/گفتوگو با هاشم فياض ـ آخرين بازمانده از نسل تعزيهخوانان تكيه دولت/ مردي كه از 81 سال پيش تعزيه ميخواند: به عشق حسين (ع) تا آخر عمر همين طور ادامه ميدهم
تعزيه و تعزيهخواني ، همواره جزو هنرها و سنتهايي است كه در ماههاي محرم و صفر به آن پرداخته ميشود. به گفته برخي از استادان تاريخ، اجراي اين گونه مجالس و محافل به دوره ديلميان برميگردد و متاسفانه امروزه كمتر به درستي از آن ياد ميشود.
شايد اگر بخواهيم از وارثان باارزش قديمي اين هنر در عصر حاضر سراغي بگيريم، امروز تنها نام استاد ”هاشم (محمدعلي) فياض” بر سر زبانهاست و به واقع او تنها كسي است كه به گفته ”داود فتحعلي بيگي ـ رييس اداره تئاتر ـ با يكي دو واسطه، به تجربه تعزيهخواني در تكيه دولت مرتبط ميشود كه خود، تاريخ زندهاي از تعزيه در سه ربع قرن اخير است.
فعاليت هشتادويكساله استاد فياض، او را جزو نادرترين تعزيهخوانان و تعزيهدانهايي كرده كه ميتوان عنوان معينالبكايي به او داد، چون او تنها كسي است كه نسبت به مجالس تعزيهخواني، گوشههاي آوازي و وسائل تعزيه، شناخت كامل دارد. از طرفي، مجموعهي قابل توجهي از نسخ تعزيه در دست او است كه به گفته محققان اين هنر، جزو نسخههاي معتبر در اين زمينه است.
همزمان با آغاز ايام سوگواري سالار شهيدان، خبرنگاران تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به ديدار استاد فياض رفتند و از نزديك پاي سخنان و خاطرههاي او نشستند.
براي شروع گفتوگو، فياض را به سالهاي دور برديم كه تعزيهخواني را شروع كرده بود.
وي با اشاره به تولدش در سال 1295 گفت: ما نذرمان تعزيه بود، چون قبل از من خدا يك دختر به پدر و مادرم داده بود و ما 9 سال با هم فرق داشتيم. همين باعث شد تا با تولد من، پدرم كه آن موقع سرهنگ و اولين پليس شهرباني بود، نذر كند و مرا در ماههاي محرم به تعزيه بياورد.
خانهي ما در ”جليلآباد” كه آن زمان، يكي از قسمتهاي مهم تهران بود، قرار داشت. من هم در تكيه ”قرخونه” در همان محله سنگلج به دنيا آمدم. ماه محرم كه ميشد با بچهها لباس ميپوشيديم و به تكيه دولت مي رفتيم. كم كم بزرگ هم كه شديم عشق امام حسين (ع) ما را ول نكرد و تا امروز 81 سال است كه براي امام حسين (ع) تعزيهخواني ميكنم.
فياض با اشاره به تعزيه خواني در آن زمان و علاقه مردم به اين هنر، گفت: آن زمان راديو و تلويزيون نبود و مردم به همين تعزيه و روحوضي و خيمه شببازي دلخوش بودند. آن زمان تعزيه قرب و منزلت داشت و با خون مردم آغشته بود، چون همه آن را ميخواستند. در آن زمان در تهران يك ميليون جمعيت و صدها تكيه وجود داشت و هر محلي هم تكيه مخصوص خودش را داشت، اما امروز يك تكيه هم براي تعزيه نداريم.
آن موقع براي تعزيهخواني نذر ميكردند و گاو گوسفند ميكشتند؛ اما امروز حرف از ”آپرتوآر” و ”تاآرت” (تئاتر) ميزنند، در حالي كه تعزيه كجا و تاآرت (تئاتر) كجا؟ همه چيز تعزيه باارزش بود، سپرهاي قديمي همگي زركوب بودند و لباسها تمام دست دوز كه هر كدام امروز چند ميليون ارزش دارند. ولي حالا تعزيهخوانها يك تكه كرباس ميپوشند و تعزيه اجرا ميكنند. آن زمان تمام زرگرها، زره و نيزه و از اين دست لوازم درست ميكردند، اما الان از صبح تا شب يك زره درست ميكنند، چون كسي به آن بها نميدهد.
يك تعزيهخوان اول بايد تعزيهدان باشد و بعد كار كند. تمام آنهايي هم كه امروز تعزيه را خوب ميخوانند، زير دست ما بودهاند. اما چون كاري ندارند، به ناچار خود را فروختهاند. قديم از چند روز قبل از محرم و صفر ميآمدند و براي چندين جا پول پيش ميدادند، اما حالا تعزيهخوانها براي ده روز خواندن سيصد - چهارصد (هزار) تومان ميگيرند، و كارهايي انجام مي دهند كه اصلا تعزيه نيست. اما از نظر من كار آنها غلط است، چون تعزيه سفرهاي دارد كه خاص خودش است و موسيقي، خطاطي، مجسمهسازي و ... همگي در آن جايگاه ويژهاي دارند.
مثلا اگر موسيقي تعزيه نبود، شايد موسيقي ايراني كاملا از بين رفته بود، چون موسيقي دست تعزيهخوانها است. آن زمان ”بنان” با من طفلان مسلم ميخواند و ”قمرالملوك وزيري” علاقه خاصي به موسيقي تعزيه داشت. اما الان تعزيه خوانها هيچ كدام موسيقي ندارند و اصلا معلوم نيست چه ميخوانند؟ آن زمان مردم ميدانستند كه ”علي اكبر” بايد چهارگاه و ”حر” بايد نوا بخواند، يعني تمام آن آوازها روي ذهن آنها ضبط شده بود، اما حالا هر كسي هر چي بلد است ميخواند، در حالي كه آن زمان هر كسي نسخهي مربوط به خودش را ميخواند و اجرا ميكرد، مثلا يك نفر بود كه ما به او ” ابرام سيا” ميگفتيم و در تعزيههاي ما هميشه ”غلام ترك” بود. كل محرم و صفر همين نسخه را اجرا ميكرد. يا مثلا ”حاجي باريكالله” هميشه ”حر” ميخواند. اما امروز يك نفر همه چيز ميخواند.
”فياض” با خواندن شعر ” زعشق تا به صبوري هزار فرسنگ است” اين طور ادامه داد: وقتي مرا براي داوري جشنوارههاي تعزيهخواني ميبرند، به همه آنها صفر ميدهم، چون آنها كار تعزيه را خراب كردهاند. بايد بروند و اصل آن را ياد بگيرند. يعني بايد اصل هر چيز را از مهندس آن پرسيد. بعضيها كه ميآيند و از من سوال ميكنند، تازه ميفهمند كه تمام آنچه نوشتهاند و تا امروز اجرا كردهاند، اشتباه بوده؛ ولي از طرفي اينها تقصيري هم ندارند، چون من از تكيه دولت همه چيز را ياد گرفتم و اينها از خودشان. از نسل من هم، همه مردهاند و فقط من يكي ماندهام.
فياض با اشاره به نسخههاي متعددي كه از انواع مجالس تعزيهخواني دارد، گفت: در حدود 1200 مجلس تعزيه داريم، كه من توانستم فقط 300 مجلس را جمعآوري كنم و وقتي آنها را در جشنوارهها ميخوانم، همه تعجب ميكنند. ولي امروز تعزيهخوانها با اين نسخهها نميتوانند كار كنند، چون از دست آنها بر نميآيد. آنها فقط 10 تا تعزيه مثل حضرت عباس، علي اصغر، مسلم و حر (عليهمالسلام) را بلد هستند كه مخصوص ماه محرم است، اما از تعزيههاي تاريخي چيزي نميدانند. سال پيش ”حر” را ميخواندند و امسال هم آن را تكرار ميكنند. خودم چندين دست، كله، ديو و جن و لباسهاي آنها را دارم و همه آنها را به ديوار آويزان كردهام كه سالي به دوازده ماه خاك ميخورند. قديم وقتي كه تعزيه ”بلقيس سليمان” را ميخواندم، تمام آنها استفاده ميشد، اما الان ديگر نه تعزيهخوانها ميتوانند اين تعزيهها را اجرا كنند و نه بانيان تعزيه ميدانند كه اين تعزيهها وجود دارد.
فياض همچنين با تاسف از وارد شدن تئاتر به تعزيه، گفت: امروزه تعزيهخوانها، كلاه خود را به هوا مياندازند و فكر ميكنند اين تعزيه است، در حالي كه تاآرت (تئاتر) را با تعزيه مخلوط كردهاند و درست مثل آش رشتهاي شده كه به جاي كشك و سركه، رب انار در آن ريختهاند. حتا امروز اكثر تاآرتيها (تئاتريها) تعزيهخوان شدهاند. ولي من در اين هشتاد سال هنوز سياه نشدهام و البته در مصاحبهاي كه با آنها داشتم، گفتم كه كار شما در برابر هنر تعزيه صفر است. چون شما براي يك تاآرت (تئاتر)، يك ماه تمرين ميكنيد و يك ماه هم آن را اجرا ميكنيد، در حالي كه تعزيهخوان امشب يك تعزيه ميخواند و فردا تعزيه ديگري و در نهايت در كل ماه، سي تعزيه متفاوت اجرا ميكند.
چون تعزيه هنري است كه تمرين و اجرا را با هم دارد. مثلا آن زمان معينالبكاء چون همه چيز را ميدانست، وسط ميايستاد و به تعزيهخوانها ميگفت كه چه كاري انجام دهند، اما امروز اين كار شدني نيست. مثلا وقتي من وسط ميايستم، مردم همه فرياد ميزنند كه ”آقا برو كنار دوربين فيلمبرداري ميكند” يا مثلا ميكروفن درست كردهاند و كسي كه ميخواهد جنگ كند، بايد اين ميكروفون را با آن سيم بلندش با خودش ببرد، آن وقت اين سيم به دور پاي او ميپيچد و يكي بايد آن را باز كند. در حالي كه آن زمان نه ميكروفون بود و نه دوربين فيلمبرداري. آن زمان با وجود جمعيت زياد، ما با همان صداي خودمان ميخوانديم.
به همين خاطر تعزيهخواني كار سخت و پر هزينهاي است. در واقع تعزيه مثل گنجي زير خاك است كه بايد درش آورد و از آن استفاده كرد، چون همه چيز از موسيقي، خنده، گريه، سوگواري و شادي در آن وجود دارد.
در ادامه وي با اشاره به عظمت تكيه دولت در آن زمان ادامه داد: آن زمان همه چيز تكيه دولت اول بود. جمعيت از صبح ميآمد و يك كوزه آب و يك سفره نان كنارش ميگذاشت و تا عصر مينشست كه تعزيه شروع شود. آن وقت برق هم نبود و همين مردم صدها هزار شمع روشن ميكردند و تكيه روشن ميشد. اين برنامه ادامه داشت تا زمان رضاخان (رضا پهلوي) كه همه چيز را جمع كردند و مرا هم آن زمان ”عربشاهي” و ”تيمسار مختاري” هفت روز حبس كردند تا دوباره زمان محمدرضا همه چيز تا مدتي آزاد شد. البته در دورهي پسر هم بعد از مدتي كار ما را تعطيل كردند كه من در پي آن، مغازهي الكتريكي باز كردم.
وقتي از فياض خواستيم تا از ”معينالبكاء” حرف بزند، اشك در چشمهايش حلقه زد و گفت: آب وضوي او را ميبردند و مريض را شفا ميدادند. يك روز كه قرار بود مجلس ”جرجيس سليمون” را بخواند، چون مجسمه علي اصغر (ع) را جا گذاشته بود، بچه كوچكي را از زني ميگيرد و در لباس و پوشال ميكند، شمرخوان هم آن زمان ”شيخ حسن شمر” بود، موقعي كه ابن سعد دستور ميدهد تا علي اصغر (ع) را از پشت خيمهها پيدا كنند، شمرخوان شروع به فرو كردن نوك نيزه به زمين ميكند، آن زمان هم نيزهها خيلي تيز بود. اما شمرخوان نميدانست كه علي اصغر (ع) آن روز مجسمه نيست، پس نيزه را فرو ميكند و بچه شروع به گريه ميكند، مادر بچه هم شيون راه مياندازد، اما معين البكاء ميگويد كه تعزيه امام حسين (ع) را به هم نزنيد. وقتي هم بچه را برداشتند، ديدند كه طوري نشده است.
چند وقت پيش پلاكاردي درست كردند و گفتند: ”استاد هاشم فياض، معينالبكاي تهران” همان موقع گفتم جلوي اين كار را بگيريد، چون معينالبكاء كجا و ما كجا؟
فياض، با اعتقاد بر اينكه ”همه چيز امام حسين (ع) اعجاز است” گفت: من به عشق حسين (ع) تا آخر عمر همين طور ادامه ميدهم؛ ولي واقعا حيف است كه به اين هنر بها نميدهند و اگر قدر آن را بدانند، همه مردم به آن افتخار ميكنند. هر چند كه امروز كمتر كسي ميداند كه تعزيه به واقع چيست؟ من هم هر كاري كه بتوانم براي اين جوانان ميكنم و هر چه كه بلد باشم به آنها ميآموزم.
هاشم فياض در اين گفتوگو هرگاه نام مبارك حسين (ع) را بر زبان ميراند، ميگريست و سپس با پاك كردن اشكها، به گفتههايش ادامه ميداد.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات