بازخواني «نامهي 134 نفر» ما همچنان نويسندهايم ؛ سخنان سيمين دانشور، علياشرف درويشيان، اميرحسن چهلتن، خشايار ديهيمي، فرزانه طاهري، مسعود احمدي و مشيت علايي
«ما نويسندهايم» عنوان نامهاي بود كه جمعي از نويسندگان در تاريخ 1373/07/25 آن را منتشر كردند. در اين نامه كه بعدها به «نامهي 134 نفر» معروف شد و توسط اين تعداد از نويسندگان، شاعران، مترجمان و مؤلفان نوشته و امضا شده بود، چند نكته قابل توجه مورد اشاره قرار گرفته بود؛ ازجمله ايجاد نشدن موانعي در رسيدن آثار هنرمندان به دست مخاطبان بيهيچ تغييري و موانعي كه بر سر راه آزادي انديشه، بيان و نشر است، و تجسس نشدن در زندگي شخصي نويسندگان به بهانه نقد آثارشان.
اين نامه در آن سالها در هيچ روزنامهاي فرصت انتشار نيافت:
«مسائلي كه در تاريخ معاصر در جامعه ما و جوامع ديگر پديد آمده، تصويري را كه دولت و بخشي از جامعه و حتا برخي از نويسندگان از نويسنده دارند، مخدوش كرده است؛ و درنتيجه هويت نويسنده و ماهيت اثرش و همچنين حضور جمعي نويسندگان دستخوش برخوردهاي نامناسب شده است.
از اين رو ما نويسندگان ايران وظيفهي خود ميدانيم براي رفع هرگونه شبهه و توهم، ماهيت كار فرهنگي و علت حضور جمعي خود را تبيين كنيم.
ما نويسندهايم، يعني احساس و تخيل و انديشه و تحقيق خود را به اشكال مختلف مينويسيم و منتشر مي كنيم. حق طبيعي و اجتماعي و مدني ماست كه نوشتهمان - اعم از شعر يا داستان، نمايشنامه يا فيلمنامه، تحقيق يا نقد، و نيز ترجمهي آثار ديگر نويسندگان جهان - آزادانه و بي هيچ مانعي به دست مخاطبان برسد.
ايجاد مانع در راه نشر اين آثار، به هر بهانهاي، در صلاحيت هيچ كس يا هيچ نهادي نيست. اگرچه پس از نشر، راه قضاوت و نقد آزادانه دربارهي آنها بر همگان گشوده است.
هنگامي كه مقابله با موانع نوشتن و انديشيدن از توان و امكان فردي ما فراتر ميرود، ناچاريم به صورت جمعي - صنفي با آن روبهرو شويم، يعني براي تحقق آزادي انديشه و بيان و نشر و مبارزه با سانسور، به شكل جمعي بكوشيم، به همين دليل معتقديم:
حضور جمعي ما، با هدف تشكل صنفي نويسندگان ايران متضمن استقلال فردي ماست. زيرا نويسنده در چگونگي خلق اثر، نقد و تحليل ديگران، و بيان معتقدات خويش، بايد آزاد باشد. هماهنگي و همراهي او در مسائل مشترك اهل قلم به معناي مسؤوليت او در برابر مسائل فردي ايشان نيست. همچنانكه مسؤوليت اعمال و افكار شخصي يا سياسي يا اجتماعي هر فرد بر عهدهي خود اوست.
با اين همه، غالبا نويسنده را، نه به عنوان نويسنده، بلكه به ازاي نسبتهاي فرضي يا وابستگيهاي محتمل به احزاب يا گروهها يا جناحها ميشناسند و بر اين اساس دربارهي او داوري ميكنند. درنتيجه حضور جمعي نويسندگان در يك تشكل صنفي - فرهنگي نيز در عدد احزاب يا گرايشهاي سياسي قلمداد ميشود.
دولتها و نهادها و گروههاي وابسته به آنها نيز بنا به عادت، اثر نويسنده را به اقتضاي سياست و مصلحت روز ميسنجند و با تفسيرهاي دلبخواه، حضور جمعي نويسندگان را به گرايشهاي ويژهي سياسي خود يا توطئههاي داخل و خارج نسبت ميدهند. حتا بعضي افراد، نهادها و گروههاي وابسته، همان تفسيرها و تعبيرهاي خودساخته را مبناي اهانت و تحقير و تهديد ميكنند.
از اين رو تاكيد ميكنيم كه هدف اصلي ما از ميان برداشتن موانع راه آزادي انديشه و بيان و نشر است و هرگونه تعبير ديگري از اين هدف، نادرست است و مسؤول آن صاحب همان تعبير است.
مسؤوليت هر نوشتهاي با همان كسي است كه آن را آزادانه مينويسد و امضا ميكند. پس مسؤوليت آنچه در داخل يا خارج از كشور به امضاي ديگران، در موافقت يا مخالفت با ما نويسندگان ايران منتشر ميشود، فقط به عهدهي همان امضاكنندگان است. بديهي است كه حق تحليل و بررسي هر نوشتهاي براي همگان محفوظ است، و نقد آثار نويسندگان لازمهي اعتلاي فرهنگ ملي است، اما تجسس در زندگي خصوصي نويسنده به بهانهي نقد آثارش، تجاوز به حريم اوست و محكوم شناختن او به دستاويزهاي اخلاقي و عقيدتي، خلاف دموكراسي و شؤون نويسندگي است. همچنانكه دفاع از حقوق انساني و مدني هر نويسنده نيز در هر شرايطي وظيفهي صنفي نويسندگان است.
حاصل آنكه؛
حضور جعمعي ما ضامن استقلال فردي ماست، و انديشه و عمل خصوصي هر فرد به جمع نويسندگان ربطي ندارد. اين يعني نگرش دموكراتيك به يك تشكل صنفي مستقل.
پس اگرچه توضيح واضحات است، باز ميگوييم؛ ما نويسندهايم. ما را نويسنده ببينيد و حضور جمعي ما را حضور صنفي نويسندگان بشناسيد.
امضا: منوچهر آتشي، اميرحسين آريانپور، داريوش آشوري، شهين احمدي، مسعود احمدي، شيوا ارسطويي، حسن اصغري، محمدرضا اصلاني، جهانگير افكاري، اصغر الهي، مفتون اميني، سيدعبدالله انوار، منصور اوجي، پرويز بابايي، علي باباچاهي، محمدرضا باطني، رضا براهني، شاپور بنياد، محمد بهارلو، سيمين بهباني، ميهن بهرامي، محمد بياباني، بيژن بيجاري، بهرام بيضايي، شهرنوش پارسيپور، روئين پاكباز، باقر پرهام، حسن پستا، عليرضا پنجهاي، احمد پوري، حسن پويان، محمد پوينده، چنگيز پهلوان، بهروز تاجور، احمد تدين، گلي ترقي، فرخ تميمي، عليرضا جباري، كامران جمالي، هاشم جوادزاده، محمد جواهركلام، شاپور جوركش، رضا جولايي، جاهد جهانشاهي، رضا چايچي، اميرحسن چهلتن، هوشنگ حسامي، غفار حسيني، خسرو حمزوي تهراني، ضياءالدين خالقي، محمدتقي خاوري، علياصغر خبرهزاده، ابوتراب خسروي، محمدرضا خسروي، عظيم خليلي، محمد خليلي، سيمين دانشور، علياشرف درويشيان، محمود دولتآبادي، خشايار ديهيمي، اكبر رادي، مرتضي راوندي، فريبرز رئيسدانا، نصرت رحماني، منيرو روانيپور، قاسم روبين، اسماعيل رها، ابراهيم رهبر، عباس زرياب خويي، كاظم سادات اشكوري، فرشته ساري، غلامحسين سالمي، محمدعلي سپانلو، جلال ستاري، فرج سركوهي، عليرضا سيفاللهي، احمد شاملو، محمد شريفي، محمدتقي صالحپور، ساناز صحتي، عبدالرحمان صدريه، عمران صلاحي، فززانه طاهري، مسعود طوفان، هوشنگ عاشورزاده، شيرين عبادي، عبدالعلي عظيمي، مشيت علايي، غزاله عليزاده، مهدي غبرايي، هادي غبرايي، سودابه فضائلي، محمد قاضي، مهدي قريب، آزيتا قهرمان، مهرانگيز كار، مديا كاشيگر، منوچهر كريمزاده، بيژن كلكي، سيما كوبان، عبدالله كوثري، جعفر كوشآبادي، منصور كوشان، ليلي گلستان، هوشنگ گلشيري، شهلا لاهيجي، محمد شمس لنگرودي، جواد مجابي، محمد محمدعلي، احمد محمود، عباس مخبر، محمد مختاري، حميد مصدق، محمد معتقدي، علي معصومي، شهاب مقربين، شهريار مندنيپور، كيومرث منشيزاده، الهام مهويزاني، جمال ميرصادقي، احمد ميرعلايي، محسن ميهندوست، كيوان نريماني، غلامحسين نصيريپور، نازنين نظامشهيدي، جمشيد نوايي، سيروس نيرو، صفورا نيري، محمد وجداني، اسماعيل همتي، كورش همهخاني، حميد يزدانپناه و ابراهيم يونسي.
رونوشت براي روزنامهها و مجلات؛ اطلاعات، ابرار، جمهوري اسلامي، جهان اسلام، رسالت، سلام، كيهان، همشهري، آدينه، ادبستان، ادبيات داستاني، اطلاعات بينالمللي، ايران فردا، پاژ، پيام امروز، تكاپو، جامعهي سالم، چيستا، دنياي سخن، دوران، روزگار وصل، زنان، زندهرود، شباب، شعر، صفحهي اول، فروغ آزادي، كاخ ادبي، كلك، كيان، كيهان فرهنگي، كيهان هوايي، گردون، گفتوگو، گليهوا، معيار، مناطق آزاد، نشر دانش، نگاه پنجشنبه (ضميمهي خبر)، نگاه نو، وارليق.
و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، خبرگزاري جمهوري اسلامي، انجمن قلم جهاني (همهي شاخهها) و ساير كانونهاي نويسندگان جهان».
اكنون تعدادي از اين نويسندگان درگذشتهاند، تعدادي به خارج از كشور مهاجرت كردهاند، تعدادي در بستر بيماري هستند، تعدادي دل و دماغ از ادبيات سخن گفتن ندارند يا به حرفي زدن در اينباره تمايلي ندارند و تعداد قابل توجهي نيز همچنان به خلق اثر فكري مشغولند.
بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در گفتوگوهايي با برخي از كساني كه از تدوين و امضا كنندگان نامه يادشده بودند، به بررسي دوباره آن و نيز دريافت ديدگاههاي فعلي اين تعداد با توجه به روندي كه در سال هاي گذشته در اين عرصهها طي شده است، انجام داد كه در پي ميآيد:
اميرحسن چهلتن كه خود ازجمله ده، پانزده نفري بوده است كه در تدوين نامه مشاركت داشتهاند، گفت: چيزي كه در نگاه اول در اين نامه جلب نظر ميكرد، سادگي و صميميت آن بود.
او كه اعتقاد دارد نامه 134 نفر يك متن حقوقي روشن و موجز بوده است، متذكر شد: ميتوان با قطعيت گفت كه اين نامه حالا ديگر يك سند تاريخي است و نشان ميدهد عمدهي نويسندگان اين مملكت در برههاي از تاريخ ناچار بودهاند همچون يك موضوع ناموسي از امر نوشتن دفاع كنند.
وي يادآور شد: اين نامه به سادگي توضيح داده است نويسنده بودن يعني چه، ماهيت كار فرهنگي چيست و حضور جمعي نويسندگان حاصل كدام ضرورت است.
نويسنده ”تهران شهر بيآسمان” ادامه داد: اين نامه به گونهاي است كه انگار براي يك مشت آدم محجور توضيح دهيم چرا ميخوابيم، چرا لباس ميپوشيم و چرا نفس ميكشيم.
چهلتن افزود: وقتي كه براي تدوين اين نامه به كار رفت، شايد نه قبل و نه بعد از آن هرگز در جمع مشورتي ما سابقه نداشت. نگارش اين نامه هفتههاي متوالي از ما وقت برد و انگار ما از همان زمان به اهميت اين نامه و انعكاسش واقف بوديم. شايد به مصيبتهايي هم كه به دنبال آورد، به طور غريزي وقوف داشتيم؛ اما به هر حال، انتشار اين نامه براي ما يك ضرورت صد در صد بود.
علياشرف درويشيان ـ ديگر تدوينكننده و امضاكننده نامه ـ در اينباره اظهار داشت: آنچه در اين نامه مهم به نظر ميرسد، تاكيد بر اين است كه نويسنده آزاد است آثار خود را منتشر كند و آثارش سانسور نشوند.
وي ياد آور شد: بيشترين تاكيد ما بر آزادي انديشه و بيان و قلم است و نيز مبارزه با سانسور.
درويشيان تصريح كرد: موضع من همچنان همين نامه است و حتا ميتوانم بگويم خود من به عنوان يك شخص اگر بخواهم امروز بيانيهاي بدهم، در اين مورد شديدتر از اين خواهد بود. زيرا از سال 83 (زمان نگارش نامه) كه در حدود يازده، دوازده سالي ميگذرد، به جز همان چند سالي كه مسالهي قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده گرم بود، نتوانستيم مجمع عمومي سالانهمان را برگزار كنيم و بعد از آن همچنان به خواستههاي ما پاسخ ندادهاند.
وي تصريح كرد: من به آن نامه هنوز اعتقاد دارم.
فرزانه طاهري ـ مترجم و از ديگر امضاكنندگان نامه 134 نفر ـ در توضيحي به خبرنگار ايسنا، گفت: اين نامه پيش از برنامه تلويزيوني هويت نوشته شد. درواقع در پاسخ به فشارهايي بود كه بر سر امضاي متني چند سطري دربارهي رعايت حقوق شهروندي يكي از نويسندگان در زندان، وارد آوردند.
وي يادآور شد: ماهيت اين فشارها و نوع سخنان به گونهاي بود كه گروهي از نويسندگان به فكر افتادند به ايضاح و تاكيد دوباره بر مسائلي بپردازند كه شايد در خيلي از جاهاي دنيا جزو بديهيات باشد.
او افزود: همچنان اين حق طبيعي اهل قلم است كه آثارش بي هيچ مانعي به دست مخاطبان برسد. همچنان پيگيري حقوق مسلم و ابتدايي اهل قلم و انديشه چه به صورت فردي و چه در تشكلي صنفي - فرهنگي، حق مسلم آنهاست. تلاش براي از بين بردن موانع نشر نيز.
اين مترجم خاطرنشان كرد: همچنان ضرورت دارد تاكيد شود كه كار سخيف تجسس در زندگي خصوصي اهل انديشه تجاوز به حريم اوست. همچنان بايد بر آزادي قلم و بيان براي همگان بي هيچ حصر و استثنا پاي فشرد و همچنان بايد گفت كه اگر كسي با نوشتهاش آغازگر جرمي شد، بايد در محكمهاي صالح با حضور هيات منصفهاي متخصص جرمش اثبات شود.
طاهري تصريح كرد: بايد در انتها اين را هم پرسيد كه آنان كه از فسادانگيزي برخي از كتابهاي ما سخن ميگويند، يك بار براي هميشه مثال بياورند و اثبات كنند كه اين سخنها مقدمه چه حرامي شدهاند.
وي عنوان كرد: بارها گفتهايم برويد در زندانها در ميان مجرمان ببينيد از خواندن كدام كتاب به اينجا رسيدهاند. بارها گفتهايم كه ميزان كتابخواني در اين كشور كه اين همه به فرهنگش مينازيم، اسفبار و حتا شرمآور است.
مسعود احمدي ـ شاعر و ديگر عضو گروهي كه متن نامه را امضا كردند ـ در اينباره توضيح داد: متن اين نامه يا درواقع بيانيه 134 نفر، يكي از محكمترين، پاكيزهترين و روشنترين متوني بود كه در سالهاي اخير از جانب نويسندگان و شاعران اين مرز و بوم به مثابه اعلان مواضع فراگير و بيان مطالباتي برحق، تاليف، تدوين و منتشر شد.
او افزود: به راستي نميدانم كه در اين سالها جريانهاي افراطي آيا به اين نقطه نرسيدهاند كه مفاهيم ميهن، منافع ملي و مردمسالاري نه در حوزهي نظري تعريف خواهند شد و نه در حوزهي عملي به منصه ظهور خواهند رسيد؛ تا وقتي كه همهي افراد جامعه را آحاد يك ملت بدانيم و براي فرد فرد آنان حق آزادي انديشه و به تبع آن حق آزادي بيان را قايل باشيم.
احمدي گفت: نميدانم چرا جريانات مؤثر ايدئولوژيك - سياسي ما از تجربه دردناك كشورهاي توتاليتر پند نميگيرند و نميپذيرند كه با حذف ديگران هيچ جامعهي مدني مترقي و همبستهاي شكل نخواهد گرفت.
وي تاكيد كرد: ضمن آنكه به تمامي مفاد آن بيانيه اعتقاد دارم، اما معتقدم كه مبتني بر نيازهاي امروز، بايد مطالباتي جديد در آن گنجانده شود كه ضمن تامين امنيت شغلي و زندگي نويسندگان و شاعران، تامين معيشت آنان را هم در بر بگيرد. آخر اينجا مملكت ثروتمندي است كه اگر نويسندگانش در تنگناهاي معيشتي قرار بگيرند، جز خفت و خواري هيچ ثمري نخواهد داشت.
مشيت علايي ـ منتقد و ديگر امضاكننده نامه يادشده ـ هم در اظهارنظري كوتاه گفت: هنوز هم سانسور و مشكلاتي براي نويسندگان وجود دارد. دقيقا نميتوانم بگويم چه درصدي از مشكلاتي كه در اين نامه مطرح شده بود رفع شده است، ولي وضعيت نويسندگان همان وضعيت قبلي است.
به گزارش خبرنگار ايسنا سيمين دانشور ـ نويسندهي اثر جاودان ”سووشون” ـ كه اين نامه را امضا كرده بود، گفت: همچنان آن 134 نفر امضاكننده داراي ارزش هستند، زمانه بايد ارزشيابي كند، چون دادگر عياري است. ولي من هنوز بر مواضعي كه در نامه به آن تاكيد شد و آن را امضا كردم، پايبندم.
خشايار ديهمي ـ ديگر امضاكننده نامه ـ نيز گفت: آن بيانيه همچنان به قوت خودش باقي است. ما همچنان نويسندهايم و همچنان هم همان مشكلات را كم و بيش احساس ميكنيم و همان خواستههايمان را هم داريم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات