• دوشنبه / ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ / ۱۰:۱۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8602-05751
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

شمس لنگرودي: شاعري واقع‌گرايم بزرگداشت شاعري كه از تعهد انساني غافل نمي‌ماند

شمس لنگرودي: شاعري واقع‌گرايم
بزرگداشت شاعري كه از تعهد انساني غافل نمي‌ماند
مراسم بزرگداشت شمس لنگرودي در دانشگاه آزاد اسلامي كرج برگزار شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، شمس لنگرودي در اين مراسم با بيان‌كه بحث من درباره موضوع قديمي و تکراري و کهنه‌اي است که از فرط پيچيدگي هنوز تازه است، موضوع صحبتش را رابطه‌ي واقعيت و شعر عنوان كرد و گفت: اما اين بحثي نيست که در يک جلسه و چند جلسه بشود جمعش کرد؛ براي اين‌که الآن مثل دوره‌ي رئاليست‌هاي اوليه‌ي قرن نوزده نيست که واقعيت را امر ساده‌اي مي‌ديدند و گمان مي‌کردند واقعيت همين امر واقع است که با چشم مي‌بينيم. البته اين درک از پيچيدگي واقعيت از همان روزگار و مدت کوتاهي پس از خوش‌گماني هوگوها و بالزاک‌ها پيدا شد؛ يعني از وقتي که ويليام جيمز و امثال او به مقوله‌ي ضمير ناخودآگاه پي بردند و فهميدند که انسان فقط همين نيست که ديده مي‌شود؛ بلکه همين است به علاوه‌ي ضمير ناخودآگاهش، و گفتار و کردارش. و همين وقت‌ها و شايد کمي زودتر بود که مسأله‌ي ژن و وراثت مطرح شده بود و اين‌که ژن هرکس چه‌قدر در واقعيت وجودي او نقش دارد، و اين‌ها چيزهايي بود که رئاليست‌هاي اوليه حتا خوابش را نمي‌ديدند. او در ادامه‌ي اين بحث تأكيد كرد: پس اين‌که انسان کيست و واقعيت انسان چيست، مقوله‌ي ساده‌اي نيست. واقعيت انسان امري پيچيده است. همين‌طور است واقعيت تاريخ، جامعه و ديگر امور. اين شاعر و پژوهشگر با طرح اين پرسش كه ما از واقعيت تاريخ چه مي‌دانيم؟، گفت: بستگي دارد به اين‌که تاريخ مورد مطالعه‌مان را که نوشته باشد. واقعيت تاريخي، امري روشن، بسته‌بندي‌شده و قطعي نيست. همه‌چيز همين‌طور است. اسب دنيا را درست عکس ما، يعني سر و ته مي‌بيند. از نظر او واقعيت همان است که به نظرمان خنده‌دار است. شمس لنگرودي در ادامه با بيان اين‌كه در شعر هم ما با چنين پيچيدگي‌هايي سر و کار داريم، افزود: مي‌گويند شعر بايد از استعاره و کنايه، مجاز و از اين قبيل چيزها چيزي داشته باشد تا شعر شمرده شود. درست است؛ ولي شعري از سعدي يا بوکوفسکي جلومان مي‌گذارند که هيچ‌کدام از اين‌ها را ندارد، اما شعر است. او سپس تصريح كرد: خوب با اين‌همه من اعلام مي‌کنم که شاعري واقع‌گرايم. يعني چه؟ چه‌طور شاعر چيزي هستم که معلوم نيست چيست. آن حرف‌ها درباره‌ي واقعيت و شعر درست است؛ ولي اصل و اساسي در هر چيز وجود دارد که جوهر آن را تعيين مي‌کند و در آن ديگر حرفي نيست. يعني حمله‌ي آمريکا به عراق و کشته شدن عده‌اي عراقي و سرباز آمريکايي و بدويت طالبان در جهان معاصر ديگر به پيچيدگي واقعيت ربطي ندارد. واقعيت هرچه باشد، اين وقايع اموري قطعي است، و من شاعر اين واقعيت‌ها هستم. شاعري که معتقد است تمام عناصر شعري بايد در شعرش حل شوند؛ شعري که مثل شعر سعدي و بوکوفسکي شايد گاه به نظر برسد از استعاره‌هاي معهود فاصله مي‌گيرد. در اين نشست همچنين رشيد كاكاوند در سخناني درباره‌ي شمس لنگرودي گفت: يكي از مباني زيبايي‌شناسي شمس مبتني بر اصل غافل‌گيري است، كه با تخيل و زبان توليد مي‌شود. تخيل شمس جداي از الفتي كه با شعر فارسي دارد، بخصوص در شعرهاي كوتاه و عبارت‌هاي پاياني، لذتي پيش‌بيني‌نشده را به مخاطب مي‌دهد و او را ميخ‌كوب مي‌كند. اين مدرس دانشگاه افزود: نه تنها جديد بودن زبان، كه نگاه منحصر به‌فرد شمس به مسائل، اين غافل‌گيري را به‌وجود مي‌آورد. مثلا در اين شعر شمس كه: «نمي‌داند به قربانگاه مي‌رود / گوسفندي كه از پي كودكان مي‌دود كه عقب نماند»، تمام عاطفه‌اي كه تا كنون به عنوان تصوير به ما منتقل مي‌كند، كنار مي‌رود و فاجعه‌اي را به زبان شوخي نمايش مي‌دهد. كاكاوند در ادامه خاطرنشان كرد: شمس با همه‌ي آشنايي‌هايي كه به مخاطب مي‌دهد، ناگاه از او آشنايي‌زدايي مي‌كند: «باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست / ويران كرده لانه مورچگان را». شمس به گونه‌اي با سخن سعدي برخورد مي‌كند كه آشنايي ايجاد شود و بعد آشنايي‌زدايي شود. سعدي از اين عبارت سر بيرون نمي‌آورد؛ شمس است كه سر بلند مي‌كند. اين عضو هيأت علمي دانشگاه با اشاره به شعري از شمس با اين مضمون كه: «مي‌انديشم پس هستم / وگرنه كجا مي‌دانستم نيستي»، افزود: آشنايي با زبان‌بازي‌هاي ادبيات معاصر در اين‌جا زدوده مي‌شود. بزرگي مثل دكارت پشت اين كلمات هست، ولي سر بلند نمي‌كند؛ چون عبارت پاياني هضم مي‌شود، و كلام شمس آن‌جا استوار است. علت بودن، دريافت نبودن و تنهايي است. او همچنين تأكيد كرد: علاوه بر تخيل منحصر به‌فرد، زبان منحصر به‌فرد و نگاه تازه، تعهد انساني در شعر شمس وجود دارد. فرديت شمس باعث مي‌شود كه مقهور نام، حركت و قالبي از شعر فارسي گذشته و حال نشود. اين فرديت سبب مي‌شود كه شمس انديشه‌هايش را بيان كند. كاكاوند درباره تعهد انساني در شعرهاي شمس لنگرودي توضيح داد: در جهان و قرن پر از آشوب، شمس نمي‌تواند وقتي خود را بيان مي‌كند، از مسائل انساني سخن نگويد و به اين علت است كه شعرهاي او به شعار تبديل نمي‌شود. با خواندن شعرهاي شمس احساس نمي‌كنيم از يك بلندگو صداي نماينده پاسخ‌گوي يك حزب را مي‌شنويم. اين پژوهشگر همچنين متذكر شد: شمس در عين شوخ‌طبعي، عصبيتش را حفظ مي‌كند. او با لحن معترض، اما ملايم و ساده، براي مضحكه و هجو همه‌چيز بهره مي‌برد. گاه احساس مي‌كنيم شمس لنگرودي به‌خاطر نارضايتي از آن‌چه كه هست، به سيستم جهان خرده مي‌گيرد. كاكاوند در پايان گفت: وسوسه اين‌كه به گونه‌اي باشم كه مرا روي دست بلند كنند، در شعر شمس وجود ندارد. شعر او آن‌قدر بلند است كه از دور هم ديده مي‌شود. در سيرك جهان معاصر كار دردمندانه شمس هياهو نمي‌كند؛ اما اهل درد را متوجه مي‌كند. در ادامه، احمد پوري به بررسي ابعاد ماندگاري شعر شمس لنگرودي پرداخت و گفت: آهنگ رو به رشد و بي‌توقف در شعر شمس، مرعوب نشدن شمس به جريان‌هاي شعر معاصر، تناسب قابل قبول در شكل و زبان شعر، حضور در تحول شعر جهان و مطالعه ژرف شمس در گنجينه ادبيات كهن كشور، سبب شده است كه شعر شمس همواره تازه باشد. وي افزود: «رفتار تشنگي» نخستين كتاب شمس بود كه در آن احساس مي‌شود نفس بزرگان شعر كاملا مشهود است. در «مهتابي دنيا» شعر شمس پوست مي‌تركاند و تأثير شاعران مطرح دهه آخر قبل از انقلاب كم‌تر مي‌شود و به‌دنبال زبان و تصاوير ويژه خود مي‌رود. در «خاكستر و بانو» جسارت شمس بيش‌تر مي‌شود و زبان خود را پيدا مي‌كند. «قصيده لبخند چاك چاك» قصيده بلوغ شمس است و صدرنشين شعر اوست. اين مترجم در ادامه تصريح كرد: در ايران و جهان موج شعري مي‌آيد و سوار بر موج‌هاي ديگر مي‌شود و در اين ميان چهره‌هايي مطرح مي‌شوند. شعر موج، شعر مد است، و هركه دنباله‌رو آن نباشد، كنار گذاشته مي‌شود؛ اما شمس با اين جريان‌ها كاري نداشت؛ يعني نمي‌خواست و درست برعكس بسيار هوشمندانه در جريان همه بود؛ اما كار خود را مي‌كرد و استقلال خود را داشت. دور ماندن از موج، كار بزرگي بود كه شمس آن را انجام داد. پوري همچنين عنوان كرد: شكل و زبان شعر، محتواي آن‌را تعيين مي‌كند. شمس با جنجال‌هاي تئوريك كاري ندارد و شعبده‌بازي نمي‌كند. وقتي به مسائل فلسفي مي‌پردازد، كارش فاخر است و زماني كه به مضمون روزمره مي‌پردازد، كلامش امروزي و خياباني مي‌شود. او در پايان تأكيد كرد: بينش ژرف شمس درباره شعر جهان، حيرت‌انگيز است و اين سبب شده كه غناي زيادي در شعر او وجود داشته باشد، و شعرش از چارچوب مرزهاي جغرافيايي فراتر رود. مطالعه ژرف شمس در گنجينه ادبيات كهن كشور و نگاه كلاسيك او به آثار گذشتگان، يكي ديگر از دلايل ماندگاري آثار شمس است. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha