محمد محمدعلي داستاننويسي است كه در دههي 20 متولد شد و اولين كتابش را در سن 27سالگي در دههي 50 منتشر كرد. او در كنار داستاننويسي فعاليت مطبوعاتي هم داشته و همچنين تجربهي ادارهي كارگاههاي داستاننويسي هم دارد.
محمدعلي با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در گفتوگويي، از ادبيات جنگ، نويسندگان جوان، جايگاه شعر و داستان در جامعهي امروز و... گفت.
به جنگ پرداختهام
اين داستاننويس صحبتهايش را دربارهي ادبيات جنگ و تجربيات خودش در اين زمينه اينگونه شروع كرد: تعدادي از آثار من كه پس از دههي 60 نوشته شده، در فضاي جنگ است. حتا در "بازنشستگي"، بوي جنگ ميآيد. اما اولين اثري كه در آن مشخصا به جنگ و مسائل حاشيهيي آن پرداختهام، رمان "نقش پنهان" بود، كه بخش اعظمش در فضاي جنگ است و جنگي كه در شهر اتفاق ميافتد و حتا يكي از شخصيتها به استقبال جنگ ميرود. در رمان "برهنه در باد" چند فصل به جنگ پرداختهام و در مجموعهي داستان "چشم دوم"، هر پنج داستان دربارهي عوارض ناشي از جنگ در شهرهاست.
محمدعلي در ادامه يادآور شد كه يكبار هم جايي گفته كه مايل است دربارهي جنگ و مسائل پيرامون آن بنويسد، و افزود: من جزو معدود رماننويسان معاصر هستم كه دربارهي عوارض ناشي از جنگ در شهرها و مخصوصا روي زندگي كارمندها نوشتهام. داستانهاي كوتاه ديگري هم هست كه در آنها به جنگ پرداخته شده است. نميخواهم بگويم سهمم را ادا كردهام، ولي چندان هم بيتفاوت نبودهام؛ چون بههر حال، حادثهي مهمي در كشور ما اتفاق افتاد و چه بسا سالها بايد بگذرد تا بتوان نتيجهي درستتر، يا بهتر بگوييم، هنريتري از اين جنگ براي ما مطرح شود. به زشت و زيباي آن و علت و علل آن اگر كاري نداشته باشيم و حتا اگر به مثابهي يك زلزله به آن نگاه كنيم، حادثهي عظيمي بوده است كه ميبايد دربارهاش نوشت. البته تاكنون شرايط به گونهاي بوده است كه نتوانستيم از زاويههاي مخالف يا حتا انتقادي به آن نگاه كنيم. اين زاويه از آن جهت مهم است كه بدون آن نميتوان تمام ابعاد هنري، اجتماعي و سياسي اين حادثهي عظيم را ديد.
او همچنين يادآور شد: پس از جنگهاي اول و دوم جهاني، نويسندگان معروف و مهمي توانستند دربارهي جنگ بنويسند و از ميان آنها به همين دليلي كه گفتم (نگاه آزاد و منتقدانه) داستانها و شعرهاي بسيار خوبي خلق شدند كه خب البته نسل ما هنوز فرصت دارد تا با نگاهي بيطرفانه به جنگ نگاه كند، و اگر نه احيانا اين مهم را به دوش جوانهاي امروز كه در دورهي جنگ، چهار، پنج يا احيانا 10ساله بودهاند، واگذار كند، تا از مجموع آنچه كه بهصورت مكتوب يا فيلم بهجاي مانده، بيايند و مثل تولستوي، "جنگ و صلح" نسل خودشان را بنويسند.
اندكي و فقط اندكي مسامحه
محمدعلي در ادامهي اين بحث، در پاسخ به اين موضوع كه گفته ميشود، طيف روشنفكر ما و نويسندگان همطيف او، در زمينهي نوشتن از جنگ و آنچه هشت سال بر اين سرزمين گذشته، كمكاري كردهاند، خاطرنشان كرد: در اين زمينه نسل ما پيشقدم هم شد و حتا كساني كه هيچكس فكر نميكرد به مسائل جنگ بپردازند، تا نزديكي شهرهاي جنگزده و حتا شخصا به جبههها رفتند، ولي بهخاطر همان نگاهي كه پيشتر گفتم، نتوانستند خود را در يك قالب از پيش تعيينشده پيدا كنند. شما نگاه كنيد به چند داستان كوتاه اسماعيل فصيح يا رمان "زمستان 62"، كارهاي احمد محمود و ديگر نويسندگاني كه ميخواستند به اين حوزه وارد شوند؛ ولي به دلايل گوناگون و سياسي بودن افكار دربارهي جنگ و ايديولوژيك بودن آن كه از قالب يك ديدگاه ديني عرضه ميشد، خيليها تصور ميكردند چنانچه بخواهند همهي ابعاد جنگ را ببينند، چه بسا كه آثارشان در تقابل با ديدگاه حاكم قرار بگيرد و حتا نقصاني در حركت رو به جلو رزمندگان تلقي شود. حال آنكه الان به جرأت ميتوان گفت، آن رزمندگان جوان و قطعا و قطعا صديق، در آن هول و ولاي جنگ، مجالي براي ديدن اينگونه آثار نمييافتند، تا بر آنها اثر منفي بگذارد. هر چه بود، در پشت جبهه و جدال بين طرفداران پروژهي فرهنگي جنگ و مخالفان پروژهي فرهنگي جنگ بود؛ يعني در محافل خصوصي و عمومي دستاندركاران روزنامهها و مجلهها و احيانا برخي از مسؤولان وزارت ارشاد و... خلاصه ميشد. به باور من اگر آن روزگار، اندكي و فقط اندكي مسامحه صورت ميگرفت، ما حتا پس از سال 68 (پايان جنگ) و حتا تا سال 76 كه سيدمحمد خاتمي آمد، ميتوانستيم آثار باارزشي را با اين ديدگاه منتقد عرضه كنيم.
نويسندهي "از ما بهتران" در توضيح بيشتر متذكر شد: آن ديدگاه مخالف جنگ بهطور طبيعي از عوارض جنگ در شهرها ميگفت و چون نميتوانست به عمق برود، درنتيجه چندان نميتوانست خطرساز باشد؛ اما امكان داشت كه بتواند با آن مسامحه، يكي چند اثر خوب بيافريند، كه حالا احساس نكنيم هر چه كه درباره جنگ نوشتهاند، از گروه موافقان بوده و خوانندگان جدي را بهخود جذب نكرده است. اولين مجموعهي داستانهاي كوتاه جنگ را همفكران كانوني ما، در يك جلد كتاب، دربارهي جنگ در سال 61 ـ 60 منتشر كردند؛ اين به آن معناست كه نويسندگان حتا نه چندان علاقهمند به جنگ، اين تعهد و الزام را داشتند كه دربارهي جنگ بنويسند. منتها در اواسط نيمهي اول دههي 60 مسائل بهگونهاي شد كه كل ادارهي فرهنگي جنگ بهدست موافقان افتاد و هيچ راه ديگري براي گروه مقابل باقي نماند.
اين چه سيستمي است؟!
بهاعتقاد محمدعلي، چنانچه به داستانها و شعرهاي دربارهي جنگ بهصورت مسامحهگرانه نگاه نشود، يك بخش بزرگ تعهد و الزام هنري نسبت به اين عظيمترين رويداد خاورميانه در 50 سال گذشته ناقص خواهد ماند و از ما كه داعيهدار انقلاب فرهنگي هستيم، اين انتظار ميرود كه با دريادلي بيشتري نسبت به مسألهي جنگ نگاه كنيم و در مقابل مسير طبيعي واكنشهاي جوانان قرار نگيريم. هيچ چيز اين جهان تغيير نخواهد يافت و منافع هيچكسي يكباره با انتشار يك كتاب به خطر نخواهد افتاد، چنانچه هنرمندي حرف خود را در قالب هنري بيان كند. عميقا اعتقاد دارم هر مسألهاي كه منعي در جامعه داشته باشد، اگر بهصورت هنري گفته شود و جامعهي هنري بپذيرند كه آن اثر هنر ناب است، سانسورپذير نيست. اخيرا شنيدهام يكي دو نفر از نويسندگان جوان كتابهايي دربارهي جنگ منتشر كردهاند، اميدوارم اين آثار در قالب هنري بيان شده باشند و هرگز از بين نروند. گو كه ما در عصري زندگي ميكنيم كه حقوق فردي هر يك از انسانها موضوع اصلي مهمترين داستانهاي كوتاه و رمانهاي جهان است. اين آزادي بيان براي همه محفوظ است؛ حتا براي كسي كه با ديدگاه هنري، اجتماعي و سياسي آن نويسندهي جوان يا من مخالف است. اثر بايد چاپ شود، سپس مخالفان دربارهي آن كتبي قضاوت كنند؛ نه آنكه قضاوت فيزيكي انجام دهند. كتاب بههر حال ميبايد چاپ شود و هر كتابي بههر روي، مخالفان خود را نيز دارد. اين روند صحيح و درست جالب است كه بين همان ديدگاه موافقنويسان جنگ صورت ميگيرد. مثلا فيلمسازان ارزندهاي مثل ابراهيم حاتميكيا، احمدرضا درويش و محسن مخملباف اين مجوز را يافتند كه اولين منتقدان جنگ باشند و اثر خود را در سطح وسيع و زير پوشش وزارت ارشاد ارايه كنند، حال آنكه ما گاه مشاهده ميكنيم از يك داستان كوتاه نويسندگان معروف يا ناشناس جلوگيري شده است. اين چه سيستمي است؟! اين چه نگاه تبعيضآميزي است كه خوديها مجوز دارند شديدترين انتقادها را بكنند، ولي غيرخوديها نميتوانند حتا يك اثر خود را بهچاپ برسانند؟!
سرمايهگذاري روي سينما و ادبيات قابل مقايسه نيست
نويسندهي "جمشيد و جمك" سپس با بيان اينكه سرمايهگذاري روي سينما و ادبيات اصلا قابل مقايسه نيست، گفت: نگاه كنيد به ميزان سرمايهگذاري كه از ابتداي انقلاب در بخش سينما شد و ميزان سرمايهگذاري كه در بخش ادبيات شد. البته آنهايي كه سرمايهگذاري در سينما را در اولويت قرار دادند، بهدليل گستردگي اين صنعت و پربيننده بودن آن، تمام ابعادش را زير نظر گرفتند و چون سرمايه دست خودشان بود، كادر خود را پرورش دادند و از ميان آنها به تعدادي فيلمساز قابل قبول رسيدند. حال نگاه كنيد به ميزان سرمايهگذاري كه در بخش ادبيات و بالاخص داستان شده است. از نظر من اين دو مقوله غيرقابل مقايسهاند، كه فكر ميكنم همانقدر كه وزارت ارشاد به نفع فيلمسازان خود كار كرده، به همان ميزان به ضرر نويسندگان مستقل كار كرده است. البته در اين ميان، تعدادي از ناشران خودي از رانتها سود بردند، ولي به نويسندگان نم پس ندادند.
نسل جوان نويسنده و تفاوتها
اين داستاننويس در بخش ديگري از گفتوگويش با ايسنا، از نسل جوان داستاننويس گفت و تفاوتها.
بهگفتهي او، داستاننويسان جوان هر دوره مسائل خاص همان دوره را دارند. آنچه كه بين اين دورهها مشترك است، همان جواني نويسندگان جوان است، كه گاه به افراط و تفريط ميكشد. با اين همه، همهچيز طبيعي است؛ چون ما با جوانان سر و كار داريم.
نويسندهي "قصهي تهمينه" و "آدم و حوا" در اين زمينه يادآور شد: جوانان دورهي ما بهطور طبيعي بهدليل نداشتن وسايل ارتباط جمعي فراوان و نبودن كامپيوتر و اينترنت، براي كسب اطلاعات به آب و آتش ميزدند، ولي حالا بهدليل سهلالوصول بودن دريافت اطلاعات جامع جهاني، مسائل خود را با شتاب فزايندهاي پيش ميبرند. درنتيجه اينجا فقط با توجه به بعد زماني، مسألهي شتاب را در جوانهاي امروز ميبينيم. در دورهي ما، خود من وقتي ميخواستم " درهي هندآباد" را در سال 54 منتشر كنم، بيش از دو سال معطل پيدا كردن ناشر شدم، چون مصمم بودم كه با هزينهي شخصي كتاب چاپ نكنم. اما اگر امروز بود، بلافاصله به اينترنت مراجعه ميكردم و كتابم را روي اينترنت ميگذاشتم. الآن جوانان ما از اين امكانات علمي در انتقال خبر بهرهمندند و چاپ كردن يك كتاب ديگر بهصورت يك خواستهي دستنيافتني جلوه نميكند. اين يكي از تفاوتهاست، كه مشكل روحي رواني دو نسل را از هم جدا ميكند.
از دوقطبي بودن جهان تا خواستههاي فردي
محمدعلي در ادامه دربارهي تفاوت نگاه داستاننويسان نسل خودش و امروز، خاطرنشان كرد: در دورهي جواني ما جهان دوقطبي بود و ما بيشتر مسائل را بهصورت حركتهاي جمعي و گروهي ميديديم. هنوز در نيمهي اول و دوم دههي 50، بهدليل دوقطبي بودن جهان، نويسندگان نيز خود را در يكي از اين قطبها مشاهده ميكردند؛ در نتيجه درونمايهي آثارشان نيز غالبا از اين دوقطبي بودن جهان ناشي ميشد. دوقطبي بودن به آنجا ميكشيد كه بخش اعظم فكر و توان نويسندهي جوان بهدنبال تقابل با حاكميت شكل ميگرفت و نويسندهاي موفق بود (از ديدگاه خود نويسندهي جوان) كه بتواند بهصورت سمبل، استعاره و كنايه در مقابل حاكميت قرار بگيرد و نيش و كنايهاي بزند، يا به مسائل سياسي روز يا استكبار جهاني و... در داستانهايش اشاره كند. اين نوع تفكر از سال 32 به بعد البته تقليل پيدا كرد، ولي همواره تا انقلاب 57 جزو خصيصههاي نويسندگان بود، تا خود را بهگونهاي غيردولتي جلوه دهند، كه البته آن زمان نويسندگان دولتي هم فراوان بودند كه بخشي از آنها در جريان جشن هنر شيراز، شكل ميگرفت و مقابل آنها كانون نويسندگان قرار ميگرفت كه حتا جوانهايش تصور ميكردند جامعه به يك رفرم و دگرگوني نياز دارد.
او در ادامه يادآور شد: اين نوع نگاه همواره از مشروطه به بعد بين نويسنده و شاعر و حاكميت وجود داشته است و اساسا يك خصيصه براي نويسندگان مبارز ايراني - اعم از جوان و غيرجوان - شناخته ميشد، اما حالا و پس از انقلاب، با گسترش مسائل اجتماعي و كلان شدن مسألهي نشر و عمده شدن مسائل فرهنگي كشور، گويي خيليها به اين نتيجه رسيدهاند كه "شعر شعار نيست و محتواي هنري ماندگارتر از شعارهاي روز خواهد بود"، پس به حركتهاي فردي و احقاق حقوق فرد در جامعه بيشتر ميانديشند؛ تا حركتهاي جمعي و گروهي. از اين نقطه به بعد، جوانهاي امروز نيز در اين 15، 20 سالهي گذشته توانستند اين تز نيمهي اول دههي 60 را ادامه دهند. ما حالا شاهد داستانهايي هستيم كه بيشتر به درون شخصيتها رسوخ كرده و خواستههاي فردي را در سرلوحهي افكار خود قرار داده است.
استقبال ناشران از رمان
محمدعلي در بخش ديگري از اين گفتوگو، دربارهي مقايسهي جايگاه شعر و داستان و نمايشنامه در جامعهي امروز گفت: رواج يا ركود يك ژانر ادبي به زمينهي اقتصادي آن اثر در جامعه بستگي دارد. اگر واقعگرايانه به حركتهاي اجتماعي و پديدههاي هنري نگاه كنيم، خواهيم ديد كه وقتي ناشري با آن شم تيز اقتصادي بهطرف سرمايهگذاري روي يك پديدهي هنري، اعم از چاپ شعر، داستان، عكس و حتا عكسنقاشي و پرتره ميرود، بهدرستي در جهت پسند مشتريان خود قرار گرفته است. در سالهاي اخير ما بهوضوح شاهديم كه ناشران ايراني اقبال خوبي به رمان و داستانهاي بلند نشان دادهاند. از نظر من، ناشران دريافتهاند وقتي كه بيش از هزار نسخهي هر رمان فروش ميرود، پس سرمايهگذاري روي رمان ريسك محسوب نميشود. از سوي ديگر، از قراين پيداست كه شعر در جهان و ازجمله ايران، به ركود دچار نشده است، اما ميتوان گفت در حالت تعليق يا دگرديسي يا حتا استحاله و پوست انداختن قرار دارد، كه از بيرون، ركود بهنظر ميرسد. ولي دربارهي نمايشنامه ميتوان گفت كه عملا چاپ نمايشنامه بهصورت كتاب و فروش آن به ركود دچار شده است.
محمد محمدعلي هفتم ارديبهشتماه 1327 بهدنيا آمد. از آثار او به اين عنوانها ميتوان اشاره كرد: مجموعهي داستان: "درهي هندآباد" (1354)، "از ما بهتران" (1357)، "بازنشستگي و داستانهاي ديگر" (1366، برندهي لوح تقدير 20 سال داستاننويسي در سال 1377)، "چشم دوم" (1373) و "دريغ از روبهرو" (1378)، رمان: "رعد و برق بيباران" (1370)، "نقش پنهان" (1370)، "باورهاي خيس يك مرده" (1376)، "برهنه در باد" (1379، برندهي تنديس يلدا در سال 1380)، "قصهي تهمينه" (1382)، "آدم و حوا" (1383)، "جمشيد و جمك" (1383) و "مشي و مشيانه" (در دست انتشار).
انتهاي پيام
نظرات