به گزارش ایسنا، مهسا گربندی در یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
مدرسه، جایی که باید مأمن آرامش و امید باشد، گاهی به صحنهای از تلخی و بیعدالتی تبدیل میشود. جایی که کودکان، با چشمانی پر از رؤیا، واردش میشوند تا آیندهای روشن بسازند، اما گاهی با قلبی شکسته و روحی آزرده از آن بیرون میآیند. آن هم به یک علت؛ بیپولی!
ماجرای اخیر، که در آن مدیر مدرسه به جای حمایت از دانشآموز و خانوادهاش با کلامی تلخ و تحقیرآمیز، پدر دانشآموز را به دلیل ناتوانی مالی سرزنش کرد، زخمی عمیق بر پیکره اعتماد عمومی به نظام آموزشی وارد کردهاست. این مدیر، به جای آنکه دست یاری به سوی خانوادهای درگیر با مشکلات اقتصادی دراز کند، با کلامی گزنده گفت: «تو که پول نداری، نباید پنج فرزند میآوردی!» آیا مدرسه، جایی برای آموزش انسانیت نیست؟ آیا وظیفه مدیران و معلمان، تنها در نمره دادن و ثبت انضباط خلاصه میشود؟ یا باید الگویی از اخلاق، همدلی و حمایت باشند؟
این رفتار نهتنها کرامت انسانی را زیر پا گذاشت، بلکه نشان داد که چگونه برخی از مسئولان، از قدرت خود به عنوان ابزاری برای تحقیر و تهدید استفاده میکنند. تهدید به اخراج دانشآموز، تنها به دلیل ناتوانی مالی خانوادهاش، نهتنها خلاف اصول آموزشی است، بلکه خلاف اصول انسانی است! «فقر»، جرمی نیست که کودکان یا والدینشان باید به خاطر آن مجازات شوند، اما در این ماجرا، فقر بهانهای شد برای تحقیر، برای تهدید و برای شکستن روحیه یک خانواده. این رفتار، نهتنها به دانشآموز آسیب میزند، بلکه پیام خطرناکی به جامعه میفرستد؛ «اگر فقیر هستید، جایی در این سیستم ندارید!»
چنین برخوردهایی، نهتنها اعتماد خانوادهها به مدارس دولتی را کاهش میدهد، بلکه شکاف طبقاتی را عمیقتر میکند. خانوادههایی که توان مالی ندارند، به جای حمایت، با دیواری از بیعدالتی و تحقیر روبهرو میشوند.
در بخشی از این فیلم، مدیر مدرسه به پدر دانشآموز میگویند نمرات فرزندش کم است و این یک دلیل برای اخراج اوست، اما سؤال اینجاست که اگر پدر این دانشآموز، ثروتمند بود و به حساب مدرسه مبالغ هنگفتی واریز میکرد باز هم فرزندش را به دلیل پایین بودن نمراتش اخراج میکردند؟ یا در کمال احترام و آرامش و با تکرار و تمرین دروس کمکش میکردند تا نمرات بالا و مطلوبی کسب کند؟!
درست است که تمام ماجرا در این فیلم کوتاه مشخص نیست، اما شنیدن جملات توهینآمیز از زبان یک مدیر مدرسه هیچ توجیهی ندارد و همین حرفها کافی است تا او را مورد بازخواست قرار دهند و پس از آن نیز مجازات سنگینی را برایش درنظر بگیرند. بدون شک، مدرسه باید جایی باشد که کودکان، بدون ترس از قضاوت یا تحقیر بتوانند رشد کنند، اما وقتی مدیری به جای حمایت از دانشآموز، از قدرت خود برای تهدید و تحقیر استفاده میکند، این سؤال پیش میآید که آیا چنین افرادی شایسته مدیریت هستند؟!
آموزش و پرورش باید با جدیت و قاطعیت با چنین رفتارهایی برخورد کند. این ماجرا، تنها یک حادثه نیست؛ بلکه نمادی از مشکلات عمیقتری است که در برخی مدارس دولتی وجود دارد. اگر امروز با این رفتارها برخورد نشود، فردا شاهد تکرار آن خواهیم بود.
این ماجرا، باید زنگ هشداری باشد برای همه ما. برای والدین، که حق دارند از حقوق فرزندانشان دفاع کنند. برای مدیران و معلمان، که باید بدانند مسئولیتشان تنها در آموزش خلاصه نمیشود، بلکه در ساختن انسانهایی با کرامت و اعتماد به نفس است و برای مسئولان آموزش و پرورش، که باید نشان دهند عدالت و انسانیت در رأس اولویتهایشان قرار دارد.
بیتردید هر کودک و نوجوان در این مرز و بوم، حق دارد در محیطی امن و حمایتگر تحصیل و رشد کند و هر مدیری، وظیفه دارد این محیط را مهیا سازد، نه آنکه با رفتارهایش، رؤیاهای کودکان را به کابوس تبدیل کند.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام
نظرات