• شنبه / ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ / ۱۰:۰۶
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403122517091
  • منبع : مطبوعات

سال پرحادثه و درس‌های آن

سال پرحادثه و درس‌های آن

سال ۱۴۰۳ از حیث تنوع و شدت و تکثر تحولات و اتفاقات عجیب و غریب واقعا کم‌نظیر است. شبیه کارگردانی که در میانه ساخت سریال یک‌باره حوصله‌اش سر می‌رود و تصمیم می‌گیرد کلی از نقاط عطف و اتفاقات مهم سریالش را در یک قسمت نشان بدهد و مخاطب را خیلی منتظر نگاه ندارد.

به گزارش ایسنا، محمد ذاکری در یادداشتی در اعتماد نوشت: سال ۱۴۰۳ دارد نفس‌های آخر را می‌کشد و چیزی نمانده جای خود را به سال جدید بدهد. سال جدید همچون شاخه نو منتظر افتادن شاخه پیر و مرده است تا جوانه بزند و بردمد. مولانا این تغییر و تازه شدن را اثر و برکت عشق می‌داند: «عشق چو بگشاد رخت، سبز شود هر درخت/ شاخ جوان بردمد هرنفس از شاخ پیر...»  در همین غزل از این هم فراتر می‌رود و می‌گوید هرچه از عمر بی‌عشق گذشته ارزشی ندارد که در شمار آید: «عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش نگیر/ آب حیات است عشق، در دل و جانش پذیر...» حالا این هم معیاری است که بتوان بر اساس آن حساب سال گذشته و سال‌های پیش از آن را کرد تا ببینیم حسابمان با خود چندچند است. گذشته از این حرف‌ها، سال ۱۴۰۳ سال بسیار عجیب و پرحادثه‌ای بود. کمتر کسی در روزهای پایانی سال قبل و هنگامه تحویل سال ۱۴۰۳ می‌توانست پیش‌بینی کند که سال جدید آبستن چه حوادث سهمگین و غریبی در ایران و منطقه و جهان باشد (البته شاید معدودی هم از عالم غیب یا اخبار پشت پرده آگاه باشند که حساب‌شان از ما جداست) .

اولین شوک در دومین‌ماه سال وارد شد. حادثه دلخراش سقوط هلی‌کوپتر رییس‌جمهور و همراهان شهیدش که همه را در بهت فرو برد و جامعه را بدون آمادگی وارد فضای انتخابات کرد. آن هم در یک فضای سیاسی و اجتماعی یخ‌زده که اندکی پیش از آن انتخابات سرد و بی‌روح مجلس را از سر گذرانده بود. تلاش نامزدها حداکثر توانست پنجاه درصد از مردم را پای صندوق بیاورد و نتیجه آن انتخابات شد پیروزی مسعود پزشکیان کسی که چندماه پیش در همان انتخابات مجلس هم ابتدا رد صلاحیت شده بود. در حالی که پزشکیان آماده تشکیل دولت و برگزاری مراسم تحلیف و تنفیذ بود شوک بعدی وارد شد، ترور اسماعیل هنیه آن هم در قلب تهران و متعاقب آن ترورها و شهادت سریالی رهبران مقاومت. پاییز هم دو واقعه دیگرجامعه و نظام سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار داد. پیروزی ترامپ در آبان‌ماه و سقوط بشار اسد در آذرماه. آمدن ترامپ روند تحولات جنگ غزه و اوکراین را هم به سرعت تغییر داد و به سمت پایان برد. 
اینها را مرور کردم تا بگویم سال ۱۴۰۳ از حیث تنوع و شدت و تکثر تحولات و اتفاقات عجیب و غریب واقعا کم‌نظیر است. شبیه کارگردانی که در میانه ساخت سریال یک‌باره حوصله‌اش سر می‌رود و تصمیم می‌گیرد کلی از نقاط عطف و اتفاقات مهم سریالش را در یک قسمت نشان بدهد و مخاطب را خیلی منتظر نگاه ندارد. اما این اتفاقات با همه سهمگینی و غیرمنتظره بودن‌شان چند درس و تذکر مهم برای من داشت. نخست یادآوری این بیت مشهور حکیم توس: «چه با رنج باشی چه با تاج و تخت/ ببایست بستن به فرجام رخت...» در هرجایگاهی که باشی مرگ شوخی ندارد و ممکن است خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کنی به سراغت بیاید. پس قدر زندگی و فرصت حیات را باید به نیکی دانست. به قول سعدی: «سال دیگر را که می‌داند حساب؟/ یا کجا بود آنکه  با  ما  بود پار؟» 
درس دوم آنکه زندگی با همه فراز و نشیب و بالا و پایینش هیچ نیست و از آن بدتر «آدمی‌زاد به هیچ بند است». در گردش ایام و روزگاران همچون من و شما و کلان‌تر و خردتر از من و شما بسیار آمده و رفته‌اند و دنیا این آمد و رفت را به هیچ‌کجایش برگزار نکرده. روال خود را ادامه داده و مردم هم به زندگی خود مشغول شده‌اند: «این همه هیچ است چون می‌بگذرد/ تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار...»ولو آنکه رفتن ما چند نفری را هم ناراحت یا خوشحال کرده باشد ولی در گذر قرون و اعصار به جایی برنمی‌خورد مگر نامی که از ما باقی می‌ماند: «نام نیکو گربماند زآدمی/ به کزاو ماند سرای زرنگار...» پس خبری نیست و قرار نیست خودمان یا مال ومکنت و جایگاه و خدم و حشم را خیلی جدی گرفت.
اما غرضم این نیست که همه‌چیز کشک است و «چون عاقبت کار جهان نیستی است» پس کاری نکنیم و بی‌خیال باشیم. اتفاقا می‌خواهم بگویم«ای که دستت می‌رسد کاری بکن/ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار...»ازقضا چون فرصت کم است و عاقبت امر و روز فرجام قابل پیش‌بینی نیست پس از لحظه لحظه فرصتی که حق‌تعالی برای زندگی در اختیارمان گذاشته باید بهره برد آن هم با عشق. با این اکسیر زندگی و آب حیات. حالا تقارن جالبی هم این روزها واقع شده که سال ۱۴۰۳ با ماه مبارک رمضان آغاز شد و با ماه مبارک هم پایان خواهد یافت. این ماه فرصت خوبی است برای برنامه‌ریزی رشد فردی. برای بازگشت به خود و بررسی اینکه کجای کارمان ایراد دارد و باید اصلاح شود. یا کجای کارمان درست است و باید تقویت شود. کدام استعداد نهفته در خود داریم که هنوز به آن نپرداخته‌ایم و امسال می‌شود برای شکوفا کردن آن اقدام کرد. برای بهتر شدن زندگی خودمان، خانواده‌مان و مردم محله و شهر و کشورمان چه کاری از دست‌مان برمی‌آید که تابه‌حال انجام نداده‌ایم. اتفاقا این روزها که شرایط اقتصادی و مالی مردم و کشور دشوار و در تنگنا است این قدم‌های کوچک و بهبودها اثر خود را بیشتر نشان می‌دهد. اگر از این تقارن ماه خودسازی و نو شدن سال و طبیعت استفاده کنیم و سه مساله پیدا کنیم که حل آن منجر به بهبود زندگی خود، خانواده، مردم یا بهتر شدن شرایط محل کارمان و خدمت بهتر به مردم می‌شود؛ آن را پیدا و برای حل آن برنامه‌ریزی کنیم. برای رشد فردی خودمان، خانواده‌مان و محیط کارمان سه هدف قابل حصول تعیین کنیم و برای تحقق آن تلاش کنیم. و البته این همه بی‌عشق نمی‌شود. و از اکسیر عشق نباید غافل شد که نامیرا است: «هرکه شود صید عشق، کی شود او صید مرگ؟/ چون سپرش مه بود، کی رسدش زخم تیر؟» سال نو  با  عشق  مبارک.

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha