• جمعه / ۲۰ خرداد ۱۳۸۴ / ۱۲:۰۶
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 8403-07505

/زمان رسيدگي به وضعيت اسفناك پاسارگاد كي مي‌رسد؟/ تحليل شرايط اسفناك محوطه از ديگاه كارشناسي سيامك اسكندري

/زمان رسيدگي به وضعيت اسفناك پاسارگاد كي مي‌رسد؟/
تحليل شرايط اسفناك محوطه از ديگاه كارشناسي سيامك اسكندري
وجود سيل‌بند بر سر راه مسيل بزرگ منطقه پاسارگاد و هدايت جريان سيل به طرف مسيل كوچكي كه از نزديكي محوطه باستاني پاسارگاد مي‌گذرد، خطر تخريب آرامگاه كوروش بزرگ و بخش‌هايي از محوطه پيش از تاريخ پاسارگاد را در پي دارد. سيامك اسكندري ـ كارشناس معماري ـ درگفت‌وگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با اشاره به اين مطلب گفت: در منطقه پاسارگاد، دو مسيل وجود دارد كه يكي از دامنه كوه‌هاي شمال غربي پاسارگاد آغاز شده و با عرضي بالغ بر يك كيلومتر، در بخشي از مسير خود از ميان روستاي مبارك‌آباد گذشته و در ادامه به رودخانه پلوار مي‌پيوندد و به سوي تنگ‌بلاغي جاري مي‌شود. مسيل كو‌چك‌تري نيز وجود دارد كه در حد يك رودخانه فصلي آب در آن جريان دارد و عرض متوسط آن از حدود 20 متر تجاوز نمي‌كند. اين مسيل كوچك بر سر راه خود، از مجاورت تپه پيش از تاريخ مشهوري، موسوم به "تل نخودي" عبور كرده و از فاصله‌اي در حدود 100 متري شمال غربي آرامگاه كوروش به طرف تنگ بلاغي منحرف مي‌شود. وي ادامه داد: وجود روستاي مبارك‌آباد (كه بخش اعظم آن در جريان ساكن شدن عشاير منطقه در سال‌هاي پس از انقلاب به وجود آمد) باعث شد تا سيل‌بندي بر سر راه مسيل بزرگ مذكور توسط يكي از ارگان‌هاي دولتي در بالادست روستا احداث شود؛ اما احداث غيرفني اين سيل‌بند به گونه‌اي است كه در صورت وقوع سيل، تمامي حجم آّب ناشي از سيلاب را به مسيل كوچك هدايت مي‌كند و از آنجايي كه حجم بالاي آب با شكل طبيعي زمين در اين قسمت هيچ تناسبي ندارد، نتيجه مشخص است: در جريان سيلاب شديد زمستان 1377، حجم آب به حدي بود كه بخش زيادي از تپه‌هاي تار‌يخي را شست و آب از پلكان اول آرامگاه كوروش (كه در حدود 180 سانتي‌متر ارتفاع دارد) فراتر رفت. اين بناي معظم، تنها به لطف ساختار فوق‌العاده خود در حالي استوار ماند كه جريان شديد آب حصارهاي محوطه و پل بتني جاده ارتباطي مادرسليمان به مبارك‌آباد را درهم شكسته بود. تا روزها بعد از سيل، محوطه اطراف آرامگاه، همچنان زير آب بود و با شسته شدن تپه‌هاي پيش از تاريخ اطراف و هويدا شدن چند كوزه و يك اسكلت، دزدان شبانه را به طمع واهي يافتن طلا به غارت اين محوطه‌ها واداشته بود. چند سال بعد (اردي‌بهشت 1380)، هنگامي كه بار ديگر فرصتي براي بازديد از پاسارگاد دست داد، متوجه شدم كه بخش اعظم يكي از اين تپه‌ها با لودر خاكبرداري شده است. هيچ فرد مسؤولي هم پيگير ماجرا نشده بود، درحالي كه لودر وسيله‌اي نيست كه بتوان آن را پنهان كرد! اسكندري افزود: در اين ميان، روستاي مبارك‌آباد با تكيه بر اين سيل‌بند كه به ناشيانه‌ترين شكل ممكن ساخته شده، همچنان به رشد غيراصولي خود ادامه مي‌دهد؛ تا جايي كه برخي از خانه‌هاي جديد آن در داخل مسيل ساخته مي‌شوند. حال مساله اين است كه اگر سيل‌بند را حذف كنيم، روستايي كه مدتهاست خطر سيل را از خود دور ديده، چه بايد بكند و اگر بر سر جاي خود باقي بماند، محوطه‌هاي تاريخي و آرامگاه كوروش را از بين مي‌برد و البته اين خطر تنها متوجه آثار تاريخي پاسارگاد نيست و سبب زير سيلاب رفتن روستاهاي ابوالوردي و مادر سليمان به واسطه احداث نسنجيده و غيركارشناسي اين سيل‌بند، در مواقع بارندگي شديد نيز مي‌شود. به منظور اصلاح اين وضع و پرهيز از مشكلاتي از اين دست، بايد يك طرح جامع تفصيلي براي منطقه پاسارگاد و روستاهاي آن (مادر سليمان، ابوالوردي، مبارك‌آباد، كردشول و ده‌نو) تدوين و اجرا شود كه علاوه بر ساماندهي محوطه‌هاي تاريخي و مسائل زيست‌محيطي، توسعه روستاهاي مذكور را نيز دربر گيرد. اين كارشناس اضافه كرد: البته در همان زمان وقوع سيل در سال 1377 و متعاقب آن، بارها مساله را از طريق اداري گزارش و پيگيري كردم و با وجود آن كه استانداري فارس نيز مجاب شده بود تا با تامين بخش زيادي از هزينه، براي رفع معضل گام بردارد، متاسفانه كار در چرخه اداري و متعاقب آن تحولات ناشي از ادغام سازمان، گير كرد و به مرور زمان به فراموشي سپرده شد. اما خطر همچنان باقي است و در صورت تكرار سيلاب‌هايي مشابه آنچه در سال 1377 رخ داد، بايد شاهد نابودي مهمترين بخش آثار ميراث جهاني پاسارگاد، يعني آرامگاه كوروش بزرگ باشيم. وي افزود: اصولاً در طرح‌هاي منطقه‌يي و طرح‌هاي آمايش سرزمين، جايگاه ميراث فرهنگي، اگر قايل به آن باشند، در رده‌هاي آخر اولويت قرار مي‌گيرد و بدتر از آن، اجراي بسياري از همين پروژه‌ها منجر به نابودي ارزشمندترين آثار فرهنگي- تاريخي اين سرزمين مي‌شود. براي نمونه، احداث خط دوم راه‌آهن تهران- مشهد، درست از وسط محوطه تپه‌حصار دامغان، در حالي صورت گرفت كه در جنوب اين تپه تا چشم كار مي‌كند، بيابان ديده مي‌شود؛ يا در مورد شهر باستاني بيشاپور و نقش‌برجسته‌هاي تنگ‌چوگان كه به واسطه احداث اتوباني كه از ميان آن خواهد گذشت، در معرض آسيب‌هاي جبران‌ناپذير قرار دارند. جالب آن است كه داعيه جلب توريست داريم و مي‌خواهيم محوطه‌هاي باستاني خود را در حالي كه اتوبان و خط راه‌آهن از وسط آن مي‌گذرند، به آنها نشان دهيم! اسكندري در ادامه اين سخنان بار ديگر به پاسارگاد اشاره كرد و افزود: اجراي طرح‌هايي از اين قبيل، دامنگير پاسارگاد نيز شده است و علاوه بر سيل‌بند مذكور، با آب‌گيري سد سيوند، آثار هخامنشي و قبور اشكاني تنگ‌بلاغي نيز به زير آب خواهند رفت؛ همچنان كه سه‌گنبدان نيز اكنون در آب درياچه يك سد غرق شده است. وي بر توجه ويژه به محوطه پاسارگاد در پي ثبت آن به عنوان ميراث جهاني تاكيد كرد و گفت: اين محوطه نيازمند يك طرح جامع ساماندهي اصولي است كه البته مقدمات آن در سال 1382 زير نظر دفتر فني معاونت حفظ و احياي بررسي و فاز مطالعاتي آن نيز انجام شد. اين كارشناس افزود: به منظور دستيابي به طرحي مناسب و برنامه‌ريزي درازمدت براي محوطه، شناخت عرصه واقعي و تعيين حريم متناسب با آن ضروري است و اين ميسر نمي‌شود، مگر با سرعت بخشيدن به پژوهش‌هاي ميداني و استفاده از روش‌هاي جديد براي شناسايي هرچه زودتر آثار ناشناخته منطقه. وي در ادامه اظهار داشت: بسياري از بخش‌هاي شناخته شده محوطه سلطنتي پاسارگاد، از جمله محوطه مقدس، حصار ستاره‌يي شكل و ...، همچنين تپه‌هاي تاريخي مانند "تل نخودي"، "تل خاري"، "تل سه‌آسياب" و ... خارج از محوطه‌اي واقع شده‌اند كه در اختيار ميراث فرهنگي است كه البته بخش‌هاي ناشناخته زيادي نيز، از جمله شهر باستاني پاسارگاد كه بر مبناي كتيبه‌هاي تخت‌جمشيد، شهري دوقلو بوده و كانال يا خندق بزرگ موسوم به "جوي دختر"، در اين ميان وجود دارند. او اضافه كرد: اندك زماني پيش از برپايي جشن‌هاي 2500 ساله، اگرچه مبلغ كلاني براي آماده‌سازي پاسارگاد اختصاص يافت كه به واسطه آن بخش زيادي از اراضي محوطه تاريخي آزاد شد، اما فعاليت‌هاي صوري و نمايشي بسياري نيز در همين راستا صورت گرفت. در اين هنگام به منظور اجراي هرچه بهتر مراسم تاج‌گذاري، بسياري كارهاي عجولانه و غيراصولي نيز صورت گرفت كه از آن جمله مي‌توان به احداث جاده آسفالته‌ ميان محوطه اشاره كرد كه بر سر راه خود به محوطه كاخ‌ها از روي كانال‌هاي سنگي باغ شاهي عبور مي‌كند. همچنين، از تخريب تپه تاريخي اطراف آرامگاه كوروش بزرگ كه به منظور ايجاد سكو در پيرامون آرامگاه انجام شد و جمع‌آوري عجولانه بقاياي مسجدي كه گرداگرد آرامگاه كوروش بنا شده بود، مي‌توان به عنوان نمونه‌هاي ديگري از اين نوع برخورد در آن زمان نام برد. وي همچنين گفت: اين مسجد، كه از آن به عنوان مسجد اتابكان ياد مي‌شد، در دوران آل‌مظفر و با استفاده از قلمه‌ستون‌ها و برخي قطعات كاخ‌هاي هخامنشي و همچنين برج موسوم به زندان سليمان ساخته شده بود. مسجدي كه بقاياي آن، ديالافوآ را به اشتباه بر آن داشته بود تا در طرح بازسازي خود از آرامگاه كوروش بزرگ، رواقي را گرداگرد آن متصور شود. گروه ايتاليايي موسوم به "ايزمئو" كه در آن زمان كار بازسازي بناهاي هخامنشي فارس را برعهده داشت، قطعات مزبور را پس از جمع‌آوري به كاخ‌ها بازگرداند و در جاي خود نصب كرد، در اين ميان قطعاتي نيز جمع‌آوري شدند كه تكليف آنها هرگز روشن نشد و همچنان در محوطه پراكنده‌اند. اسكندري به برخي از روش‌هاي مرمتي نادرست كه توسط اين گروه و پيش‌تر از آن توسط مرحوم سامي در آثار هخامنشي اين محوطه و همچنين تخت‌جمشيد به كار گرفته شده بود، اشاره كرد و افزود: يكايك سنگ‌هاي به كار رفته در اين گونه آثار، از ارزش ويژه‌اي در شناخت ساختار معماري اين دوره برخوردارند و روش‌هاي مرمتي بر روي آنها بايد با دقت بسيار همراه باشد و نبايد منحصر به آزمون و خطا باشد. وي در تبيين اين مساله گفت: به عنوان مثال، در زمان مرحوم علي سامي (كه خدماتي بزرگ در راه شناسايي، حفظ و معرفي آثار اين محوطه و تخت جمشيد انجام داد) از سيمان براي پر كردن درزها و بخش‌هاي مفقوده قطعات سنگي محوطه‌هاي هخامنشي استفاده شد كه امروزه علاوه بر كريه نمودن چهره اين آثار، موجب بروز بسياري از واكنش‌هاي مخرب شيميايي و بيولوژيكي در آنها شده است. در نتيجه، اكنون شاهد خوردگي شديد ناشي از فعل‌ و انفعالات شيميايي در اين آثار و از جمله در ناحيه اتاق آرامگاه كوروش هستيم، به گونه‌اي كه در برخي قسمتهاي آن سنگ‌هاي اثر با دست زدن، به صورت پودرشده فرو مي‌ريزند. از همين دست، مي‌توان به برخي از روش‌هاي مرمتي نادرست گروه ايزمئو در مرمت سنگ‌هاي تخت‌جمشيد اشاره كرد كه از آن جمله، استفاده از ميل‌گرد در وصالي آنها است. در اين روش، هر قطعه‌سنگ پس از پاره‌يابي و اتصال قطعات آن به يكديگر، به وسيله يك مته بلند سوراخ و ميل‌گردهايي وارد آن مي‌شود و در نهايت با پيچ كردن سر و ته ميل‌گردها، قطعات به صورت پس‌تنيده به هم فشرده مي‌شوند (چيزي شبيه فشردن دانه‌هاي تسبيح به هم از طريق كشيدن نخ آن). مساله‌اي كه در اينجا وجود دارد آن است كه ميزان انقباض و انبساط آهن با سنگ اساساً تفاوت دارد و اين امر موجب بروز تنش‌هاي فشاري و كششي مداوم در قطعات سنگي مي‌شود و در نتيجه در آغاز، ترك‌هاي ميكروسكوپي و در نهايت ترك‌هاي بزرگ در سطوح سنگ‌ها به وجود مي‌آيند، چنان كه اكنون در قطعاتي كه در دروازه ملل به همين روش مرمت شده‌اند، ديده مي‌شود. بدتر از همه آن كه مرمت به اين روش، 30 سال است كه هنوز ادامه دارد. اسكندري تاكيد كرد: انتقاد از روش‌هاي نادرست گذشته، به معناي نفي تمام عملكرد گذشتگان نيست و مسلماً شرايط زماني محدوديت‌هايي را ايجاب مي‌كرده كه ما امروزه از آنها به دوريم. بدون شك، كارهاي بزرگي نيز توسط اين افراد و گروه‌ها صورت گرفته كه در جاي خود بايد از آنها ياد شود. وي در ادامه افزود: يك مساله اساسي نيز در اين ميان وجود دارد و آن عبارت است از انجام كاوش‌هاي باستان‌شناسي، بدون آن كه برنامه‌اي مشخص براي حفاظت از ترانشه‌ها پس از حفاري در نظر گرفته شده باشد. متاسفانه، بسياري از باستان‌شناسان ما به اين معضل دچار هستند و محوطه‌ها را پس از كاوش، به حال خود رها مي كنند كه اين امر، منجر به تخريب تدريجي محوطه‌ها بر اثر نزولات جوي، يخبندان، آسيب‌هاي گياهي و آسيب‌هاي انساني مي‌شود. اگر هيچ راهي براي حفاظت از اين ترانشه‌ها وجود نداشته باشد، دست‌كم مي‌توان آنها را مجدداً دفن كرد تا براي بازبيني نسل‌هاي بعد نيز قابل دسترسي باشند. هنگامي كه بنده زير نظر شادروان استاد محمد مهريار، نخستين مدير پروژه بزرگ پاسارگاد، كار خود را در اين محوطه آغاز كردم، با انبوهي از گياهان وحشي روئيده در ميان آثار محوطه روبرو شدم كه در طول بيست‌واندي سال، تمامي درز سنگ‌ها و فضاي بين آثار را پر كرده بودند. در زمان آخرين كاوش‌هاي پاسارگاد، ديواري حفاظتي در پيرامون هر يك از آثار ايجاد شده بود كه به واسطه جشن‌هاي 2500 ساله، در سال 1350 آنها را تخريب كردند و بدين ترتيب انبوه گياهان وحشي به بطن آثار راه يافتند. در اين ميان نخاله‌هاي ساختماني ناشي از تخريب ديوارها نيز مزيد بر علت بودند. در جريان پاكسازي محوطه و آثار از اين عناصر، كه تا پايان حضورم در محوطه به صورت مداوم ادامه داشت، همواره در اين فكر بودم كه يا بايد جريان پاكسازي به طور مداوم ادامه يابد و روش‌هاي قابل‌اتكايي براي حفاظت از آثار مجموعه به دست آيد و يا بايد بخشي از اين آثار را براي حفاظت مدفون ساخت. از نظر برخي، اين كار ممكن است مضحك به نظر آيد، ولي واقعيت آن است كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته، ترانشه‌ها براي حفاظت، پس از كاوش و مستندسازي دقيق، مجدداً به شيوه‌اي فني و حساب شده مدفون مي‌شوندتا آثار اصلي به اين ترتيب از گزند آسيبها به دور بوده و آنچه مورد بازديد قرار ميگيرد مشابهات و مولاژهاي تهيه شده باشد . اسكندري همچنين از شيوع پديده‌اي به نام فلزياب و تبليغ آزادانه آن به شدت انتقاد كرد و گفت: در حاليكه تخمين زده مي‌شود حدود يك‌ونيم ميليون اثر و محوطه تاريخي در كشور وجود دارد، آمار آثار ثبتي، عددي را در حدود يك درصد اين رقم نشان مي‌دهد. در چنين شرايطي، فلزياب با شعار: "خريد براي عموم آزاد است" به راحتي و در هر نوع نشريه‌اي، اعم از ورزشي، خانواده، زنان، سياسي، جدول و غيره تبليغ مي‌شود و به‌رغم ممنوعيت ظاهري تبليغ واستفاده از آن براي عموم، به راحتي خريد و فروش مي‌شود. در نتيجه، امروزه كمتر نقطه‌اي در كشور باقي است كه از آسيب غارتگران آثار تاريخي در امان مانده باشد. پاسارگاد هم از اين اپيدمي در امان نمانده است. همان طور كه پيش‌تر نيز اشاره كردم، محوطه واقعي پاسارگاد بسيار بزرگ‌تر از اندازه فعلي حصار آن است و وقتي مناطقي را خارج از حصار و حوزه كنترل خود داريم، وقوع چنين حوادثي چندان غيرعادي نخواهد بود، چنانچه بخش زيادي از آثار باستاني پاسارگاد نيز در ساليان اخير بر اثر كاوش‌هاي غيرمجاز يا گودبرداري‌هاي سنگين با لودر به شدت آسيب ديده‌اند كه از جمله مي‌توان به برخي از تپه‌هاي تاريخي آن، تنگ بلاغي و تپه يعقوب اشاره كرد. هنگامي كه با يك محوطه شناخته شده و داراي تشكيلات و نگهبان، اين گونه برخورد مي‌شود، تكليف محوطه‌هاي مهجور، مشخص است. اسكندري در پايان با اشاره به پتانسيل‌هاي بالاي اين محوطه تاريخي ارزشمند براي دستيابي به جايگاهي بسيار فراتر از وضعيت موجود، يادآور شد: در اواخر حكومت پهلوي دوم و متعاقب برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله، ساخت موزه‌اي بزرگ در نزديكي ورودي فعلي مجموعه، با طرحي از مهندس حسين امانت آغاز شد. اين پروژه در مراحل نهائي اجراي سفت‌كاري بود كه با برخورد به جريانات انقلاب متوقف گرديد و تاكنون نيز به همان وضع متروكه مانده است. شوراي فني سازمان در آذرماه سال 1379 مقرر كرد كه بازسازي اين موزه در دستور كار سازمان قرار گيرد، ليكن اين قرار تاكنون محقق نشده است. اين بنا به دليل طراحي خاص و مساحت قابل‌ملاحظه‌اي كه دارد، در صورت بازسازي، قابليت تبديل شدن به يكي از مهم‌ترين موزه‌هاي كشور را دارد و مي‌تواند به ارتقاي جايگاه پاسارگاد، كه شأني در مقياس جهاني دارد و برآورده كردن نيازهاي اين محوطه ارزشمند كمك كند و حتا فراتر از آن، به عنوان موزه بزرگ هخامنشي، تمامي محوطه‌هاي متعلق به اين دوره از جمله تخت‌جمشيد را پوشش دهد. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha