يكي از رهبران مشهور كشورهاي غير متهد در ديداري با هيات ديپلماتيك ايران گفت: ارتشي كه استحكامات عراق در منطقه شرق بصره را تسخير كرده باشد، قويترين نيروي زميني خاورميانه را در اختيار دارد.
يكي از اين نيروهاي دلاور، سرباز دلير وطن شهيد محمد صادق نائيني متولد 6/11/1342 در شهر تهران است كه به دليل رشادتهايش جزو نيروي ويژه محسوب ميشد و در عمليات كربلاي 5 در منطقه شرق بصره با قداست از ميهن دفاع كرد و براي وصال يار، همرزمان و ياران قديمي را خداحافظ گفت.
به بهانه سالگرد عمليات كربلاي 5 پذيراي سخنان برادر شهيد محمدصادق نائيني، محمدباقر نائيني آخرين بازمانده طلاييه هستيم و از زبان اين ايثارگر عزيز با شهيد بزرگوار هر قدر اندك آشنا ميشويم.
محمدصادق در سال 56 در سن 15 سالگي وارد نيروي زميني ارتش هنگ نوجوانان شد.آن زمان مدرك سوم راهنمايي داشت و در حين آموزش نظامي درس هم ميخواند.
وي مراحل آموزش را در پادگان فعلي امام حسين (ع) سپاه كه پيش از انقلاب پادگان آموزش ارتش بوده است گذراند.
در سال 57 كه تحركات ضد طاغوت و استبداد مردم ايران آغاز شد به فرمان رهبر فرزانه انقلاب ارتشيها از پادگانها فرار كرده و به سيل خروشان مردم براي از ميان برداشتن پايههاي فساد پيوستند.
بعد از خروج از پادگان در تعليم فنون نظامي به مردم در كميته و مساجد محل مثل مسجد امام جعفر صادق (ع) شروع به فعاليت كردند تا اينكه نهال انقلاب اسلامي در بهار پيروزي به بار نشست. از آن پس به مدت يك سال در نيروهاي مردمي و كميته انقلاب اسلامي در سال 1358 مشغول به خدمت بود.
محمدباقر، محمد مهدي و محمدعلي به همراه برادر خود محمدصادق نائيني كه مشغول خدمت شبانه روزي در كميته و مسجد منطقه مسكوني خود واقع در محله شهيد مدني تهران بودند با پيام امام خميني (ره) به پادگانهاي خود برگشتند و براي نشان دادن وحدت ميان نيروها در برابر منزل امام خميني (ره) رژه رفتند.
محمدصادق در دوران خدمت به لشگر 21 حمزه زرهي ارتش منتقل شد و در يگان مخصوص قرار گرفت. مدتي بعد از اين جنگهاي مناطق كردستان شروع شد وگردان 19 حمزه ارتش، از زمين و هوا براي جلوگيري از شورشهاي منطقه وارد عمليات شد.
در حين اين عمليات، شهيد نائيني به عنوان چترباز از هواپيما پريد و ازجانب شورشيان از زمين به او تيراندازي شد و سقوط كرد و مجروح شد. اما پس از بهبود دوباره به منطقه مذكور اعزام شد و با كمك همرزمان خود منطقه كردستان را از لوث وجود شورشيان آن منطقه پاك كردند. محمدصادق نائيني در طول خدمت نظامي به درجه گروهبان دومي رسيد.
بعد از مدتي، جنگ تحميلي شروع شد و عراق متجاوز به ايران حمله كرد. ارتش با تمام قوا به مناطق غربي اعزام شد.
وي از شروع جنگ تحميلي در تمامي مناطق جنگي خدمت كرد و در اين مدت مسوول تانك B.M.P و موشك ماليوتكا بود. اين نوع موشكي است مخصوص شكار تانك و چون محمدصادق تنها نيروي متخصص اين كار بود نيروي ويژه نام گرفت.
در طول مسووليت كاري، خيلي از تانكهاي دشمن را شكار كرد. البته ايشان همراه با خدمات نظامي در منطقه خدمات كمك رساني از لحاظ آموزش و تعميرات تانكهاي سپاه را انجام ميداد.
در حين خدمت ايشان 12 الي 15 سرباز زير دست داشت و به اندازهاي با سربازان خود خوش برخورد، مهربان و رفيق بود كه تمامي سربازانش در زمان مرخصي به منزل ما ميآمدند و با آوردن سوغاتي از شهرهايي چون شهرهاي شمالي كشور،تركمن، تبريز و... از محبتهاي ايشان قدرداني ميكردند.
من از نظر ظاهري شباهت عجيبي به آن شهيد داشتم. زماني كه براي ديدنش به منطقه ميرفتم من را با محمد صادق اشتباه ميگرفتند و يا با وسايل كه در منطقه بود مرا مورد محبت قرار ميدادند و خجالت زده ميكردند به طوري كه بعضي وقتها مخفيانه پا به فرار ميگذاشتم تا به ديدار برادرم بروم.
برادر بزرگترمان در زمان جنگ در منطقه پدافند هوايي در دزفول خدمت ميكرد. برادر دوم ما در هوابرد شيراز فردي واقعا نيرومند و خدا ترس و زبده ودر همه عملياتهاي جنگي پيشتاز بود. خود من در واحد زرهي 106 با واحد مخابرات ارتش و سپاه و در لشكر حضرت رسول (ص) خدمت ميكردم.
اكثرا در يك زمان به مرخصي ميآمديم و از آنجايي كه پدر و مادرمان به علت مشكلات روحي و زندگي به شهرستان شمال رفته بودند ما در خانه تنها بوديم.
شهيد نائيني در امور مربوط به منزل مهارت زيادي داشت به همين دليل به خاطر پذيرايي از مهمانان زيادي كه به ويژه براي ديدار ايشان ميآمدند مشكلي نداشتيم. گفتنيهاي زيادي از خدمات جنگي و ايثارگريهاي ايشان وجود دارد.
در مورد پيش از عمليات كربلاي 5 و منطقهاي كه بود براي دوستان و من ميگفت: به ما فرمان عمليات ايذايي براي زدن تك به دشمن را دادند ما چند شب جلوتر آماده شديم. در دو گروهان 25 نفره ساعت 12 شب آماده بوديم و در ساعت 1:30 شروع به عمليات كرديم وارد خاكريزهاي دشمن شديم بعد از درگيريهاي شديد تعداد 15 الي 20 نفر از نيروهاي دشمن را با نارنجك و گلوله از بين برديم. البته اكثر نيروهاي دشمن خواب و يا در حال مستي بودند در اين عمليات با شدت زياد و سريع عمل شد كه فرصتي به دشمن براي آماده شدن دست نداد و 2 الي 3 ساعت طول كشيد.
بعد از عمليات به خاكريزهاي خودمان برگشتيم و مدتي از منطقهاي كه قرار داشتيم به منطقه ديگري در فاصله چند كيلومتري جابجاي شديم. البته اين جابجايي زماني بود كه شهيد محمدصادق نائيني براي مرخصي به تهران آمده بود. هنوز چند روزي از مرخصي ايشان باقي بود كه گفت: من بايد برگردم به منطقه چون جابجايي داريم. پرسيدم« مگر نيروهاي ديگري آنجا نيستند؟». گفت: به آنها سخت ميگذرد بايد بروم. لباس نظامي به تن كرد خيلي محكم واستوار راهي منطقه شد. بعد از چند روز خبر شهادت ستوان يكم زرهي محمدصادق نائيني را به ما دادند.
نحوه شهادت محمدصادق اينگونه بود كه وقتي به منطقه عملياتي ميرسد براي شكلدهي نيروهاي تحت امر در داخل سنگر با سربازان خود به صحبت مينشيند ولي به علت گرما و رطوبت سنگر را ترك كرده و به فضاي باز ميروند.
حدود 6 فروند هواپيما به طرف نيروها و زاغه مهمات حمله كرده و موشك شليك ميكنند. نيروها همه زمينگير ميشوند. زاغه مهمات منفجر و موج انفجار باعث زخمي و بيهوش شدن بسياري از نيروهاي آن منطقه ميشود.
براي دومين بار هواپيماها به طرف آن منطقه حمله كرده و با موشكهاي زماني به سمت نيروهاي زمين گير شده شليك ميكنند در اين حملات چند تركش به گردن، ران پاي راست و از پشت به قلب شهيد اصابت ميكند.
بعد از مدتي كه به هوش ميآيد و ميبيند دست و پاي تمامي نيروهايش زخمي شده شروع به كمك كردن ميكند تا بمباران قطع ميشود.يك ساعت بعد از بمباران هوايي،نيروهاي كمكي از راه ميرسند و آمبولانس محمدصادق را به عقب منتقل ميكند.
چند كيلومتر از منطقه دور شده بودند كه شهيد از راننده آمبولانس ميخواهد او را به منطقه بازگرداند. اين كار انجام ميشود.
شهيد محمدصادق نائيني به صورت طاق باز ميخوابد و با لبخند ميگويد كه «بچهها از طرف من از همه خداحافظي كنيد من رفتم و روحش به طرف خدا پرواز ميكند.
انتهاي پيام
نظرات