاري را در عرصهي فرهنگ عهدهدارند، اين امر را جدي نميگيرند.
اين شاعر و نويسنده تصريح كرد: توجه دادن مردم به امر فرهنگ از طريق آموزش به دست ميآيد؛ آموزش از مدرسه تا دانشگاه، بعد هم رسانههاي گروهي و همينطور برنامههايي كه متصديان امور فرهنگي در سطح شهر پيگير آن باشند، كه البته اينها همه مؤثر نيستند؛ مگر وضع اقتصادي و اجتماعي مردم در ثبات باشد.
مجابي همچنين دربارهي چيزهايي كه ما را به مظلوميت فرهنگي رساندهاند، توضيح داد: نوع نگاه ادارهكنندگان كشور به صورتي بوده كه در طول صد سال اخير همواره مسائل سياسي برايشان بسيار اهميت داشته و اين مسائل همواره مد نظر مسؤولان و روشنفكران بوده است. مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تابعي از سياست بوده و اين از عمدهترين دلايل مظلوميت فرهنگي ما ميتواند محسوب شود.
او سپس يادآور شد: تا خود هنرمندان متوجه حوزهي مستقل فرهنگ - نه به عنوان تابعي از سياست و اقتصاد - نشوند، قادر نخواهند بود كه آنرا به مردم عرضه كنند. علاوه بر اينكه سياستمداران به هنر بها ندادهاند، هنرمندان، هنر را در سايهي مسائل اجتماعي ديگر ديدهاند. آگاه شدن به ارزشهاي مستقل هنر، ما را در فرهنگ خاص رشد ميدهد؛ البته موانعي هم در اين راه هست.
اوضاع برعكس شده است!
عليرضا قزوه نيز بر اين اعتقاد است كه ما بايد تلاش كنيم تا قاعدهي فرهنگي سر جايش بنشيند و سياست و اقتصاد و ديگر موضوعات بر مبناي فرهنگ تعريف شوند.
اين شاعر به ايسنا گفت: امروز در كشور ما اوضاع برعكس شده است؛ سياست جايش را با فرهنگ عوض كرده و اين هرم بهجاي قرار گرفتن روي قاعدهاي، روي رأس قرار گرفته است؛ اما بايد تلاش كنيم اين قاعدهي فرهنگي سر جايش بنشيند؛ چرا كه سياست و اقتصاد ما و موارد ديگرمان به اندازهي فرهنگمان قدمت ندارند. از سويي فرهنگ و تمدن ما جهاني است؛ در حاليكه سياستمان ممكن است جهاني نباشد.
انتقاد از نگاه به گذشته
اما عبدالعلي دستغيب در اينباره گفت: توجهي كه بايد به فرهنگ شود، تا باعث رشد و ارتقاي فرهنگي شود، در كشور ما صورت نگرفته است. كوشش كافي در اين زمينه انجام نشده و اين يكي از نارواييهايي است كه به فرهنگ ما شده است.
اين نويسنده و منتقد افزود: فرهنگ ما در كشورهاي ديگر شناخته نشده و اين ظلمي به فرهنگمان است. بخش ديگر ظلمي كه به فرهنگ ما شده، اين است كه فرهنگ گذشته را خيلي پررنگ و فرهنگ زمان حاضر را كمرنگ ميكنيم؛ لذا نگاهمان به گذشته است و به آينده نظري نداريم.
او در ادامه يادآور شد: در دورهي جديد بخصوص بعد از شهريور 20، گروههاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي ايدهي روشني از فرهنگ نداشتند و گاهي سياست، گاهي تبليغات و اقتصاد را آميخته با فرهنگ ميدانستند و اسمش را فرهنگ گذاشتند. فرهنگ به معني پرورش دادن است؛ يعني پيشرفت دادن امكانات وجودي فرد و جامعه و رساندن آن به مرحلهي بالاتر.
اين مترجم با بيان اين مطلب كه ما در گذشته موفقيتهاي زيادي داشتيم، متذكر شد: در اين دوره، نوآوري و تازهانديشي كه جامعه را ارتقا دهد، خشك شده است. بعد از حملهي مغول به ايران، با تخريب مباني اقتصادي ايران و از بين بردن آثار تاريخي و فني و نوشتاري ما، همينطور گرفتار زنده ماندن و ادامهي حيات بودهايم. بعدها هر چه بوده، تقليد و تكرار بوده و جامعه درجا زده است. تا تمدن جديد آمد و دنياگير شد و ما فكر كرديم اگر انديشههاي روسو و ديگران را به زبان فارسي چاپ كنيم و به دست مردم دهيم، به تمدن جديد ميرسيم. اين بود كه هم از گذشته غفلت كرديم و هم آينده را از دست داديم؛ زيرا مفهوم فرهنگ از نظر نويسندگان و نظريهپردازان ما روشن نبود و نميدانستند وقتي ميگوييم فرهنگ، منظور چيست.
دستغيب يكي از مظلوميتهاي فرهنگي جامعهي ما را حمايت نكردن جامعه دانست و توضيح داد: اگر دهخدايي پيدا ميشود، بايد او را تشويق و يا تأييد كرد. آن زمان اصلا كسي متوجه نشد كه دهخدايي در گوشهاي نشسته و لغتنامهاش را مينويسد؛ همه در اين فكر بودند كه اين دولت خوب است يا آن دولت. وقتي جامعه توانايي خلاقيتش را از دست ميدهد، به كارهاي ظاهري دست ميزند.
آثار فرهنگي مقابل مسؤولان نيستند
از سوي ديگر، حسن اصغري اعتقاد دارد: متأسفانه در جامعهي امروز ما به آثار فرهنگي و هنري عنايت ويژهاي نميشود و آنها كه مسؤولاند، گمان ميگنند آثار فرهنگي و هنري در مقابلشان ايستادهاند.
اين داستاننويس متذكر شد: يكي از مظلوميتهاي فرهنگي بزرگ در جامعهي ما سانسور آثار است. مرحلهي اول، سانسور آثار هنري قبل از توليد است و منظور اينكه در ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان ما بهصورت مستقيم نيروي خلاقه خشكانده ميشود. مرحلهي ديگر، سانسور آثار هنري قبل از عرضه به بازار توسط نهادهاي دولتي است. البته بخش ديگر سانسور را نويسنده، خود پيش از اين اعمال كرده است. اما مرحلهي سوم بعد از گذشتن از اين هفت خوان رستم، ورود به مراكز فروش و رسانههاي دولتي است كه از معرفي آن خودداري ميكنند. اين مسائل بازدارنده هستند و هنرمند هم در ضرب اين فشارها از پا درميآيد.
او معتقد است: مظلوميت فرهنگي وجوه مختلفي دارد. وقتي چشماندازي اينچنيني وجود دارد، اين باعث شكوفا نشدن آثار هنريمان ميشود. هميشه اين موضوع از گذشته وجود داشته؛ كساني كه از هفت خوان گذشته و آثاري خلق كردند، به فراموشي سپرده شدند. وقتي اينها را ميبينيم، ميفهميم كه مظلوميت فرهنگي يكبعدي نيست.
اصغري با بيان اين مطلب كه آثار فرهنگي خوراك معنوي يك جامعهاند، يادآور شد: اما در جامعهي ما اين ذهنيت خشك و غيرمعقولانه وجود دارد كه فرهنگ و هنر مقابل حاكميت قرار دارند و اين امر حداقل در 60 يا 70 سال اخير وجود داشته و آثار فرهنگي زير ضرب فرهنگي بودهاند.
كارهاي فرهنگي؛ سطحي و موازي
اما پرويز بيگي حبيبآبادي معتقد است: در كشور ما كارهاي فرهنگي كه صورت ميگيرند، گاه سطحي و گاه موازياند و وحدت رويهاي در آنها وجود ندارد.
اين شاعر گفت: به نظرم يك درصد از بودجهي كشور به بخش فرهنگ اختصاص داده ميشود، و اگر اينگونه باشد، نشاندهندهي غريب بودن فرهنگ است. كشور ما داراي پيشينهي بسيار قوي و گذشتهي پربار فرهنگي است و اين چيزي است كه ما در جهان با آن شناخته شده و به آن ميباليم.
بيگي افزود: اينكه امروز در اين روزگار، كشور ما پس از انقلاب در حاليكه وارد فضاي تازهاي شده است، به مسائل فرهنگي نميپردازد، بحث قابل تأملي است. توجه به اهل فرهنگ به اندازهي كافي صورت نگرفته است. سه دهه است كه تبادلات فرهنگيمان با ساير كشورها در حد و اندازهي مطلوب نبوده است؛ يعني هنرمندان ما حشر و نشر لازم را با ساير كشورها و به شكل مطلوب و تأثيرگذار نداشتهاند و در سطح كشور هم به اين مسأله توجهي نميشود.
او يكي ديگر از دلايل مظلوميت فرهنگ را در كشورمان، وقوف نداشتن مسؤولان فرهنگي ما در خارج از كشور به امر فرهنگ دانست و همچنين گفت: صنعت ترجمهي ما به گونهاي نيست كه كشورهاي ديگر را از فعاليتهاي فرهنگي خود آگاه كنيم. درواقع ركود كاملي در اين كار بوده و با بنگاههاي نشر در خارج تعاملي نداشتهايم.
بيگي حبيبآبادي همچنين گفت: امروز دنيا، دنياي فرهنگي است و تمام كشورهاي سلطهگر، اول با مقولهي فرهنگ وارد يك كشور ميشوند. در درجهي اول، جنگ فرهنگي مطرح است. اگر در جنگ فرهنگي شكست بخوريم و عرصه را خالي كنيم، آسيبپذيريهاي جنگ نظامي را خواهيم داشت. اگر «شاهنامه»ي فردوسي سدي نفوذناپذير در مقابل تهاجمها بود و زبان فارسي را حفظ كرد، امروز پرداختن به اهل فرهنگ ميتواند سد نفوذناپذيري در مقابل همهي تهديدهايي باشد كه شامل كشور ميشود.
تحليل فرهنگ بيگانه بهجاي فرهنگ خودي
همچنين فريدون جنيدي معتقد است: مسؤولان فرهنگي ما بهجاي تحليل فرهنگ خودي به تحليل فرهنگ بيگانه پرداختهاند.
اين پژوهشگر با اشاره به پيشينهي فرهنگي غني ما و بيتوجهي امروز به اين فرهنگ، يادآور شد: ما در درازناي تاريخ قدري فرهنگ خود را فراموش كردهايم، و وقتي فرهنگ خود را فراموش كنيم و به فرهنگ ديگر بپردازيم، آن سرمايهي معنوي كه بايد صرف فرهنگ شود، صرف مسائل ديگر ميشود و لاجرم به اينجا ميرسيم كه فرهنگمان به مظلوميت دچار ميشود.
او همچنين متذكر شد: وقتي ما براي پديدههاي فرهنگي نياكانمان ارزش قائل نباشيم و بهجاي فرهنگ، مسائل ديگر را در اولويت قرار دهيم، نتيجهي آن چيزي ميشود كه امروز با آن مواجهيم.
جنيدي يادآور شد: فرهنگ ملي ما چنان با فرهنگ و خرد آميخته بوده كه بعد از هزارهها خود را نشان خواهد داد و كمكم مردم ما با فرهنگ خود آشتي خواهند كرد. وقتي آنها بدانند كه چقدر فرهنگشان باشكوه است و با آرمانهاي امروز در تضاد نيست، كمكم به آن سمت متمايل ميشوند و به فرهنگ خودي احترام ميگذارند.
اين نويسنده و استاد زبانهاي باستاني، راه گذر از مظلوميت فرهنگي را آشتي مردم با فرهنگ گذشته ذكر كرد و افزود: اگر اين ملت «شاهنامه» بخوانند و ميراث فرهنگي خود را بشناسد، به خود خواهد آمد.
مديران سياسي بهجاي مديران فرهنگي
ابراهيم حسنبيگي نيز معتقد است: در حوزهي فرهنگ، بستر و زمينهي رشد و تعالي فرهنگي در كشورمان وجود داشته؛ ولي مشكل ما سازماندهي فرهنگي براي اصلاح فرهنگهاست.
اين داستاننويس در ادامه گفت: ما اساسا انسانهاي فرهنگياي هستيم و بار فرهنگي ما تاريخي و غني است؛ اما مشكل ما سازماندهي فرهنگي، برنامهريزي براي اصلاح فرهنگ و مقابله با تهاجمات فرهنگي است. اين بحثي است كه هميشه وجود داشته؛ اما مديران ما عموما متوجه نبوده و نيستند كه تهاجم فرهنگي نوعا و جنسا چيست و راه مقابله با آن به چه صورت است.
حسنبيگي متذكر شد: فرهنگ كاري نيست كه امسال بذر آن را بپاشيم و سال ديگر نتيجهاش را بگيريم. بحث اين است كه متخصص اين كار در مجموعهي فرهنگي ما در قالب مديران فرهنگي وجود ندارد. مديران فرهنگي ما عموما مديراني سياسي هستند كه با آمدن دولتها ميآيند و با رفتن دولتها ميروند. همين آمدنها و رفتنها كه تابعي از سياستهاي روز جامعه هستند، نشان ميدهند كه در حوزهي فرهنگ، دولتها به دنبال پايدار كردن فرهنگ نيستند، و به اين دليل نيروهاي فرهنگي را سياسي انتخاب ميكنند؛ لذا با آمدنشان هستند و با رفتنشان ميروند.
حسنبيگي اعتقاد دارد: مشكل اساسي را بايستي در حوزهي مديريت فرهنگي جستوجو كرد. مديران فرهنگي ما نوعا آدمهايي مدير در حوزهي فرهنگ نيستند، مديريتشان هم پايدار نيست و نميتوانند برنامهريزي درازمدت داشته باشند.
فرهنگ ما كار خود را ميكند
اما هوشنگ عاشورزاده معتقد است: فرهنگ قويترين ريشه را در جوامع دارد.
اين داستاننويس همچنين گفت: جامعهي ما ريشهاي كهن دارد و در طول تاريخ نيز اين فرهنگ بوده كه مقابل فرهنگهاي فاسد ايستاده و ريشهي آنها را زده است. چون فرهنگ ما ريشهي قوي دارد، در طول سالها كه حكومتهاي مختلف بر كشورمان حكومت كردند، همچنان فرهنگ خود را حفظ كردهايم و هنوز هم سنتهايمان را داريم.
عاشورزاده با تأكيد بر اينكه فرهنگ در كشور ما كار خود را ميكند، افزود: ممكن است سياست و اقتصاد كارشان رو باشد؛ اما فرهنگ از زير و زيركانه به حركت خود ادامه ميدهد. مهم نيست كه به فرهنگ بودجهاي كم اختصاص ميدهند؛ نويسنده، شاعر و هنرمند، كار خود را انجام ميدهند. شايد سينماگر به بودجه احتياج داشته باشد؛ اما نويسنده، شاعر يا حتا موسيقيدان و نقاش به بودجهي دولتي احتياج ندارند.
هرجا كم آورديم، از فرهنگ زديم
از سوي ديگر، رضا اسماعيلي گفت: متأسفانه تا امروز هرجا كه كم آورديم، از فرهنگ زديم و ديواري كوتاهتر از فرهنگ نيافتيم.
اين شاعر در ادامه عنوان كرد: در صدر راهكارهاي رفع مظلوميت از فرهنگ، افزايش سقف اعتبارات و تخصيص بودجهي مناسب با فعاليتهاي فرهنگي است، كه متأسفانه پس از پيروزي انقلاب تا امروز هرجا كم آورديم، از فرهنگ زديم، كه اين باعث خسارات زيادي به حوزهي فرهنگ شده است.
اسماعيلي راهكارهاي ديگر را سياستزدگي و تجارتزدگي از فرهنگ، شاخصگذاري و استانداردسازي در حوزهي فعاليتهاي فرهنگي، و تدوين برنامهي استراتژيك فرهنگي و مهندسي فرهنگي ذكر كرد و متذكر شد: متأسفانه ما هميشه در حوزهي فرهنگي باري به هر جهت كار كرديم؛ يعني دچار عملزدگي و نوعي روزمرگي بوديم.
او يكي از ضعفهاي بزرگمان را در حوزهي فرهنگ، سپردن مسؤوليت و اختيارات به كساني كه اهليت اين كار را ندارند، دانست و گفت: ما بايد مسؤوليتهاي فرهنگي را به نخبگان فرهنگي جامعه واگذار كنيم. در صدر اكثر مسؤوليتها و پستهاي فرهنگي، افرادي قرار گرفتهاند كه با فرهنگ سنخيتي ندارند و ما از اين ناحيه ضربههاي زيادي را متحمل شدهايم.
اسماعيلي همچنين معتقد است: بحث ديگر، جايگزيني ضوابط به جاي روابط در گزينش و انتخاب مسؤولان فرهنگي است.
او همچنين يادآور شد: براي رفع مظلوميت از فرهنگ بايد همهي نهادهاي فرهنگي بسيج شوند. متأسفانه نهادهاي فرهنگي در حوزهي فرهنگ به عملزدگي و روزمرگي مبتلا شدهاند و وقتشان صرف انجام امور جاري ميشود و از انجام كارهاي بزرگ عاجزند. مسؤولان فرهنگي بايد از اين خواب خرگوشي بيدار شوند و از حركت لاكپشتي دست بردارند و در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان بسيج شوند. اگر غير از اين باشد، نميتوان در حوزهي فرهنگ تحولي ايجاد كرد.
انتهاي پيام
نظرات