• جمعه / ۲ مرداد ۱۳۸۳ / ۱۸:۲۰
  • دسته‌بندی: حقوقی و قضایی
  • کد خبر: 8305-00460

متن كامل راي صادره از سوي دادگاه عمومي تهران درخصوص پرونده‌ي هاشم آقاجري/1/

متن كامل راي صادره از سوي دادگاه عمومي تهران درخصوص پرونده‌ي هاشم آقاجري/1/
قاضي محمد اسلامي، رييس شعبه‌ي 1083 دادگاه عمومي تهران حكم خود را در خصوص سيد هاشم آقاجري در روز 83/4/30 صادر كرد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) متن راي صادره از سوي قاضي اسلامي به اين شرح است: *** درخصوص اتهام آقاي سيد هاشم آقاجري، فرزند سيدجابر، اهل آبادان، ساكن تهران، بازداشت از تاريخ 81/5/17 داير بر توهين به مقدسات اسلام و اعتقادات مذهبي، موضوع اعلام جرم نماينده محترم مدعي‌العموم و شكايت تعداد كثيري از شهروندان محترم، بدين شرح كه متهم درتاريخ 81/3/29 طي سخناني در خانه‌ي معلم شهرستان همدان تحت عنوان «دكتر شريعتي و پروژه پروتستانتيسم اسلامي» مبادرت به طرح مطالبي نموده كه منجر به جريحه‌دار شدن احساسات مذهبي عمومي متدينين و مومنين شده و با عكس‌العمل شديد مراجع معظم تقليد، علماء، فقهاء، روساي محترم قواي سه‌گانه و ساير مسوولان و افراد برجسته و صاحب‌نظر روبه‌رو گرديد. آيت‌الله‌العظمي فاضل لنكراني يكي از مراجع معظم تقليد در واكنش به اين سخنراني بيان فرمودند: «ما متن كامل صحبت‌هاي انجام شده در خانه‌ي معلم همدان را مشاهده و مطالعه نموده‌ايم و نظر و اخطار خود را به مقامات مسوول از جمله رييس مجلس و رييس‌جمهوري داده و لذا ديگر كار را تمام شده مي‌دانيم و جاي نگراني نيست، مگر اين‌كه جريان چيز ديگري باشد». آيت‌الله العظمي مكارم شيرازي يكي ديگر از مراجع معظم تقليد در اين راستا فرمودند: «نمي‌دانم چرا گروه‌هاي سياسي اين افراد هتاك را از خود دور نمي‌كنند؟ روحانيت شعيه، حوزه‌هاي علميه و دولتمرداني كه از حوزه‌ها برخاسته‌اند، هميشه مانع مهمي بر سر راه جهانخواران بوده و هستند. هجوم بي‌منطق و وحشيانه‌اي كه همواره بر ضد روحانيت و حوزه‌هاي علميه آغاز شده است، هماهنگي كامل با اخباري دارند كه از غرب مي‌رسد و هدف اصلي آن است كه با مغلطه و سفسطه روحانيت را از مردم جدا كنند تا به آساني به اهداف شوم خود برسند و بر ايران اسلامي مسلط شوند. مي‌گويند كه چرا مردم بايد در احكام ديني تقليد كنند، تقليد كار ... است، گفتن اين سخن آن هم در دنياي تخصص‌ها كه هزاران رشته‌ي تخصصي وجود دارد و هيچ‌كس نمي‌تواند در بيش از دو يا سه رشته صاحب‌نظر باشد و در بقيه‌ي رشته‌ها پيرو مقلد آگاهان و متخصصان آن رشته است، راستي حيرت‌انگيز و شرم‌آور است. گرچه ما به تداوم اين‌گونه حركت‌ها گله‌مند و معترضيم و نسبت به اهداف آن احساس خطر داريم، لكن نمي‌گذاريم دشمنان در اين توطئه‌ي خود كامياب شوند و درگيري داخلي ايجاد نمايند. ما منتظر نتيجه‌ي عمل مسوولين ذي‌ربط و به‌ويژه دستگاه قضايي هستيم كه ببينيم در برابر جرم و جنايت صورت گرفته چه مي‌كنند». آيت‌الله العظمي صافي گلپايگاني يكي ديگر از مراجع تقليد طي بياناتي فرمودند: «آن‌چه كه پيش آمده و مي‌آيد نتيجه‌ي قصورهاي گذشته است. اين‌طور نيست كه يكدفعه و يك شبه چنين بي‌مهابا به همه چيز حمله كنند، بلكه وقتي به وظيفه‌ي خود عمل نكرده و نمي‌كنيم، طبيعي است كه چنين وضعي پيش بيايد. اين وظيفه‌ي هر مسلماني است كه در اين شرايط نگران و متاسف باشد و در برابر هجوم به مرزهاي دين و عقايد مذهبي خويش در مقام دفاع برآيد، همه بايد در مقام دفاع از دين و اسلام باشند كه اگر چنين شد ديگر كسي اين جرأت را در خود نمي‌بيند كه بيايد اين حرف‌ها را بزند.» آيت‌الله‌العظمي نوري همداني از مراجع تقليد در اين خصوص فرمودند: «اول بايد ديد كه اين حرف‌ها از كجا نشأت گرفته و در مرحله‌ي بعد منتظر اقدام قوه‌ي قضاييه باشيم كه چه تصميمي خواهند گرفت، بايد صبر كنيم تا تنشي در جامعه به وجود نيايد. اهانت به يك نفر جرم است اما آيا اهانت به همه‌ي مردم و آنان كه فرزندان خود را تقديم انقلاب كردند جرم نيست؟ در هر كشوري اگر به مقدسات آن اهانت شود جرم محسوب مي‌شود، قانون كشور ما در برابر اين جرايم چه تصميمي مي‌گيرد، اگر آن روز كه اين شخصيت اظهار داشت ”دين افيون ملت‌هاست“ با وي برخورد مي‌شد امروز جرأت بيان اين حرف‌ها را پيدا نمي‌كرد». رياست محترم جمهوري جناب آقاي خاتمي در جمع مردم‌شهيدپرور اردبيل و در اعتراض به صحبت‌هاي متهم فرمودند: «دينداري، اسلام‌خواهي به‌ويژه وابستگي به اهل بيت عليهم‌السلام پايه اساسي هويت فرهنگي ماست و اگر امروز براي مردم‌سالاري و استقرار آزادي تلاش مي‌كنيم، بايد اين آزادي و مردم‌سالاري با هويت ديني مردم سازگار باشد. روحانيت هزار ساله تشيع بزرگ‌ترين پاسدار حقيقت دين، تشيع و معارف اسلامي و زنده نگهدارنده‌ي چراغ فروزان تاريخ پرتلاطم اسلام و دين در اين مرز و بوم بوده است. در تاريخ 150 ساله‌ي اخير، هرگاه سخن از استقلال، آزادي، آزادگي، قانون و حقوق مردم است چهره‌هاي درخشان مرجعيت و روحانيت تشيع را مي‌بينيم كه برجسته‌ترين آنها شخصيت ممتاز حضرت امام خميني (ره) بوده است كه انقلاب مردم ايران به رهبري ايشان منجر به استقرار نظام جمهوري اسلامي شد. از دشمنان توقعي جز اين نيست كه روحانيت و مرجعيت را تضعيف و اگر بتوانند نابود كنند، اما سوال اين است كه تضعيف روحانيت به نام روشنفكري و اصلاح‌گري چرا؟ روشنفكر واقعي كسي است كه در جهت تقويت نظام و نهاد روحانيت برآيد و انقلابي و مسلمان واقعي كسي است كه اگر از روحانيت استفاده مي‌كند در مسير تقويت و نه تضعيف آن باشد». حجت‌الاسلام والمسلمين مهدي كروبي، رييس وقت مجلس شوراي اسلامي، طي اظهاراتي در اين خصوص بيان نمودند: «حكومت ما حكومت ديني است. حكومتي است كه ساختار آن به وسيله‌ي يك مرجع عظيمي مانند امام راحل (ره) پايه‌گذاري شد روحانيت كه در حال حكومت است مشكلات و دشواري‌هايي دارد، اما اساس روحانيت و مرجعيت و حوزه‌ها به حكومت ما برنمي‌گردد، همين جمعيت حافظ منافع مردم و كشور در طول تاريخ بوده است، حتي در بخش مبارزه با استعمار و سلطه‌ي بيگانه، در تاريخ روشن است. در رابطه با تحجر، حتما در حوزه‌ها بوده و چه بسا الان هم باشد، اما تعميم دادن آن به كل جرياني كه اسلام را حفظ كرده و با زشت‌ترين و با بدترين شيوه‌ها تهمت و افترا زدن يعني چه؟ يك بخش اسلام تعبدي و عبادي است، حتي مرحوم شريعتي در اصول اسلام مي‌گويد: پويا باش، بالنده باش و تحقيق كن. تقليد را اصلا تاييد مي‌كند و ستايش هم مي‌كند. از حوزه‌هاي علميه به بهترين عبارت تجليل مي‌كند اين درست نيست كه شما از آن بيچاره هم آبرو ببريد، آخر او كي اين‌طور گفته است شما بياييد عبارت‌ها را بخوانيد ببينيد راجع به تقليد و حوزه‌هاي علميه مي‌گويد كه اينها (روحانيت و حوزه‌هاي علميه) يك سر و گردن از همه بالاتر بودند. من امروز حرف خودم را مي‌گويم، اين‌جور حرف‌ها نتيجه‌اش چه مي‌شود؟ والله من نگران هستم راجع به مرجعيت، كه امروز مي‌گويم بعد از غيبت امام زمان (عج) اساس اسلام بوده است». آيت‌الله هاشمي‌شاهرودي، رييس قوه‌ي قضاييه، در اين خصوص اظهار داشتند: «مخالفان مرجعيت ديني و تفكر ولايت‌فقيه و نيز كساني كه حكومت منهاي روحانيت را مطرح مي‌كنند در حقيقت امتداد نفاق اوايل انقلاب اسلامي هستند. اين تضاد در فكر و انديشه همچنان ادامه دارد و امروز فقط ادبيات آن يعني الفاظ، اصطلاحات، قالب‌ها تغيير كرده است اما در واقع همان مكتب التقاطي است كه تبليغ مي‌شود». نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با امضاي نامه‌اي نسبت به تلاش برخي جريان‌ها براي ترويج الگوهاي غربي و ايجاد تنش در جامعه هشدار دادند. در اين نامه آمده است: «در شرايطي كه دشمنان، نظام را در معرض تهديد قرار داده‌اند، گويندگان و نويسندگان بايد از بيان مطالب شبهه‌ناك و تفرقه‌انگيز خودداري كنند. جاي تاسف بسيار است كه سخنان ناصواب و نابه‌جا و اهانت‌آميزي درباره‌ي روحانيت و مرجعيت گفته شود، كه به تهمت‌هاي دشمنان انقلاب و روحانيت اسلام شباهت تام و تمام دارد. پروتستانتيسم اگر فرضا در برابر مسيحيت كليسايي معنا و جايگاهي داشته باشد در برابر روحانيت اصيل اسلام بي‌معنا و ناموجه است. پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از معجزات شگفت‌انگيز در تاريخ، خط بطلان بر همه‌ي تحليل‌هاي نادرستي كشيد كه آموزه‌هاي روحانيت را سياه و تاريك و عتيقه مي‌خواندند. آيا سخني سخيف‌تر از اين مي‌توان بر زبان آورد كه مردم در تقليد از مراجع به ميمون تشبيه شوند؟ آيا رجوع غيرمتخصص به متخصص كه امري معقول و منطقي است بايد با اين تعبيرات زشت و سبك، نادرست و غيرمنطقي جلوه داد؟» در ضمن عكس‌العمل‌هاي مشابهي از طرف ائمه‌ي جمعه‌ي شهرهاي مختلف كشور، فضلاي حوزه‌ي علميه‌ي قم، اساتيد دانشگاه و تشكل‌هاي دانشجويي و سياسي مطرح شده است كه به لحاظ رعايت اختصار از آنها خودداري مي‌شود. در اين خصوص و با اعلام جرم رياست محترم دادگستري شهرستان همدان و شكايت تعداد كثيري از شهروندان، پرونده‌اي تشكيل و نهايتا پس از صدور راي دادگاه بدوي و طرح آن در ديوان عالي كشور به لحاظ وجود پاره‌اي نقايص، پرونده‌ي امر به دادگستري همدان اعاده و نهايتا با پذيرش درخواست احاله پرونده به دادگستري تهران ارسال و به اين شعبه ارجاع گرديد و پس از انجام تحقيقات مقدماتي، جلسات دادگاه به صورت متعدد و علني، با حضور اصحاب جرايد و مطبوعات و نمايندگان رسانه‌هاي گروهي تشكيل و پس از طرح شكايت مدعي‌العموم، متهم و وكيل مشاراليه با داشتن فرصت كافي به دفاع پرداخته و متهم نهايتا پس از اعلام ختم رسيدگي، دفاعيات تكميلي خود را ظرف يك هفته در قالب لايحه به دادگاه ارسال نمود. بخش‌هايي از صحبت‌هاي متهم كه مورد ايراد نماينده‌ي محترم مدعي‌العموم قرار گرفته است به شرح ذيل است: 1- اهانت به دين مبين اسلام: الف- از طريق تشبيه و مقايسه‌ي دين اسلام با مسيحيت و تعميم انحرافات حوزه‌ي ديني مسيحيت به حوزه‌ي ديني اسلامي و علماي آن. متهم با تشريح وضعيت اسفناك حاكم بر جامعه‌ي مسيحيت و با الهام از نهضت فكري ديني قرن پانزدهم اروپا، كليه‌ي انحرافات فكري و اخلاقي حوزه‌ي مسيحيات را به اسلام تعميم داده و با طرح اين مطلب كه اين انحرافات، هم در اسلام و هم در مسيحيت وجود داشته است، لزوم طرح پروتستانتيسم اسلامي را جدي و ضروري مي‌داند ايشان در اين قسمت از صحبت‌هاي خود عنوان مي‌كند كه: «پروتستانتيسم مسيحي عبارت بود از يك نهضت فكري ديني كه در قرن پانزدهم و شانزدهم در اروپا اتفاق افتاد. متفكراني كه اتفاقا بسياري از آنها از جمله خود ”كالون“ و ”لوتر“ روحاني بودند، كشيش بودند. اما كشيشاني بودند كه به نهاد روحانيت سنتي مسيحي اعتراض داشتند. نسبت به دگم‌ها و جزم‌ها و چارچوب‌هاي متصلبي كه پاپ و روحانيت كليسا حاكم كرده بود بر مردم مسيحي، دست به اعتراض زدند. پاپ‌ها از قرن چهارم به بعد با استناد به روايات و متون و با استناد به شوراهاي كليسايي مثل شوراي ”نيقيه“ و استناد به عطيه الهي كنستانتين و سنت‌ها و روايت‌هاي ديني از اين قبيل خود را تبديل كرده بودند به نماينده مسيح و كليسا را تبديل كرده بودند به تنها راه رستگاري، مي‌گفتند خارج از كليسايي كه پاپ در رأسش هست رستگاري نيست. هركس خارج از اين كليسا باشد به بهشت نمي‌رود. در اين كليسا پاپ به عنوان جانشين مسيح و اسقف‌ها و كاردينال‌ها آن‌چنان نيابتي از سوي خدا و مسيح براي خودشان ايجاد كرده بودند كه حتي بهشت و دوزخ را تقسيم مي‌كردند و سنت اعتراف‌گيري و بهشت فروشي يك سنت محكم و جاافتاده‌اي شده بود. مومنان اگر مي‌خواستند كه مورد عفو الهي قرار بگيرند بايد مي‌رفتند به پيش يك روحاني و در محضر او به گناهان خود اعتراف مي‌كردند و بعد صدقه‌اي مي‌دادند و نذري مي‌كردند و پول مي‌دادند براي اين‌كه دعا كنند و از خدا بخواهند كه گناهان اين مؤمن بخشوده شود. كتاب مقدس يعني انجيل و تورات مستقيما توسط هيچ مؤمن مسيحي قابل فهم شمرده نمي‌شد. يعني حتما مسيحيان براي فهم كتاب مقدس خودشان، نيازمند روحاني بودند. روحانيون هم واسطه بين خلق با خدا بودند و هم واسطه بين مسيحيان با مسيح بودند. نه با خدا بدون روحاني مي‌شد ارتباط برقرار كرد، نه با مسيح بدون روحاني مي‌شد ارتباط برقرار كرد، نه با كتاب مقدس، هيچ‌كدام. گويي اين كتاب مقدس كه به قول قرآن «لا يمسه الا المطهرون» هيچ‌كس به اين كتاب نبايد دست بزند و او را لمس كند جز پاكان، گويا اين پاكان فقط روحانيون هستند و بس. مردم به دو گروه تقسيم مي‌شدند؛ روحاني و جسماني. روحاني مطهر است و پاك. جسماني نجس است و ناپاك و اين ناپاك‌ها و نجس‌ها اگر مي‌خواهند پاك شوند بايد دست روحاني را ببوسند و لمس كنند. اين نظام واسطگي، يكي از سنت‌هاي بسيار جاافتاده در كليسا بود. از طرف ديگر اين روحانيت به عنوان اين‌كه پير و مسيح است ازدواج در ميان روحانيون را ممنوع كرده بود، رسما روحانيون حق ازدواج نداشتند نه راهب، نه راهبه، هيچ‌كدام. بايد تارك دنيا مي‌بودند اما در عين حال همين روحانيوني كه چارچوب‌هاي كليسا آنها را مجبور مي‌كرد تا آخر عمر ازدواج نكنند و مجرد باقي بمانند در پشت پرده، آن‌چنان به فسادهاي جنسي آلوده شده بودند كه گاه آمار فساد كليسا به‌خصوص در فسادهايي مثل هم‌جنس‌بازي از جامعه بالا مي‌زد». با توجه به نحوه‌ي طرح بحث و استفاده از آياتي قرآني، احدي از حاضرين از متهم سوال مي‌نمايد شما در رابطه با اسلام صحبت مي‌كنيد يا مسيحيت. ايشان در پاسخ تصريح مي‌نمايند كه: «نه، اينها هم توي اسلام وجود داشته و هم تو مسيحيت، من راجع به هردوي آنها صحبت مي‌كنم». ب- اهانت به دين مبين اسلام از طريق منحط دانستن دين و سياه و تاريك و عتيقه شمردن آموزه‌هاي ديني. ايشان پس از بيان وضعيت موجود حوزه‌ي ديني مسيحيت و تعميم آن به حوزه‌ي ديني اسلام، از قول مرحوم دكتر علي شريعتي به اين نتيجه مي‌رسد كه عاملي كه اگر دچار انحطاط شود جامعه را هم به سوي نابودي مي‌كشاند دين است و بدون توجه به اين بيان مشروط، كه ولو علي فرض از قول مرحوم شريعتي باشد و بدون توجه به اعتقاد ايشان درخصوص كليت دين و جايگاه مرجعيت عبارات ناروايي را درخصوص كليه‌ي آموزه‌هاي ديني به كار مي‌برد. متهم بدون توجه به اين مطلب كه يكي از علل مصون ماندن دين مبين اسلام از هرگونه تحريف و انحراف، تلاش و جانفشاني‌هاي علما و روحانيت تشيع بوده است كه در طول تاريخ به حفظ و پاسداري از دين همت گماشته‌اند تا آن را به صورت اصيل به نسل‌هاي بعدي منتقل نمايد و بدون به كار بردن استثنا و تخصيصي، كليه‌ي آموزه‌هاي ديني كه در حوزه‌هاي علميه و توسط علما و فقها و مراجع معظم تقليد با استنباط از قرآن و احاديث و سنت نقل گشته است را آموزه‌هايي گردگرفته، سياه، تاريك و عتيقه مي‌داند كه بايد دور ريخته شود. ايشان در اين بخش از صحبت‌هاي خود بيان مي‌كند: «شريعتي به اين نتيجه رسيد كه دين، جامعه در حال انحطاط بود، اين انحطاط در مركزش دين قرار داشت، دين منحط تا اين دين منحط تغيير پيدا نكند و اصلاح نشود اميدي به هيچ اصلاح نيست ... تمام آموزه‌هاي ديني كه دستگاه رسمي و سنتي مذهب ارايه مي‌كرد آموزه‌هايي گرد گرفته، سياه، تاريك و عتيقه است كه بايد نقادي مي‌شد و به دور ريخته مي‌شد. پروژه‌ي شريعتي پروتست كردن و اعتراض كردن به آن اسلام و دين بود.» متهم در جلسات مختلف دادگاه سعي نموده است كه مراد خود را از دستگاه رسمي و سنتي مذهب و متوليان دين با آوردن عبارات ديگري از قبيل دربار سلاطين و يا روحانيت عوام‌زده و سنت‌گرا توجيه نمايد. لكن ايشان در انتهاي سخنراني به صراحت اعلام مي‌نمايد كه منظور از دستگاه رسمي و سنتي مذهب حوزه‌هاي علميه و منظور از متوليان دين مجتهدين و مراجع تقليد است: «متاسفانه گاهي كار تحجر و تصلب به جايي مي‌رسد كه در اين نهاد رسمي سنتي اگر يك مجتهد و مرجع تقليد فتوايي متفاوت با فتواي بقيه بدهد او را مورد هجوم قرار مي‌دهند. شما ديديد آيت‌الله صانعي را، يك مرجع تقليد پيدا مي‌شود مي‌گويد آقا من اجتهاد كردم، متون دين را بررسي كردم به اين نتيجه رسيدم كه برخلاف آن‌چه عالمان ديگر گفته‌اند ديه‌ي زن و مرد مساوي است همين را تحمل نمي‌كنند و مورد هجوم قرار مي‌دهند». با توجه به اين‌كه متهم به صورت غيرعلمي، سخنان ناشايست خود را به مرحوم دكتر علي شريعتي نسبت داده است، دادگاه لازم مي‌داند به بخشي از صحبت‌هاي آن زنده‌ياد از كتاب «قاسطين، مارقين، ناكثين» مبني بر ديدگاه وي درخصوص حوزه‌هاي علميه و روحانيت اشاره نمايد. مرحوم شريعتي در اين زمينه چنين بيان مي‌كنند: «بزرگ‌ترين پايگاهي كه مي‌توان اميدوار بود كه توده‌ها را آگاه كند و اسلام راستين را به آنان ارايه دهد و در بيداري افكار عمومي و به‌خصوص متن توده‌ها نقش موثر و نجات‌بخش ايفاكند و در احياي روح اسلام و ايجاد نهضت آگاهي‌دهنده و حركت بخشنده‌ي اسلامي، عامل نيرومند و مقتدري باشد، همين پايگاه طلبه و حوزه و حجره‌هاي تنگ و تاريكي است كه از درون آنها سيد جمال‌الدين‌ها بيرون آمده است. من به عنوان كسي كه رشته‌ي كارش تاريخ و مسايل اجتماعي است، ادعا مي‌كنم كه در تمام اين دوران گذشته در زير هيچ قرارداد استعماري، امضاي هيچ آخوند نجف رفته نيست در حالي كه در زير همه‌ي اين قراردادهاي استعماري، امضا آقاي دكتر و آقاي مهندس فرنگ رفته است. باعث خجالت بنده و سركار ـ اين يك طرف قضيه. از طرف ديگر پيشاپيش هر نهضت مترقي ضد استعماري، در كشورهاي اسلامي همواره و بدون استثناء، قيافه يك يا چند عالم راستين اسلامي و به خصوص شيعي وجود دارد شما (روشنفكران) مي‌خواهيد اين پايگاه فرهنگي ريشه‌دار را كه در عمق تاريخ ما و اعماق وجدان تاريخ جامعه‌ي ما ريشه دارد، برچينيد، براي تكيه‌گاه فرهنگي و مردمي خود به نام روشنفكر مسوول، در برابر استعمار فرهنگي چه پايگاهي را مي‌خواهيد جايش بگذاريد؟» متهم در سخنراني خود از يك طرف با استفاده از الفاظ موهن و ناروا، كليت آموزه‌هاي ديني كه توسط دستگاه سنتي و رسمي مذهب (حوزه‌هاي علميه)،‌ ارايه شده را زير سوال مي‌برد و اعلام مي‌دارد كه فهم‌ها و درك‌ها و استنباط‌هاي علماي دوره‌هاي گذشته ربطي به اسلام ندارد و فهم آن‌ها براي ما حجت نيست و در عين حال با زيركي تمام از امام خميني (ره) در راستاي تاييد گفتار خود نام مي‌برد، در حالي كه امام خميني (ره) به صراحت در منشور روحانيت (صحيفه نور جلد 21) نظر خود را در خصوص حوزه‌هاي علميه و علماي گذشته اعلام فرموده‌اند: «ترديدي نيست كه حوزه‌هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع، مهم‌ترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجروي‌ها بوده‌اند. علماي بزرگ اسلام در همه‌ي عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسايل حلال و حرام الهي را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند. اگر فقهاي عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومي به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت اسلام به خورد توده‌ها داده بودند. بحمدالله حوزه‌ها از نظر منابع و شيوه‌هاي بحث و اجتهاد، غني و داراي ابتكار است. تصور نمي‌كنم براي بررسي عميق همه جانبه علوم اسلامي طريقه‌اي مناسب‌تر از شيوه‌ي علماي سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله‌ي تحقيق و تتبع علماي راستين اسلام، گواه بر ادعاي ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. اما در مورد روش تحصيل و تحقيق حوزه‌ها اينجانب معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري هستم و تخلف از آن را جايز نمي‌دانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است، ولي اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد هستند.» ج ـ «اهانت به دين از طريق افيون و مخدر دانستن دين»؛ متهم طي سخناني كه در دانشگاه شهيد بهشتي ايراد نموده است با استناد به عبارت معروف ماركس كه گفته است، دين افيون توده‌هاست، اظهار داشته است: «سخني كه ماركس در باب دين گفته است، هرچند كه تمام حقيقت نيست، اما بخشي از حقيقت را در خود دارد، گواه و دليل اين امر تاريخ دين و به ويژه تاريخ حكومت‌هاي ديني است. متاسفانه حكومت‌هاي ديني در طول تاريخ اغلب نشان داده‌اند كه افيون توده‌هاي مردم هستند و گوهر دين، كه آگاهي و رهايي است آن‌جا كه در چنبره‌ي قدرت قرار مي‌گيرد، تبديل به آگاهي كذب و آلوده‌اي مي‌شود و كاركردي جز تخدير، افيون و فاصله انداختن ميان ذهن‌ آدميان با واقعيت نداشته است. چه در حكومت‌هاي ديني آريايي در دوران باستان و چه در حكومت‌هاي پس از اسلام در مسيحيت و اسلام و تشيع. متاسفانه آن جا كه دين در كنار قدرت و به تبع آن در كنار ثروت نشسته است، فاجعه به بار مي‌آيد. در حكومت‌هاي ديني معمولا به نام خدا انسان را به قربانگاه مي‌برند و قرباني مي‌كنند. به نام دين، خرد، عقل و علم را ذبح مي‌كنند و به نام روحانيت، ملت و آزادي مردم را پايمال مي‌كنند. چنين حكومت‌هايي ابتدا از حق حكومت خدا شروع مي‌كنند، يعني تئوكراسي و بعد در ميانه‌ي راه و ادامه‌ي كار، اين حكومت تئوكراتيك، تبديل مي‌شود به يك حكومت روحانيت سالار، كلريكال كه كساني، گروهي، قشري، صنفي، به نمايندگي از خدا، انسان و عقل و آزادي ملت را سركوب مي‌كنند. در قرون وسطي، دين به مقابله خرد و علم آمد. آن‌چنان حوزه‌ي حكومت دين فراخ شد كه عرصه را بر عقل و علم تنگ كرد. آن‌چنان حق حاكميت خدا كه در واقع حق مالكيت روحانيت مسيحي بود، گسترش پيدا كرد و به صورت تماميت گرايانه حاكم شد كه حق حاكميت مسيحي بود، گسترش پيدا كرد و به صورت تماميت گرايانه حاكم شد كه حق مالكيت روحانيت مسيحي بود، گسترش پيدا كرد و به صورت تماميت گرايانه حاكم شد كه حق حاكميت ملت را از بين برد. حكومتي كه به نام دين، خرد را سركوب كند، علم را سركوب كند، نه تنها حكومت ديني نيست كه حتي حكومت انساني نيز نيست. حكومت ديني اگر به آنجا منجر شود كه به نام دين، عالمان به زندان بيفتند، انديشه‌ورزان سركوب شوند و براي دفاع از حقانيت و صداقت گزاره‌هاي ديني، كورذهنانه قدرت و زندان و سركوب عليه علم و انديشه و تفكر به خدمت گرفته شود، اين حكومت نه تنها حقيقت ديني ندارد، بلكه حتي بقا و دوامي نيز نخواهد يافت، آن‌چنان كه شوروي نيز نيافت. به زندان انداختن يك روحاني متفكر تنها به جرم اين كه صاحب نظريات متفاوت از نظريه‌ي حاكم است، يك زنگ خطر است. آقاي كديور يا امثال او را اگر روحانيتي كه متفاوت مي‌انديشد، روحانيتي كه معتقد است ولايت مطلقه فقيه يعني نوعي خدايگان بر زمين و بر سر خلق، و معتقدند ولايت مطلقه فقيه، يعني ولايت كه پاسخگو نيست، نقدپذير نيست، خودمعيار و خودبنياد است، «يفعل و ما يسئل» است، هيچ چيزي خارج از او، ميزان او نيست، او خود ميزان و محك همه چيز است و هيچ چيزي خارج از او، ميزان و محك داوري درباره‌ي او نيست، نه قانون. نه شريعت. خوب آن آقايان و روحانيتي كه معتقد به چنين نظريه‌اي درباره‌ي ولايت فقيه است، اگر بخواهد در متد و روش، عادلانه به رقابت برخيزد، بايد با آقاي كديور و امثال او وارد يك پوليهيك، وارد يك مباحثه و منازعه تئوريك بشود و داوري را به عالمان و انديشمندان واگذار در عرصه‌ي نظر و در عرصه‌ي عمل نيز داوري را به انتخاب مردم و مكانيزه‌هاي دموكراتيك انتخاب ولي فقيه واگذار كند. وگرنه براي مقابله با اين قرائت و نظريه اگر توسل به زندان و داغ و درفش و اين قبيل روش‌ها و ابزارها انجام شد، اين صرف نظر از نتايجش به لحاظ متدلوژيك نيز بي‌عدالتي و ظلم و ستم است. متهم در توجيه افيون دانستن دين براي توده‌ها و حكومت‌ها اعلام نموده است اگر ماركس دين را افيون توده‌ها خوانده، منظورش ديني بوده است كه در خدمت قدرت ستمگر و استبداد و بي‌عدالتي است و بنده به هيچ وجه مطلق دين و به خصوص اسلام را افيون توده‌ها نخوانده‌ام. متهم هرچند در دفاعيات خود گفته‌ است كه صحبت‌هاي وي درخصوص افيون دانستن دين و حكومت ديني در خصوص كليه اديان و فرقه‌هاي منحرف مي‌باشد، ليكن همان گونه كه از صحبت‌هاي وي پيدا مي‌باشد در خصوص حكومت ديني (جمهوري اسلامي) صحبت مي‌كنند كه با به زندان انداختن عالمان ديني (آقاي كديور) مرتكب بي‌عدالتي و ظلم مي‌شود. متهم هرچند در دفاع از خود سعي نموده است مطالب ايراد شده در سخنراني را با توضيحات بعدي تصحيح كند لكن در قسمتي ديگر به صراحت از بازتوليد و احياي حكومت ديني ناموفق خبر داده است: «دين در حكومت‌هاي ديني، نه تنها افيون توده‌هاست آنچنان كه ماركس گفته است بلكه من مي‌افزايم علاوه بر اين افيون حكومت‌ها هم هست. زيرا اين افيون به واسطه فاصله انداختن بين واقعيت و ذهن حكومت، نه تنها مردم را در ناآگاهي و فريب قرار مي‌دهد، بلكه حكومت‌ها را نيز فريب مي‌دهد و زماني اين پرده فريب دريده مي‌شود و صداي انقلاب مردم به گوش مي‌رسد كه ديگر كار از كار گذشته است. نوشداروي پس از مرگ سهراب خواهد بود. اتفاقي كه در شوروي افتاد، بدين سبب نبود كه گورباچف اصلاحات را شروع كرد، بلكه بدين سبب بود كه اين اصلاحات، ديرهنگام آغاز شد. نوشدارويي بود كه زمان تاييد آن سپري شده بود. در حكومت‌هاي ايراني بعد از اسلام كه به ما نزديك‌تر است نيز متاسفانه تجربه‌ي حكومت ديني را، تجربه‌اي ناموفق مي‌بينيم. حكومت صفوي با پيوند نهاد روحاني و نهاد سياسي و اقتصادي، همنشيني قدرت و ثروت و دين، كار را به جايي رساند كه عالمان و فقهايي كه با نظريه حاكم همسازي نداشتند، با چوب تكفير رانده شدند و به گوشه انزوا خزيدند. مجموعه‌اي كه علماي متاخر دوره‌ي صفوي فراهم كردند و به يادگار گذاشته‌اند كه متاسفانه در جمهوري اسلامي نيز شاهد بازتوليد و احياي آن ميراث هستيم، ميراثي كه نسبتش را با عقلانيت و خردورزي بسيار كم كردند و حتي قطع كرده بود.» هرچند متهم در سخنراني خود به صراحت از حكومت‌هاي ديني تشيع نام برده است، در دفاعيات بيان كرده است كه دين اصطلاحي عام است و شامل انواع دين مي‌شود اسلام نوعي از دين است و بررسي مناسبات نهاد ديني با نهاد قدرت در طول تاريخ بشر الزاما شامل اسلام نمي‌شود ضمن اين كه در ذيل عنوان اسلام هم، انواع متفاوتي ظهور كرده است تا جايي كه امام خميني (ره) حتي از اسلام آمريكايي سخن گفته‌اند. متهم در اين خصوص توضيحي نداده است كه از چه زماني اسلام آمريكايي اعتقاد به تشكيل حكومت ديني پيدا كرده است. با توجه به آوردن نام مبارك حضرت امام خميني (ره) توسط متهم جهت توجيه اقدامات خود لازم است كه قسمتي از صحبت‌هاي ايشان كه با هوشياري خاص خطر ترويج و تبليغ اين گونه افكار آلوده و منحط را پيش‌بيني كرده بودند، يادآوري شود. امام خميني (ره) در اين خصوص مي‌فرمايند: «عده‌اي مي‌گويند اصل دين افيون است، اين‌ها اين طور تبليغ كرده‌اند و مع‌الاسف در خود ايران و در جوان‌هاي ما هم تاثير گذاشت و گذاشته و در بعضي از اين روشنفكرهاي ما هم باز اثرش است، اين‌ها از همان تفاله‌هايند حالا حالا باز اثرش هست در آن‌ها، دين افيون است، افيون جامعه است، معنايش اين است كه دين را همين قدرتمند‌ها درست كرده‌اند براي آن كه مردم را خواب كنند و آن‌ها را بچاپند، همان طوري كه افيوني وقتي افيون كشيد، چرت مي‌زند و ديگر توجه به چيزي ندارد، دين را هم اين‌ها تبليغ كردند كه يك همچو چيزي است كه قدرتمند‌ها درست كرده‌اند، كه مردم توجه به دين بكنند و مثل آدمي كه افيون مي‌كشد خواب برود و آن‌ها بيايند و غارت كنند و از بين ببرند. راجع به دين اين طور گفته‌اند. خوب اين را بعضي از اشخاصي كه از تفاله‌هاي آن‌ها مانده‌اند حالا هم باز اين را مي‌گويند.» لازم به ذكر است كه پس از درج اين سخنران در نشريه‌ي عصر ما مديرمسوول تحت تعقيب و پيگرد قانوني قرار گرفته و پس از تشكيل دادگاه علني، هيات منصفه مديرمسوول اين نشريه را به دليل درج اين مطالب با اكثريت آرا مجرم شناخت. 2 ـ تخفيف مقام و جايگاه ائمه معصومين (ع) از طريق انكار مقام لاهوتي آنان. متهم جهت تكميل ادله براي تخريب و حذف روحانيت كه از آن‌ها به عنوان واسطه ياد مي‌كند، اظهار مي‌دارد كه مقام لاهوتي ائمه ساخته و پرداخته روحانيت مي‌باشد تا بعدا خود به عنوان نايبان آن امام لاهوتي مطرح شوند. متهم در اين خصوص تصريح مي‌دارد: «اين طبقه (روحانيون) ابتدا امامان معصوم را لاهوتي مي‌كرد تا بعد خودش به عنوان نايبان آن امام معصوم لاهوتي بشوند.» صرف نظر از اعتقادات شيعه در خصوص نحوه‌ي خلقت ائمه و جبه‌هاي فراانساني آنان كه صحبت‌هاي متهم در آن خصوص، مي‌تواند موجب وهن مقام و مرتبت آنان شود، در ادامه‌ي صحبت با طرح مطالب سخيف و عباراتي موهن از چگونگي خلقت ائمه طاهرين (ع) ياد مي‌كند. ايشان هرچند در مقام دفاع از خود عنوان داشته است كه در مقام نقد اين ديدگاه بوده است، ولي با توجه به اين كه ايراد انتقاد، فرع بر مطرح شدن اصل موضوع است و در عالم تشيع چنين ديدگاهي نسبت به وضعيت جسماني ائمه (چهار چشمي هستند) وجودندارد و متهم نتوانسته است در اين خصوص مستندي، ولو غلط ارايه كند و اصولا روش نقد با استهزاء و تمسخر كاملا متفاوت است. همان گونه كه در فيلم سخنراني مشخص است نحوه‌ي پرداختن به عبارات و حتي آهنگ صدا و حركت اعضا و جوارح متهم در حين اداي عبارت حكايت از نقد ندارد: «روحانيون مي‌گويند (امامان) قبل از خلقت همه‌ي اين‌ها خلق شده‌اند، آب و گل ايشان از آب و گل ديگري است. خون‌شان يك رنگ ديگري است. تولد ايشان يك جور ديگري است. وقتي متولد مي‌شوند ناف بريده متولد مي‌شوند. وقتي متولد مي‌شوند از شكم مادر با دست مي‌آيند روي زمين، پاهاي‌شان روي هوا در همان حال اذان مي‌گويند وقتي كه راه مي‌روند اصلا سايه ندارد. دو تا چشم جلوي‌شان دارند دو تا چشم هم پشت سرشان دارند چهار چشمي هستند.» (متهم در اين قسمت از سخنراني از حركات دست و سر استفاده كرده و وقتي تعبير چهارچشمي را به كار مي‌برد با دو انگشت به جلو و عقب سر اشاره مي‌كند.). ادامه دارد...
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha