اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد اولين بخش از مقاله پروفسور علي محمد سعيدي است كه با عنوان « موقعيت نفت و گاز كشور در بازارهاي نفت و گاز جهان» در شماره 34 مجلس و پژوهش ( نشريه مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي) با عنوان « ويژه نامه نفت و منافع ملي» در تابستان 81 منتشر شد.
سرويس مسائل راهبردي به دنبال برگزاري كارگاههاي «بررسي سياستهاي مديريت و بهرهبرداري از مخازن نفت و گاز» به دليل اهميت توصيههاي سياستي اين مقاله علي رغم گذشت 5 سال از انتشارش و تغيير آمار و ارقام، جهت استفاده علاقهمندان منافع ملي كشور، آن را منتشر ميكند. اين مقاله، به خوبي خلأ هاي بزرگي در سياستگذاري صنعت نفت كشور را آشكار ميكند كه علي رغم هشدارهاي كارشناسان در طول دورهها و سالهاي متمادي،همچنان ماندگارند.
علي محمد سعيدي در سال 1340 درجه دكتري در مهندسي نفت و رياضيات كاربردي را از دانشگاه استانفورد اخذ كرد. او در سال 1352 رئيس بخش نظارت بر فعاليتها اكتشاف و توليد نفت و گاز كشور بود. بعد از انقلاب اسلامي، سمت «كفيل مدير اكتشاف و توليد نفت» را برعهده داشت. در دي ماه 1358 شركت ملي حفاري ايران را تاسيس كرد و اولين رئيس هيات مديره آن شركت بود. وي در شهريور 1359 بازنشسته شد و اكنون از مشاوران برجسته بينالمللي نفت و گاز است.
موقعيت نفت و گاز كشور در بازارهاي نفت و گاز جهان
1. ميزان ذخاير بالفعل و بالقوه نفت خام كشور و تاثير تزريق گاز بر آنها
ميزان ذخاير «نفت خام در جاي» كشور حدود 450 ميليارد بشكه تخمين زده ميشود. از اين ميزان، تا پايان سال 1380 جمعا حدود 54 ميليارد بشكه از مناطق خشكي و دريايي برداشت شده است.
ميزان ذخاير بالفعل نفت خام كشور با توجه به ذخاير كشف شده جديد، حدود 37 ميليارد بشكه است. اين رقم بر اساس گزارشهاي ارائه شده از مناطق خشكي و اطلاعات نگارنده از مناطق دريايي است. ارقام رسمي ارائه شده با توجه به حجم ميعانات گازي به حجم نفت خام بالقوه از حدود 92 ميليارد بشكه تا 130 ميليارد بشكه بوده است.
ميزان ذخيره بالقوه نفت خام (برداشت ثانويه) كشور حدود 50 ميليارد بشكه است. اين رقم، حدود 5 ميليارد بشكه نفت قابل بهرهبرداري- كه در 50 تاقديس شناخته شده كوچك، واقع شده است- را شامل ميشود كه هنوز حفاري اكتشافي در آنها شروع نشده است؛ 45 ميليارد بشكه ديگر نيز در مخازن نفتي شناخته شده واقع شده است.
تنها راه بالفعل نمودن حدود 45 ميليارد بشكه نفت موجود در مخازن ايران تزريق گاز به ميزان لازم و كافي در آنهاست. ميزان گاز مورد نياز جهت تزريق در اين مخازن به منظور بالفعل نمودن اين ذخاير، حدود 20 ميليارد پاي مكعب در روز است. چنين حجمي از گاز مورد نياز را ميتوان از ذخاير پارس جنوبي، پارس شمالي (مخازن گاز كشف شده G و F واقع در خليج فارس)، گازهاي همراه كه قسمت اعظم آن سوخته ميشود و ساير مخازن گاز ايران تامين نمود. براساس محاسبات مهندسي مخازن انجام شده قبل و بعد از انقلاب، به ازاي تزريق هر5/2 تا 4 هزار پاي مكعب گاز ميتوان يك بشكه نفت اضافي از مخازن نفتي ايران به دست آورد. (اختلاف بين 5/2 تا 4 هزار پاي مكعب مربوط به موقعيت هريك از اين مخازن است)
بنابراين اگر قيمت نفت را حدود 24 دلار براي هر بشكه فرض نماييم «قيمت سايهاي» هزار پاي مكعب گاز، حدود 6 تا 10 دلار است. قيمت گاز صادراتي ايران به تركيه براساس قميت نفت 24 دلار، كمتر از 3 دلار براي هزار پاي مكعب در نظر گرفته شده است، ضمن آن كه فاصله آن حدود 1000 كيلومتر دورتر از محل تزريق است. علاوه براين، بايد به اين نكته توجه كرد كه گاز تزريقي براي نسلهاي آينده باقي خواهد ماند.
ملاحظه ميشود كه تزريق گاز در مخازن نفتي، با صرفهترين نحوه استفاده از آن است. درعين حال، اين روش از نظر اصول، تنها راه صيانت از مخازن نفتي و تبديل نفت بالقوه به نفت بالفعل براي نسلهاي آينده كشور است.
2. سياستهاي تزريق گاز و مقايسهاي از ذخاير نفت و گاز ايران با ذخاير نفت عربستان
ذخاير واقعي نفت عربستان حدود 200 ميليارد بشكه است، در حالي كه ذخاير نفت و گاز ايران 37 ميليارد بشكه نفت بالفعل و 50 ميليارد نفت بالقوه و حدود 800 تريليون پاي مكعب گاز را شامل ميشود. در نتيجه، مجموع حجم نفت و گاز ايران (براساس 6 هزار پاي مكعب گاز معادل يك بشكه نفت) حدود 220=133+37+50 ميليارد بشكه (معادل نفت خام) است. در صورتي كه فرض شود ايران روزانه به طور متوسط 5/3 ميليون بشكه نفت و عربستان به طور متوسط روزانه حدود 10 ميليون بشكه نفت بهرهبرداري ميكند و در نتيجه در 15 سال آينده، ذخاير نفت ايران در حدود 201=19-220 ميليارد بشكه و ذخاير نفت عربستان حدود 145=55-200 ميليارد بشكه خواهد بود.
ملاحظه ميشود كه در 15 سال آينده، ايران در مقام اول و عربستان در مقام دوم از نظر ذخاير نفت و گاز در خاورميانه خواهند بود. لازم به تذكر است ذخاير گازي كه احتمالا در عربستان در فرآيند اكتشاف توليد خواهد شد. به مصارف داخلي، شامل توليد برق و تهيه آب آشاميدني (شيرين سازي آب) خواهد رسيد. ايران نيز امكان كشف ذخاير گازي جديد را داراست.
اعتبار سياسي در منطقه بدون امكانات و توانايي اقتصادي ممكن نيست. از طرف ديگر تقاضاي گاز در جهان در 15 سال آينده به نحو شديدي افزايش خواهد يافت علت اين امر كمبود عرضه نفت در برابر تقاضا از يك طرف و بالارفتن روند مصرف گاز در سالهاي آينده ميباشد. بنابراين ارزش گاز در آن زمان به ميزان بيشتري در مقايسه با ارزش فعلي آن- يعني هزار پاي مكعب گاز معادل حرارتي يك ششم قيمت يك بشكه نفت- خواهد رسيد. ضمن آن كه بايد توجه داشت كه ما نميتوانيم هم روزانه 20 ميليارد پاي مكعب گاز در مخزن خود تزريق كنيم و هم حجم قابل ملاحظهاي از گاز را صادر نماييم.
در اين جا لازم است توضيح داده شود كه 800 تريليون پاي مكعب ذخاير گاز ايران، گازهاي همراه نفت و كلاهك گازي مخازن نفتي و مخازن مستقل گازي را شامل ميشود. حجم گازهاي همراه با ميزان نفت استخراجي متناسب است. بنابراين تنها از ميدانهاي مستقل گازي است كه ميتوان با حجم بالايي گازاستخراج نمود.
بايد توجه داشت كه كشورهاي غربي از هم اكنون برنامه تامين انرژي مصرفي خود تا 25 سال آتي، برنامهريزي ميكنند. بنابراين بايد راههاي موجود و مطمئن تامين آن را با كمترين قيمت ممكن بررسي و برنامهريزي نمايند. لذا تامين منابع گازي غرب از سال 2015 به بعد ايجاب ميكند كه ايران موضوع تزريق گاز را در مخازن خود فراموش نموده و از هم اكنون در راه صادرات گاز به كشورهاي همسايه اقدام كند. برنامهريزي شركتهاي خارجي در تزريق آب به مخازن سيري، درود، سروش، نوروز، سلمان و غيره به جاي گاز، از نمونههاي روشن در راستاي چنين سياستي است. اين در حالي است كه بالاتر بودن ضريب بازدهي نفت از طريق تزريق گاز در مخازن مختلف جهان در مقايسه با آب به اثبات رسيده است. متخصصان شركت «توتال- فينا- الف» و «شل» در مقالات مختلف خود از طريق كارهاي آزمايشگاهي و عملي نشان دادهاند كه حتي تزريق هوا در مخازني كه شبيه مخازن ايران است در مقايسه با تزريق آب از بازدهي به مراتب بيشتري برخوردار است. با وجود اين ، سياست همين شركتها در تجويز تزريق آب به مخازن ايران در چارچوب قراردادهاي بيع متقابل، موجب شده است كه گاز آن مخازن سوزانده شود. (به عنوان مثلا ميدانهاي سيري Eو A) مثلا در حالي كه شركت نفت توتال در مخزن «ابوالبخوش» ابوظبي گاز تزريق ميكند، با تزريق آب در ميدان سلمان موافقت شده است، در حالي اين دو مخزن (الولبخوش و سلمان) در واقع مخزني مشترك و با موقعتي كاملا مشابه است. متاسفانه قرار است گاز طبقه خوف ميدان سلمان جهت فروش به ناحيه عسلويه منتقل شود و در مقابل، آب به مخزن سلمان تزريق گردد! همچنين متاسفانه در حال حاضر ميدانهاي سروش و نوروز از طريق آب رواني و تزريق آب، بهرهبرداري ميشود و گاز آنها به جزيره خارك جهت فروش منتقل ميگردد! ساير پروژههاي بيع متقابل نيز عمدتا چنين نقايصي دارند.
ادامه دارد....
نظرات