عمليات كربلاي 5 ، 19 دي ماه سال 65 در شلمچه نزديك بصره به وقوع پيوست و از لحاظ سياسي و نظامي از اهميت زيادي برخوردار بود.به لحاظ اينكه پس از انجام تقريبا عمليات ناموفق كربلاي 4 انجام شد و دستاوردهاي سياسي و نظامي بسياري به همراه داشت.
سرهنگ رضا اسماعيلزاده، رييس ستاد كنگره سرداران و 2400 شهيد استان چهارمحال و بختياري كه در «عمليات كربلاي 5» جانشيني گروهان شهيد بهشتي در گردان يازهرا(س) تيپ 44 قمر بنيهاشم (ع) چهارمحال و بختياري را به عهده داشت در گفتوگويي با خبرنگار «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) ميگويد: عمليات كربلاي 5 بلافاصله طرحريزي و اجرا شد و ضربه مهلكي به ماشين جنگي عراق وارد كرد. يك ماه پس از عمليات كربلاي (4)، عمليات كربلاي 5 در شلمچه نزديك بصره انجام شد و جابجايي نيروها از منطقه خرمشهر كه حدود 20-30 كيلومتر با شلمچه از لحاظ بعد مسافتي فاصله داشت مشكل بود؛ از طرفي با توجه به فصل زمستان و بارندگيها، جابهجايي تجهيزات نيز با مشكلات لجستيكي مواجه بود.
رزمندگان هم توانشان را روي جبران عمليات كربلاي (4) ونااميد كردن نيروهاي بعثي گذاشته و با توان بسيار بالا وارد عمليات كربلاي 5 شدند و پس از مستقر شدن در منطقه شلمچه تلفات زيادي را به دشمن وارد كردند.
كشورهاي غربي و شرقي و كشورهاي حاشيه خليجفارس ارتش عراق را تا دندان مسلح كردند تا نيروهاي اسلام نتوانند پيروز شده و از لحاظ سياسي و نظامي برگ برنده در دست داشته باشيم و بتوانيم از لحاظ ديپلماتيك احقاق حق كنيم. منطقه شلمچه در نزديكي بصره يكي از نقاط استراتژيك عراق بود و اگر در اين منطقه به عراق ضربه ميزديم ديگر كار ارتش عراق تمام شده بود.
منطقه شلمچه از لحاظ جغرافيايي منطقه محدودي بود به همين خاطر تجمع نيروها و تجهيزات در اين منطقه باعث شد كه ما به عراق تلفات زيادي بزنيم و از طرفي دچار تلفات زيادي از لحاظ نيروي انساني و تجهيزات شويم. شاهد جنگي سخت در منطقه شلمچه بوديم به طوري كه در عملياتهاي گذشته با اين حجم آتش روبرو نشده بوديم.يگان ما در تيپ 44 قمر بنيهاشم (ع) نيرويي در حد يك گردان وارد كرد و تلفاتمان هم در حد 2- 3 نفر زخمي و شهيد بيشتر نبود و خوشبختانه توانستيم نيروها را به سلامت عقب بكشيم.
به هيچ وجه احتمال نميداديم كه 20-15 روز پس از عمليات كربلاي (4) بتوانيم عمليات ديگري را انجام دهيم چرا كه طرحريزي يك عمليات به دقت زيادي نياز داشت و حتي شايد چندين ماه طول ميكشيد. تجهيزات و امكانات ما هم كم بود و با توجه به اينكه در محاصره اقتصادي و نظامي بوديم تجهيزات ما به غنايمي كه از عراقيها ميگرفتيم، خلاصه ميشد.
بعد از عمليات كربلاي 4 ياس ونااميدي زيادي بين بچهها حاكم شده بود وهمه از نتيجه عمليات ناراحت بودند و به نوعي سرخورده شده بودند. از طرفي هم عراق هم در مورد پيروزي خود خيلي تبليغ ميكرد به همين خاطر بچهها دنبال فرصتي بودند تا اين شكست را تلافي بكنند.
پس از گذشت 1-2 روز از عمليات كربلاي 4 در حالي كه مشغول سازماندهي مجدد گردانها بوديم دستور آمد كه براي انجام عمليات ديگري آماده باشيد. همه ما فكر ميكرديم كه براي تقويت روحيه اين دستور داده شده و من هم اصلا باور نميكردم. با اين حال گردانها مجهز شدند.
همه بچههاي استان چهارمحال و بختياري در گردان يا زهرا (س) با هم بودند و اخوت و برادري بسياري بين آنها وجود داشت. از طرفي هم چون در عملياتهاي زيادي شركت كرده بودند از تجربه و تخصص بالايي هم برخوردار بودند و فرماندهان رده بالا روي اين گردان خيلي حساب باز ميكردند به همين خاطر گردان ما اولين گرداني بود كه وارد عمليات كربلاي 5 شد.
ارتش عراق با استفاده از موتورهاي قوي به منطقه شلمچه آب انداخته بود و چون منطقه دشت صاف بود تمام منطقه پر از آب شده بود. تا نزديكيهاي سيل بند دژ بلندي درست كرده بوديم و خاكريز اول ما در آن جا قرار داشت و بعد از آب خط مقدم عراق بود كه هم مينگذاري، تلهگذاري،سيمهاي خاردار و موانع زيادي در اين قسمت وجود داشت. از طرف عمق آب گرفتگي هم از 30- 40 سانتيمتر تا يك متر بود و كم و زياد ميشد به طوري كه قايقهاي موتوري و بزرگ به سختي در اين قسمت حركت ميكردند ولي حركت قايقهاي كوچك راحت بود.
به همين خاطر جابهجايي نيرو در اين آب مشكل بود. از طرفي هم به دليل وجود سيم خاردار،مين و تلههاي انفجاري حركت به صورت پياده هم در اين آب ممكن نبود. از خودروهاي نظامي به نام «خشايار» براي انتقال نيروها به خط اول دشمن استفاده كرديم.در منطقهاي به نام 5 ضلعي با عراقيها درگير شديم و 4 دژ نوني شكل را پاكسازي كرده و مستقر شديم.
عراقيها از سنگرهاي اجتماعي، تيربار،توپهاي ضدهوايي و 23 ميليمتري و 4 لول براي مقابله با نيروهاي زميني ايران استفاده ميكردند به طوري كه حركت كردن بسيار دشوار بود ولي با اين حال رزمندگان ما با توكل به خدا و گفتن يا زهرا(س) جلو ميرفتند و يكييكي سنگرهاي عراقي را تصرف ميكردند.
در اين عمليات بسياري از بچهها كه بسيار شجاع،غيور و متفكر از لحاظ طرحريزي عمليات و داراي قدرت هدايت نظامي بچهها بودند را از دست داريم. سردارشهيد محمدعلي شاهمرادي يكي از نوابغ تاريخ بود كه در اين عمليات به شهادت رسيد و بسيار نترس،شجاع،تسلط به طرحريزي عمليات و هدايت بچهها بود. شهيد سيدجمال طباطبايي از ديگر شهداي اين عمليات بود و ترس از مقابل ايشان فرار ميكرد. با اينكه در عملياتهاي قبل حدود 80-70 درصد جانباز شده بود ولي با اين حال باز هم براي شركت در اين عمليات اصرار داشت.
سردار شهيد ايرج آقابزرگي، مسوول آموزش تيپ و جانشين گردان بود. اين شهيد بسيار خوشرو و مهربان بود و در وجودشان آرامشي بود كه اين آرامش را به بچهها هم انتقال ميدادند حتي خيلي وقتها طمانينه ايشان باعث ايجاد آرامش خاصي در من ميشد.
شهيد ابراهيمزاده از خانواده فقيري بود كه خودش نانآور خانه بود و در اين عمليات به شهادت رسيد شهيد سيدمهدي محمدي، اسفنديار بنيشريف، شهيدان اعتدالپور و غلامعلي مولوي همه از بچههاي گردان يا زهرا (س) بودند كه در اين عمليات به شهادت رسيدند.
بچههاي بسيجي پس از پايان هر عمليات قيد و بندي از لحاظ نظامي نداشتند و معمولا به دنبال مرخصي و پايان ماموريت ميآمدند. اما بعد از ناكامي در عمليات كربلاي 4 همه بچهها ماندند و بيشترشان حالت بهتزدگي داشتند. همه منتظر بودند كه انتقام شكست عمليات كربلاي 4 را بگيرند البته در شكست اين عمليات ما ظواهر امر را ميبينيم و شايد خواست خدا بود شايد هم دستهاي ديگري در اين امر دخيل بود.
به هر حال عمليات كربلاي 5 روزنهاي بود كه بچهها خشمشان را به دشمن نشان داده و كمر دشمن را بشكنند. شهيد عبداللهيان كه در عمليات كربلاي 4 نتوانسته بود شركت كند هزار ركعت نماز نذر كرده بود تا بتواند در عمليات كربلاي 5 شركت كند. برادرش هم در عملياتهاي قبل مفقودالجسد شده بود. اين شهيد كه براي اولين بار در عمليات وارد شده بود در درگيري با نيروهاي بعثي جايي كه كسي جرات نميكرد تيراندازي كند براي حركت رزمندگان ما، آتش پشتيباني ايجاد كرد و در همين حين تير به سرش اصابت كرد و به شهادت رسيد و شهيد غلامعلي مولوي نيز از ديگر شهدايي بود كه با شجاعت بسيار به سمت تيربار هجوم برد و آتش آن را خاموش كرد و در همين حين در 2 قدمي من به شهادت رسيد.
دشمن در اين عمليات از هر نوع سلاحي چون خمپاره، تانك و بمبارانهاي هوايي و شيميايي استفاده كرد و حجم آتش دشمن بسيار زياد بود. نيروهاي عراقي چون از مناطق مختلف جمع شده بودند گيج بودند. فرماندهان آنها نيز به منطقه عملياتي واقف نبودند و همين امر باعث شده بود كه تعداد زيادي از نيروهاي عراقي را به اسارت بگيريم.
فكر ميكنم انجام عمليات كربلاي 5 بلافاصله بعد از كربلاي 4 بزرگترين معجزه در طول دفاع مقدس بود چون طرحريزي هر عمليات نياز به چندين ماه وقت داشت مثلا عمليات خيبر تا بدر يكسال طول كشيد با اينكه ارتش عراق آتش زيادي بر سر ما ميريخت ولي ما اثرش را كم ميديديم و با اينكه اين منطقه از زمين و هوا مسلح بود اما مثل اينكه فرشي زيرپاي ما پهن بود و از ما محافظت ميكرد.
عمليات كربلاي (5) دستاوردهاي داخلي و خارجي زيادي را به همراه داشت. بعد از عمليات والفجر 8 در سال 64 و تصرف منطقه فاو كه گلوگاه عراق در آن منطقه بود عربهاي حاشيه خليجفارس نميخواستند ايران حتي به كوچكترين پيروزي جزيي برسد و شاهد اين قضيه عمليات كربلاي 4 بود. در بحثهاي سياسي نيز قرارداد صلحي را ميخواستند به ما تحميل كنند كه در آن هيچ حقي براي ما در نظر گرفته نشده بود و در آن ايران به عنوان متجاوز معرفي شده بود. ولي پس از عمليات كربلاي 5 دول عرب و غرب و شرق واقعا ديدند عراق به دردشان نميخورد و مجبور شدند به خواستههاي ما تن دهند و بندهاي مورد نظر ما در قطعنامه 598 اعمال كنند.
در واقع پيروزي در عمليات كربلاي 5 برگ برندهاي بود براي اينكه با دقت بيشتري برخورد كنيم و شور و شوق دوبارهاي در مردم به وجود آمد.
كمبود امكانات و كسر بودجه از جمله مشكلات عديدهاي بود كه در كشور به وجود آمده بود و فشار زيادي به مردم ميآورد اما مردم ما با ايثار و از خود گذشتگي مشكلات را تحمل ميكردند و حتي از يك وجب از خاك ايران هم نميگذشتند؛بنابراين پيروزي در عمليات كربلاي 5 اميد دوبارهاي به مردم ايران داد و همه فهميدند كه ميتوانند مقابل دنيا بايستند و تجاوزگر را به خاك ذلت بنشانند.
انتهاي پيام
نظرات