همايش دو روزه «دولــت مــدرن» از صبح امروز دوشنبه با حضور برخي كارشناسان و استادان دانشگاه در دانشگاه تهران آغاز به كار كرد.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر محمدرضا تاجيك، رييس سابق مركز بررسيهاي استراتژيك رياست جمهوري با حضور در همايش «دولت مدرن» كه از سوي انجمن علمي دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد با طرح اين پرسش كه چرا بعد از گذشت حدود صد سال از تجربهي دولت مدرن جامعهي ايراني در آرزوي تحقق دولت مدرن به سر ميبرد؟ گفت: « در ساحت نظري وقتي از دولت مدرن صحبت ميكنيم با چندين مشكل مواجه ميشويم. در نخستين گام دولت را به مثابه يكي از مفاهيم اساسي مناقشه، توسعه نايافته، نمادي مبهم و متكثر ميبينيم و در گام دوم با اين واقعيت مواجه ميشويم كه به تعبير "لوباز" نخستين چيزي كه دربارهي دولت مدرن به معناي مطلق كلمه بايد گفت اين است كه چنين دولتي وجود ندارد و هرگز وجود نداشته و آنچه كه بوده شمار بسياري از دولتهاي مدرن با نظامهاي حقوقي بسيار گوناگون از نظر تاريخي وجود داشته است.»
وي ادامه داد: « در سومين گام به اين ميرسيم كه به محض برخورد با بحث دولت مدرن با هجوم اشباح نظري كه ذهن ما را تيره ميكند برخورد ميكنيم، از اينرو بايد ديد كه چگونه ميتوان تصوير روشني از اين مفهوم در جامعهي ايراني ايجاد كرد و در گام چهارم نيز با اين واقعيت مواجهيم كه دولت را جز در رابطه همنشيني، جانشيني، همزماني و در زماني با مفاهيم ديگري نظير جامعه، جماعت، حكومت، سلطنت، حاكميت، قانون، حقوق شهروندي، خير عمومي، قدرت عمومي، ملت و مشروعيت نميتوان معنا كرد.»
اين استاد دانشگاه در ادامه با طرح اين پرسش كه چرا دولت مدرن در ايران شكل نگرفته است؟ افزود: « در دوران مدرنيته وقتي جامعه ايراني با مدرنيته غربي آشنا ميشود در يك دوران تخيلي به سر ميبرد و به نوعي ميتوان گفت دولت مدرن محصول دوران نظم تخيلي انسان و جامعهي ايراني و رشد و شكوفايي آن محصول بوده، ورود اين انسان و جامعه را به دوران نظم نمادين كه توأم با نوعي روانپريشي گفتماني و گمگشتي و سرگشتي هويتي بوده است و در اين فضا انسان ايراني بسياري از مفاهيمي كه مربوط به عالم گفتمان ديگري بود را غسل تعميد داد و بدون فراهم آوردن مقدمات و ملزومات گفتماني آنان را در بستر گفتمان خود حك ميكند. از اينرو از آنچه قابليت تكرارپذيري در بستر گفتمان ايراني برخوردار ميشود، فقط دالها هستند و نه مدلولها و در پايان آنچه نصيب انسان و جامعهي ايراني ميشود صرفا آرشيوي از مفاهيم و احكام متشتت است كه در دامن آن انسان ايراني تبديل به يك رند و جامعهي ايراني تبديل به هستياي شبيه همهچيز و شبيه هيچچيز ميشود.»
تاجيك با بيان اينكه ما راه طي شده غربيان را طي نكرديم و تلاش كرديم كشت نكرده را درو كنيم، معتقد است: « غافل از اينكه زمينهي جامعه را بررسي كرده باشيم متن جامعهي غربي را به جامعه ارائه كردهايم كه جامعهي ايراني آن را نپذيرفت و از سوي ديگر نيز در رابطه با انسان مدرن و كلمات ديگر مثل دموكراسي، دولت و . . . طوري صحبت ميشود كه هويت ما در عالم ديگري شكل گرفت و چون نميتوانيم اين زمينه را با متنش هماهنگ كنيم دچار نوعي بحران معرفتي شده كه اين بحران از همان آغاز در جامعهي ما تزريق شد.»
وي با بيان اينكه دولت مدرن را خواستاريم اما با فرهنگ دموكراتيك فرسنگها فاصله داريم، ابراز عقيده كرد: « آيا ميتوان بدون فراهم آوردن بستري از فرهنگ سياسي به تحقق دولت مدرن انديشيد؟ فرهنگ سياسي محصول تاريخي جوامع است كه به صورت بدوي شكل گرفته است كه اين شكلگيري به صورت آهسته بوده كه با مذاق انسان ايراني سازگار نيست. چراكه در طول تاريخ نظام غرب، فرهنگ آنها آهسته و پيوسته رشد پيدا كرده و انسان غربي سه قرن قبل از رنسانس و از قرن دوازده تحول گفتمان عميق و وسيعي شروع شد و سه قرن تحول گفتماني در جوامع غربي شكل گرفت تا آنها امروز توانستند گفتمان دولت مدرن را حاكم كنند و در بستر آن مفاهيمي همچون جامعهي مدني، آزادي و دموكراسي را معنا بدهند اما انسان ايراني تحمل اين مدت زمان را ندارد.»
تاجيك با بيان اين اعتقاد كه ما خواستار دولت مدرن هستيم اما كماكان با مفاهيمي همچون ملت، اقتدار ملي، منافع عمومي و قدرت ملي بيگانه بودهايم، گفت: « حتي ممكن است دموكراسي را همهي ملت و دولت به كار برند اما آنچه كه مهم و مصداق است تصوير درست از قدرت ملي و منافع ملي است.»
وي ابراز عقيده كرد: « دولتها اغلب در طول تاريخ ايران تافته جدابافته بوده و ساختار عمومي جامعه از آنها جدا بوده است و به نوعي قدرت فراگير و فراگفتماني بودند كه كسي نميتوانست به ساحت آنها توهين كند و گذارههاي آنها را مورد نقد قرار دهد. از اينرو ما خواستيم دولت مدرن داشته باشيم اما با تعقل مدرنيسم فرهنگها فاصله داشتهايم.»
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه در جامعهاي كه دنبال دولت مدرن است نوعي قانونهراسي وجود داشته و دارد، ابراز عقيده كرد:« همواره در طول تاريخ قانون به عنوان ابزاري براي برخي در ذهن انسان مدرن بوده و ما همواره با مشكل قانون هراسي مواجه هستيم و براي حل اين مشكل بايد براي تحقق دولت مدرن تلاش كرد.»
تاجيك با ابراز اين عقيده كه بروكراسي عقلاني و قانوني در جامعه ما جايگزين بروكراسي مريض و آفتزاده شده است، خاطرنشان كرد: « بروكراسي همواره مريض و آفتزا بوده و هيچگاه نميتواند عقلاني باشد. بنابراين تا زماني كه انسان و جامعهي ايراني يك فرآيند تغيير و تحول گفتماني را تجربه نكند نميتواند دولت مدرن را داشته باشد و تا زماني كه نتواند سلولها و بستر گفتماني را تغيير داده و عالم گفتمان را به سمت قانون، آزادي كشاند در آن سوژه متولد نشده و تا زماني كه سوژه متولد نشود امكان تحقق دولت مدرن وجود ندارد.»
اين استاد دانشگاه ادامه داد: « تا زماني كه نتوانيم از فردگرايي بيرون آمده و با مقتضيات گروهي جمع نشويم امكان دسترسي به دولت مدرن را نداريم و تا زماني كه نتوانيم كلمهي قانون را در سطوح گفتماني خود معنا دهيم و اين كلمه را در جامعه جا بيندازيم به دولت مدرن دسترسي پيدا نميكنيم.»
وي در پايان ابراز اميدواري كرد كه فضاي اين همايش بتواند بعد از بررسي آنچه در طول تاريخ يك صد سالهي ما گذشت و سازوكارها و فراز و فرودهايي كه داشت در اين مرحله اين موضوع را كه چه بايد كرد و دولت مدرن چگونه در جامعه ما محقق شود راههايي را پيدا كرد.
انتهاي پيام
نظرات